عصر جدید: لطفا نظر خود را در باره توهین به هموطنان آذری و توهین به سرداران ملی ستارخان و باقرخان بفرمائید.
برای شنیدن مطلب مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: قدرت از تضاد پدید می آید بنابراین کارش بطور مدام تجزیه است و برانگیختن یکی بر علیه دیگری. این قائده قدرت است. در کشور ما ضد فرهنگ قدرت هم عمومیت دارد و مردم نقاط مختلف برای هم جوک می سازند. مایه شوخی درست می کنند غافل از اینکه این ضد فرهنگ از همبستگی ملی می کاهد. با کاستن از همبستگی ملی کار استبداد حاکم ساده می شود استبداد حاکم ، زیر بنایش تشکیل شده است از سویی بر ایجاد تفرقه و دویت و از سوی دیگر عمومیت بخشیدن به ضد فرهنگ، تحقیر و توهین اقوام مختلف نسبت به یکدیگر. این مسئله از قدیم وجود داشته و تا حال نیز ادامه دارد. حالا در این رژیم که گویا خود را اسلامی میداند، میبایست این رفتار کمتر هم میشد! در حالیکه تشدید نیز شده است. تلوزیون رژیم هم به اینگونه گفتارها و رفتارهای تحقیر آمیز می پردازد. اما هموطنان عزیز من که در آذربایجان زندگی میکنند، همچنین دیگر هموطنان که در نقاط دیگر زندگی می کنند، خود میباید کار دشمن را سخت کنند و حتی غیر ممکن سازند، از طریق الفت بیشتر، دوستی بیشتر، احترام متقابل و بدور ریختن این ضد فرهنگی که سبب شده است که هر قسمت از وطن عزیز ما بروید، میبینید که نسبت به بقیه نقاط کشور، یک خروار جک دارند. فارس نسبت به ترک، ترک نسبت به فارس، این دو نسبت به کرد، کرد نسبت به این دو، همینطور همه نسبت به همه. این یک امر است و این رژیم نه کمک میکند به اخلاق استقلال و آزادی و نه به ارزش های اخلاقی و حقوقی، که حقوق مبنای داوری و قضاوت بشود، بین شهروندان ایرانی و چون رژیمی است که از تضاد و ترس ساخته شده است ، تن نمیدهد به اینکه فرصتی را که انقلاب پدید آورده است ، به کار تحکیم مبانی همبستگی مردم سرزمین ایران با یکدیگربگردد. خوب حالا شما میگوید که به سردار ملی ایران نیز توهین کرده اند(باقرخان)، بله در تاریخ هست که اسب دزدی میکرده و چه میکرده و چه نمیکرده! بله اینها هست ، اما آن چیزی که آن آقای روحانی نگون بخت و انقلاب ستیزان نمیدانند این است که (بد هم نیست که این افراد فانون را بخوانند)، هر انقلابی را که نگاه کنید متوجه میشوید که انقلاب به مانند یک کوره میماند که در آن کوره، زشتی ها ذوب میشوند و پاک کننده زشتی ها است. انقلاب کارش همین است به انقلاب الجزایر نگاه کنید! آن های که دارای سابقه در دوران استعمار بودند، خیلی بیشتر از آن چیزی که این آقا در منبر درباره سالار ملی گفته است، بودند. در کوره انقلاب ایران هم آن زشتی ها زدوده شد و این انسان شکقتند و به عنوان انسان های نمونه در ایران و جهان، سرداران ملی شدند. این انقلاب است که به انسان امکان میدهد، فطرت خویش را باز یابد و خود را از ضد فرهنگ زور، رها کند و باز یابد آن فطرت خشونت ستیز را و تبدیل به مردان تاریخ ساز شوند. خوب شما چه کرده اید؟ انقلاب سالار ملی و سردار ملی ساخت. انقلاب ایران را هم نگاه کنید، میبینید که انسان های بزرگ پدید آورد. شما که با خیانت به آن انقلاب، با خیانت به اندیشه راهنمای آن انقلاب ، با خیانت به اسلام، به آزادی ، به استقلال، به رشد و میزان عدالت اجتماعی یک رژیم درست کردید که روش عمومی آن فساد و جنایت و خیانت است، چه کسی را پروراندید؟! انقلاب سردار ملی پروراند، فرهنگ آزاد منشی پروراند. در آذربایجان آن روز، در تبریز آن روز، آن فرهنگ سبب شد که مشروطیت از ایران برخیزد، به لحاظ کودتای محمد علی شاهی ، در آن زمان ستارخان بر حق ایستاده بود. این دو بودند که با بر حق ایستادن، مشروطیت را دوباره به ایران باز گرداندند. این ها فخر آذربایجان هستند، فخر ایران هستند، فخر انسانیت هستند. این چنین افرادی بودند که به مردم جهان نشان دادند که وقتی کسی بر حق بایستد ، حتی کم شمار، پیروز خواهد بود.یکی دیگر از نشانه های ایستادگی بر حق و پیروزی ، همین دو نفر هستند. چرا که در تهران که کودتا شده بود و لیاخوف مجلس را به توپ بسته بود و نفس ها را در سینه ها حبس کرده بود . آزادی خواهان را دستگیرکرده بودند و در باغ شاه محبوس بودند و سکوت بر ایران چیره شده بود. در خود تبریز هم خیلی از قسمت های شهر، توسط نیروهای ضد انقلاب تصرف شده بود و تنها دو محله که ستارخان و باقرخان در آن بودند، باقی مانده بود. ایران، استقلال و آزادی را ، از این دو محله بدست آورده است. از این دو انسان و یاران آن دو بزرگمرد! آن ها بودند که با ایستادگی، تبدیل به آن شدند که هیچکس باور نمیکرد. اگر ما بر حق ایستاده ایم و اطمینان داریم که ایران را به استقلال و آزادی و دمکراسی باز میگردانیم و ایرانیان ، شهروندان حقوق مند خواهند شد، به لحاظ یکسری تجربه ها در تاریخ بشری، خصوصا در تاریخ وطن خود ماست. همه گویای این واقعیت است که اگر بر حق بایستید، پیروز میشوید. یک نمونه آن، ستارخان و باقرخان است ، نمونه دیگر آن مصدق است . ما هم بر حق ایستاده ایم و تجربه انقلاب و هدف های آن را رها نکرده ایم و برحقوق ملی مردم ایران، استوار ایستاده ایم. بنابر آن تجربه تاریخی. حال اگر آن تجربه های تاریخی نبود! هموطنان عزیز من خوب گوش بدهید: بارها حیات ملی در ایران به خطر افتاده است، گاهی ایران در کام مرگ فرو رفته است، بنگرید ایران را بعد از حمله مغول! ایران بر جا مانده است. چرا؟ به یمن وجود انسان های که بر حق ایستادند و زندگی را به ایران بازگرداندند، بنگرید آن فریاد ایرانیان را که در ایران یاس زده ، امید باخته، که فریاد برآوردند که ایرانیان بر پا خیزیدو حماسه ساختند. ایران برخاست و بساط مغول را برچید و استقلال از سر گرفت. باز بنگرید به ایران که گرفتار ملوک الطوایفی شد، از نو و از همین آذربایجان، فریاد ایرانی برخیزو دست از خفت بردار، ایران دوباره زندگی از سر گرفت. در پایان صفویه، جنگ های داخلی، سی میلیون از چهل میلیون، جمعیت ایران (بغیر از آسیای میانه)، نفله شدند، باز دوباره سایه شوم مرگ در ایران گسترده شد. از نو فریاد برخاست: برخاستند کسانی که بر حق ایستادند و زندگی را دوباره از نو به ایران بازگرداندند. چنین است که ایران سرزمین قهرمان ها شد. ای بیچاره که به منبر میروی، توچه میدانی قهرمان کیست؟ تو چه میشناسی، پهلوان ها را؟ تو چه میدانی ستارخان که بود؟ تو چه میدانی باقر خان که بود؟ چیزی در تاریخ خوانده ای که فلان کس، زمانی دزدی کرده است! بیچارها ببینید چه بر سر ایران آورده اید؟! فساد را در سراسر ایران گسترانیدید! آن زشتی کار استبداد بود! آن پاک شدن از آن زشتی ها کار ستارخان و باقر خان بود. اما این افراد تنها خود را از زشتی پاک نکردند! نه خیلی بیشتر از این کار را کردند! زندگی را به ایران بازگرداند. آن روز که امپراتوری روس، اولتیماتوم داد که میخواهد به ایران قشون بکشد! چه کسی بود که ایستاد و مقاومت کرد؟! مجلس اول. آن روز که وثوق الدوله قرداد 1919 را بست، چه کسانی مقاومت کردند؟ مدرس و مصدق. در همه این ایستادگی ها، آذربایجان نقش اول را داشته. بی خودی نگفته اند که آذربایجان، سر ایران است! این سر شکوهمند ایران است. سروری ایران از آذربایجان است .
در این دوران تاریک که استبداد بر ایران حاکم شده است، گفتم که قدرت اندیشه راهنما را از خود بیگانه می کند، اینقدر بیگانه میکند که دیگر تهی میشود و هیچ از آن، جز زور، نمی ماند و می شود همین که الآن شده است. از دستگاه تبلیغاتی اینها چه انتظار دارید؟ هموطنان، خواهران و برادران من، شما از دستگاه تبلیغات و فرستنده های این رژیم چه انتظار دارید؟ قیام باید بکنید، اعتراض باید بکنید اما بیشتر از اینها باید بکنید، باید به روش ستارخان و باقرخان عمل کنید. باید بر خیزید که ایران استقلال و آزادی پیداکند، برخیزید برای اینکه ایران انقلاب خویش را باز بیابد و به هدفهای آن تحقق ببخشد. این انتظاری است که از شما می رود وگرنه این رژیم هست و تراوشات مغزی این ها، چه میخواهد باشد؟ شما ببینید راجع به پیامبر چه می گویند، دروغها می گویند و داستان سرایی هایی می کنند که انسان شرمش می آید. چند روز پیش صحبت هایی از یک عضو مجلس خبرگان شنیدم که اصلا ماتم برد! ممکن است؟ متاسفانه بله ممکن است، چون اینها نان خرافه را می خورند نان توهین و تحقیر را می خورند. اینها در منبر هم که می روند اول با تحقیر و توهین و مزه ریختن شروع می کنند تا به اصطلاح خودشان مجلس را گرم کنند، غافل از اینکه آقا، منبر برای این نیست که شما بروید و از راه تحقیر مجلس گرم کنید، منبر برای این است که شما بروید زشتی ها و رفتار ها و گفتار های رنج آور را انتقاد بکنید و سلامت نفس، سلامت اخلاقی را به جامعه یاد آور شوید و نمونه این ها باشید. شما متاسفانه، نه، می روید در منبر ها جز خرافه تبلیغ نمی کنید، جز ضد اخلاق، ضد فرهنگ تبلیغ نمیکنید، بن مایه زبان شما زور است. شما زبان قرآن نمیشناسید، شما زبان استقلال و آزادی نمی شناسید. این است که ایران را سراسر، از زشتی انباشته اید. زشتی در بیان، زشتی در صدا، زشتی در سیما، شهرها و روستاهای مارا پر از زشتی کرده اید. پنداری انسان بخواهد مکتبی باشد باید زشت رو باشد. یادتان رفته است که زیبایی یکی از ویژگی های حق است. نه خیر،شما باید قیافه را زشت کنید تا مردم تصور کنند که گویا شما ایمان دینی دارید! بیچاره دین. باید زشت سخن بگوئید تا فکر کنند که اهل دین هستید باید زور بگوئید تا فکر کنند که خیلی دل سوخته دین هستید. و می کنید آنچه که دارید با این مردم می کنید. با دین مردم با فرهنگ مردم. ایرانی که روزی مشعل دار تمدن بشر بود و بشریت به ایران فخر می کرد. شما چه کردید با ایران، امروز آیت الله در کتابهای لغت دنیا وارد شده است و به محض اینکه به شخصی بگوئید آیت الله، یعنی طرف خشن و زور گو و شکنجه گر است. یعنی بدون محاکمه اعدام کن است، دروغ گو است، عهد شکن است، یعنی همه اینها. با خودتان چه کردید؟ بنا بر اینکه چون در جایی هستم که نمیتوانم سخن را دراز بکنم و باید برای یک برنامه دیگری آماده بشوم، سخن را کوتاه می کنم و به شما مردم آذربایجان و به شما مردم سراسر ایران عرض می کنم، فرهنگ، فرآورده و ساخته انسان است. در سطح جامعه مدنی است که فرهنگ تولید میشود، ساخته و آفریده می شود. شما واکنش این دستگاه ضد فرهنگ، ضد اخلاق، ضد دین و ضد ایران نشوید. این فرهنگ غنی و قوی خویش را باور کنید. با خلاقیت های جدید در قلمروهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. چنان کنید که از سراسر ایران، هم چنان که در آغاز انقلاب بود جز فریاد شادی، جز فریاد آشتی و دوستی بر نخیزد. جهانیان از ایران جز برای رشد و ترقی یاد نکنند.
شاد و پیروز باشید.
در مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر بتاریخ جمعه 22 آبان 1394