back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هابنی صدر: چه زمان رژیم نمی تواند دانشجو و دانشگاه را مهار...

بنی صدر: چه زمان رژیم نمی تواند دانشجو و دانشگاه را مهار کند

ahb 20140620عصر جدید: وضعیت دانشگاه و نامه دانشجویان به آقای روحانی در باب جو ارعاب را چگ.نه ارزیابی می کنید؟

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

بنی صدر: چرا در دانشگاه جو ارعاب وجود دارد؟ این رژیم از زمان انقلاب فرهنگی جو ارعاب را در دانشگاه حاکم کرده است و سال یه سال ان را هم تشدید کرده است. دانشگاه چه کار می کند؟ اول کار دانشگاه تولید نیروهای نحرکه است که اول خود دانشجوست که در جامعه نیروی محرکه تغییر است. در هر جامعه ای حتی جوامع غربی. بلحاظ اینکه جوان میباید نظام اجتماعی را تغییر بدهد تا محل زندگی او بعنوان نسل جدید بشود. پس عامل تغییر است. بدین جهت است که در جوامع گوناگون جهان دانشجو همیشه با قدرت حاکم در کشاکش هست.  در اروپا و امریکا نیز چنین است. حال در رژیم هائی که نظام اجتماعی آن ها بسته تر است، این برخورد شدیتر است. پس خود نیروی محرکه را رژیم استبدادی باید کنترل و خنثی کند. طریق خنثی کردن آن چیست؟ یکی از طریق ها این است که فضایی زندگی و کار را تنگ میکنند. کسانی که میتوانند از این کشور خارج میشوند. ما الان یکی از بزرگترین صادر کننده های دانش آموخته در جهان هستیم! اگر مقام اول را نداشته باشیم، در ردیف اولی ها هستیم. این خود یک نیروی محرکه. خوب این نیروی محرکه برای رژیم بسیار خطرناک است. بدلیل اینکه دانشگاهها بتدریج مرجع اول فکری در جامعه شده اند و دوم اینکه، اینان میتوانند بعنوان نیروی محرکه با دیگر نیروهای محرکه دیگر جامعه مثل زنان و کارگران و قشرهای میانی جامعه های شهری بهم بگرایند و نیروی محرکه عظیمی بشوند و تغییر را غیر قابل برگشت کنند. پس برای رژیم باید که این نیرو مهار شوند.

 اما تنها دانشگاه کارش به این محدود نمیشود. دانشگاه علم و فن نیز تولید میکند که نیروی محرکه دیگری است. علم و فن را رژیم تا آنجائی که بتواند با مولفه های دیگر قدرت مثل پول و زور، ترکیب بکند، مورد استفاده رژیم قرار میگیرد. اما از آنجائی که دانش و فن محدود نیست  و دائم در حال گسترش است. اینکه شما میبینید که رژیم مرتب با علوم اجتماعی، دشمنی میکند، به این دلیل است که دانش اجتماعی در آن ترکیب مورد علاقه رژیم(قدرت و پول و زور) بکار بردنی نیست. دانش اجتماعی یا نقد میکند یا توجیه میکند. هرگاه توجیه گر استبداد باشد، خوب بکار رژیم خواهد آمد. اگر نتواند توجیه گر یک استبداد باشد و آن را هم نقد بکند، به دشمن شماره یک رژیم تبدیل خواهد شد. از اینجاست که بعنوان محل تولید نیروهای محرکه مورد غضب رژیم حاکم قرار گرفته است. خصوصا اندیشه هائی که دانشگاه تولید میکند.

 چهارم در قلمرو اجتماعی: روابط قوا، زندگی اجتماعی بدون روابط قوا، ترکیب نیروهای محرکه با حقوق بجای زور، اینها همه کارهائی هستند که بر عهده دانشگاه هستند. اینکه چرا رژیم استبدادی اینگونه شد، چرا فرصت ایجاد شد که رژیم استبدادی باسازی  بشود؟ دانشگاه یکی از مهمترین مراکز تولید عناصر فرهنگی است که به جامعه امکان میدهد، فضاهای جدید پیدا کند و از بن بست ها عبور کند. از نظام کنونی عبور کند و برای خود نظام اجتماعی بازتری بوجود بیاورد. این کارهای دانشگاه است.

