برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: درباره مساله جنگ، دیشب در گفتگو با تلویزیون سپیده استقلال و آزادی صحبت کردم و پخش شد. بعد از پخش این گفتگو، مقالهای از پرنس بندر خواندم؛ کسی که به هنگام حمله عراق به ایران، سفیر دولت سعودی در آمریکا بود و چراغ سبز آمریکا برای حمله به ایران را به صدام اطلاع داد و از آنزمان تاکنون، بخشی از هفت برادرانی است که فاجعهها و جنگهای منطقهای و دشمنی با ایران را تصدی میکنند. وی رئیس دستگاه اطلاعاتی دولت سعودی بود که به مسکو رفت و حکومت مسکو را تهدید کرده بود. این شخص در مقالهاش نوشته است: «از این پس ما خودمان یعنی دولت سعودی و شیخهای خلیج فارس، بنا بر حمله به ایران داریم»، شما بیچارگی ایران را ببینید که حال نوبت دولت سعودی و شیخهای خلیج فارس است که به ایران حمله کنند! حال به مسئله توافق هستهای و بررسی وجود قسمتهای محرمانه آن بپردازیم و اگر زمانی برایمان باقی ماند دوباره به مسئله جنگ برمیگردیم. هر امر محرمانهای، وقتی واقع شد، نمیتواند به کلی محرمانه بماند، علائمی از خودش بروز خواهد داد چون توافق محرمانه باید به عمل در آید، در نتیجه زمانی این توافق رو خواهد شد. مثلا:
1- توافق محرمانه راجع به گروگانها در ایران، که به اکتبر سوپرایز معروف شد. وقتی که عراق به ایران حمله کرد، قرار بود فورا مسئله گروگانها حل شود. وقتی این مسئله حل نشد و یک روز بعد از انتخابات زیاست جمهوری امریکا حل شد، معلوم شد که یک قرار و مدار محرمانه ای در کار است و الا، مجلس کذایی، بیعقل نبود که توافق را در موقعش انجام ندهد که ایران به اسلحهها و قطعات یدکی که خریده بود، دسترسی پیدا نکند و وقتی هم که آن توافق را پس از به قدرت رسیدن ریگان به ریاست جمهوری آمریکا انجام میدهند، اسمی ازخریدهای قبلی ایران، که پولش را هم پرداخته بود به میان نیاورد. این امر به این دلیل بود که با آن طرف توافق کرده بودند که وقتی کلک بنیصدر را کندند و دولت کاملا در قبضه آنان قرار گرفت، دولت ریگان به آنها اسلحه بدهد. این علائم یکی پس از دیگری رو میشد، بطوری که قبل از انتخاب شدن آقای ریگان، با استناد به علائم موجود در کارنامه نوشتم: «توافق زمانی انجام خواهد گرفت و محتوایی خواهد داشت که نتیجه آن، شکست آقای کارتر در انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب شدن ریگان خواهد بود و نوعی رابطه با ایران برقرار میشود». بعد هم که اطلاع از معامله یافتم، در نامهای به آقای خمینی نوشتم: «در پاریس، توافق محرمانهای انجام گرفته است»، البته در آن زمان نمیدانستم که خود او کارگردان است.
2- بعد ماجرا و افتضاح دومی به نام ایران گیت اتفاق افتاد، آن توافق هم محرمانه بود ولی پی در پی، علائم خودش را بروز میداد. یکی از مهمترین علائم آن این بود که وقتی در خرداد 60 کودتا شد، ایران مهمات کافی برای ادامه جنگ نداشت، عراق هم شکست را پذیرفته بود و اگر جنگ تمام میشد، پیروزی نظامی و سیاسی ایران بشمار میآمد؛ غرامت هم که میگرفتیم. با چه مهماتی جنگ 8 سال ادامه پیدا کرد؟ پولهای نفت هم علامت بعدی بود، به کجا میرفت؟ بعدها در مجلس معلوم شد، 105 میلیارد دلار گم شده است. این پولِ گم شده از طریق بانکی که بعدا منحل شد، مانند دور زدن تحریمها توسط اشخاص، صرف خرید اسلحه و خورد و بردهای بزرگ میشد، پولدارها و مافیاهای بزرگ در آن زمان پدید آمدند.
