عصر جدید: درهفته گذشته دفتر مرحوم آیت الله منتظری نواری انتشار داد در باره اعدامهای جمعی سال 67 که در افکار عمومی تاثیر زیادی داشت. نظر شما در باره محتوی نوار و چرائی انتشار در اینزمان چه می باشد؟
برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: نوار آقای منتظری قبلا در خاطرات او منتشر شده بود. آن خاطرات را هم در خارج از کشور کسانی که در خط و ربط استقلال وآزادی هستند چاپ و منتشر کردند. منتها فرهنگ کتبی در ایران هنوز ضعیف است حتی برای کسانی که الان در خارج از کشور هستند بلحاظ اینکه نوار شنیدنی است خیلی صدا کرد. اگر سالها پیش خاطرات منتظری را خوانده بودند و احساس مسئولیت کرده بودند و برای حق حیات ارزش بایسته را قائل شده بودند بسا میتوانستند جنبش همگانی را برای اینکه این رژیم آدمکش و جنایت پیشه را مهار کنند، حالا اگر نه تغییر دهند، این امکان را از خود دریغ کردند. نهصت آزادی چیزی نگفته بود در باره انتشار نامه ها اما برخی گفتند که انتشارنوارها باعث برکناری او شد. اول بار که خبر از داخل رسیده بود، درست همان زمانیکه این کشتار ها انجام می شد این خبر در انقلاب اسلامی منتشر شد. ولی توجه ای را به خود جلب نکرد، سانسور در داخل خیلی شدید بود. تا اینکه نامه ای از ترکیه دریافت داشتم به همراه یک یاداشت که نوشته شده بود که این را در دفاع از حقوق این مردمی که اینجور قربانی میشوند از این دونامه استفاده شود، به زبانهای مختلف ترجمه شد و در اختیار خبرگزاری ها قرار گرفت. آنوقت ادعا شده بود که انتشار این نامه ها سبب برکناری آقای منتظری از قائم مقامی رهبری شده است، این ادعا دروغ بود بلحاظ اینکه علت واقعی برکناری آقای منتظری ماجرای ایرانگیت بود که سبب شد برادر داماد او را هم با چند نفر دیگر اعدام کردند. آنها را بخاطر جنایتهایی که کرده بودند کاری بکارشان نداشتند ولی به محض اینکه به قضیه ایرانگیت رسید علیه آنها عمل کردند. ایرانی گیتی هائی که الان هم حکومت می کنند دیدند با آقای منتظری نمی توانند کار بکنند و بر ضد او کودتا کردند. تصمیم بر برکناری او خیلی قبل از افشای این نامها گرفته شده بود.
حل بپردازیم به اینکه چرا حالا منتشر شدند. بدهکار را رو بدهید طلبکار می شود. اول نوه خیمنی گفت اگر اعدامها نبود الان ایران امنیت نداشت. اینکه امنیت مساوی با اعدام است فاجعه ای است که دین و غرهنک و کش.ر ما بدان گرفتار شده است. در زمان شاه هم همین استدلال بود و هر مستبدی اینکار را می کند. اگر تاریخ اسپانیا را بخوانید می بینید که فرانکو هم همین استدلال را می کرده است که امنیت استدلال دلیلش رفتار بدون رحم و شفقت فرانکوست. رازینی هم گفته که عراق اگر دادگاه انقلاب داشت بدون امنیت نمی شد. او وارونه واقعیت را می گوید. در عراق خمینی نبود اما بوش بود عش.ن گشی کرد . یمباران کرد و کشت و از روز اول بگیر و ببندها وجود داشت. تا جائی که زندان ابوالقریب را بوجود آوردند و از ان روز تا بحال هم می کشند. اصولا یکی از دلایل ناامنی عراق همین نیروهای عراقی است که توسط ایران از زمان صدام درست شدند و خشونت را از اندازه گذرتاندند و جنک را بر سنی ها تحمیل کردند که هر روز باید خفقان بگیرند اگر نه باید گلوله بخورند. این است که شد داعش.
گفتم از یک نظر دیگر به مسئله نگاه کنیم، پس نوه آقای خمینی، همین طور آقای رازینی و دیگر آدم کشهای این رژیم مدعی هستند که قاطعیت امام بر اینکه این ها را اعدام کنید سبب این شده است که ایران امنیت پیدا کند. حالا ،امنیت پیدا کرده و یا نکرده را الآن بررسی خواهیم کرد. اول خود این حرف را ببینیم یعنی چه؟ در یک کشوری باید امنیت را که حقی از حقوق انسان است و بنا براین با حق آزادی، حق استقلال و دیگر حقوق انسان یک مجموعه را تشکیل میدهد ،چرا این مردم با بسط استقلال و آزادی پیدا نکنند با اعدام امنیت پیدا کنند؟ این سئوال ذهن را به طرف این می برد که خلاء در کجا بوده است که آنها آن را با کشتن و اعدام پر کرده اند. اولا این نوار به جوان امروز می گوید که حواست را جمع کن خلاء را همیشه زور پر می کند. خلاء علم، خلاء اینکه شما حقوق مردم را بپذرید و بخواهید که ایرانیها شهروند باشند ،حقوق مند باشند ،خودشان کشور خویش را اداره کنند را زور پر می کند. چون نزد آقای خمینی نه علم اداره کشور بود و نه علم شناسایی حقوق بود. گرچه در نوفل لو شاتو از حقوق انسان حرف زد اما خوب در آنجا مصاحبه ها قبلا تهیه می شد و ایشان مثل طوطی تکرار می کرد، دلیلش هم این تجاوزات ایشان به حقوق است. اگر اینها به حقوق انسان باور داشتند نمی گفتند که یکی از جرایم بنی صدر این است که به حقوق انسان باور دارد پس نباید رئیس جمهور باشد. ایشان در آن تعلیم و تربیتی که دیده بود فقط از تکلیف می گفت، این است که هر بار میخواست تهدید کند می گفت تکلیف معین می کنم. از وقتی که این آدم وارد ایران شد تاوقتی که از دنیا رفت اگر کسی جمله ای از این آقا پیدا کرد در باب حق و حقوق انسان، من می گویم او قبلا این حقوق را می شناخته و در نوفل لوشاتو هم حرف خودش را زده،در ایران هم، خوب مدتی یادش رفته که انسان هم حقوق دارد ولی خوب میدانسته! اما نه، فقه تکلیف مدار خوانده بود و خلاء را با زور پر می کرد. چون نمیدانست چگونه اداره کند ،می گفت بکشید. این نوار خیلی صریح و روشن می گوید به اینکه این قربانیان هیچ دلیلی برای کشتن و اعدام دست جمعیشان نبوده است الا اینکه این آقا خلاء مدیریت را می خواسته است با زور پر کند. خلاء نشناختن حقوق را میخواسته است با زور پر کند.خلاء شکست و جام زهر سر کشیدن را با کشتار می خواسته است جبران کند. حالا، یکی از جنایات مسلم که همین نوار، ما را از آن آگاه می کند این است که از افتخارات اسلام یکی این است که جرم را فردی کرد،تا آن وقت جرم جمعی بود ،یعنی اگر کسی مثلا آدوم می کشت،خانواده و کس و کار او هم مجرم شناخته می شدند و آن خانواده ای که مقتول از آن بود بسط ید داشت که هر کدام از خانواده قاتل را گیر می آوردمیتوانست بکشد. اسلام ،گفت نه، فقط آنکه جنایت کرده قابل قضاوت است و باید قضاوت بشود. تازه برای اینکه این قضاوت عادلانه باشد اصول راهنمایی را مقرر کرد که بیست و هفت تا از این اصول را من استخراج کرده و در اصول قضاوت در قرآن آورده ام. قاضی باید برطبق آن اصول قضاوت و رای صادر کند که اگر رعایت کند مسلما نمیتواندحکم اعدام صادر کند. برای اینکه یکی از آن اصول این است که رای قاضی باید قابل جبران و قابل ترمیم باشد. نه تنها از این نظر که ممکن است قاضی استباه بکند و خلاف حق رای داده باشد بلکه از این نظر که آن محکوم حق دارد خطای خود را جبران کند. اعدام هر دو این اصول را نقض می کند. حالا بنا بر گفته آقای رازینی آقای خمینی بنام همین اسلامی که گفتم یکی از دست آوردهای بزرگ در خشونت زدایی است گفته است که اعضای مجاهدین خلق که به محاربه نمیپردازند، آنها هم در حکم محاربند و باید اعدام بشوند، یعنی جرم جمعی. حال اینکه حتی آنها که به محاربه می پردازند، البته باید دولت عادل باشد نه دولت جنایت و فساد و خیانت. اگر دولت،دولت جنایت و فساد و خیانت شد که آن رژیم بود قیام بر ضد او واجب است. بنا بر همین اعلامیه جهانی حقوق بشر هم قیام بر ضد دولت ستمگر حقی از حقوق انسان است.تازه در وقتی که دولت دولت دادگر است، حقوق گستر است، آنکه بر ضد همچه دولتی قیام می کند ستمگر و زور گو است، در همچه وقتی هم،فقط کسی که در حال عملیات نظامی دستگیر می شود، یکی از سه حکم را در باره اش می شود اعمال کرد البته اگر اصولی که گفتم را قاضی رعایت بکند قطعا نمیتواند حکم اعدام بدهد. خوب،حالا قبل از اینکه آن محارب قبل از اینکه دستگیر بشود بگوید من دیگر محاربه نمیکنم و توبه کرده ام حتی قابل محاکمه هم نیست،چه رسد به اینکه زندانی. اینها محکوم شده بودند، در همین نوار هم هست، آقای منتظری خطاب به آن جنایتکاران،آنها که بهشان می گوید شما به عنوان جنایتکاران در تاریخ ثبت می شوید می گوید اینها را قبلا خود شما محکوم کرده اید،قضاوت شما نادرست بود؟ اگر درست بودچگونه اینها را دوباره محکوم به اعدام کرده اید؟ زندانی،زندانی محاکمه شده! آقای رازینی گفته است دوباره محاکمه شدند،خوب این آدم جنایتکار و بیسواد هم هست، یکی دیگر از اصول قضائی همین است که محاکمه شده را دوباره محاکمه نمی کنند. کرده و بعد هم اعدام کرده،تازه در این نوار هم معلوم میشود که نه،آقای رازینی دروغ می گوید اصلا محاکمه ای در کار نبوده است، سئوال بوده که آیا شما برسر موضع هستی یا نیستی؟
شنوندگان من خوب توجه کنید. یکی از سه جنایتکاری که در حضور اقای منتظری بودند میگوید ما دویست نفر را که سه نفری امضاء کردیم اجازه میخواستیم که این دویست نفر را هم بکشیم تا خیال همه راحت شود! ایشان میگوید نه من حتی با یکی اش هم موافق نیستم از من اجازه نخواهید. در آنجا میگوید ما حتی راضی شدیم که یک جمله بنویسد که من نیستم. خوب آدمی که دارد این حرف را به آقای منتظری میزند نمیداند تفتیش عقیده در اسلام ممنوع است نمیداند که در مسیحیت بنام تفتیش عقاید چه جنایتها شد و اسلام تفتیش عقیده را ممنوع کرد. آقای قاضی تو چه حق داشتی بروی ببینی که اون زندانی محکوم طرز فکرش چیست؟ که به خاطر طرز فکر او، او را محکوم به اعدام بکنی، جنایت عمل است، یک کسی با یک عملی جرمی را مرتکب بشود جنایتی را مرتکب بشود تا قاضی بتواند به آن رسیدگی بکند، نظر که نیست طرز فکر آدمی که نیست.
اریک رولو روزنامه نگار در لوموند بود ، گفت که من رفتم با شاه مصاحبه کردم راجع به همین گروهی بود که گرفته بودند بعد از تیر اندازی به طرف او، گفتم به اینکه خوب اینها جرمشان چه بوده است؟ یک کسی در کاخ به شما تیراندازی کرده است بقیه را چرا گرفتید و یک عده شان را هم محکوم به اعدام کردید؟ شاه گفت به اینکه جزوه های اینها را ندیدی؟ این ها جزوه هایی منتشر کرده اند در باره جنگ مسلحانه. گفت من به شاه گفتم جزوه که جرم نیست، گفت اگر در فراسه بود، گفتم اگر در فرانسه بود ما اینرا منتشر میکردیم به عنوان یک تز دیگران هم نقدش میکردند تمام میشد و میرفت، نظر که قابل محاکمه نیست، بلکه یک آدمی نظرش این باشد که مثلا فرض کنید که زمین باید برود به آسمان و آسمان باید بیاید زمین، او را باید گرفت اعدامش کرد؟ آن روحانی تفتیش عقیده کرده است، بابت اینکه حاضر نشده است بنویسد اعدام کرده است.
تا اینجای نوار به ما میگوید که جرم فردی شده است جرم جمعی، تفتیش عقیده و محکوم به اعدام به خاطر عقیده، اون هم میگوید او حاضر نشد بنویسد، آقا تو خواستی او را اعدام شخصیتی بکنی، اعدام اخلاقی بکنی، حق اساسی انسان را که داشتن طرز فکر است ازش بستانی، چون تن نداده این در خور اعدام است؟ این در خور ستایش است ولو عقیده اش باطل باشد. پس چه خواندی از علی ابن ابی طالب بیچاره.
خوب دیگر چه فهمیدیم از این نوار؟ از این نوار فهمیدیم که رژیم کم بود علم را و نبود علم را با زور پرکردند. آن جنگ هشت ساله این کشتارها در زندانها و این آتش و خشونتی که به جان و هستی ایران انداخته اند. حالا میگوید ما امنیت ساختیم اگر این اعدامها نبود الآن امنیت در ایران نبود، چند بار عرض کردم حالا هم میگویم، کشوری که زمینش شده است بیابان این از امنیت است؟ طبیعت امنیت داشته است که اینجور شده است؟ پس طبیعت ایران گرفتار نا امنی مطلق بوده است که بیابان شده است ، اینکه در این کشور دروغ این همه رواج گرفته است، شده است زبان رسمی همگانی این از زیادت امنیت است؟ یا از نا امنی مطلق است. در ایران کی به کی اطمینان میکند؟ میگفت حتی در کوچه ها افراد حالا چون به نیروهای انتظامی اعتماد ندارند خودشان کشیک و شبگرد استخدام کرده اند، بلکه خانه هایشان امنیت داشته باشد. کسی در ایران امروز امنیت اخلاقی دارد؟ یک کشوری که میگویند خط فقر چهار میلیون شده است امنیت کار و کسب دارد؟ امنیت قضایی دارد این کشور؟ جوانهای این کشور امنیت کار دارند؟ یک کشوری که مردمش شهروند به حساب نمیایند و اون آقا مدعی ولایت مطلقه بر آنها است امنیت سیاسی دارد؟ از کدام امنیت شما حرف میزنید؟ شما ببین که بابت خشونت چه بر سر ایران میاید. مقایسه کن ببینیم بر سر عراقی بیشتر از این میاد یا کمتر از این میاد، یک کشوری که به قول آقای علی لاریجانی رئیس مجلس کذایی مافیاها هشتاد و دو درصد مردمشان گرفتار نابسامانی هستند امنیت دارند؟ هشتاد و دو درصد!!! از لحاظ سلامت تن و روان امنیت دارند ایرانی ها؟ شما مقام اول دارید در نا امنی در جهان از فساد گستریتان، از جنایتی که در حق طبیعت ایران روا داشتید از اینکه سالی به قول صندوق بین المللی پول صد و پنجاه هزار حالا شما بگید نصفش بگویید ثلثش جوان تحصیلکرده از ایران میرود، از اینکه وزیر کشاورزی دوره آقای خاتمی میگوید سی سال بعد پنجاه میلیون از جمعیت ایران باید کوچ کنند این یعنی امنیت؟ ها! شما جنایتکارها بله امنیت دارید، در خوردن وبردن و دزدیدن. اما از این حرفهایی که میزنید ترس معلوم میشود همه وجودتان را گرفته است یعنی شما هم امنیت را ندارید.
تا کی این ملت حقوق خویش را بشناسد و بداند امنیت از زور نمیاید، زور از بین میبرد امنیت را چون تخریب میکند پس ضد امنیت است، امنیت از حق می آید تا این ملت بداند حقوق دارد به عنوان انسان، حقوق دارد به عنوان ملت، و به خاطر این حقوق برخیزد و به این حقوق عمل کند و این دولت را با یک دولت حقوقمند جانشین کند و این دستگاه قضایی جنایت پیشه را با یک دستگاه قضایی طبق اصول راهنمایی که عرض کردم قضاوت کننده ای را جانشین کند.
شاد و پیروز باشید
برگرفته ازگفتگو با رادیو عصر جدید بتاریخ جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