برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: آقای خامنه ای ۱۰ راهکار و بقول خودشان رهنمود داده که هرگاه حکومت این راهکار ها را اجرا کند اقتصاد ایران توانا میشود و تحریمها نمیتوانند اثر گذار باشند، اینکه این تدبیر ها کاربرد دارند و با هم تناقض ندارند یک امر است اما امر مهمتر این است که این راهکار ها را چه کسی باید اجرا کند در چه روابطی باید اجرا کند؟ اگر همین سوال را این آقا از خود میکرد میدید که در راهکارهای او چند غایب مهم و یا چند عامل مهم از قلم افتاده است.
اول انسان، یعنی شهروندان ایرانی، دوم طبیعت ایران، سوم جامعه مدنی، چهارم دولت، پنجم اندیشه راهنما و ششم رابطه با دنیای خارج. ایشان به راحتی اینها را از قلم انداخته. فراموش کرده که اگر وضعیت اقتصاد چنین است که شما این ده کار را رهنمود می دهید، این اقتصاد که خود بخود اینگونه نشده و عواملی این اقتصاد را به این روز انداخته است. یک عواملی طبیعت ایران را بیابان کرده اند، یک عواملی بیکاری ایجاد کرده اند، یک عواملی انسان ایرانی را از تولید کننده به مصرف کننده بدل کرده اند، آنها راهکار اصلی هستند که بکلی غایبند. اگر این حکومت می توانست راهکارهائی را بکار ببرد که اقتصاد را تولید محور ومستقل و توانا به رشد خود انگیخته بگرداند چرا اقتصاد به این روز می افتاد؟ اصلا چرا در خرداد 60 کودتا کردید؟ البته قبل از آن با تقلب در انتخابات مجلس و قبل تر آن با گروگانگیری چرا کودتا کردید؟ چرا آقای خمینی گفت اقتصاد مال خر است؟ چرا گفت بنی صدر می خواهد ایران را سوئیس و فرانسه کند ولی مردم برای اسلام انقلاب کردند؟ از دید او یک تزاحمی وجود داشت بین رشد، اعم از اقتصادی و غیر اقتصادی و اسلام به مثابه قدرت. البته بطور واقع این تعارض وجود دارد از این روست که او رشد اقتصاد ایران، رشد مردم ایران، رشد طبیعت ایران را قربانی استقرار ولایت مطلقه فقیه کرد! جانشین او هم همینکار را کرده. حالا به درماندگی رسیده و می خواهد مسئولیت این درماندگی را هم که بوجود آورده مثل آن وضعیت بحران اتمی روی دوش حکومت آقای روحانی بیندازد، در حالی که این نتیجه مهندسی خود این آقا بوده که ایشان شده رئیس جمهور ولی مسئولیت وضعیت کنونی بر دوش او نیست. جز اینکه بعنوان عضوی از این رژیم در گذشته به این مقدار در وضعیت رژیم همکاری داشته مسئول است نه بیشتر. اگر من بخواهم یک به یک اینها را توضیح دهم ساعتها وقت می خواهد ولی من سعی می کنم بطور کوتاه مهمترین آنها را با شنوندگان گرامی شما در میان بگذارم.
قبلا توضیح دادم که غایبها کدامند: غایب اول انسان که انسان خود نیروی محرکه است با این عنوان که مالکیت دارد بر کار خویش و با کار اوست که نیروهای محرک دیگری تولید می شود. نیروی محرک نیروی محرکه ساز انسان است. آن راهکارها هم خوب و بدش به کنار انسان باید به اجرا بگذارد. پس این انسان است که باید توانائی علمی و فنی و امکان لازم برای بنای اقتصاد تولید محور را پیدا کند. روشن سخن اینکه در اول کار باید منزلت پیدا کند. منزلت برخورداری تضمین شده از حقوق انسان، شهروندی، از حقوق ملی و حقوق جهانی بعنوان عضوی از جامعه جهانی است و باید از اینها برخوردار باشد تا بتواند تولید کننده بشود. در یک نظام سیاسی که محور قدرت است، مصرف محل پیدا می کند نه تولید، چون در این نظام انسان حقوقمند نیست. تولید کار انسان حقوقمند است انسان محروم از حقوق تولید کننده نیست و نمی تواند تولید کننده باشد. حال شما می پرسید این کارگران ایرانی تولید نمی کنند؟ اینها در واقع اگر خوب نگاه کنید در بخشهائی مثل صنعت نفت و گاز و … ، آنچه می شود تولید به معنای فراهم آوردن علم و دانش و فن و استعداد خلق نیست بلکه ثروت ملی از دل زمین خارج می شود و به خارج از ایران می فرستند تا در ازای آن کالا وارد ایران کنند. فرصت خلاقیت به آنها داده نمی شود. در صنایع دیگر هم همینطور است و کارفرماها هم همینطور هستند. کارفرمائی هم نیازمند منزلت است براساس تعریفی که کردم تا این بتواند تولید کننده باشد. خوب این که در ایران نیست و اگر ایشان می خواستند راهکار بدهند اول همه می بایست می گفت مردم ایران باید از حقوق انسان و حقوق شهروندی و حقوق ملی برخوردار باشند و بعنوان عضو جامعه جهانی از حقوق ملی. یعنی همه تاسیسات سرکوبگر و همه سانسورها و ساختار دولت ولایت مطلقه باید از میان برود. این یک امر واضح است و ایراد و مشکلی در این قضیه نیست.
دوم باید تبعیض های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی فرهنگی القا بشوند. چون اینها است که ایران را بیابان کرده . اگر این تبعیض ها از میان برود و میزان عدالت بشود تولید معنا پیدا می کند. رانت قدرت از میان می رود و بهره حاصل تولید به آدمی در آمد می دهد.
سوم اینکه انسان برخوردار منزلت از امنیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار باشد و همه نهادهای سلب کننده این امنیت هائی که توضیح دادم باید منحل بشوند.
چهارنیروهای محرکه ای که تولید می شوند مثل سرمایه ، برق، کارمایه و مواد اولیه، فن و دانش اینها باید در نظام اجتماعی باز باشد تا اینها بتوانند در جامعه به کار بیافتند. برای کار جوان ایرانی امکانها فراهم باشد وقتی این فراهم نیست شما هی بگو راهکار. وقتی امکان ندارد جوان بجای اینکه آنچه را می آموزد را در بنای اقتصاد تولید محور بکار ببرد و ایران برخوردار از اقتصاد توانمند بسازد برای پیدا کردن کار و منزلت راهی کشورهای دیگر می شود. حال شما در این دنیائی که ما هستیم این موارد یک تا چهار را که من گفتم راجع به انسان، البته چیزهای دیگری هم هست ولی در این دنیا کسی هست که با انسان بدون این حقوق ابتدائی بتواند اقتصاد تولید محور بسازد. حتی در کشورهائی مثل چین و کشورهای اقیانوس کبیر مثل کره جنوبی و غیره با وجود اینکه رژیم چین کمونیستی است یک تغییر اساسی نسبت به انسان بوجود آمده. درست است که در این کشور این انسان از این منزلت هائی که گفتم برخوردار نیست اما آنطور هم نیست که در انقلاب فرهنگی مائو بود و در رژیم استالینی بود. اگر قرار بود آن وضعیت باشد چین و این اقتصاد هم نبود.
غایب دوم طبیعت ایران که ویران شده است و مسئول اول آن کیست؟ آقای خامنه ای چراکه اوست که ولایت مطلقه دارد. سیاست های اقتصادی و روابط با خارج را اوست که تعیین می سازد. حاصل سیاست هائی که ایشان معین کرده اند و حاصل استبداد مطلقه که بر کشور حاکم شده باعث شده که ایران بیابان شود. اگر راستش را بخواهید بیابان شده طبیعت ایران از زمان پهلوی آغاز شده، در تاریخ طبیعتی ایران که من نوشته ام اگر هموطنان حوصله کنند و بروند بخوانند خواهند دید که این سیر تحول طبیعت ایران را مطالعه کرده ام، چهار طرف ایران سبز بود حالا شده بیابان! این را یا استبدادها کرده اند، یا جنگها که آنرا تبدیل به زمین سوخته کرده اند ، یا بلحاظ جنگهای داخلی نظام آبیاری آن ویران شد و تبدیل به بیابان شد. در دوران پهلوی و بعد هم در دوران جدید چون محور اقتصاد ایران نفت شد، طبیعت نگون بخت ایران هم قربانی اقتصاد مصرف محور شد! حالا اگر اقتصاد ایران بخواهد تولید محور شود یکی از آن راهکارها ی این آقا می بایست مربوط به طبیعت می شد چون هم زمین ایران هم بلحاظ محیط زیست می بایست آلودگی زدائی بشود و هم بعنوان زمین می بایست بارور شده و بیابان زدائی شود . پس تنظیم رابطه آب با زمین و پر کردن دریاچه هائی که خشک شده اند و نیز تالاب ها ، زهکشی زمینها و جلوگیری از نابودی جنگلها ، تجدید حیات مراتع ، اینها ضروری ترین کارهائی هستند برای جمعیتی که در حال افزایش است و سرزمینی که چون بیابان شده توانا به تغذیه این جمعیت نیست. خوب شما آقای خامنه ای که به آقای رفسنجانی می گوئی یا خائن است یا نادان چون گفته دنیای فردا و آینده دنیای گفتمان است و دنیای موشک نیست، شما فکر می کنید که کشور که بقول غربی ها مواد غذائی استراتژیک خود را نمی تواند تولید کند و بطور مضاعف وابسته است چون هم باید نفت بفروشد و هم با پول آن گندم و مواد غذائی بخرد چنین کشوری توانائی نظامی بکارش می آید، موشک کافی است برای اینکه استقلال کشورش را حفظ کند ؟ چطور شد یکی از راهکارهای شما به این امور نپرداخت چون یکی از راهکارهائی که داده افزایش کاربری نیروگاهها بوده . اما در واقع ما کشوری هستیم که بیشترین امکانات را از لحاظ کارمایه داریم و همه اینها را این آقا گذاشته برای اینکه می خواهد بمب اتم بسازد و یک پوششی لازم داشته تحت عنوان نیروگاه اتمی. حالا این نیروگاه اتمی را ساخته که الان با 50 درصد ظرفیت کار می کند یعنی عملا هزینه دارد و برقی که تولید می کند بسیار گران است و بقیه نیروگاهها را هم آقای مجید محقق تحقیق دقیقی انجام داد که اینها چقدر افت دارند. خوب ما تا بخواهید آفتاب و باد و آب داریم دمای زمین داریم. خوب شما همه این ها را بلا مصرف گذاشته اید، اگر به این ها می پرداختید و بحران اتمی را نمی ساختید و آن زیان های عظیم را به پای این مردم نمیگذاشتید ما وضعیتی غیر از این که الآن داریم می داشتیم. اینها هم در این راهکارها که ایشان پیشنهاد فرموده اند نیست.
سوم، یکی از راهکار های دیگرش این است،« شناسایی و تمرکز بر فعالیت ها وزنجیره های مزیت دار اقتصادی» خوب. مزیت دار اقتصادی، معیار مزیت چیست؟ اگر بگوئیم معیار بازار خارجی است و می گوید چیز هایی تولید کنید که بازار خارجی دارند؟ در حال حاضر آن چیزهایی که ایران میتواند تولید کند و بازار خارجی دارند نفت و گاز است. حالا همین نفت و گاز هم البته از زبان آقای خاتمی می گویند دویست میلیارد دلار سرمایه احتیاج دارد که سرمایه ای برایش نیست و وجود ندارد. این سرمایه را حکومت آقای احمدی نژاد که در واقع ایشان به این کشور تحمیل کرده بودند بر باد داده است. خوب، تازه اگر این معیار را هم بخواهد بکار ببرد،چون آقای زنگنه هم گفته است هرچه بتواند نفت می فروشد، بابا ، اگر این اقتصاد ایران به این روز تباه افتاده است برای همین است که محور نفت شده است. ثروت ملی را بفروش و بگو نسل های آینده هم که اصلا هیچ محلی از اعراب ندارند، بعد هم با آن، واردات بکن و بودجه بساز می شود همین وضعیتی که الآن شده. حالا اگر نه، فرض کنیم که بگوئیم معیار این است که ببینیم در هر کدام از مناطق کشور ما چه امکاناتی هست هر کدام از این مناطق داشته هایش کدامند؟ کلمه ای از این واقعیت توی این ده رهنمود ایشان هست؟ خیر. و اینها در این دنیایی که ما هستیم الفبای رشد اقتصادی است. اخیرا هم که به رشد بر مبنای استقلال و آزادی پی برده شده است،رشد انسان و آبادانی طبیعت، این مسئله که هر هرکشوری باید از مناطق مختلف کشور شناسنامه ای داشته باشد و اینکه بدانددر هر منطقه ای چه دارد، چه داشته های طبیعی، منابع انسانی در آنجا وجود دارد تا بر مبنای آن سرمایه گذاریها هدایت بشوند. خوب این معیار هم که آنجا نیست. معیار بعدی،فن و دانش. ایشان از این فن و دانش حرف زده ولی صحیح و غلط را با هم گفته است. صحیحش این است. توی این دنیای سرمایه داری، سرمایه داری به اینکه فن و دانش دستیار انسان باشد اهمیت نمی دهد، آنرا جانشین انسان می کند. به اصطلاح هزینه را کم می کند و سود خودش را هم به حد اکثر می رساند. فن و دانش را این گونه بکار می برد . اما در کشورهایی که بخواهند اقتصاد تولید محور داشته باشند که انسان رشد کند و طبیعت آبادان بشود، می باید که دانش و فن دستیار انسان بشود نه جانشین انسان. خوب ،پس ما محتاج نوعی از دانش و فن هستیم که با لحاظ کردن داشته های مناطق مختلف کشور بتوانند در آنجا دستیار ایرانی ها باشند در بنای یک اقتصاد تولید محور. خوب این هم که نیست. این هم دسته دوم غایب ها. دسته سوم غایب ها جامعه مدنی است. چون عقل آقای خامنه ای قدرتمدار است،پس بنا بر آن عقل قدرتمدار فکر می کند همه جنبندگان روی زمین،حالا اگر دستش به همه آنها نمی رسد، اقلاجنبدگان سرزمین ایران باید مطیع ایشان باشند و اصل بر اطاعت از ایشان است.وگرنه یادش نمی رفت که این جامعه مدنی است،به معنای جمهور مردم ایران است که باید در اجرای برنامه تحول از یک اقتصاد مصرف محور تولید کننده رانت های بزرگ و فساد های بزرگ، این شهروندان ایرانی هستند که باید این کار را بکنند. پس برای اینکه این کار بشود باید رابطه جامعه مدنی و دولت و سازمانهای سیاسی تغییر بکند ، به این ترتیب: در حال حاضر محور اقتصاد ایران، بودجه دولت است. بخش دولتی بنا بر برآوردها 70 تا 80 درصد تولید نا خالص ملی است که به نظر می رسد 80 درصد صحیح تر باشد.خوب پس، بودجه برداشتی از تولید ملی نیست . این دولت است که دارد به مردم یارانه می دهد.پس، این اقتصاد از اساس کارش خراب است. باید جامعه مدنی باشد که بودجه دولت را تامین کند . در جامعه هایی که دارای اقتصاد تولید محور هستند،بودجه، برداشت از تولید ملی است نه برداشت از ثروت ملی،نه پیش فروش ثروت ملی،نه کسر بودجه و نه چاپ اسکناس. آقای روحانی در این مدتی که آمده است نقدینه را دو برابر کرده است. خوب این باید ترکیب بودجه تغییر بکند،ترکیب واردات تغییر بکند ترکیب نظام اعتبارات تغییر بکند و همه این ها در یک مدار سرمایه- تولید- در آمد بکار بیفتد . خوب بخواهد دست به ترکیب بودجه دولت بزند می باید که، از سپاه خلع ید بشود. این ، سازمانهای معاف از مالیات خودکامه ،مثل موقوفه ها،اموال رهبری و بنیادها،این ها باید تحت نظم و قاعده اقتصادی قرار بگیرند و در محدوده اقتصاد تولید محور به دولت مالیات بدهند و مزاحم اجرای برنامه رشد اقتصادی نباشند که هستند. دولت بر آنها تسلطی ندارد. دولت بر سپاه چه تسلطی دارد؟ هیچ. دستگاه اداری. آقای رهبر یادش رفته بود که این دستگاه اداری نقش استراتژیک دارد نه نقش مزاحم. دستگاه اداری ایران دستگاهی است که کارش تحمیل استبداد شبکه روابط شخصی تارعنکبوتی که در مرکز آن آقای رهبر قرار گرفته تا می آید به این پائین است . این دستگاه اداری وسیله حاکمیت این اقلیت با این شبکه است بر آن جامعه. این خودش مزاحم هر گونه فعالیت اقتصادی است. این باید ترکیبش تغییر بکند . اولا از درون می باید عملا دموکراتیزه بشود . مسئولیت با اختیار همراه بشود . دوما از ید آن شبکه رها بشود و سوم،مجری حقوق بگردد تا اقتصاد تولید محور ممکن بشود. خوب، حالا لابد از سرمایه اجتماعی هم اطلاع ندارند . برای این که جامعه ای اقتصاد تولید محور پیدا کند می بایستی که بیشترین سرمایه اجتماعی را پیدا کند. یعنی چه؟ یعنی این که توی آن جامعه، تنش ها، اصطکاک ها تضاد ها،تبعیض میل کنند به صفر. همکاری، دوستی ،همبستگی و همیاری میل کند به صد درصد تا بیشترین سرمایه اجتماعی پدید بیاید. رابطه ها باید بشوند رابطه حق با حق تا جامعه بتواند یکجا ،همراه، وارد عمل بشود برای باز سازی ایران. خوب ،یک جامعه پر از تضاد، پر از تنش، پر از تبعیض، پر از برخورد چطور میتواند مجری هر رهنمودی ،خوب و بدش به کنار باشد. آقا شما چطور یادت نیفتاد که این جامعه محتاج یک همچه سرمایه ای است؟ شما این را از ایران گرفتید.انقلاب ایران نتیجه جنبش همگانی بود،عموم مردم ایران به جنبش در آمدند و گل را بر گلوله پیروز کردند . همه با هم دوست شدند. شما این ها همه را از بین بردید. مگر آقای خمینی نگفت سی و شش میلیون جاسوس هم دیگر باشید؟ به مادر ها نگفت شما جاسوسی فرزندان را بکنید؟ به شاگرد مدرسه ها نگفت جاسوسی معلمتان را بکنید؟ خوب یک جامعه ای که همه جاسوس هم باشند،سرمایه اجتماعیش منفی میشود.سرمایه طبیعیش هم که شده بیایان،پس منفی. سرمایه علمی اش هم که میگذارد از کشور می رود، پس منفی است. شما با این منفی ها می خواهید اقتصاد مقاومتی درست بفرمائید؟ در واقع می خواهید از مسئولیت بگریزید. کشور را ویران کرده اید. می گوئید من مسئولش نیستم! من گفته بودم،من رهنمود هم داده بودم! حالا، چهارم، هنوز در جامعه مدنی هستیم. برای اینکه در آن جامعه انسان بر خوردار از حقوق چهارگانه که بر شمردم ساختن ایران را تصدی کند رابطه دیگری باید بین جامعه مدنی و جامعه سیاسی ،یعنی سازمان های سیاسی، شخصیت ها و فعلان سیاسی و دولت بر قرار بشود. جای سازمانها و شخصیت های سیاسی جامعه مدنی است. خوب توی این انتخابات شما ملاحظه کردید که همه آنهایی که به مردم گفتند بیائید بروید رای بدهید جایگاهشان کجا بود؟ از جامعه مدنی حرف می زدند؟ خیر، برای اینکه مطلقا امری که هموطنان من باید خیلی بهش توجه بکنند این است، امر واقع و مستمر، که هر وقت بخواهند یک توجیهی را به مردم بقبولانند و دروغی را به مردم بقبولانند، مصلحتی را به مردم بقبولانند، اول حق را سانسور می کنند. اگر کسی بخواهد از موضع جامعه مدنی حرف بزند باید از موضع حقوق حرف بزند و اگر از این موضع حقوق حرف بزند جایش میشود جامعه مدنی و از این جایگاه است که در دولت نگاه می کند نه می رود در دستگاه دولت و از آنجا نگاه می کند به مردم که شما بیائید به این رای بدهید که این آقا بشود و آن آقا نشود تا برای دولت این جانشینی ها به عمل بیاید. این بازی کردن با سرنوشت ایران است و نگاه داشتن آنها در مدار بسته فدرت است.
در گفتگو آینده رابطه با قدرتهای خارجی را بررسی خواهیم کرد.
شاد و پبروز باشید.
بر گرفته از م