در حال حاضر هم، قرار و مدارهای محرمانه، برای عمل است، ناچار علائمش را بروز خواهد داد. آیا علائمی وجود دارد که توافقهای محرمانهای وجود داشته باشد؟ در کاخ سفید و کنگره آمریکا گفته شده است که آژانس بین المللی انرژی اتمی با ایران، توافق محرمانه انجام داده است و امریکا از محتوای این توافق محرمانه اطلاع دارد ولی حاضر نیست آنرا در جلسه علنی، عنوان کند و حاضر است که در یک جلسه محرمانه، کنگره را در جریان بگذارد. آیا این توافق محرمانه، علائمی دارد؟ بله؛ رفتن آقای امانو به ایران، بعد هم رفتنِ دو دستیار ایشان به ایران، بعد اظهار نظر خوشبینانه آقای امانو مبنی بر حل شدن مسئله تا ماه دسامبر. اگر توافقی در کار نبود، ایشان بر چه حسابی از حل شدن مسئله تا ماه دسامبر خبر داده است؟! در توافق وین هم شفاف کردن گذشته، قید شده است، اگر توافقی نبود که نمیشد این ماده را در آن توافق گنجاند! از کجا میگوید که باید شفافسازی انجام بگیرد و آژانس هم مامور این کار شده است؟ پس یک توافقی انجام شده بود. عرض و طول این توافق چیست؟ علائم دیگری هست که میتواند ما را از طول و عرض این توافق محرمانه آگاه سازد، آن علائم را نیز تعهداتی که رژیم تحت عنوان توافقنامه وین پذیرفته است، به ما میگوید؛ رژیم 85 تعهد را پذیرفته که تصدی آن نیز با آژانس است، براساس این تعهدات، آژانس میتواند 150 مامور در ایران داشته باشد، 150 مامور که برای کارهای کوچک نیست، گستره بسیار وسیعی را در بر میگیرد.
آقای روحانی آمده و میگوید: «ما 3 گل زدیم و 2 دوگل دریافت کردهایم». شما که در ابتدا میگفتید: «برد، برد است»؟! برد برد به این معناست که شما گل بزنید و آنها هم گل بزنند؟! اگر شما 3 گل، آنها هم 2 گل زدهاند، پس شما بردهاید و آنها باختهاند! اما واقع قضیه این است که شما اصلا دروازه نداشتهاید که آنها گل بزنند! بلکه کشور را تحویل آنها دادهاید، چه گلی زدید، چه گلی خوردید؟! دو نمونه از گلهایی که به آمریکا زدهاید:
الف- هرگاه ایران به آمریکا بگوید: «امریکا به تعهدات خود عمل نکرده»، تحریمها برخواهند گشت. هرگاه امریکا به ایران بگوید: «ایران به تعهدات خود عمل نکرده است»، باز هم تحریمها بازگشت میکند. این یکی از آن گلهایی است! اگر انسانی، یک جو عقل داشته باشد نمیتواند این چیزها را بپذیرد! شما اگر به امریکا اعتراض کنید چه خواهد شد؟ فرض کنید کنگره امریکا، این توافق را رد کرد، چه کاری از شما ساخته است؟! شما اگر عمل نکنید، معلوم است که او چه کار خواهد کرد، درجا بنابر Snap back، تمام آن تحریمها بازخواهند گشت. اگر امریکا به تعهدش عمل نکرد، شمایی که گل زدهاید چه خواهید کرد؟ هیچ کاری از شما ساخته نیست، الا اینکه بگویید: «ما دیگر به آن تعهدات عمل نمیکنیم»، معنای این حرف نیز این است که آن تحریمها، درجا برمیگردند، روز از نو، روزی از نو. اصلا سر سوزنی تعادل در این توافقنامه نمیبینید! یک رابطه قوای یکطرفه است، یکطرف زور میگوید و یک طرف زور میپذیرد. اگر در این توافق آمده بود که «اگر طرف امریکایی، به تعهدهای خود عمل نکند، فلان قدر مجازات مالی میشود»، آنوقت میگفتند که شما هم گلی زدهاید.
ب- در توافقنامه میگوید: «ایران 8 سال حق ندارد، معاملات موشکی داشته باشد، 5 سال هم حق معاملات اسلحه متعارف را ندارد». اگر در این فاصله، کشوری به ایران حمله کرد، هرگاه شما تضمینی گرفته باشید که این 6 کشور در مقابل کشور مهاجم، عمل کنند، میتوانیم بگوییم که تعادلی برقرار شده و تضمینی گرفته شده است. آیا توافق محرمانه شما، چنین بندی دارد؟! علامتش کجاست؟ علائمِ عکس این موضوع وجود دارد که به سئوال شما راجع به جنگ باز میگردد، علائمی که از روز توافق به بعد، پی در پی خود را نشان دادهاند میگویند که چنین تضمینی به ایران داده نشده است:
1- اولین علامت، سخنان خود آقای اوباما است که در اولین سخنرانی خود فتح الفتوحش یعنی توافق وین را توجیه میکرد، گفت: «گزینه نظامی همچنان روی میز است»، که آقای خامنه ای نیز به ایشان پاسخ داد: «آقای اوباما لاف در غربت زدهاند».
2- آیا آقای خامنهای راست میگفت یا دروغ!؟ مگر اینکه معنای غربت که ایشان فرموده غربت با قاف است یعنی در خود منطقه و در خود مرزهای ایران، حضور دارند و این تهدید را میکنند، آن هم لاف نیست، امریکا در دور تا دور ایران پایگاه نظامی و اطلاعاتی دارد. بقول وزیر خارجهات که این توافق را امضاء کرد: «چند تا بمب، کلک قوای نظامی ایران را میکند» پس لافزن شما آقای خامنهای هستید، شما لاف در قربت میزنید یعنی در کشور خود به مردم دروغ میگویید. گفتند که رضاخان از سفیر فرانسه پرسیده بود: «اگر به ایران حمله بشود، قشون ما چقدر توانایی مقابله و دفاع دارد؟»، سفیر فرانسه جواب داده بود: «دو ساعت!»، رضاخان هم عصبانی شده بود و قهر کرده و از اطاق رفته بود بیرون. جنگ شد، آیا آن دو ساعت مقاومت را کرد؟ این آقا به لافزنی عادت کرده بود، از بس دروغ به ایشان گفته بودند، باورش شده بود که یک قشون ظفرمند دارد که میتواند بر قشون روس و انگلیس فایق آید، از اینور تا دهلی برود و از آنور تا مسکو. لاف در محل و وطن یعنی این. شما آقای خامنهای دارید در کشور به مردم دروغ میگویید.
3- آقای نتانیاهو گفت: «از این به بعد ما خود، دفاع از منافع خودمان را تصدی میکنیم» یعنی، تهدید مستقیم ایران به جنگ.
4- آقای بندر گفت: «خودمان به جنگ ایران میرویم»، علاوه بر او خود حکومت سعودی؛ گویا وزیر خارجهشان گفت: «پای ایران به هر کشور عربی برسد، آنرا قلم میکنیم».
5- پس این علامتها گویای این نیستند که در یک توافق محرمانهای، تضمینی به ایران داده شده باشد که ما در عوض اینکه شما را تحریم تسلیحاتی میکنیم، تضمین میکنیم به ایران حمله نشود. حالا بر اینها فرمایشات آقای وزیر دفاع امریکا را اضافه کنید که به منطقه تشریف آورد، باز هم، ایران را تهدید به جنگ کرد.
گفتگوهای دیگری هم شده که از آن هم یک علائمی بروز کرده است، که به اصطلاح از گلهایی است که آقای روحانی می فرمایند، بلکه سومینش باشد. گفتند که آقای ظریف در گفتگوهای وین، از سلیمانی دفاع کرده و گفته است: «اگر سلیمانی نبود، هر آینه عراق و سوریه به تصرف داعش در آمده بود»، پس مسئله منطقه در گفتگوهای وین طرح بوده است، اینکه آقای خامنهای گفته: «فقط راجع به اتم گفتگو بکنید»، هم دروغ است. غیر اتم هم گفتگو شده وگرنه چه محلی داشت که آقای ظریف از آقای سلیمانی در آنجا دفاع کند، لابد مسئله طرح شده که وی در مقام دفاع برآمده است. لابد آنها هم قانع شده اند، چه چیزی آنها را قانع کرده است؟ چه قرار و مداری شده که آنها راضی شدهاند؟ هیچ علامتی وجود دارد؟ یک علامت خیلی واضح و روشنی وجود دارد و آن این است که در مجلس مافیاها، طرحی در حال تصویب است که بنابر آن، هر که به استخدام ایران دربیاید و وارد جنگ در کشورهای منطقه شود و در این جنگها کشته شود، تابعیت ایران را پیدا میکند و در اعداد شهدا قرار میگیرد و از امتیازات شهدا برخوردار میشود. وقتی شما این طرح را به مجلس میبرید و قانون میکنید به طور علنی و آشکار میگویید که در جنگهای منطقه حضور داریم، لابد یک قرار و مداری برای حضور ایران در جنگهای منطقه گذاشتهاید و الا این قانون که وضع کردهاید چه معنایی دارد؟ اما این تنها علامت نیست!
آقای طائب، دستیار آقای خامنهای فرمایش فرمودهاند که انقلاب اسلامی ایران سه هدف داشته، هدف اول از بین بردن رژیم شاه بوده است، هدف دوم استقرار جمهوری اسلامی بوده، هدف سوم، جاده صاف کردن برای تشریف فرمائی امام غائب. گفتند چگونه شما این جاده را صاف میکنید؟ وی گفته است: «اگر خدا قرار بود ظهور و حضور مهدی را تصدی کند، ما چکاره بودیم؟ این را بر عهده دولت جمهوری اسلامی گذاشته است و این دولت با مدیریت جنگ این جاده را صاف میکند»، مقارن توافق وین، اینگونه اظهار نظرها از راه اتفاق که نیست. پس معلوم میشود یک قرار و مدار محرمانه هم هست که شما، هم، قانون برای استخدام افراد برای جنگ وضع میکنید و هم میفرمایید که”مدیریت جنگ” یکی از سه هدف انقلاب ایران بوده است. از وقتی که ولایت مطلقه مستقر شد، این امر جزء هدفهای انقلاب ایران شد؟ خب، حالا چگونه تصدی می کنید؟ طائب نیز همین حرف که آقای ظریف در وین گفت را در تهران گفته است: «هرگاه سپاه قدس جنگ را مدیریت نمیکرد، داعش عراق و سوریه را بلعیده بود».
بر اینها، این تبلیغ را که خود دستگاههای تبلیغاتی رژیم میکنند، اضافه کنید که بنابر این تبلیغ، سعودیها به رژیم پیشنهاد کردهاند: «شما یمن را رها کنید و ما هم سوریه را رها می کنیم؛ سوریه مال شما، یمن مال ما». بر همه اینها، فرمایشات آقای رهبر در عید فطر را اضافه کنید. فرض کنیم که اینها بگویند: «اقای طائب چه حق داشته بنام رژیم حرف بزند»، اما آقای فصل الخطاب که حق دارد بنام رژیم حرف بزند! ایشان فصل الخطاب است، علاوه بر اینکه تعیین خطوط سیاسی، داخلی، خارجی، اقتصادی و … برعهده ایشان است. آقای خامنهای صریح گفت: «در بحرین و یمن و سوریه و عراق و فلسطین و … ما هستیم». این بدین معناست که یک توافق محرمانهای وجود دارد که بنابر آن، ایران در جنگهای منطقه، خصوصا در آنچه که به داعش مربوط میشود، حضور پیدا خواهد کرد و با قوای امریکایی و متحدانش و دولتهای