back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هابنی صدر: معنی دو اصل سیاست ترامپ "اول من" و "قدرت از...

بنی صدر: معنی دو اصل سیاست ترامپ “اول من” و “قدرت از آن مردم” چیست

Banisadr-Enhetat Usa-1عصر جدید: فرامین صادر شده از سوی آقای ترامپ و سیاست اش در خاورمیانه را چگونه ارزیابی می کنید؟

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

بنی صدر: قبل از اینکه آقای ترامپ به کاخ سفید برود. خوش باورها می گفتند که وعده داده که در کشور های دیگر مداخله نمی کند و دولتها را نمی برد و دولت نمی آورد و خلاصه کاری بکار دنیا ندارد فقط کار بکار آمریکا دارد. اما اینها غافل بودند از اینکه در همان آغاز کار ایشان دوتا اصل می گفت، اصل “اول  من“، یعنی آمریکا و اصل دوم ، “قدرت از آن مردم آمریکا” است. خوب اصل اول من ، این یعنی ثنویت تک محوری است و خودش را محور کرده و میگوید اول من و بقیه هم باید تابع من باشند ، اول میرود سراغ ضعیف ترها که از آنها بخورد ، چون قوی تر که باج نمیدهد پس می رود سراغ ضعیفترها. احکامی که صادر کرده همه موجود است. حکم اول راجع به محیط زیست است به توافق پاریس گفتند خیر. در خیال او طبیعت از همه ضعیفتر است می شود راحت توی سرش زد . دوم رفتند سراغ مردم ضعیف آمریکا یعنی ضعیفترهای آمریکا و ضعیفترهای بقیه کشورها . بیمه ای را که اوباما وضع کرده بود و در دوره او قانون شده بود و حدود بیست میلیونی از مردم امریکا از بیمه برخوردار بودند فعلا آنرا محدود کرده تا لغو شود. در بیرون آمریکا هم همینطور اول از همسایه شروع کرده . می گوید بین آمریکا و مکزیک دیوار می کشم و هزینه اش را خود مکزیکی ها باید بدهند. اگر ندهند (چون رئیس جمهور مکزیک گفته نه میایم تو را ببینم و نه همچین پولی می دهم) از فراورده هایی که از مکزیک وارد می شود بیست درصد مالیات می گیریم. بعد رفته سراغ منطقه ما و مسلمانها. با اینکه داعش و القاعده ساخت خود آنهاست و حتی وزیر خارجه پیشین آمریکا گفت این را ما پر و پا دادیم تا به اسد فشار بیاوریم و خیلی ها گفتند که این ساخت آمریکا است با این حال این را دست آویز کرد وسفر از هفت کشور به آمریکا را فعلا به مدت یکماه را لغو کرده از جمله ایران . بعد هم خانم نخست وزیر انگلستان رفته با امریکا و دو فرمایش جالب فرموده اند برای کسانی که هنوز فکر می کنند اینقدر حقوق سرش می شود و برای انسان کرامت و حقوقی قائل است. یکی اینکه گفت اگر منافع انگلستان ایجاب کند من بمب اتمی بکار می برم ولو دویست و پنجاه هزار نفر کشته شوند. دوم اینکه فرمود در منطقه خاور میانه سیاست ما این است که جلو شرارت ایران را بگیریم و جلو نفوذ ایران را سد کنیم . پس به این ترتیب این قول همه آنهایی است که به استبداد باور دارند و به قدرت توتالیتر باور دارند. هیتلر و استالین هم همین حرف را میزدند و آقای خمینی هم همین حرف را میزد زبان زور یکی است و همه همین فرمایش را می کنند اما حالا دیگه قدرت این نیست که یک حزبی پیروز شده و نامزدش رئیس جمهور شده، نه ، قدرت از این و آن حزب و از این سیاست بازان با شیطان گرفته شده و به مردم آمریکا داده شده . آیا راست می گوید و معنای حرف ایشان چیست؟ راست نمی گوید برای اینکه قدرت را نمی شود به مردم داد. قدرت باید متمرکز بشود، بزرگ بشود و توسط کانونی که این قدرت در آن متمرکز و بزرگ می شود بکار برود منتها وقتی کسانی این حرف را می زنند اینها در واقع می گویند ما تجسم ملت هستیم، ما تجسم مردم هستیم پس این که می گوید قدرت از آن مردم است، یعنی من به نمایندگی مردم، اعمال قدرت می کنم. مثل آقای خمینی که در ورود به ایران گفت من دولت تعیین می کنم، من توی دهن این دولت می زنم و در آخر هم گفت سی و پنج میلیون نفر بگویند بله من می گویم نه. این چیزی است که مردم آمریکا بدان توجه ندارند مردم بسیاری از کشورهای دنیا هم عموما بدان توجه ندارند. توجه به اینکه وقتی کسی بجای اینکه از حقوق مردم حرف بزند بگوید هر انسان امریکایی به مثابه انسان حقوق انسان دارد به مثابه شهروند آمریکا حقوقشهروندی دارد وحقوق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد بعنوان جامعه آمریکایی حقوق ملی دارد و بعنوان عضو جامعه جهانی هم حقوق مند است. طبیعت آمریکا هم ذی حقوق است. او از همان اول به حقوق طبیعت و به حقوق شهروندی آمریکائی ها تجاوز کرد. پس توجه می شود به اینکه اگر قرار بود این آدم راستگو باشد و زبان پسا حقیقت بکار نبرد باید اینطور می گفت از این پس همه امکانها که تا این زمان آمریکائی ها از آنها برای برخورداری از حقوقشان محروم بودند، این امکانها ایجاد می شوند تا اینکه هر آمریکائی از حقوق پنج گانه خود بر خوردار بشود.  اگر در سر این آدم بجای قدرت حق بود  اینگونه حرف می زد اما خیر در سر قدرت داشت.

قدرت چیست؟ قدرت رابطه ای است میان دو طرف که در این رابطه یکی می شود مسلط و دیگری می شود زیر سلطه. ترکیبی هم از زور و پول و علم و فن و مواد مختلف در این رابطه بکار می رود. فرض کنید دو نفر با هم گلاویز شوند و یکی در دستش هفت تیر باشد. هفت تیر درش هم علم است و هم فن و هم آهن و غیره و ترکیب همه اینها این شده که طرفی که هفت تیر در دستش است بر ضد طرف دیگر بکار می برد، این قدرت است و این را چگونه می شود به مردم داد. به این شکل که دروغ بزرگ گفت. اما این دروغ را تنها او نبود که گفت. به تاریخ نگاه کنید استالین می گفت قدرت از آن پروتاریا است، حزب تراز نو، حزب کمونیست تجسم پروتاریا است و دبیر کل این حزب تجسم حزب است و پروتاریا. پس وقتی می گوید قدرت از آن پروتاریا است یعنی من استالین به نمایندگی و بیشتر از نمایندگی به مثابه تجسم پروتاریا این قدرت را اعمال می کنم. که شد آن استبداد فراگیر.  هیتلر چه گفت؟ گفت قدرت از آنِ نژاد برتر است. اول نژاد برتر. بقیه برای این خلق شده اند که خدمت کنند به نژاد متعالی. هر وقت هم که فضا را تنگ کردند باید حذفشان کرد تا آن فضای حیاتی برای نژاد برتر به وجود بیاید .خب، نماینده و تجسم این نژاد برتر کیست؟ حزب نازی. تجسم این حزب کیست؟ پیشوا. این سخنان که  آقای ترامپ می گفت و ادا اطوار هیتلر که تقلید می کرد، اینها گویای قدرتمداری از نوع توتالیتر است. حالا اینکه مردم امریکا بگذارند او اعمال قدرت بکند یک حرف است ولی آنکه ایشان در آغاز کار گفت و با آن امضا ها که کرد و خواست بگوید آنچه را که می گوید عمل می کند ا معنایش این است که از این پس در امریکا، قدرت، فوق حق و حاکم بر حق است. معنایش نه گفتن به حقوق انسان است و زورش اول به  آن بیچاره ها که حاصل سلطه همین غرب بر همه دنیا هستند، و از فقر و فلاکت و مرگ می گریزند و راهی کشورهای غرب میشوند رسیده است. می گوید اول آنها را از امریکا بیرون می کند و حقوق انسان و این حرفها هم کشک است. تازه گی هم کشف فرموده اند شکنجه خوب روشی است و بعضی فنونش بسیار کار آیی دارد .

 حالا شما بیائید در منطقه که موضوع سئوال شما است.  ایشان در منطقه چه سیاستی را میخواهد پیش ببرد . اول بگویم به اینکه وقتی بنا بر اول من و قدرت از آن مردم است شد، یعنی این که در واقع من رئیس جمهور از مهار کننده ها رها هستم  و این بدین معنا است که من تجسم ملت امریکا هستم. زبان، دیگر آن زبان حق و حقوق نیست و زبان دروغ است. بنا بر قولی می گویند انگلیس و امریکا دو کلمه را  بکار می برندکه دیروز در لوموند خواندم،چند کلمه که دوتایش در ذهنم مانده و یکی از آنها همان پسا حقیقت است، یعنی دروغ را باید گفت و بزرگ هم گفت، همان که گوبلز هم می گفت، از رو هم نرفت و تکرار هم باید کرد تا اینکه پذیرش پیدا کند و همه بپذیرند، و دوم اینکه، به اصطلاح، امر واقع آلترناتیو. حالا هر دو را برای شما می گویم که ایشان هر دو را در امریکا بکار برده است. می گوید وقتی که من شروع به سخنرانی کردم، ابر از باریدن ایستاد! هوا باز شد و آفتاب دمید. این پسا حقیقت است. خود ما همین جا نشسته بودیم و داشتیم نگاه می کردیم. ندیدیم آفتاب بدمد. دومیش امر واقع آلترناتیو است. گفتند، برای مراسم ادای سوگند، در آنجا دویست هزار نفر جمعیت بوده است. ایشان گفت: این روزنامه نگاران بدترین مردمان روی زمینند و اینکه یک میلیون و هشتصد هزار نفر جمعیت آمده بود. گفتند آقا، فیلم هوائی و زمینی و مساحت زمین همه معلوم است. از کجا شما می گوئید یک میلیون هشتصد هزار، دویست هزار کجا یک میلیون هشتصد هزار کجا. این همان امر واقع بدیل است، می گوید شما یک امر دروغ بساز و بگذار جای امر واقع، تکرار هم بکن، آنها که طرف شما هستند و به شما رای داده اند حرفی که شما می گوئید را باور می کنند ولو به چشم دیده باشند که چنین جمعیتی نبوده باشد. فکر جمعی جبار را این گونه میسازند. در کشور خود ما هم در مراسم تشییع آقای هاشمی رفسنجانی همین ماجرا شد. فیلمبرداری از زمین و هوا معلوم است و او می گوید سه میلیون و نیم آدم آمده است. اگر در واشنگتن دویست هزار نفر بوده است، در ایران به زحمت میشود گفت یک چهارم آن جمعیت در تشییع آقای هاشمی رفسنجانی بوده است، این همان است که در واقع امر واقع دروغ را بنشان به جای امر واقع راست. فکر جمعی جبار هم این است، می گوید خب این سه میلیون و نیم که دروغ است اما، هیچی نبود یک میلیون که بود، خیلی بخواهند دروغ بگویند سه برابر می کنند  حالا  بگیریم سه برابر نه چهار برابر، پس هشتصد هزار نفر که بود. این طور است که زبان دروغ جانشین زبان حقیقت می شود که در نازیسم و استالینسم هم همینطور بود و آقای خمینی هم همین زبان را رواج داد و بکار برد و همین امر ها را هم جانشین کرد. امر واقع  دروغ را جانشین امر واقع راست کرد و مرتب می کرد. بعد از او هم تا امروز همین کار را می کنند. حالا در منطقه هم همین امر واقع بدیل یا آلترناتیو را در منطقه ما اجرا کرده اند. در آن سخنرانی گفت ما تا حالا داده ایم و دنیا خورده است اما حالا دیگر نمیخواهیم این کار را بکنیم. اول امریکا است، امر واقع چه می گوید؟ می گوید به اینکه تا بحال امریکا از دنیا خورده است. شما ببینید ،جریان سرمایه که به امریکا می رود که بهش می گویند حرکت انتقالی سرمایه، استعدادها که به امریکا می روند را ببینید  که کشورهای ما هزینه اش را میدهند و میروند در امریکا برای آن کشور کار می کنند. مواد اولیه از نفت و گاز و دیگر مواد اولیه، آهن و غیره، بگوئیم سیل آسا می روند به طرف غرب و امریکا، جاهای دیگر هم میروند ولی بیشتر می روند به امریکا. مهمتر از همه اینها، این پولِ من پولِ دنیاست یعنی چه؟ یعنی شما بابت دلارهائی که دست مردم امریکا است از ثروت ملی، از نیروهای محرکه مردم دنیا برداشت می کنید. در آن دوره قبل از انقلاب می گفتند که سالانه در آمد امریکا از این جهت بیست میلیارد دلار است. خب، حالا نسبت به آن زمان اولا خودِ دلار قیمتش پائین آمده، ثانیا داد و ستد ها چندین برابر شده و برداشت از ثروت دنیا هم چندین برابر شده است. به جای این امر واقع صحیح، حالا  بگذریم از اینکه آن رقم بزرگتر که در واقع اینها پیش آن چیز مهمی هم بشمار نیستند این است که آن سرمایه های عظیمی که سرمایه داری آنها را متمرکز می کند، اینها در تولید بکار نمی اندازد. اقتصادهای امریکا و اروپا آن ظرفیت را ندارد این همه سرمایه را بکار بیاندازند. چکار می کند؟ می برد در به اصطلاح معاملات مشتق بکار می گیرد. حالا چقدر در آنجا خورد و برد دارد از همین رقم که کل سرمایه ای که در این بازار فرآورده های مشتق در کار است در سال 2013 ده برابر کل تولید ناخالص جهان  بوده و حالا لابد بیشتر هم شده است.  

این امر واقع است، این امر واقع را ایشان چطوری میگوید؟ درست وارونه، میگوید ما دادیم دنیا خورده است. کی است آن دنیایی که خورده است؟ یکی از آن دنیایی که خورده است باید ایران باشد چون ما هم جزء کشورهایی هستیم که از کودتای 28 مرداد تا انقلاب ایران از آن پس هم با سیاست ستیز و سازش ملاتاریا تحت سلطه آمریکا بودیم. آمریکا از ما خورده یا ما از آمریکا خوردیم؟ آمریکا خورده. اگر قرار بود نخورد که کودتا نمیکرد. کودتا کرد که به ما بدهد؟ کودتا کرد که بخورد، که ببرد. همین کار را هم کرد.

الآن توی منطقه سیاستهایی که ایشان دارد آشکار میکند ببینیم. اول اینکه، دیشب خواندم داماد ایشان شریک است در خانه سازی ها در سر زمینهای فلسطینی. در دم ورود، ایشان میخواهد سفارت آمریکا را از تلاویو به بیت المقدس ببرد. یک مبلغ 206 میلیونی را اوباما قبل از اینکه زمان ریاست جمهوریش تمام بشود به فلسطینی ها اعطا کرده بود، روی آن هم میخواهد تجدید نظر بکند. با آقای نتان یاهو گفت و گویی هم کرده است حالا قرار است که ایشان برود آمریکا و برنامه اول آنها این است که دست آمریکا را به قول خودشان از منطقه کوتاه کنند. خانم نخست وزیر انگلیس هم رفته گفته موافقم باید اینطور بشود. خوب پس آن برداشتی که ما قبلا عرض کرده بودیم ، خطاب به مردم ایران دارد واقعیت پیدا میکند. در حقیقت آقای ترامپ حمایت میکند از اتحاد دولت اسرائیل با دولت سعودی و شرکایش. در سوریه هم میخواهد که زمین امن درست کند. معنایش این است که میخواهد حکومت ترک ترکیه را راضی کند و معامله ای را انجام بدهد با روسها و ترکها که نتیجه اش خلع ید از ایران کنونی باشد. خوب حالا تا اینجاش میگوییم خوب اگر اینطور بشود که ایران هزینه نظامی توی منطقه نپردازد، جوانهای هموطن ما را نبرد آنجا وسیله دعوا بر سر قدرت نکند، این جنگهای چند گانه که همه بر سر قدرت و منافع است، ایران از اینها رها بشود اینکه بد نیست. اما نه، اینطور نیست که آقای ترامپ می اندیشد. آقای ترامپ می اندیشد که منطقه می باید یک ثباتی پیدا کند از راه یک محور قدرت در منطقه که اسرائیل باشد و دولت سعودی و شرکا. و اگر با ترکها و روسها بتواند توافقی بکند، در سوریه معامله ای بکنند به ترتیبی که رژیم ایران بشود چرخ پنجم درشکه، این کمال مطلوب آقای ترامپ است. خانم نخست وزیر انگلیس جای هیچ تردید نگذاشت او صراحتا گفت سیاست انگلستان همین است که من برای شما توضیح دادم.

خوب حالا ایران در چه موقعیتی است؟ هر گاه ایران یک اقتصاد نیرومند میداشت، در درون خود مردمی برخوردار از حقوق خویش میداشت. شما یک رژیمی دارید از ناتوانیش یکی همین آتش گرفتن ساختمان پلاسکو، تا امروز هنوز مشغولند آوار برداری کنند و از زیر آوار جنازه کشف کنند هیچ کس هم بحمداللّه توی رژیم مسئول ماجرا نیست، همه هم هشدار داده اند. دفعه پیش هم گفتم آقا شما آنجا هستی برای عمل نه برای هشدار دادن، هشدار را باید آنهایی بدهند که شما را بر گزیدند برای عمل، آنها باید به شما بگویند آقا مراقبت کن اگر تهران به این وضع بخواهد خدای ناکرده زلزله ای بشود چه خواهد شد با این توانایی هایی که در تصدی ویرانی یک بنا از خود نشان دادید. فقر هم که روز افزون است آنهم که توانایی ندارید. این است رژیمی که آشکارترین علامتهای نا توانایی را مرتب از خود اظهار میکند آنها کدام است؟ این است که کی بود کی بود من نبودم، هیچکس مسئول نیست. مثل قرارداد وین، امضاء کردند معلوم نشد مسئول این کار کی است. حالا در این ماجرا هم همینطور است، در ماجراهای دیگر هم همینطور است. اینکه حکومت بدون بودجه است، کی مسئولش است؟ چون آقای احمدی نژاد در کار نیست مبالغی هم گردن او می اندازند. ولی اقتصاد از دوره او شروع نکرد به مصرف محور شدن. از کودتای خرداد 60 شروع کردند، بلکه پیش از آن، از بودجه ای که آقای رجایی به عنوان نخست وزیر برد مجلس شروع شد. همینطور ادامه یافته  تا رسیده است به اینجا، حالا هم یک بودجه ای دارد که برای هیچ کدام از مصارف پول ندارد. برای دریاچه ارومیه، میگویند آقا قرار بود آنجا پر آب بشود. میگوید پول نداریم. میگویند بیمارستانها در حال افلاسند، میگوید بودجه نداریم. میگویند آقا این مدارس غالبا کلنگی هستند، میگوید بودجه نیست. پس بودجه برای چه هست؟ در واقع بودجه هم نیست. اسکناس چاپ میکند و خرج میکند.

شما یک قلم ملاحظه بکنید به اینکه حکومت آقای روحانی آمده و از بانکها قرض گرفته است. ندارد پس بدهد. خوب وقتی ندارد پس بدهد بانک هم ورشکسته است. اینها همه به هم ربط دارند. شده است یک رژیمی ناتوان، فلج. آن هم که محیط زیستش است. امروز دیدم میگفت هوای اهواز چند برابر حد قابل قبول آلوده است. در فساد هم ما در دنیا صد و سی و دوم هستیم. اینها وضعیت ایران است. اگر این کشور از درون نیرومند بود کسی باکی نداشت. اولا اینطور آدمها توی غرب توانایی پیدا نمیکردند به ریاست جمهوری برسند. اینها نان ترس را میخورند ترس از تروریست، ترس از آینده ای که بدتر از حال میشود.

 پس به این ترتیب با این توضیحاتی که عرض شد این آقای ترامپ نمایندگی میکند از یک ابر قدرتی در حال انحطاط به عنوان قدرت جهانی. آنچه میگوید و میکند آشکارا و به فریاد میگوید که آمریکا دیگر آن تنها ابر قدرت جهان نیست. آنچه میکند از ترس گویایی دارد. دیوار میکشد از ترس مهاجران، سیاست بازرگانیش، سیاست صنعتیش همه اینها گویایی از ترس دارند. همین آمریکا مدعی بازار آزاد جهانی و لیبرالیزم اقتصادی بود، و اینکه مرزها باید بر داشته بشوند و تجارت باید آزاد باشد و حالا درمانده شده است. میگوید من مرزهایم را بر بقیه دنیا می بندم. باز هم دلیل لازم است برای اینکه بدانید آمریکا اعلان میکند که دیگر نیست آن ابر قدرت جهانی که بود؟

مردم ایران بایستی از وضعیتی که بوجود آمده است سود بجویند در مطالبه حقوق خویش، عمل به حقوق خویش و تغییر سرنوشت خویش.

شاد و پیروز باشید


مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر
جمعه ۸ بهمن ۹۵

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید