برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: اینکه دفتر آقای خامنه ای تکذیب کرد که کسی از سوی دفتر او مداخله نداشته است باید سئوال کرد چرا قبل از آغاز کار مجلس اینکار را نکردند زمانی که آقای باهنر گفت که در شب پیش سه نفر نماینده خامنه ای و لاریجانی شمخانی دبیر شورای امنیت ملی جمع شدند، بعد “کشور” تصمیم گرفت که این طرح تصویب بشود؟ آن زمان باید اعلام می کردند که این دروغ است! صبر کردن تا اینکه آن مجلس در 20 دقیقه تصمیم بگیرد، شورای نگهبان همینطور وارد به بحث شود بلکه تغییر بدهد بر خلاف قانون اساسی تصویب بکند. این تکذیب کردن بعد از وقوع است! این خود دلیل دروغ بودن است! حال فرض کنیم که راست باشد: آقای خامنه ای مدعی ولایت مطلقه فقیه که دخالت نداشته (آنطور که دفتر وی میگوید)، کسی هم به نمایندگی او دستوری ابلاغ نکرده است. خوب آن کشوری که تصمیم گرفته است که طرح ارائه شده به مجلس توسط نمایندگان (آن مجلس) که قراداد وین اجراء بشود را چه کسی تصمیم گرفته است؟؟! آقای لاریجانی و آقای شمخانی؟! آیا این دو نفر ولایت مطلقه داشتند؟ کشور یعنی این دو نفر؟! بعد از فروغی چشم ما به آقای لاریجانی روشن که وی مدعی است که میگوید: “ایران ملت ندارد!” چون در آن شبی که تصمیم گرفتند که ملت حضور نداشته و رای هم نداده! کسی هم از آن مردم نپرسیده که رای شما چیست؟ مجلس هم که میباید از ملت در اعمال حاکمیت نمایندگی بکند، میگوید که من کاره ای نیستم چرا که قرداد را تصویب و یا رد نکرده است! اجازه داده است که اجرا بشود. خوب چه چیزی را اجازه داده است؟ کار مجلس، وضع قانون است! قرداد طبق اصل 77 همین قانون اساسی کذایی، میباید به تصویب مجلس برسد. خوب این چه قرداد مفتضحی است که نه آقای روحانی جرات دارد بگوید که آن را امضاء کرده است، نه آقای خامنه ای حاضر است بگوید که او دستور داده است که مجلس اجازه اجراء را داده است! نه مجلس در خود این توان را دیده است که این قرارداد را بررسی و تصویب کند. گر این یک قرادادی منطبق با استقلال ایران و حق حاکمیت مردم ایران بود ، کسی میتوانست طفره رود؟! فرار میکردند که بگویند مسئولان هستند؟! چیزی را که شما بررسی نکرده اید و نمیدانید که محتوای آن چیست ! کمیسیون تشکیل دادید و به آن هم اصلا اعتنا نکردید! چگونه قابل اجراست؟! چون حکومت باید قانون را اجراء کند! شما اجازه دادید چه چیزی اجزاء بشود؟! قراردادی که خود شما هم زیر بار تصویب آن نرفته اید؟! حال آقای لاریجانی کاری کرده است و به همه حالی کرده است که این امر بدستور آقای خامنه ای بوده است، ولو آقای خامنه ای بعدا تکذیب کرده است! اما هر ایرانی میداند که بدون دستور وی، در مدت بیست دقیقه یک بحران25ساله حل و فصل نمیشود! درست است که در رژیم های توتالیتر، دارای تمایل استبداد فراگیر، هر عضو ساده آن دولت هم، هر جا بتواند ولایت مطلقه اعمال می کند، اما این بشرطی خواهد بود که در راستای قدرتی باشد که متمرکز در کانون است که آن کانون نام ولایت مطلقه فقیه است. خلاف این جهت، اجازه داده نمیشود. پس اینکه در آن رژیم افراد مختلف و یا گروههای مختلف به طور خودکامه عمل می کنند، یک واقعیتی جاری است، رژیم یکدست نیست، برخورد و تضاد هم درون آن هست اما شرطی که همه گروهها باید رعایت کنند این است که در راستای ولایت مطلقه فقیه، اعمال قدرت کنند. این همان امرمهمی است که اگر ازآن غفلت شود، نمیتوان فهمید که موافقت ها و مخالفت ها چه معنای دارند! فرض کنید که حکومت آقای روحانی دارای یک قلمروی است و در این قلمرو میتواند اعمال قدرت کند اما این اعمال قدرت بشرطی است که در راستای ولایت مطلقه فقیه باشد و گر نه، آقای خامنه ای دخالت کرده و تو دهنی خواهد زد. چنانچه عمل نکرده و فقط گفتن و حرف زدن، کافی بود که در چند نوبت ، به آقای روحانی، تو دهنی زده شد. حال مرتب به مردم ایران گفتند: اگر این توافق و قرار داد اجزاء نشود، روزی 100 میلیون یورو ضرر داده میشود! در این راستا جلسه قبل بررسی کردیم، با این حال چهار وزیرهم نامه نوشتند و وضع اقتصاد را از دست رفته خواندند! آقای عسگر اولادی و عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران هم گفته است که آقای روحانی باید وضعیت اضطراری اعلام کند. این سخنان برای این بود که مردم ایران در موقعیت منفعل قرار بگیرند و این طرح کذایی در مجلس به تصویب برسد! اما نه معنی آن این است که واقعیت ندارد، از این واقعیت استفاده شده برای تصویب آن طرح! به تازگی وعده هم داده اند که هر گاه این طرح به اجراء درآید، ایران دستش به پول میرسد، بیابان ها آباد میشوند، دریاچه رضائیه و تالاب های خشک شده، پر از آب میشوند، مردم از فقر بدر میـآیند و…… حال میخواهیم ببینیم که این وعده ها چقدر واقعیت دارد:
اقتصاد دانهائی که واقع بین هستند، از جمله مصاحبه آقای محسن رنانی با روزنامه اعتماد را مطالعه کردم که میگوید : این حکومت توانا به حل مشکلات اقتصادی ایران نیست. امید من این است که همه اقتصاد دان های کشور توجه بکنند که در حال حاضر این حیات ملی مردم ایران است که در خطر است. پس موقع و زمان ملاحظه کاری نیست! بر هر صاحب دانشی ، اظهار دانش واجب است. باید مردم را آگاه کنند از حقایق . حال من سعی میکنم آن واقعیت های اقتصادی و واقعیت وضعیت منطقه را با شما مطرح میکنم. 12 واقعیت را که از مهمترین ها هستند برای شما بر میشمارم:
1_کاهش قیمت نفت: اگر تحریم ها برداشته شود و تولید و عرضه نفت ایران هم بیشتر بشود، باز هم قیمت نفت به سقوط قیمت خود بیشتر ادامه خواهد داد. در حال حاضر قیمت هر بشکه نفت نوسان قیمتی دارد بین 40 تا 45 دلار البته گاهی هم به زیر 40 دلار می اید.
2- حجم نقدینگی: این حجم نقدینگی در حکومت آقای روحانی دو برابر این حجم در زمان احمدی نژاد شده است. یعنی : هشتصد و پنجاه هزارمیلیارد تومان . این عدد در زمان تحویل ریاست جمهوری توسط آقای روحانی چهارصد وهفتاد و پنج هزار میلیارد تومان بوده است. معنی آن این است که بودجه محل درآمدی ندارد، از بانک مرکزی قرض گرفته است ، یعنی چاپ اسکناس!
3- میزان افزایش پایه پولی: این میزان در پایان سال 1392 که 4.21 درصد بود در مرداد ماه سال 1394 به 19 درصد رسیده است. در واقع معنی آن این است که دولت در مجموع ، بیش ار پیش از نظام پولی کشور (نظام بانکی)، پول ستانده اند!
4- برخوردها در رژیم ، رو به شدت گرفته است . قبلا توضیح دادم که رژیم های استبدادی بخصوص با تمایل فراگیر، رژیم ها پر هرج و مرجی خواهند شد. آن طور نیست که یک نفر تصمیم بگیرد و همه عمل کنند. اضافه کردم که اگر بقیه بخواهند عمل کنند، باید در راستای ولایت مطلقه فقیه باشد، ولی ولایت مطلقه فقیه هم اگر بخواهد عمل بکند، باید راستای منافع همه این گروههای وابسته باشد وگرنه عمل نخواهد کرد. حرف خواهد زد و عملی درکار نخواهد بود. آقای خمینی هم همینطور بود، این آقای خامنه ای هم همینطور است.
5 ـ به لحاظ همین هرج و مرج گسترده، از صد تا حرف که می زنند دو تایش هم عمل نمی شود. و الا خوب چه معنا دارد که چهار وزیر حکومت به رئیس جمهور نامه بنویسند که آقا، وضعیت اقتصاد کشور از دست رفته است. خوب مگرنه این است که اینها با او جلسات هیئت وزیران تشکیل می دهند؟ آیا این وزرا رئیس جمهور را نمیتوانند ببینند؟ مجبور شده اند به او نامه بنویسند؟ این گویای هرج و مرج است ،حتی در حکومت. ولو خواسته اند برای اینکه طرح کذایی را به تصویب برسانند از آن استفاده کرده اند ولی خوب گویایی دارد.
6 ـ یک مقام مسئول در همین حکومت می گوید: ایران تا پانزده سال آینده کویر می شود! تعجب من در این است که،خوب، شما مردم ایران، هشتاد میلیون جمعیت چگونه می خواهید در کویر زندگی کنید؟
7 ـ صنایع کشور، بنا بر قول خود این مقامات رسمی، در مجموع با ظرفیت حدود چهل درصد کار می کنند تاسیساتشان هم غالبا فرسوده است. توانا به رقابت هم نیستند.
8 ـ نرخ بهره به اندازه ای بالا است که سرمایه گذاری تولیدی صرف نمیکند.
9 ـ افزایش قاچاق، که حالا می گویند بیست تا بیست و پنج میلیارددلار در سال است ولی بسیاری می گویند نه،این میتواند به چهل میلیارد دلار سر بزند. خوب این پول از کجا می آید؟ اینها ثروت کشور است که خارج می شود.که بنوبه خود این قاچاق از عوامل مهم سرمایه گذاریهای تولیدی است.
10 ـ فرار استعداد ها و سرمایه ها و صدور نیروهای محرکه از کشور از قبیل نفت و گاز و مواد معدنی. این هم که واقعیت روز است و آقای خامنه ای هم از این مغز ها خواست که از کشور نروند،بمانند تو سری های ایشان و دستگاه ایشان را تحمل کنند. اما من می گویم نروید، بمانید و استقامت کنید، بمانید و وطن خود را از این استبداد برهانید و بسازید.
11ـ نبود امنیت های قضائی ،سیاسی،اقتصادی و اجتماعی.تولید و سرمایه گذاری تولیدی امنیت میخواهد.امنیت سیاسی می خواهد،قضائی می خواهد،اقتصادی و اجتماعی می خواهد و اینها نیست.
12 ـ فقدان منزلت ها. در ایران، حقوق شهروندی که حرفش را نمی شود زد. حقوق انسان هم که حرفش را نمی شود زد، پس بدین معنا است که کسی منزلت ندارد. و واقعش هم همین است. اگر یک مقام همین رژیم ،یک بسیجی بخواهد به حقوق یک شهروند ایرانی تجاوز کند کی میتواند بگوید چرا کردی؟. این دوازده واقعیتی که شمردم، تا وجود دارند، این وضعیت زیر را به وجود آورده اند و حالا مزمن شده است.
ـ وضعیت بیکاری رو به افزایش،که همه مردم ایران روزمره می بینند و مشاهده می کنند
ـ بهره کشی طاقت شکن از قشرهای متوسط به پائین. هم از طریق تورم و هم از طریق بیکاری و هم از طریق اقتصاد مصرف محور و توزیع نا برابر درآمد ها
ـ نابرابری ها و تبعیض های اجتماعی روز افزون و تحمل نکردنی که زنان ایران قربانیان اول این تبعیض ها هستند
ـ فقر و خشونت فزاینده
ـ آسیب ها و نابسامانی های اجتماعی
ـ تورم فزاینده
راجع به تورم من باید این توضیح را که قبلا هم داده ام عرض کنم، با توجه به اینکه نقدینه در ظرف دو سال دو برابرشده است و با آن عوامل دوازده گانه که بر شمردم قاعدتا می باید میزان تورم بیشتر از دوران حکومت آقای خامنه ای- احمدی نژاد شده باشد. چرا آقای روحانی می گوید، به قولی آورده اند حدود بیست و بعضی هم گفته اند شانزده تا هیجده پائین آمده است. خوب، دو تا عامل بیشتر نمیتواند داشته باشد، چون همه عوامل در جهت بالا بردن میزان تورم حتی تب تورم است. چطور میتواند پائین آمده باشد؟ یا عاملش شدت فقر است به ترتیبی که مردم ندارند که بخرند. چون ندارند که بخرند، خوب جنس می ماند روی دست فروشنده و مجبور است قیمت را پائین بیاورد. دوم اینکه آن حالت اضطراب ناشی از تحریم و خطر جنگ هم وقتی کاهش پیدا کرد و یا از میان رفت، تب قیمت ها می افتد. خوب این یکی، آن اثرش را قبلا از دست داده بود و جدیدا چیزی به عنوان عامل اثر ندارد که بگذراد. میمامند آن فقر که آقای عسگر اولادی هم گفته است، این عامل کاهش تورم فقر است. خوب اگر این شانزده درصد پائین آمده باشد از سی و نه و چهل درصد که مدعی بودن و آن وقت بیشتر از این هم بود ، یعنی بیست و سه درصد کاهش یافته باشد به این معنا است که دست کم مردم ایران یک چهارم از درآمد هایشان را از دست داده اند. اقلا بیست و پنج درصد فقیر تر شده اند. واققیت این است. آقای روحانی تورم را پائین نیاورده است، از طریق افزایش فقر پائین آورده است. حالا آن دوازده عوامل که گفتم این وضعیت شش گانه را که شمردم به وجود آورده است،که این دو دسته بالا در مجموع،این وضعیت را به وجود آورده اند:
1- وابستگی به اقتصاد مسلط. هم به خاطر فروش ثروتهای ملی: نفت و گاز و معادن و هر چیز دیگری به دستشان می رسد حتی اشیاء عتیقه و غیره و قاچاق مواد مخدر و
2- اقتصادمصرف محور که در این اقتصاد کم و زیاد رانت ها ،اندازه رانت ها،کوچک و بزرگ بودن و یا شدن رانت ها تعیین کننده نوع فعالیتها است.این است که یک وقت می بینید که تمام این پولها روانه زمین شدو تب بورس زمین بالارفت. بورس ارز،بورس طلا،هر روز به یک چیزی و یا خروج سرمایه از کشور.این رانت است که تعیین می کند سرمایه کجا برود ،اگر دید در داخل ،رانت خیلی پائین است ،می رود به خارج. به صورت کالا و یا چیز دیگر می رود به خارج و برای سود بزرگتر دو باره بر می گردد به داخل. حالا همه اینها که گفتم آن دوازده مورد به علاوه آن شش تا به علاوه این دو تا ناشی و ساخته این عوامل هستند که الان می شمارم. اول از همه دولت استبدادی با تمایل استبداد فراگیر با طبیعت ویرانگر و بحران ساز . حالا سی وچند سال است که ایرانی ها در بحران ها که این رژیم می سازد زندگی می کنند. بحران گروگانگیری بحران جنگ و بحران اتمی و حالا هم این جنگ که این رژیم بندش شده است در آن جنگ منطقه ای. آن ویرانگری هایش هم هست .این طوری از منابع بهره بردای میکند چون تاسیسات کهنه و قدیمی هستند بخش مهمی از این منابع تلف می شود . آن هم که طبیعت ایران است که دارد بیابان می شود . این هم جامعه ایرانی است که استعداهایش از کشور می روند و جوانهایش کار پیدا نمی کنند،نیرو هم که بیکار نمیماند وقتی کار سازنده نکند کار ویرانگر می کند دوم،فسادی که رژیم را فراگرفته،به جامعه هم گسترش یافته است. در واقع عامل اصلی این فساد هم این است که هر انسان ایرانی مجبور است رابطه خود را باقدرت تنظیم کند،قدرت، محور هر گونه رابطه است. سوم هر اندیشه راهنمایی،هر فکر راهنمایی،هر مرامی و هر ایدئولوژی که بیان قدرت باشد در خود بیان می کند که آیا آن جامعه نظام اجتماعیش چقدر بسته است. نه تنها این بیان قدرتی که ولایت مطلقه فقیه است می گوید نظام اجتماعی ایران بسته است بنا بر این نیروهای محرکه را تخریب می کند، بلکه ،نه تنها استالینیزیم همین کار را می کرد و نازیسم هم همین کار را می کرد،آن بیانهای قدرت دموکراتیک به قول فوکو،فیلسوف فرانسوی هم همین طور است. یعنی چه همین طور است؟ یعنی اینکه بیان می کنند که نظامهای اجتماعی فرانسه،انگلیس،آلمان چقدر باز است و چقدر بسته است. اندازه باز و بسته بودنش را نشان می دهد….