منطقه همکاری خواهد کرد. معنایش این است که امریکاییها در آنچه که به رژیم سوریه مربوط میشود، آن مبنا را که قبلا داشتند، ندارند، یا برعکس، احتمال بعدیش این است؛ بنابر علائمی که بروز کرده که احتمال اینکه روسها حاضر بشوند توافقی برای رژیم دیگری در سوریه که کاملا در مهار دولت سعودی و اسرائیل نباشد بکنند، صفر نیست. اگر رژیم ایران بیاید و بگوید دروغ است، من هیچ توافق محرمانهای با آژانس و امریکا نکردهام، من به او میگویم که شما، کماکان دروغ را واجب میدانید و آنرا روش عمومی زمامداری قرار دادهاید، کسی از شما انتظار راست گفتن ندارد. در وین، ایران را تحت قیمومیت امریکا در آورده اید، بعدش می گویید: «سه تا گل زدم، دو تا گل خوردم!» یا «برد برد کردیم»، یا «این قرار داد خوب است»، حاضر هم نیستید بگویید چرا خوب است، چه محتوایی دارد که خوب است؟
علاوه بر همه اینها که عرض کردم، باز یک علائمی وجود دارد که به ما میگوید که توافقهای محرمانهای وجود دارد؛ و آن اظهارات آقای جان کری در کمیسیون سنا راجع به تاسیسات اتمی ایران است و اینکه کنترل ما کامل و مستقیم خواهد بود. البته شما میتوانید بگویید: «این امر در توافق وین هم هست، چون در آنجا علاوه بر آژانس یک کمیسیون ویژه هم تعیین شده که هر کدام از افراد این کمیسیون هم حق دارند که ببینند ایران به تعهداتش عمل می کند یا نه. پس پذیرفته شده که آنها هم، نظارت داشته باشند و الا کسی که نظارت ندارد از کجا بفهمد که ایران به تعهدش عمل کرده یا نه؟»، جواب این است که در توافق وین، این صراحت را ندارد، به لحاظ اینکه، آنجا میتواند بگوید اعضای آن کمیسیون از طریق آژانس حق دارند ببینند ایران به تعهداتش عمل کرده است یا نه. اما، وقتی میگوید هر کدام از این پنج کشور بعلاوه اتحادیه اروپا میتوانند شکایت کنند که ایران به تعهد عمل نکرده، معنایش این است که یکایک اینها حق نظارت مستقیم را دارند، پس آقای کری در کمیسیون سنا بیخود نگفته، ترتیب آن هم می تواند موضوع یک توافق محرمانه بوده باشد.
توجه کنید که خندهای که گاهی در توضیحات به من دست داد با تاثر عمیق همراه بوده است، تاثر عمیق نسبت به بازی با استقلال ایران، بازی با آزادی مردم ایران، بازی با حقوق شهروندی ایران، بازی با غرور و حیثیت ملت ایران. وقتی بند 27 قطعنامه میگوید که این توافق، جزء حقوق بین الملل نمیشود و در مورد هیچ کشوری بکار نمیرود، درست است که در درجه اول، این تضمین را به اسرائیل میدهد که خیالش راحت باشد که هیچ کشوری، مثلا کشورهای عرب نمیتوانند به شورای امنیت مراجعه کنند و بگویند که عین این توافق را برای اسرائیل عمل کنید! اما همین بند، متضمنِ تحقیر کامل ملت ایران است. این بند یعنی تضمین میکنیم که این کار را با هیچ کشوری نخواهیم کرد. با روشی که بکار بردم، هر هموطنی میتواند از آنچه که در ایران، اروپا، آمریکا، روسیه و چین گفته میشود و آنچه که توسط قوه مجریه، مقننه و قضایی در ایران و کشورهای دیگر انجام میشود، ان علائم را جدی بگیرد، اینها نمیتوانند بیمبنا باشند. بقول مصدق و به یاد شهدای سی تیر، «نگران سرنوشت کشور خویش باشید». ایرانیها! نگران غرور ملی خود و حیثیت خود باشید، نگران استقلال و آزادی خود به مثابه انسان باشید.
شاد و پیروز باشید.
برگرفته از گفتگوی رادیو عصرجدید با ابوالحسن بنیصدر در 2 مرداد 1394