back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هامصاحبۀ ماهنامۀ کانتر پانچ (CounterPunch) با ابوالحسن بنی صدر در رابطه با...

مصاحبۀ ماهنامۀ کانتر پانچ (CounterPunch) با ابوالحسن بنی صدر در رابطه با قرارداد اتمی وین

بنی صدر: “توافق، آیندۀ رژیم ایران را تضمین نمی‌ کند. زیرا عامل تغییر دهنده، مردم ایران هستند. در حقیقت، تحریم ها نخست مردم ایران را فلج کردند و رژیم تنها وقتی تن به پایان دادن به بحران اتمی داد که خود نیز در تنگنا قرارگرفت و فشار مردم را بر خود روزافزون یافت. هراندازه ایرانیان از فشار بیرونی رهاتر باشند، آماده‌ تر می‌ شوند برای بازپس ستاندن حق حاکمیت و دیگر حقوق شهروندی خویش.”
 
ahb 20130506تذکر: خبرگزاری فارس، ارگانی از ارگان های سپاه پاسداران که کارش دروغ پراکنی هم هست، قسمتی از این مصاحبه* را با تحریف، یعنی دروغ کردن راست، انتشار داده‌ است**.
 
* پرسش اول: شما استدلال می‌ کنید که ایران، با امضای توافق وین، تسلیم امریکا شده‌ است. چرا؟ اگر چنین است، چرا جمهوریخواه‌ هان با آن مخالف هستند؟
 
٭ پاسخ ابوالحسن بنی‌ صدر: متن توافق حدود ۱۰۵ تعهد را در بردارد، بعلاوۀ توافق‌ های محرمانه و بعلاوۀ بازگشت خودبخود تحریم‌ ها (snap back)، بی آنکه دارندگان حق وتو بتوانند مانع آن شود. به این ترتیب که هرگاه یکی از کشورهای ۱+۵ مدعی شود ایران به یکی از این تعهدها عمل نکرده‌ است و توضیح و توجیه ایران را کافی تشخیص ندهد، تحریم که اینک به حال تعلیق هستند، برقرار می‌ شوند. اما چرا جمهوری خواهان با آن مخالفند؟ در موضع جمهوری‌ خواه‌ ها از منظرهای مختلف باید نگریست:
 
● از منظر ایران که بنگریم، آنها به نقض حق حاکمیت مردم ایران قانع نیستند. سخن جمهوریخواه‌ ها این‌ است که «زنجیر را به گردن ایران بسته‌ ایم، باید آن را فشار دهیم تا ایران از پا درآید. بدیهی است مقصود آنها رژیم ایران است. الا اینکه زنجیر تحریم ها بر گردن مردم ایران است که افتاده‌ است، و مردم عادی ایران است که خفه می‌ کند.
 
● از منظر سیاست داخلی امریکا که بنگریم، آنها با چند چالش رویارویند: الف. این چالش که مقایسۀ پایانی که بحران اتمی ایران یافت، با وضعیت عراق و افغانستان، حملۀ امریکا به این دو کشور را نه تنها یک نادانی نزدیک به مطلق جلوه می‌ دهد، بلکه بر مردم امریکا، مسلم می‌ گرداند که سیاستی که دولتشان اتخاذ می‌ کند، اساس در نادانی دارد و جنگ، جنایتی است که رسیدن به هدف را ناممکن می‌ کند. ب. تصدیق موفقیت اوباما در سیاست خارجی، پیشاپیش، قبول شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده است. ج. نگرش به خاورمیانه و نقش عامل مسلط به اتحاد اسرائیل با دولت سعودی دادن. بنابراین، ادامۀ وضعیت جنگی تا تجزیۀ کشورها را نیز نباید از نظر دور داشت. این امر که نگرش آگاهانه و یا نا آگاهانه است، یک سخن است، و تعیین سیاست امریکا در منطقه را به این اتحاد واگذاشتن، سخن دیگر است. این واگذاری همان کاری است که حکومت بوش کرد و حکومت اوباما نیز  نتوانسته از آن دامن برهد.
 
     از دید آمریکا که بنگریم، این واقعیت را نیز نباید از یاد برد که گرایش نژاد پرستی هنوز قوی است و بخش عمده‌ ای از حزب جمهوری از موضع نژاد پرستی بر ضد انتخاب یک سیاه پوست به ریاست جمهوری مقاومت و تقلا کردند. اوباما امریکا را از فاجعۀ اقتصادی خارج کرد و از مصیبت نظامی رها کرد، همان مصیبت ها که سیاست‌ های جورج بوش و رؤسای جمهور سفید ببار آورده بودند. او  موفق شد قوای امریکا را از افغانستان و عراق بیرون برد. از هزینه‌ های نظامی در این دو کشور کاست و بودجۀ امریکا را تا حدودی متعادل کرد و بی‌ کاری را به پایین‌ ترین سطح در ٢٠ سال اخیر رساند و ده ها میلیون از قشرهای بی‌ چیز جامعۀ امریکایی را از بیمۀ بیماری برخوردار کرد. اینک او بحران اتمی با ایران را نیز حل کرده‌ است، بدون اینکه یک گلوله شلیک کند. این همه، گویای هوش و قابلیت این مرد است. بنابراین، او موفق شده‌ است تصویرهای نژادیِ ساختۀ ذهنی─ که همه گویای ناتوانی عقلی «نژادهای پست» هستند-  را بشکند. بدین‌ خاطر، همۀ آنهایی که دیدگاه نژاد پرستانه دارند، همه کار می‌ کنند تا اوباما در هیچ کاری توفیق حاصل نکند.
 