علاوه بر اینها را که یادآور شدم خوب دانشگاه کارش چیست؟ یکی از این دانشکده ها در دانشگاهها، دانشکده حقوق است. این دانشگاه از چه چیزی باید بحث کند؟! از حقوق ملی، ازحقوق شهروندی، از حقوق انسان بحث کند . هیچیک ازحقوق ها با مزاج این رژیم سازگار نیست به مانند سم برای استبداد خواهد بود. خوب حال دانشکده حقوقی که کارش بجای حقوق به تکالیف ختم شود به مانند فقه که تکلیف مدار وضع شده است، تبدیل به یک دانشکده مرده خواهد شد. رژیم هم در این مدت خیلی تلاش کرده است که دانشگاهها را به چنین چیزهایی تبدیل کند و نتوانسته است. پس خواهی نخواهی اینچنین مسائلی طرح میشود و خواهد شد. وقتی این کار انجام شد، دانشجو تبدیل میشود به عامل انتقال این دانش ها و این نیروهای محرکه و این حقوق به جامعه. پس رژیم باید یک حصاری هم بدور دانشجو بکشد که نتواند با جامعه ارتباط بگیرد. حتی در درون دانشگاه نیز دانشجویان نتواند با یکدیگر ارتباط بگیرند. جریان آزاد دانش ها و اندیشه ها، هنرها، دادها و اطلاعات را برقرار نکنند. حال اگر دانشجویی به این صحبت گوش بدهد و متوجه بشود که دانشگاه چگونه جایی باید باشد و چه نیروهای محرکه ای را این دانشگاهها تولید میکنند، خود نیز بعنوان دانشجو چه نقشی را باید در جامعه ایفا کنند ، به نامه نگاری بسنده نخواهد کرد. خوب آقای روحانی  در دانشگاهها جو ارعاب درست کرده است؟ قطعا پاسخ منفی است. چراکه در این کار فعلا سودی ندارد. سابق که دستیار استبداد بود در این کار منفعت داشت، در آن زمان که کودتای خرداد 60 و غیره بله اما حالا در موقعیتی که هست نه. در برابر هجوم ارگانهای تبلیغاتی و غیر تبلیغاتی وابسته به آقای خامنه ای، نیازمند به دانشگاهی با فضای بازتر است ولو اینکه این همان آدمی باشد که در 18 تیر سال 78  گفت باید دانشجویان  را سرکوب کرد و دمار از روزگارشان در آورد. ولی امروز دیگر آن موقعیت را ندارد. پس کی این جو خفقان را تصدی می کند؟ راس هرم قدرت که آقای خامنه ای باشد، این چیز واضحی است. همین راس هرم برای اینکه سرپوش بگذارد بر این جو ارعاب و تهدید در دانشگاه برای اینکه دانشگاه و نیرو های محرکه که تولید می کند بیش از آن حدی که قابل کنترل باشد رشد نکنند، یعنی دانشگاه رشد نکند هی دم از علم میزند ولی یک ضد علم درجه اول خود این آقای مطلقه است. برای اینکه به قول فوکو که گفت در جامعه ها حکومت کنندگان باید سطح علمیشان بالاتر از سطح جامعه باشد، اگر پائین تر باشد دیگر نمیتوانند حکومت کنند. حالا شما تصور کنید یک روضه خوانی  را که نه از اقتصاد سر در می آورد ،نه از دانش اجتماعی چیزی میداند، نه از دانش سیاسی و نه از علوم دقیقه و فنون. خوب می بیند سطح علمی دانشگاه آمده بالا و ولایت مطلقه را دیگر به عنوان یک اصل دینی هضم نمیکند بنا بر این باید مرخص بشود دیگر، پس این میخواهد که این گونه نشود، پس می شود ضد علم. حالا برای اینکه سرپوش بگذارد گاهی هم یک ترتیبی میدهند و عده ای را به عنوان استاد دانشگاه می آورند آن پائین می نشانند  و این آقا آن بالا بر روی سکو بر روی صندلی می نشیند. آن پیامبر اسلام که ایشان به نام او دعوی ولایت می کند وقتی با مسلمانها که به او گرویده بودند و مسلمان شده بودند می نشست، دایره وار می نشست و وقتی کسی از  بیرون  می آمد نمیتوانست تشخیص بدهد کی  بالادست است  و کی پائین دست و کدام محمد است و کدام نیست، می پرسید که نبی خدا کیست. اما اینکه سکو برای آقا قرار بدهند و تازه بر سکو هم صندلی برای او بگذارند تا بنشیند و دیگران برای استماع سخنان این آقا بر زمین بنشینند این هم نوبری است که ایشان آورده اند. یادم نمی آید که شاه سابق از این گونه جلسات با این فرم تشکیل  میداد، اقلا آنها می آمدند روی صندلی می نشستند و این آقا هم یا ایستاد و یا نشسته بر روی صندلی حرف می زد. این ادا واطوار ها بیشتر می خورد به فراعنه مصر و به اصطلاح فرعون گونه است. خوب آن وقت آنجا چه ترتیب می دهند؟ ترتیبی می دهند که بله عده ای بلند می شوند و حرفها می زنند و بعضی ها هم انتقاد می کنند و بعد می گوید خوب بفرمائید شما چه می خواستید در حضور مقام معظم رهبری انتقاد شد! خوب دیگر قانع بشوید و بروید دنبال کارتان. کی می گوید که در ایران در  دانشگاه ها جو ارعاب است و فضا بسته است و کسی نمیتواند حرف بزند! در حضور خود آقا رفتند وحرف زدند. نه، دانشجو، حواست را جمع کن اگر رفتی در حضور او، البته میدانید که چگونه میبرند در آنجا، اگر رفتید در آنجا باید که توضیح بدهید که وقتی هرم قدرت تشکیل شد آنکه در راس قرار می گیرد میشود چکیده خبائث بخواهد یا نخواهد، برای اینکه باید مرتب زور بکار ببرد.

خوب این آقای روحانی وعده ها داده بود، حالا نزدیک انتخابات بعدی است و وعده ها نکول شده، انجام نشده است، کی مقصر است؟ البته آقای روحانی مقصر است برای اینکه وضعیت را میدانست و وعده داد، آن وقت هم  آقای خامنه ای گفت که وعده هایی که نمیتوانید به مردم ندهید، بعد از چهار سال اینها را به یادتان می آورند، آن وقت خجل می شوید.  شما وقتی که میدانید در این  نظام شدنی نیست نباید وعده بدهید. شما مثلا وعده داده بودید که حصر را می شکنید و آقایان کروبی و موسوی را از حصر در می آورید حالا که نیاورده اید هیچ، در همان جلسه ای هم که این آقای خامنه ای با دانشجویان داشت دوتا فرمایش بسیار جالب فرمودند! معلوم کرد همانطور که گفته بودم  همه  اینها زیر سر این آقا است، گفت به آن جنبش سال 88 و آنهایی که در آن جنبش بوده اند حساسیت دارد! بنا بر این در واقع هم گفت که از جنبش مردم وحشت دارد و هم کینه اش نسبت به این دو نفر و دیگرانی هم که محکوم شده اند نمیتواند بخوابد. هر از چندی هم شایع می کنند که آقای  میر حسین موسوی مرد یا کروبی مرد. آقای خامنه ای این را بدان که این حرفها دوره شاه هم بود اشخاصی را که میخواستند از بین ببرند اول شایع می کردند، طرف میخواست فرار بکند کشته شد ،چند زندانی را این گونه کشتند پس از مدتی که شایع  می کنند، می گویند طرف مرد، مرد و بعد هم می گویند طرف بیمار بود و دوام نیاورد و مرد.  همه شایعه از اول تا آخرش  ساختگی بود و طرف را باید  از بین می بردند باید این ذهن ها را پر می کردند. حالا در مورد این دوتا هم همین طور است. امروز  هم یک خبری بود که آقای میر حسین موسوی از دنیا رفته است! از همان نوع شایعات است. خوب این که نشد، اقتصاد را می گفت که این قرار داد وین که راه بیفتد به به، به به  بیابانها را آبادان می کنیم، چرخ اقتصاد راه می افتد، چنین می شود چنان میشود، همین آقای روحانی این ها را می گفت،حالا نشده است می گوید من تورم را آورده ام به 9 درصد اما هر کس از ایران می آید می پرسیم وضع  قیمت ها چطور است؟ می گوید کمر شکن است. اصلا مردم پول ندارند که خرید بکنند حالا تورم بالا یا پائین. آن هم که نشد. قرار شد دست و پای فساد ها را جمع کند آن هم که رانت خواری سر جایش است حالا برای اینکه ریشه فساد را جامعه نفهمد و متوجه نشود چقدر از اقتصاد ایران رانت است و این رانت خواران کیانند ،همانطور که اصطلاحا می گویند مانند این یخ های قطبی که سرشان از آب بیرون است و قسمت بزرگ آن زیر آب است. یک ذره از سر این فسا که حقوق های نجومی باشد بیرون افتاده است و حالا این را وسیله کرده اند علیه روحانی. آقای شیزاد گفته است که برای آقای روحانی میخواهند پرونده واتر گیتی درست کنند. پس آن هم که نشد، فساد ها کمتر که نشد بیشتر هم شد و نمیتوانست که نشود. برای اینکه اگر فساد نباشد ،این استبداد چطور بر پا می ماند؟ این دستیاران آقای خامنه ای محض رضای خدا جنایت می کنند ؟ خیانت می کنند؟ نه، محض فساد این کار را می کنند. خیانت و جنایت و خفقان بدون فساد نمیشود. کی مقصر است که اینها نشد؟ تردید ندارد که هر آدمی میخواهد در کارش موفق بشود. افتاده را راحت می شود کوبید، حالا آقای احمدی نژاد شده مقصر همه آنچه بر سر ایران آمده که البته تقصیرش هم تا بخواهی زیاد است. اما، او هم دلش نمیخواست موفق بشود؟ چرا می خواست. چرا نشد؟ می گویند که در گنج ها مار خوابیده است. حالا این مار یک اژدها است هی خورده، خورده مثل اون کرم هفتاد شاهنامه باد کرده حالا همه ایران را میخورد سیر نمیشود، این آقای خامنه ای است، اما کشور را میخورد سیر نمیشود تنها در وجه اقتصادی نیست که اموال رهبری در اختیار دارد و، بنیاد مستضعفان در اختیار دارد و  سپاه بر اقتصاد ایران حاکم است و … نه تنها اینها نیست. از قدرتمداری سیر نمیشود جاهایی هم که لازم نیست الا و للاه او میباید که قدرت خودش را  بکار ببرد، این است که مانع میشود. یک محیط بسته، جو ارعاب، شما آقای دانشجو به یک آدمی نامه نوشتی که خود او در یک جو ارعاب بدتری است، چنان در حلقه مهار است که نتواند نفس بکشد، یک جمله کم و یا زیاد بگوید دنیا میریزند روی سرش.

پس در واقع اگر شما دانشجو میخواهی جو ارعاب نباشد طرف شما آقای خامنه ای است، اون هم با نامه نگاری البته ایشان دست از این کار بر نمیدارد چون موجودیتش در این است. یک راه حل دیگر وجود دارد قابل مهار هم نیست. ما دانشجو بودیم اون راه حل را رفتیم در دوره شاه هم همین سرکوب بود، همین جو خفقان بود البته اون موقع تعداد دانشجو خیلی کمتر بود، حالا صحبت دو میلیون دانشجو است اونوقت صحبت دوازده تا پانزده هزار بود، دانشگاه تهران را اینطور که یاد دارم میگفتند هشت هزار دانشجو دارد، حالا شما یک نیروی عظیمی هستید جمعیت ایران اونوقت هنوز به سی و پنج میلیون هم نرسیده بود حالا جمعیت ایران هفتاد وشش میلیون است بعضی صحبت هشتاد میلیون میکنند. پس مها ر دانشگاه ها حالا مشکلتر است. وسائلی هم که شما امروز در اختیار دارید ما نداشتیم، شما الآن به تمام تجهیزات علمی مجهزید میتوانید از اینها بکار ببرید. آن زمان اگر ما میخواستیم یک اعلامیه ای بدهیم باید اینرا استنسیل میکردیم چاپخانه هم که نمیشد رفت؛ تحت مهار بودند با ید استنسیل میکردیم بعد اینرا کوتاه، کوتاه قیچی میکردیم، بعد باید که شبها گروه، گروه دانشجو در سطح شهر اینها را پخش میکردیم. خوب خطر هم زیاد بود، تلفات زیاد میشد، دستگیری ها زیاد میشد. شما الآن تجهیزات علمی فنی زیاد در اختیار دارید، میتوانید هسته ها ایجاد کنید بدون اینکه رژیم بتواند مهار کند، میتوانید جریان آزاد داده ها و اطلاعات و اندیشه ها را بر قرار کنید با این وسائلی که دارید، میتوانید در سطح جامعه با مردم از حقوقشان صحبت بکنید، میتوانید حقوق خودتانرا شناسایی بکنید به حقوق خودتان عمل کنید اونوقت رژیم نمیتواند بگوید شما چرا استعداد علمی خودتانرا بکار انداخته اید، استعداد خلاقه خود را بکار انداخته اید. هر استبدادی ضعفهای خودش را دارد ضعف همه استبدادها این است که به محض اینکه انسان فهمید که حقوقمند است و شروع کرد به حقوقش عمل کردن، او ناتوان میشود، باید قلمرو استبداد را محدود و محدود و محدودتر کرد تا بکلی بی قلمرو بشود، اون هم به این است که در سطح جامعه روابط قوا را باید با روابط حق با حق جانشین کرد، اول این کار را در دانشکاه شروع کنید، با هم دوست بشوید دوستی یک نیروی عظیم ایجاد میکند، اولا به زندگی شما معنی میدهد ثانیا یک امکان عظیم در اختیار شما میگذارد، ثالثا قلمرو رژیم را، آن خفقان و ارعاب را محدود میکند. برای اینکه کاربرد ندارد، از ضعف های انسانی است که ماموران واواک و اطلاعات سپاه و … استفاده میکنند. این ضعف ها را در خود ازبین ببرید، ما همین کارهارا میکردیم، به ترتیبی که در یک دوره ای ما توانستیم عوامل ساواک شاه را بکلی بی اثر کنیم. رژیم دیگر نمیتوانست اطلاعات بگیرد، همه این کارهارا شما میتوانید انجام بدهید. یکی از اون نیروهای محرکه جامعه، زنان هستند به لحاظ اینکه این رژیم حاضر نیست منزلت برابر برای آنها قائل بشود. خوب دختران دانشجو در حال حاضر میگویند بیشتر از پسرها است در دانشگاه ها، اون دوره ما اینطور نبود خیلی تعدادشان نسبت به پسر ها کم بود، اینها خیلی راحت میتوانند با زنها به مثابه نیروی محرکه ارتباط بر قرار کنند. همه کار مبارزه آمدن و شعار مرگ بر دیکتاتور دادن نیست. شناسایی حقوق و بکار بردن حقوق تاثیری صد چندان دارد و اینها کارهایی هستند که شما میتوانید در سطح دانشگاه ها و هم در سطح جامعه بکنید. آن نیروهای محرکه را بیش از آنچه که رژیم بتواند جذب بکند تولید کنید، دانشگاه را محل خلاقیت بکنید، از مصرف علم که متاسفانه کارش ترجمه کارهایی که در دانشگاه های غرب میشود عبور کنید، به آن بسنده نکنید، عبور کنید، خود خلاق بشوید، آن وقت غیر قابل مهار میشوید.

شاد و پیروز باشید

  مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر

جمعه ۸ مرداد ۱۳۹۵

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید