back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هارویه خامنه ای بعد از مرگ رفسنجانی چه خواهد بود؟ در گفتگو...

رویه خامنه ای بعد از مرگ رفسنجانی چه خواهد بود؟ در گفتگو با بنی صدر

banisadr6عصر جدید: آثار مرگ هاشمی رفسنجانی بر موقعیت اصلاح طلبان، اعتدالیون، خامنه‌ای و کل رژیم را چه می دانید؟

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

 

بنی صدر: من از درگذشت آقای رفسنجانی به دو علت متاثر شدم. یکی اینکه زنده نماند و در مدتی که زنده بود حقبقت را نگفت. او در انچه در باره بازساری استیداد بود و نقشی که در آن داشت چیزی نگفت. اگر می گفت هم به سود او بود و هم به سود مردم ایران.  دو اینکه مردم ایران محیط یاز و آزادی ندارند. تا کسانی که انقلابی که گل را بر گلوله پیروز کرد را به استبداد سیاه امروز تبدیل کردند شناسائی شوند تا در آن محیط بازی که مردم ایجاد می کنند حقیقت را آنطور که واقع شده برای غنی شدن وجدان تاریخی مردم ایران باز بگویند. شما وقتی مصاحبه هایی را می شنوید که در مراسم تشییع جنازه ضبط کرده اند و بعدا پخش می کنند، اهمیت وجدان تاریخی را نیک در می یابید. نسلی که وجدان تاریخی او ضعیف است متاسفانه تا وقتی که برآن نشود که وجدان تاریخی را غنی کند، جز نقش آلت نمی تواند پیدا کند و راحت او را می شود آلت فعل کرد. امید من این است که مردم ایران به تلاش بر خیزند و زود فضای زندگی خود را فضای استقلال و ازادی بکنند و خود شهروندانی حقوق مند بگردند و انچه از استبداد بر این مردم گذشته است با مردم در میان گذاشته شود، تاریخ را باید انگونه که واقع شده است گفت و نوشت. چنانکه استبداد دیگر به ایران بر نگردد.

اما سوال شما در مورد اثر نبود او و از دنیا رفتن او بر رژیم و گرایشهای موجود در رژیم کدام است؟ عرض کنم ناظرانی در خود کشور ده مورد را یاد آور شده اند که من اینها را با شما شنوندگان گرامی در میان می گذارم و بعد نتیجه میگیرم:

اول اینکه با مرگ اقای هاشمی رفسنجانی گرایشهای تندروی رژیم نسبت به دیگر گرایشهای موجود در رژیم گستاخ تر می شوند و بر آنها بیشتر سخت می گیرند .

 دوم اینکه آقای هاشمی رفسنجانی چون عامل اتصالی در رژیم بود با از دنیا رفتن او گسست ها در رژیم بیشتر می شود.

سوم با از دنیا رفتن آقای هاشمی رفسنجانی مصونیت نسبی را که خانواده او داشتند ممکن است کمتر بشود هر چند که هم دختر او را به مدت شش ماه زندانی کردند و هم پسر او محکوم به پانزده سال زندان است  و هم داماد او یعنی همسر دختر او را هم همچنین زندانی کردند. همانطور که به خانواده آقای خمینی همین کار را کردند.

چهارم اینکه در نبود اقای هاشمی رفسنجانی تسویه حسابها بدون مانع انجام می گیرد.

پنجم اینکه کار بر آقای حسن روحانی سخت تر بگردد برای اینکه او تکیه گاه آقای حسن روحانی بود حالا دیگر این تکیه گاه نیست و آقای روحانی باید به تنهایی از پس هجوم هایی که از هرسو می آید بربیاید. بطوریکه امروز متنی را می خواندم که کسانی که در ایران به نویسنده گفته بودند احتمال داده بودند که ریاست جمهوری آقای روحانی یک دوره ای بشود بلحاظ اینکه تنها شده و فشار به او افزایش پیدا می کند.