● و بالاخره، از منظر خاورمیانه که بنگریم، با وجود اتحاد دولت سعودی با اسرائیل، امر دایر است میان سپردن منطقه به این اتحاد و ادامۀ جنگ ها تا تجزیه کشورهای منطقه، و یا اتخاذ سیاستی دیگر که تعادلی را پدید آورد توانا به نگاه داشتن منطقه در صلح. پرزیدنت بوش از سیاست حمایت از سلطۀ این اتحاد بر منطقه پیروی می‌ کرد. اوباما نیز در مواردی، ناگزیر شد به همان سیاست ادامه دهد. 
 
     رویه‌ ای که جمهوریخواه‌ ها در قبال اوباما در پیش گرفته‌ اند مرا به یاد رویه‌ ای می‌اندازد که در ١٩٨٠، به هنگام حملۀ نظامی عراق به ایران،  ملاتاریا در قبال من اتخاذ کرد. سه رهبر روحانی چنین شعار دادند: «اگر نصف ایران از میان برود، بهتر از آن‌ است که بنی‌ صدر در جنگ پیروز شود». در ١٩٨١، صدام حسین در وضعیتی قرار گرفت که ناگزیر شد تن به پایان دادن جنگ با قبول شرائطی بدهد که بسود ایران بودند. آقای خمینی نیز آن را قبول کرد (پیشنهاد غیر متعهدها). اما روحانیان از آن بیم داشتند که  این پیروزی، موقعیت مرا تحکیم و مشروعیت ام را افزون کند. این شد که دست بکار شدند و نظر او را تغییر دادند. آنها کودتایی برضد من در خرداد ۱۳۶۰ را درست زمانی به انجام رساندند که قرار بود جنگ به پایان رسد. از آن پس، جنگ ایران و عراق بمدت ٧ سال دیگر ادامه یافت. و افزون بر دو میلیون تن، از دو طرف کشته و زخمی و ناپدید شدند. روحانیانی که همه کار می‌ کردند تا قدرت را به انحصار خود درآورند، همه کار کردند تا مانعِ پیروزی من بگردند.
 
٭ پرسش دوم: آیا فکر می‌ کنید انتخاب دیگری غیر از تن دادن به این توافق و یا جنگ وجود دارد؟
 
٭ پاسخ ابوالحسن بنی‌ صدر: امروز، بعد از اعترافات آقای صالحی، رئیس انرژی اتمی هستیم. او اعتراف می‌ کند که ایران اورانیوم برای غنی سازی ندارد. هم او، و هم همۀ کارشناسان تصدیق دارند که غنی سازی اورانیوم صرفۀ اقتصادی ندارد. اما رژیم ولایت فقیه، نه به استقلال ایران، که به بقای خود بها می‌ دهد. وگرنه این بحران را نمی‌ ساخت. از دید مردم ایران که بنگریم، راه‌ حل دیگر این می شد ( و همچنان می شود)که برغم هزینه‌ های سنگینی که ببار آمده، تأسیسات اتمی تعطیل شوند و فقط بر تحقیق در قلمرو تکنولوژی اتمی تمرکز شود. این راه حل دیگر نه ایران را تحت قیمومت قدرت های خارجی قرار می‌ دهد، و نه فقط به حال تعلیق در آمدن تحریم ها را توجیه می کند، و نه ایران، وسیلۀ کار جمهوری‌ خواه‌ ها در امریکا، و اسرائیل و دولت سعودی در سوریه و عراق و یمن و فلسطین، می‌ شود. 
 
٭ پرسش سوم: آیا فکر می‌ کنید این توافق بقای رژیم ایران را تضمین می‌ کند؟
 
٭ پاسخ ابوالحسن بنی‌ صدر: بنابر اطلاعی که من تحصیل کرده‌ ام، توافق قسمت های محرمانه نیز دارد: دو قسمت از این توافق‌ های محرمانه، مربوط می‌ شوند به تفتیش‌ های آژانس و غنی سازی اورانیوم بعد از پایان دورۀ توافق. در ایران، درز نیز کرده که بعد از پایان دوره نیز ایران از غنی سازی اورانیوم بازداشته می‌ شود. 
 
     اما توافق محرمانه سه قسمت سیاسی و اقتصادی دارد:
 
● گرچه نفس امضای توافق با نمایندۀ رژیم ایران، تصدیق وجود آن‌ است، اما بنابر توافق محرمانه، امریکا وجود رژیم را پذیرفته و پذیرفته‌ است که هیچگاه طرح براندازی این رژیم را به اجرا نگذارد. در درون رژیم ایران دو جناح، دو نظر دارند و بر سر آنها در کشمکش: آقای خامنه‌ ای می‌ گوید: رژیم ولایت مطلقه فقیه همان که هست پذیرفته شده‌ است، و آقای هاشمی رفسنجانی می‌ گوید: موجودیت رژیم پذیرفته شده‌ است به شرط آنکه تحول کند. برخی سخنان که در امریکا بر زبان ها جاری می‌ شود، نظر آقای هاشمی رفسنجانی را تأیید می‌ کنند. قول آقای کری و رئیس انتلیجنت سرویس و …
 
● نقش ایران در منطقه، در محدودۀ سیاست امریکا پذیرفته شده‌ است. بدیهی است که ایفای این نقش درگرو تحول رژیم است. 
 
● پذیرفته شده‌ است که شرکت های نفتی امریکایی از منابع نفت و گاز ایران بهره برداری کنند. هم‌ اکنون، در وسائل ارتباط جمعی ایران، خبرها در باره فروش نفت به شرکت های امریکایی انتشار می‌ یابند.
 
     باوجود این، توافق، آیندۀ رژیم ایران را تضمین نمی‌ کند. زیرا عامل تغییر دهنده، مردم ایران هستند. در حقیقت، تحریم ها نخست مردم ایران را فلج کردند و رژیم تنها وقتی به پایان دادن به بحران اتمی تن داد که خود نیز در تنگنا قرار گرفت و فشار مردم را بر خود روزافزون یافت. هراندازه ایرانیان از فشار بیرونی رهاتر باشند، آماده‌ تر می‌ شوند برای بازپس ستاندن حق حاکمیت و دیگر حقوق شهروندی خویش. تردید نباید داشت که اگر رژیم ایران با وجود تعطیل عملی غنی سازی، بجای تعطیل تأسیسات و رها شدن از قیمومت قدرت‌ های خارجی، تن به توافق، بنابر این قیمومت کشورهای ۱+۵ داده‌ است، برای این‌ است که فشار از بیرون را برای بقای خود لازم می‌ داند. این آن واقعیتی است که نه آقای بوش، و نه آقای اوباما، بدان اعتناء نداشتند. در واقع، حکومت‌ های امریکا نیز هنوز موافق استقلال ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه نشده‌ اند. وگرنه می‌ دانستند شرط هر جنبش برای دموکراسی، نبود فشار از بیرون است.
 
٭ پرسش چهارم: آیا خامنه‌ ای، بعنوان رهبر، موافق یا مخالف توافق است؟
 
٭ پاسخ ابوالحسن بنی‌ صدر: خامنه‌ ای نمی‌ تواند با توافق موافق نباشد. باوجود این، مانور می‌ دهد تا مگر بار سنگین توافق را بر دوش دو قوۀ مجریه و مقننه بگذارد. کوشش او بی‌ حاصل است. زیرا پدید آورنده و ادامه دهنده بحران او است. 
 
٭ پرسش پنجم: اثر توافق بر موقعیت اپوزیسون ایران چیست؟
 
٭ پاسخ ابوالحسن بنی‌ صدر: اثر توافق بر اپوزیسیون و بر آلترناتیو یکسان نیست:
 
● «اوپوزیسیون» یعنی گروه‌ هایی که امید بسته بودند فشار از بیرون (تحریم ها و احتمالاً جنگ) سبب سرنگونی رژیم بگردد، اینک بیش از پیش، ناتوان می‌ شوند. 
 
● آلترناتیو دموکراتیک، بدین خاطر که از روز نخست، یعنی از زمان افتادن فعالیت های اتمی رژیم، بطور مستمر، بحران اتمی را موضوع کار کرده‌ است و نسبت به فرجام آن هشدار داده و گفته است: این بحران همان سرنوشت را پیدا می‌ کند که گروگان‌ گیری و جنگ پیدا کرد، یعنی در شکست پایان می‌ پذیرد و چنین شده‌ است، و بدین‌ خاطر که راه حل را جنبش همگانی مردم ایران برای بازیافت حقوق شهروندی خویش می‌ داند و همواره مخالف تهدیدهای خارجی بوده‌ است، و خواهان تغییر ساختار دولت قدرتمدار به دولت حقوقمدار، و تغییر ساختار اقتصاد کشور از یک اقتصاد مصرف محور به یک اقتصاد تولید محور است، بیش از پیش در سمت‌ یابی تحول ایران به استقلال و آزادی نقش می‌ یابد.
 
 
ترجمۀ تحریف شدۀ خبرگزاری فارس:
 
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید