عصر جدید: دو اتفاق مهم در این هفته روی داد که داکنشهای زیادی داشت یکی در گذشت سربازان ایرانی که ایرانیان را متاثر کرد و ئیگری رای مردم انگلستان به خروح از اتحادیه اروپا. لطفا نظرات خود را در باره ایندو با ما در میان بگذارید.
برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید
بنی صدر: … این منطقه را که به آتش می کشید؛ هستی کی را می سوزانید؟ مردمی که خود قربانی همین استبدادها هستند. این آدم، بعدش سپاه و بعدش آقای رهبر نمیتوانند به عقل قدرتمدارشان بپذیرانند که وقتی شما قدرت را تنها وسیله میدانید و آن را هم تبدیل به زور می کنید به طرف مقابل می گوئید که کار درستی انجام میدهد. چطور شد که شما به حق نخواندید؟ چطور شد که شما مردم منطقه را به حقوق خویش نخواندید، به دفاع از حقوق نخواندید؟ اثر بخشی اش که بیشتر بود. خوب شما در خود کشور هم منکر این حقوق هستید. رابطه نیروهای مسلح با جامعه، اول بگویم که سپاه، ارتش، بسیج بعلاوه آن قوای سرکوب که گفتم بعلاوه آن چیزی که آقای خمینی به عنوان سربازان امام زمان درست کرده بود یعنی واواکی ها که حالا جایشان را به اطلاعاتی های سپاه داده اند، هزینه همه اینها را کی میدهد؟ مردم ایران. به چه کار می آیند اینها؟ اگر دفاع از کشور است که تعدد سازمانهای مسلح برای دفاع مضر است. چرا ما این چهار دسته نیروی مسلح را داریم؟ یک دلیلش این است که انسان در ایران قدر و منزلتی ندارد، چون آن کشور نگون بخت، هم اقتصاد تولید محور ندارد و بیکاری هست و تا بخواهی جوان ها بیکارند پس به خدمت در آوردن بخشی از این بیکاران و به خدمت سرکوب گماشتن آنها، هم ممکن است، هم جانشان بی قدر است. چون مقامی که بپرسد چرا؟ هیچ نیست. دلیل اینکه در ایران کی می پرسد جنگ را کی تصویب کرده؟ آخر مردم ایران باید تصویب کنند، کجا مردم حضور رژیم در این جنگ ها را تصویب کرده اند. نکردند، اطلاع هم ندارند که شما چقدر قوا برده اید، چه قدر هزینه می کنید. خوب ، این همه ابهام برای چه و پوشش چیست؟ برای اینکه جان بیمقدار است، می برد در آنجا به کشتن میدهد و هیچ کس هم نمیداند چند تا کشته شده اند، کی بودند که کشته شدند، کجا کفن و دفن شدند؟ هیچ کس نمیداند. وقتی سرکوب هم آمد باز هم مبهم است و معلوم نیست مسئول سرکوب کیست؟ همه رژیمهای استبدادی از این نوع رژیمی که ما داریم،مثل رژیم استالینی که روشها بیشتر از آن رژیم اتخاذ شده است، مثل بعثی ها، اینها همین تعدد سازمانهای مسلح را داشته اند. هنوز هم سوریه این تعدد را دارد. خوب هزینه اینها فوق العاده سنگین است و آن مردم کشوری که در فقر گرفتار است و می بیند وطنش بیابان می شود نمیتواند بپرسد این ثروت ملی من کجا رفت و چه شد؟ سرباز برای دفاع از این حقوق بود نه برای این بود که خود و این حقوق و این ثروت و این سرمایه خرج این بشود که یک رژیم استبدادی در درون و برون مرزها خشونت گستری را رویه کند. کار سرباز این است که خشونت را به حداقل برساند. در مرزها از سوی بیگانه این خشونت را به حد صفر برساند تا بگویند کشور استقلال دارد و در صلح است و در درون کشور مزاحم برخورداری مردم از حقوق شهروندی نباشد. رابطه یک ارتش ملی حقوقمند با یک ملتی مرکب از شهروندان این است. خوب در ایران این رابطه بر قرار است؟ خیر این رابطه بر قرار نیست.
ببینید، امریکائی ها آمدند دوتا جنگ کردند در افغانستان و عراق و هنوز هم این جنگها تمام نشده است. فرض این است که ایران در صلح است و با کسی جنگ ندارد الا اینکه این آقا که امروز رئیس شواری امنیت ملی است – شمخانی- گفته است در ملاقاتی که آقای خامنه ای با امام زمان داشته است، امام زمان به او گفته است به عراق و سوریه قوا ببر! به دستور او برده است. آخر این امام زمان به فکر حقوق ملی مردم ایران نبود؟ این برای مردم ایران هیچ حقی قائل نبود؟ این فرزندان که می روند و کشته میشوند فرزندان این مردم نیستند؟ مگر نه برای احقاق حق آن قیام نهایی انجام می گیرد؟ این تجاوز آشکار به حقوق یک ملت چگونه است؟ چرا این گونه می گویند، برای اینکه نمیخواهند بگویند که ما آدمهایی را میبریم آنجا به کشتن میدهیم، هزینه های سنگین هم می کنیم و حاضر هم نیستیم اصلا و ابدا به مردم ایران توضیح بدهیم. خوب، ببینید حالا تعداد تلفات ارتش ما، سپاه ما،بسیج ما چه اندازه است؟ مقایسه کنیم با تلفات ارتش امریکا در دو جنگ افغانستان و عراق که هنوز هم تمام نشده است .اندازه نگه دارید. اما چرا اندازه نگه دارند وقتی که کسی نمی پرسد. مگر میشود که یک اتوبوسی سرنگون بشود و نوزده نفر کشته بشوند مثل اینکه اصلا حادثه ای رخ نداده و یک خبر توی این رسانه ها پخش بشود و دیگر هم هیچ. اما اینکه می پرسید آیا این رژیم هیچ کار خوبی نکرده؟ نمی کند؟ ببینید، قدرت، فساد گستر است. قدرت مطلق، فساد مطلق می گسترد. این قاعده است و در هر جامعه ای بروید این را میدانند . پس این رژیمی که به مثابه قدرت میل میکند و کرده به مطلق شدن،فساد مطلق می گسترد. آنچه که مردم می کنند،خوب انقلاب شده است، آن مردمی که از دوره قاجار بدینسو خود را ناتوان می انگاشتند به یمن آن انقلاب احساس توانایی کردند. احساس امید کردند، پس به راه ابتکار و ابداع و خلق افتادند. کارهایی کردند اما این رژیم همان ها را هم تباه کرد.
دیروز در انگلستان مراجعه به آرای عمومی بود که آیا این کشور در اتحادیه اروپا بماند یا نماند؟ یک اکثریت نزدیک به 52 درصدی گفتند که نماند. این مراجعه به آرای عمومی چند آموزش دارد. اولش این است که این اسطوره هوشمندی انگلستان و اینکه اینها تا صد سال بعدش را فکر کرده اند شکست. امید وارم که در ذهن مردم ایران هم شکسته باشد. عقل عادی هم، پنداری در این مقامات انگلستان دچار سکته شده است، به لحاظ اینکه خوب،43 سال پیش انگلستان عضو اتحادیه اروپا شد، خوب چرا کاری که باید و امروز کردید را آن روز نکردید؟ به قول هموطنان ما خر سواری یک عیب دارد پیاده شدنش دوتا. شما 43 سال عضو اتحادیه بودید و حالا گفتید مراجعه کنیم به آرای عمومی که بمانیم یا نمانیم، خوب این 43 سال معلوم میشود که گتره ای تصمیم گرفته اید، نسنجیده و نپخته تصمیم گرفته اید، تازه بعد از 43 سال این سئوال برایت پیش آمده است که آیا بمانم یا نمانم. اول این که این اسطوره شکست، و دوم گرچه سوء استفاده شده و گرایش های راست افراطی سوئ از اصل استقلال استفاده کردند، امروز هم جلوی پارلمان انگلستان شعار میدادند ما استقلال خویش را باز یافتیم، ولی دست آویز مخالفان ماندن در اتحادیه اروپا چه بود؟ استقلال بود، پس اینهایی که به شما مردم میگفتند و میگویند و وابستگی خودشان را توجیح میکردند که استقلال دوره اش سرآمد، میبینید که دوره اش سر نیامد، حتی راست افراطی که هیچ وقت استقلال را دست آویر نمیکرد، حالا در مقام اینکه بگوید اکثریت بیایند بیرون، دست آویز کرد. پس استقلال سرجای خودش هست، اصل راهنما است، از آزادی هم جدایی نا پذیر است و این درس بسیار بزرگی است. هر انسانی باید استقلال و آزادی داشته باشد، چه رسد به هر ملتی، و درس سوم این مراجعه به آرای عمومی در بر داشت و اون اینکه یک کشوری مثل انگلستان که امپراتوری بود میگفتند آفتاب در قلمرو امپراتوری هیچگاه غروب نمیکند.حالا کوچک شده، در درون مرزهاهم دارد کوچک میشود توانایی همکاری با جامعه اروپایی، را هم در خود نمیبیند، حاصل سلطه جوییها این وضعیت را بوجود آورده است، عبرت آموز نیست؟ ما خودمان هم همین سرنوشت را پیدا کردیم. اول یک امپراتوری بودیم بعد دوره انحطاط داشتیم و به همین سرنوشت گرفتار شدیم، خوب حالا تا کی باید توی این وضعیت ماند؟ این است که این سوالی است که ایرانی ها باید جواب بدهند. باید که به استقلال بها داد اما نه معنای سلطه گری بر دیگری، به معنای نه مسلط نه زیر سلطه. از آزادی، استقلال را جدا ندانست تا که مردمی حقوقمند شد، ملتی حقوقمند شد، دولتی حقوقمند یافت، و توانایی همکاری با جامعه های دیگر را در خود پرورید.
ما قلب بزرگترین حوزه فرهنگی در جهانیم، میباید این موقعیت خودرا بازبیابیم اما با استبداد ممکن نیست، چنانکه میبینید این استبداد ما را به انزوا در آورده است. هرجا ما بخواهیم، به اصطلاح میگویند نفوذ ایران گسترش یافته یعنی که ما اونجا داریم میجنگیم، خوب این جنگها ضعف پدید میآورد، اون ضعفها ما را در انزوا نگهمیدارد، به شما مردم ایران یادآور میشوم که اون زمان که انگلیسی ها میخواستند به اتحادیه اروپا بپیوندند، دوگل همه اینها را یادآور شد. گفت در اینها توانایی جمع شدن با بقیه نیست همین، بهتر است با اینها دور باشیم و دوست باشیم. خوب چهل و سه سال گذشت این توانایی را بدست نیاوردند، و بهایش سنگین است. توی همین مبارزات انتخاباتی هم گفتم فراوان بهایش سنگین است، از دیروز تا حالا که قیمت پوند پایین آمده و سهام شرکتها پایین آمده و مسئله مهم هم این است که در حکومت تاچر اقتصاد تولید محور را تبدیل کرد به اقتصاد پول محور.به اصطلاح ما اونی هستیم که یکی از مراکزبزرگ پولی دنیا هستیم، خوب نتیجه اینکه الآن بخواهد در تنهایی اقتصاد تولید محور بنا کند کار آسانی نیست، نتیجه زیانش بزرگ است، زیان اقتصادی جدایی، با این حال اینها، من اینجور اطلاع از داده های اقتصادی انگلستان ندارم بیشتر از این نمیتوانم در این باره سخن بگویم و هنوز زود است که ببینیم جدا شدن چه تغییری در روابط قوا میان آمریکا و اروپا پدید می آورد و میان این دو با بقیه دنیا، اما این اندازه هست که ما بدانیم هرگاه ما بخواهیم آزاد و مستقل زندگی کنیم هیچ قدرتی در جهان در حال خاضروجود ندارد که مانع آن بشود، ایرانی ها از کله بدر کنید این دروغ را که این رژیم را اینها نگهداشته اند، نمیتوانند نگه دارند، این باورهای شما به این دروغها است که این رژیم را نگهداشته است از این باورها رها بشوید رابطه زور با زور را، دوباره تکرار میکنم به رابطه حق باحق برگردانید، کشور مستقل و آزاد پیدا میکنید، جامعه حقوقمند میشوید، میتوانید اگر دیر نشده باشد این بیابان را سبزه زار بگردانید. شاد و پیروز باشید