ششم اینکه مقام او در ریاست مصلحت نظام خالیست هرکس را آقای خامنه ای به این سمت بگمارد او نشان دهنده سمت یابی آقای خامنه ای است بعد از مرگ رفیق پنجاه ساله اش که با هم اختلاف نظر داشتند به ترتیبی که آقای خامنه ای گفته بود. کسی که جانشین این آدم می شود می گوید که آقای خامنه ای از این فرصت می خواهد چگونه استفاده کند. این جهت یاب است و تصورات و ذهنیات را که کدامش درست است و کام غلط است را خیلی زود معلوم می کند.

هفتم اینکه با توجه به اینکه آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خامنه ای و سپاه پاسداران زاویه پیدا کرده بود و صراحتا گفته بود  که سپاه کشور را می خورد و سیر هم نمی شود. بعد از مرگ آقای خامنه ای همان رفتار را با او کرد که  جباران می کنند. یعنی تا زنده است در تخفیف و طرد آنها می کوشند  بعد که مرد برایشان عزا می گیرند آقای خامنه ای هم عینا همین کار را کرد . معنای این چیست و چرا این کار را می کنند؟ برای اینکه فرصت مرگ را مغتنم بشمارند برای گفتن اینکه او ادم این رژیم بود و اینکه کسی که حرفش حرف است و بالای حرف او حرف نیست او سر جایش است و اینکه این فرصت را استفاده کند برای آن سیاست سختگیرانه تر بنابر موقعیت یا نرم تر بنا بر موقعیت دیگری. به این جهت است که تا زنده است تخفیف هست و کنار گذاشتن و گفتن اینکه سر دسته فتنه گران است و بعد از مرگ هم برای او فاتحه گرفتن و تشییع جنازه راه انداختن و از این قبیل کارها.

هشتم اینکه با توجه به نقش روابط شخصی قدرت و اینکه هر کدام از اینها  یک شبکه تار عنکبوتی از این روابط شخصی قدرت دارند، اگر این شبکه ها به این نتیجه برسند که با نبودن آقای هاشمی رفسنجانی می باید این خانواده ها یعنی خانواده خمینی و هاشمی رفسنجانی و بهشتی و خاتمی و … بایدبا هم لحاظی بکنند برای حفظ موقعیت خودشان و اینکه ضربه پذیری خود را کمتر کنند، این احتمال وجود دارد. اگر این کار را بکنند یک وضعیت پیش می آید و اگر نکنند وضعیتی دیگر.

 نهم اینکه بیانیه آقای خامنه ای به مناسبت مرگ آقای هاشمی رفسنجانی گویای روش جبار ها است. جبار ها در کشور های دیگر هم همین رفتار را کردند که عبارت است از طرد شخصی وقتی زنده است و استفاده از مرده او وقتی که از دنیا می رود. خب، حال آن هفتم که در بالا گفتیم را با این نهم  در نظر بگیرید، سئوال این جا است که آقای خامنه ای کدام رویه را در پیش می گیرد سخت تر می شود و یا رفتارش را تعدیل می کند؟ اینکه شرط کرده بود حضور او در نزد خانواده آقای هاشمی رفسنجانی در خانه او این است که آقای خاتمی نباشد، یک علامت است. علامت به اینکه این آدم هم عنود است، هم کینه توز است و هم حاضز نیست هیچ کوتاه بیاید. کاری کرد که هیچ وقت در این کشور نبود. در دوره شاه هم نیود که شخصی را  از اینکه در تشییع جنازه ای شرکت بکند ممنوع  بکنند .خوب این می گوید سمت گیری کنونی آقای خامنه ای  به جهت سخت گیری گرفتن است . حالا به این امر باز می گردم.

 و بالاخره دهم، آقای هاشمی رفسنجانی تا زنده بود، چه می گفت؟ خصوصا این اواخر. از تجدید قانون اساسی حرف می زد. از شورایی کردن رهبری سخن می گفت و می گفت رهبری مدت دار هم باشد. وقتی در سال 1382 نامزد ریاست جمهوری شد فرزند او با روزنامه امریکایی  یو اس تو دی مصاحبه کرد. او به خبرنگار گفته بود که هر گاه پدر من رئیس جمهور بشود، رهبر را مثل الیزابت ملکه انگلستان بی اختیار خواهد کرد. خب این سخنها که می گفت، در جامعه کفه  رژیم اصلاح پذیر است را سنگین تر می کرد. حالا که دیگر از دنیا رفته است. در باره رابطه با امریکا را هم می گفت تا به ابد که نمیشود ما با امریکا رابطه نداشته باشیم. ویکی لیکس درآن گزارشهای محرمانه که منتشر کرد در یکی از آنها آمده بود که آقای هاشمی رفسنجانی بر این نظر و باور است که آقای خامنه ای بیمار است و دو سال بیشتر زنده نیست و ایشان در تدارک جانشین آقای خامنه ای است. حالا عبرت روزگار را ببین این آدم زنده مانده و او از دنیا رفته است. به هر حال، رابطه با امریکا را ،هم داشت و هم می گفت باید  داشته باشیم. حالا که او نیست کسی در موقعیت او در رژیم نیست که از این حرف ها بزند. در نتیجه در آنچه به ولایت مطلقه فقیه مربوط میشود، دو دسته مانده اند که میتوانند از آن حرف بزنند. یک دسته خود آقای خامنه ای است و دسته او که معتقدند این ولایت مطلقه فقیه ابد مدت است یک دسته هم بدیل خط استقلال و آزادی است که می گوید این شر است، ناقض دین است ،ناقض استقلال و آزادی انسان است و تا هست ویرانی است و مرگ، جنایت است و خیانت، فساد است و تبهکاری. این دو دسته میتوانند حرف بزنند. پس  این دهمی یک تغییر خیلی مهمی است، احتمال نیست و یک واقعیتی است.

 حالا اثر مرگ او. در رژیم از مرگ او کی بیشتر زیان می بیند؟ الآن توضیح دادم، آدمی در موقعیت آقای هاشمی رفسنجانی، آن موقعیت کدام بود؟ این بود که این آدم ،در کودتای خرداد شصت و در آنچه که آقای خمینی  تا زمانی که زنده بود کرد، چه در سیاست داخل و چه در سیاست خارجی، اکتبر سورپرایز، ایران گیت و غیره وردست آقای خمینی بود. از جمله کارهایی که او کرد این بود ،وقتی که آقای خمینی از دنیا رفت، یک نامه ای جعلی که بنا بر آن آقای خمینی به آقای مشکینی رئیس وقت مجلس خبرگان نوشته است که غیر مرجع هم میتواند رهبر باشد و  نیز یک جعل قول از او گفت. اخیرا آقای ناطق نوری جمله ای را گفته است که حالا  معلوم نیست چه جوری گفته است آیا از زبانش پریده؟ به هر حال گفته است در مجلس خبرگان بنا بر رهبری جمعی بود که آقای هاشمی رفسنجانی آن قول امام را با نمایندگان مجلس خبرگان در میان گذاشت.  بدین ترتیب وی با یک نامه جعلی و یک قول جعلی خامنه ای را به رهبری رساند این قول جعلی را یکی دو روز قبل از مرگ هم دوباره تکرار کرد. حالا ممکن است شنوندگان بپرسند از کجا معلوم است این قول جعلی است؟ ممکن است آقای خمینی این حرف را زده باشد . من به آنها عرض می کنم به اینکه خود آقای خمینی در وصیت نامه که نوشته بود و آن وصیت نامه هم در آن مجلس خوانده شد، در آن می گوید هر گاه کسی قولی را به من نسبت داده باشد که در رادیو و تلویزیون نگفته باشم و ثبت نشده باشد دروغ است .این راست است که آقای خمینی بسیار سخن ها گفته است که نمیخواسته باز گو بشوند و این جمله را توی آن وصیت نامه آورده است  اما هیچ تعهدی برای آنان که سخن او را شنیده اند و باز گو کرده اند ایجاد نمی کند . آنها حق دارند شنیده خود را باز گویند . اما برای این آقایانی که خود را پیرو او میدانسته اند، نه، بر آنها ممنوع بوده است و  حق نداشته بر زبان بیاورد، با توجه به اینکه او صراحتا گفته هر نقل قول از او اگر در رادیو و تلویزیون اظهار و ضبط نشده باشد  دروغ است.بله این آدم کسی است که این آقای خامنه ای را رهبر کرده است و در واقع با مرگ آقای خمینی رژیم ایرانگیتی ها را در ایران مستقر کرده است. یاد آور میشوم که در خاطرات آقای مک فارلین مشاور امنیتی آقای ریگان رئیس جمهور وقت امریکا که در راس هیئتی به ایران رفته بود و آن روابط پنهانی و آن افتضاح ایراگیت را بپا کرد ،در کتاب خاطراتش می نویسد کیمچی مدیر کل وزارت خارجه اسرائیل پیام میانه روهای نزدیک به آقای خمینی را برای ریگان آورد و آن پیام این بود،هرگاه امریکا از  دولت ما حمایت کند ما حاضریم خمینی را هم بکشیم. خب، پس این آدمها که حاضر بودند آقای خمینی را هم بکشند آقای خامنه را کرده است رهبر و به این کشور تحمیل کرده است. حالا، از زمان آقای احمدی نژاد به این طرف، همین آقای هاشمی رفسنجانی شده است پارسنگ. در واقع یک طرف در رژیم می گوید این رژیم اصلاح پذیر است،یک طرف هم می گوید نه، ولایت مطلقه است و می گوید اصلاح پذیر نیست . مردمی که قرار گرفته اند در برابر این دو دسته اگر باور کنند این اصلاح پذیر نیست که واقعا هم نیست،آن وقت رفتار مردم نسبت به رژیم عوض می شود،میروند سراغ بدیلی توی دل خود آنها که بیان کننده استقلال و آزادی انسان است، رشد انسان، آبادانی طبیعت و توانمندی کشور است. اگر نه، با توجه به این سرکوب شدید و ترسهائی که این رژیم و آنها که در حاشیه رژیم هستند ایجاد کرده اند بگوید نه بابا این ممکن است تغییر بکند آقای هاشمی که خودش گفته من این را بالا برده ام ،خودم هم پائین می آورم بلکه بتواند این کار را بکند ،بهش کمک کنیم که بیاورد پائین، این، کفه اصلاح میشود را سنگین می کند و باعث میشود جامعه تکان نخورد و به حرکت بر نخیزد . حالا که از دنیا رفته است یا باید شخص دیگری باشد که همین نقش را بازی کند یا یک خلاء به وجود می آید. این خلاء سبب میشود که این کفه رژیم اصلاح نمیشود سنگین تر بشود.  

واقعا هم نیست، آنوقت رفتار مردم نسبت به رژیم عوض میشود میروند سراغ بدیلی که توی دل خود آنهاست، بیان کننده استقلال و آزادی انسان، رشد انسان، آبادانی طبیعت و توانمندی کشور است. اگر نه، با توجه به این سرکوب شدید و ترسهای از رژیم و اینهایی که در حاشیه رژیم هستند ایجاد کرده اند میگوید نه، بابا این ممکن نیست، آقای هاشمی گفته است او را خودم بالا بردم، خودم هم می آورم پایین. بلکه بتواند بیاورد پایین، به او کمک کنید که بیاورد پایین. این کفه “اصلاح میشود” را سنگین میکند و عامل آن میشود که جامعه تکان نخورد به حرکت بر نخیزد. حالا که از دنیا رفته است یا باید کس دیگری باشد همین نقش را بازی کند یا یک خلاء بوجود میآید. این خلاء سبب میشود که کفه رژیم اصلاح نمیشود سنگین تر بشود و زیانش اول به آقای خامنه ای و ولایت مطلقه میرسد. رژیم شاه هم به همین وضعیت گرفتار شد. او هم آنهایی که در 28 مرداد او را به سلطنت باز گرداندند، آنها را یا خانه نشین کرد و از بین برد یا خودشان از بین رفتند، ولی بیشتر رژیم آنها را از بین برد. نتیجه این شد که جامعه به این نتیجه رسید که رژیم شاه دیگر اصلاح پذیر نیست. شد انقلاب ایران. در روسیه هم که شما ببینید همین رفتاری که کودتا کردند بر ضد گورباچف جامعه را متقاعد کرد که رژیم اصلاح پذیر نیست باید تغییر کند. حالا سوال اینجاست که آقای خامنه ای رفتارش را تعدیل میکند برای اینکه این فساد کم بشود؟ جامعه بگوید خوب، این طرف هم فهمیده است، یواش یواش حالا دارد برای مردم حق و حقوقی قائل میشود. یا خیر، خلاء را با زور میخواهد پر کند. اگر بخواهد تعدیل کند رفتارش را، این در واقع نقض میکند قانون قدرت را یعنی اصل ولایت فقیه را می اندازد در سراشیب سقوط. احتمال اینکه تعدیل بکند بسیار ضعیف است. بعضی ها فکر کنند که او هم تغییر کرده است و میخواهد در حیات خودش این بساط ولایت فقیه را برچیند، خوش خیالی و خوش باوری است، زیادی خوش باوری است. قانون قدرت این است که تعدیل را نمیپذیرد. تعدیل یعنی تن دادن به انحلال تدریجی قدرت. پس قاعدتاً او میخواهد این خلاء را خود پر کند. که دیگر نفس کشی نماند در رژیم.

اما چند جمله هم راجع به آنطرف بگوییم. آنطرف یک زیان و یک سود میکند. سودش همین است که آن جامعه نسبت به آقای خامنه ای حساس تر است. در تشییع جنازه هم معلوم شد که جامعه این حساسیت را ابراز کرد. یعنی آن بخشی هم که رفتند تشییع جنازه، حالا آن جمعیت فلان قدر بود. قاعده دروغ متاسفانه در کشور ما رایج است چند برابر نکنند مثل اینکه حناق می آورد. حالا آن به کنار. فرض کنیم همانهایی که میگویند، از یک و نیم میلیون میگویند تا سه و نیم میلیون. اصلا ما بنا را میگذاریم بر همان سه و نیم میلیون. خوب، سه و نیم میلیون نفر آمده اند بیرون شعارهایی داده اند که گویای مخالفت آنها با این ولایت مطلقه آقای خامنه ای است. این سود آن جریانهایی است که درون رژیم هستند و به دروغ میگویند این رژیم اصلاح پذیر است. زیانشان چیست؟ زیانشان این است که پشت آقای رفسنجانی قرار میگرفتند و بسیاری از حرفهایی که خود نمیتوانستند بزنند او میگفت، بنا بر موقعیتی که در رژیم داشت. گر چه همان آقای رفسنجانی به مناسبت حرفهایی که میزد تهدید شد که مثل آقای منتظری گرفتار حصر خواهد شد. حالا او نیست یا خود باید جرات کنند آن حرفها را بزنند یا اینکه آن حرفها گفته نخواهد شد. خوب، گفته نخواهد شد آنها ضعیف میشوند. چون آن کفه ای که گفتم، سبک، سبک و سبکتر هم میشود. این هم زیانشان است.

در حقیقت اگر آن کسانی که اهل اندیشه هستند نخواهند باب طبع قدرت بیندیشد و بخواهند حقیقت را همان طور که هست با مردم در میان بگذارند، باید به مردم بگویند به اینکه شما مردم ایران یکی از دو سرنوشت را بیشتر ندارید اگر تجربه سی و چند ساله کافی نبوده است حالا ببینید یا باید در این رژیم ولایت مطلقه فقیه کشور تان بیابان بشود، جامعه خودتان بیابان اخلاق و فقر و خشونت و نابرابری و از رشد ماندن بشود ، یا اینکه به خود بیایید و به حقوق خویش معرفت پیدا کنید و به این حقوق عمل کنید و جامعه دیگری بشوید. این دومی بدیل میخواهد، این بدیل هم هست. هرگاه آقای خامنه ای رویه ای که گفتیم در پیش بگیرد یعنی سختگیری در پیش بگیرد، دلیلی هم نداریم که او تغییر رویه بدهد، آن بدیل استقلال و آزادی مرجع همه آنهایی است که مایوس میشوند. حتی در خود رژیم مایوس میشوند و پی میبرند به این دروغی که گویا این رژیم اصلاح پذیر است و جامعه نیز روی می آورد، در دل که آنرا دارد، در دل آنرا میخواهد، عمل را هم در خدمت خواست دل میگذارد و بر میخیزد. چنین باد.

شاد و پیروز باشید

مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر

جمعه ۲۴ دی ۹۵

 

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید