برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: اگر قرار بر این میشد که هر 6 نفر نظر خود را می گفتند و 5 نفر دیگر انرا نقد می کردند میشد نزدیک به بحث آزاد و البته مترقی تر از آنچه درمناظرات انتخاباتی، در انتخابات امریکا و یا کشورهای اروپائی انجام میگیرد. اما از لحاظ محتوی:خیر- اینطور نبود. به اصطلاح اگر بخواهیم بگوئیم در همان حدی هم که بود، کدام یک از آن ها در خط و ربطی داشتند و در راستای خط و ربط خود سخن میگفتند و میدانستند که معنای انتقاد و سوال و روش تخریبی چیست؟ به نظر من آقای میرسلیم بر سایرین سر است. برای اینکه معلوم بود چه میگوید و سوال های به جا میپرسید و البته هیچ کدام هم جواب نیافت! و این خود نشان میدهد که نامزدهای انتخاباتی راه کاری ندارند. اگر راه کاری داشتند وقت خود را مصرف پریدن به یکدیگر نمیکردند و یا باید و نباید ها به مانند بچه ها که انشاء مینویسند که البته واضح و مبرهم است! البته لازم است! باید و نباید! مگر کاندیدها برای گفتن باید و نباید به مناظره نشسته اند؟! شما آن جا هستید تا بگوئید برای مشکل ها چه راه حلهایی را پیشنهاد میکنید. اصلا چرا این مشکلها ایجاد شده اند؟ عوامل ایجاد کننده چه بوده است و چگونه برنامه شما میتواند عوامل ایجاد کننده مشکلات را از میان بردارد. انصافا هیچکدام به این امر مهم نپرداختند! سوال ها، در حد سئوال از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوی نبودند! هر گاه قرار میشد که سوال هایی در این مقام طرح بشوند، مثلا قرار میشد که 6 سوال اساسی طرح بشود و هر کدام از این نامزدها به یکی از این سوالها جواب بدهند و 5 نامزد دیگر از این فرد سوال کنند و نقد کنند و نامزد مورد خطاب هم وقت کافی داشته باشد تا راهکار خود را توضیح بدهد و هم به نقد ها پاسخ بگوید. آن سوال ها عبارت میشدند از: 1- از 5 دسته حقوق . حق مادر که حق رهبری است و ولایت و شرکت در حاکمیت و در همه حقوق وجود دارد باید طبیعتا محور میشد و باید بگویند که مردم از این حق برخوردار هستند یا نیستند؟ چرا نیستند؟ 2- اقتصاد: همه نامزدها اذعان داشتند که این اقتصاد حاکم، اقتصاد رانت محور است.، بنابر این مصرف محور است.خوب حالا چه باید کرد که این اقتصاد به اقتصاد تولید محور تبدیل بشود؟! چه عواملی سبب شده است که این اقتصاد به اقتصاد رانت و مصرف تبدیل بشود؟! چگونه باید این عوامل را خنثی کرد؟ چه راهکارهای را باید به عمل گذاشت تا جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی تولید محور بگردد؟!
3- محیط زیست: البته این مسئله طرح شد، مطرح شد ولی در این حد که نامزدها تقصیر را بر گردن یکدیگر بیندازند و کمی هم به مسئله ریزگردها و بیابان شدن کشور و اینکه آب های زیر زمینی چگونه تلف شدند نیز اندکی پرداخته شد، ولی بعنوان یک مسئله عمومی طرح نشد. من به این مسئله باز میگردم. اصل 50 قانون اساسی، در پیش نویس هم بود و در مجلس خبرگان اول نیز آمد و تنظیم کننده آن اصل هم من بودم، آقای رئیسی به آن اشاره کرد و گفت: در قانون اساسی میگوید که هر طرحی میباید در خود سلامت محیط زیست را لحاظ کند. خوب اینکه کشور بیابان شده است و همه نامزدها هم اذعان داشتند، معنای این را میدهد که وارونه اصل 50 قانون اساسی اجراء شده است. این یک سوال مهمی است که نامزدها باید به آن جواب بدهند! چگونه است که در یک قانون اساسی ، درست به عکس اصل آن عمل میشود و کشور تبدیل به بیابان میشود ولی اصل های دیگری مثل: اصل 110 که میگوید اختیارات رهبری فلان است و نگفت قدرت زورگوئی رهبری این است، این اصل تبدیل میشود به اسباب زور گفتن و تمام ابزارهای زورگوئی هم در اختیار ایشان قرار میگیردو این زورگوئی ها عامل ویرانی کشور است؟! یکی از عوارض آن سلطه سپاه و نیروی انتظامی و بسیج و….بر اقتصاد کشور است و به مانند اختاپوس بر اقتصاد کشور مسلط شده اند. این چگونه قانون اساسی است که به یک اصل ان وارونه عمل میشود و از سوی دیگر اصل دیگر آن به قدرت بکاربردن زور تعریف میشود . زور را وسیله اصلی در مدیریت روابط داخلی و کشور است؟
4- سیاست خارجی: کشور در محاصره است، محاصره پایگاهای نظامی، اطلاعاتی و جنگ ها. خود کشور هم اکنون در 6 جنگ آلوده است. امنیت کشور در این نیست که خفقان ایجاد بکنی و انسان ایرانی در هیچکدام از فعالیت های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، امنیت نداشته باشد. خوب این مطلب هم در این مناظره به قول خودشان، محلی پیدا نکرد. 5- ترکیب بودجه واعتبارات، ترکیب صادرات و واردات بلحاظ استقلال اقتصادی کشور: در این مورد هم اعتنائی دیده نشد. مثل اینکه این موضوع به کشور ارتباطی ندارد! اینکه یک جامعه ای تابع یک بودجه ای است که اصلا منبع ندارد! …اینکه یک جامعه ای متکی به بودجه ای است که اصلا منبع ندارد، چون به قول خود این آقایان اقتصاد ایران در رکود است. از اقتصاد در رکود که مالیات نمیشود گرفت، پس این اقتصاد خلاصه میشود در نفت و گاز و عوارض گمرکی که با ارز حاصل از نفت و گاز پرداخت میشود و قرضه از نظام بانکی. به این جهت است که حجم نقدینه در حکومت آقای روحانی سه برابر شده و می گویند تا آغاز تابستان 1400 میلیارد تومان خواهد شد. خوب این هم موضوع بحث واقع نشد. ششم، فرهنگ، هم فرهنگ ملی که نیازمند خود انگیختگی انسان است، برای اینکه این انسانها هستند که فرهنگ را خلق می کنند که آن هم محتاج برخورداری ایرانی ها از حقوق انسان و حقوق شهروندی و حقوق ملی و حقوق طبیعت و حقوق جامعه ایرانی به عنوان عضو جامعه جهانی است و نیز مسئله قومیت ها و فرهنگهای آنها. این شش مورد میتوانست بحث اساسی و اول باشد که در کشور در هر کدام از اینها فراوان مسئله وجود دارد. همین بحث حقوق اگر طرح بشود منزلت زنان ،حقوق زنان و تبعیض و غیره ،همه طرح میشوند . در اقتصاد تولید محور، بیکاری مسئله اشتغال، خصوصا بیکاری کاذب ،همه اینها طرح میشود. آقای جهانگیری گفت که در هشت سال حکومت آقای احمدی نژاد، یک کار هم ایجاد نشده و آن مقدار که بیست و دو میلیون در اوائل ریاست جمهوری آن آقا مشغول بودند در پایانش هم همان تعداد بوده یعنی در این مدت حکومت آقای احمدی نژاد شش میلیون بیکار تولید فرموده اند ،هفتصد میلیارددلار هم در آمد نفتی داشته اند. حالا شما بر اینها اضافه کنید اشتغال کاذب را ،کارهایی که نه تنها تولیدی ایجاد نمیکند، خدمتی انجام نمیدهد بلکه تخریب می کند . مثلا همین بودجه دولت، حجم و ترکیب دستگاه اداری کشور که نقش استراتژیک در رشد اقتصادی دارد باید موضوع بحث واقع میشد ،به طور کلی از آن غفلت شد . اصلا از حرفهایی هم که زدند معلوم شد اینها اصلا این امور توی ذهنشان نیست. خب، این راجع به شکل و محتوی بحثی که ما شنیدیم . حالا بیائیم راجع به آنچه که گفته شدند ،خواسته یا ناخواسته چه واقعیت هایی را بر زبان آوردند. فساد، ناگزیر همه شان اذعان داشتند که فساد یک چیز فراگیری است و رانت و این چیز ها هم هست. این گفت تقصیر توست و آن گفت تقصیر توست، یکی گفت شما فاسدترین هستید و دیگری گفت نه شما هستید و بحث ها از این نوع بود اما اینکه ساختاری که فساد را ایجاد میکند نه،فساد که همین جوری به وجود نمی آید،نه آن موضوع بحث نشد . دوم آلودگی ایران و محیط زیست ،بله به این واقعیت اعتراف شد. سوم،به بیکاری اعتراف شد. چهار، به آسیب های اجتماعی اعتراف شد و گستردگی این آسیب های اجتماعی مورد تاکید هم قرار گرفت،
پنج، مسئله جوانان که خلاصه شد به ازدواج که اینها اسباب فراهم کنند برای اینکه جوانان ازدواج کنند. بنا بر این ،دیگر مسائل جوانان خصوصا این مسئله که جوان به عنوان عنصر اجتماعی نقشش چیست؟ نقش جوان تدارک نظام اجتماعی بازتری است که در آن، خود به عنوان نیروی محرکه و نیروی محرکه ساز، نیروهای محرکه را در رشد خود و عمران طبیعت بکار بگیرد . نه،هیچ موضوع بحث نشد ولی اعتراف شد که جوانها با یک رشته از مسائل روبروهستند و راهکاری که برای اینها ارائه شد این بود که به آنها وام مسکن چقدر بدهند و وام ازدواج چقدر . به فقر عمومی اعتراف شد،البته آقای قالیباف در این گفتگو نه، اما در جای دیگر گفته است هشتاد درصد مردم ایران در فقرند. آقای رئیسی هم گفته بود که 40 درصد مردم ایران بیکارند. خوب، به هرحال به اینکه فقر هست اعتراف شد. حالا راهکار چیست؟ آقای رئیسی معتقد بود راهکار این است که یارانه سه دهک پائین را سه برابر بکنند. از کجا بیاورند؟ هیچ نگفت که منبع این از کجا تامین می شود و پولش از کجا می آید؟ شما یک دستگاه اداری در اندردشت دارید و یک دستگاه نظامی، انتظامی ،بسیج و غیره دارید،اینها تمام بودجه و همه آن درآمد نفت را می بلعند و هیچ کفاف نمیدهد،از نظام بانکی هم کلی وام میستانند باز کفاف نمیدهد،کسر بودجه هم دارند . خب،شما از کجا می خواهید این پول را بیاوردید و بدهید، حالا این پول را دادید چه تولید هایی میخواهید ایجاد بکنید تا این قدرت خرید را جذب بکند؟ چون شما پول را توزیع کنید و تولید نباشد تا آن را جذب کند میشود تورم،نه،این آقا اصلا حالیش نبود ،دیگران هم هیچ سخنی نگفتند جز آقای هاشمی طبا نه به این صراحتی که من گفتم اما پرسید اینها منبعش چیست؟ این هم مسئله فقر، آسیب های اجتماعی هم که گفتم. میماند ،تعلیم و تربیت،آموزش و پرورش و اینکه جوانها که از دانشگاه بیرون می آیند بخش مهمی از آنها مهاجر میشوند،مطرح شد؟ خیر مطرح نشد. اینکه مناطق مختلف کشور از عدم رشد رنج میبرند آقای روحانی بدان اشاره کرد و گفت شرق کشور نسبت به غرب کشور خیلی فقیر تر است به همین جهت ما، به شرق کشور پرداختیم.حالا چکار کردیم را نگفت البته میتواند بگوید زمان برای اینکه توضیح بدهم نداشتم. ولی به هر حال به اینکه این فقر عمومی است اعتراف شد. بنا بر این لازم بود که توضیح داده بشود در قسمت های مختلف کشور با امکاناتی که هر قسمت دارد،چگونه باید سرمایه ها و نیروهای محرکه در سطح کشور توزیع بشود تا هر قسمت از کشور بتواند برابر آن امکانات رشد کند،این هم غایب بود . ولی به اینکه این عقب ماندگی یک مسئله عمومی است اعتراف شد.حالا مسائل دیگر که بدانها اعتراف شد را ببینیم، اینکه مدیریت کشور کارائی ندارد بیشتر از همه مورد تاکید آقای قالیباف بود،به آقای روحانی و جهانگیری می گفت مدیریت شما سنتی و مال شصت سال پیش است که سبب شد آقای جهانگیری بر آشوبد که ما درس خواندیم نگفت شما درس نخوانده اید، گفت ما خوانده ایم. ولی واقعیت این است که اگر مدیریت کشور صحیح بود چرا وضعیت کشور این شد؟ پس صحیح نیست دیگر. اینکه آیا شهرداری تهران مدیریتش صحیح است اینطور که آقای قالیباف مدعی است. نه، چون تهران جزء آلوده ترین شهرهای دنیا است علاوه بر اینکه این آقا میگوید000 68 میلیارد تومان قرض بالا آورده است. برج سازی ها هم گفت تقصیر ما نیست ما کارهای اداریش را انجام میدهیم. ولی راست نمیگوید به لحاظ اینکه برج سازی منبع درآمد شهرداری است برای اینکه فضا میفروشد. اینکه جمعیت ایران در شهرهای بزرگ متراکم شده اند خصوصا تهران که آقای… اینطور که یادم است گفت 24 درصد در تهران است. اینکه چرا جمعیت در شهرهای بزرگ خصوصا تهران متراکم است سوال اصلی بود. این مسئله مهم است دیگر. تهران به تنهایی 24درصد جمعیت ایران را شامل است و آن زمان، زمان شاه 50 درصد کل مصرف ایران در تهران مصرف میشد. حالا با این افزایش جمعیت قطعا بیشتر شده است. خوب، این مسئله محوری است. هم گویای عدم مدیریت است، نارسایی مدیریت کشور است و هم گویای چرایی وضعیت اقتصادی، اجتمایی، سیاسی و فرهنگی نابسامان کشور است، هم میگوید آسیب های اجتمایی در ایران چرا اینهمه گسترده است.
حالا مدیریتی که موضوع بحث شد. چرا یک حکومتی، قوه اجرایی ناتوان است؟ آقای قالیباف دروغ میگفت، نه اینکه این نارسایی فقط مربوط است به ناتوانی در مدیریت، بلکه مربوط میشود به نبود امکان مدیریت. حالا بیاییم ببینیم شما یک مدیران تراز اول بیاورید بگذارید جای آقای روحانی و وزرای ایشان، خب، حالا میخواهد به عنوان قوه مجریه مدیریت کند. چکار میکند؟ فرض کنید میخواهد ترکیب بودجه را تغییر بدهد به ترتیبی که بودجه بلای اصلی اقتصاد ایران نباشد بلکه نقش داشته باشد در تولید محور شدن اقتصاد ایران. خوب، او باید این امکان را داشته باشد. این امکان را دارد؟ نه، چرا ندارد؟ برای اینکه اولا یک آقای رهبری تشریف دارند که ایشان خطوط اقتصاد را تایین میفرمایند که خلاف او یک مجمع تشخیص مصلحت هم جعل شده، درست شده است که مراقبت بکند که آنچه آقای رهبر به عنوان اقصاد مقاومتی ابلاغ کرده است نظارت کند که اجرا بشود و به آقای رهبر گزارش بدهد. حالا تنها که او نیست. مزاهم های اصلی هم هستند. یکی همین مسئله نفت است. آقای روحانی هم گفت ما دویست میلیارد در نفت باید سرمایه گذاری کنیم، خطاب به آقای قالیباف گفت بفرمایید این سرمایه هایی که میگویی هستند و ما نمیتوانیم بکار بگیریم کجا هستند بفرمایید به ما ارائه بدهید تا ما بکار بگیریم در نفت. خب آقا! از زمان آقای خاتمی این دویست میلیارد طرح است. که دویست میلیارد برای نفت سرمایه لازم است. آن هفتصد میلیارد هم آقای احمدی نژاد باد هوا کرده و این دویست میلیارد هنوز بر جا است. ایشان حالا باید زخیره سازی کند که بشود سرمایه گذاری کند در بخشی از اقتصاد که شیشه عمر رژیم هم هست. چگونه بکند این کار را؟ خود وزارت نفت دست حکومت نیست. فروش نفت یک متصدی دارد که دست نشانده آقای خامنه ای است. آن روز صحبت فسادهای آقای بابک زنجانی بود که دست سوم است کسی جرات نکرد بگوید بابا این دست دومی ها هنوز در شرکت نفت در کارند که آنها هم تابع آقا مجتبی هستند. خب، شما میخواهی سیاست نفتی اتخاذ کنی، میزان فروش را تنظیم کنی، میزان ارز را با نیازهای اساسی کشور تنظیم کنی یک سهمی هم قرار بدهی برای سرمایه گذاری در نفت. خب، آقای رهبر که تشریف دارند، آقای سپاه هم که تشریف دارند به عنوان مانع. دستگاه عریض و تویل اداری که مثل کرم هفواد هر چه میخورد سیر نمیشود هم تشریف دارند نتیجه این میشود که اتخاذ این سیاست نا ممکن است. حالا هر مدیر نمره یک دنیا را هم شما بگذار آنجا.
اینها که من به شما هموطنانم توضیح دادم. برای اینکه شما توجه بکنید که فرق است بین بحث آزاد و اینگونه بحث های رسمی، صوری، که در واقع نمایش است و گاهی هم یک بهم پریدن هایی آنجا انجام گرفت. دو نفر هم این نقش را انجام دادند. آقای جهانگیری به آنطرف و آقای قالیباف به اینطرف. ای کاش اینرا به همین ترتیبی که من گفتم تبدیل میکردند به یک بحث جدی. اما اینکه میگویم ای کاش چون همین هم ناممکن است. اگر ممکن بود که میکردند. شکلش را که درست کرده بودند خب، محتوایش هم درست میکردند. اما نه، ممکن نبود. حتی این بحث معلوم کرد که اینها با موافقت این شش نفر تنظیم نشده بود. و این از آن صحبتها است! توی این دنیا دو نفر که میخواهند در برنامه ای شرکت کنند سیر تا پیاز آن برنامه را دوطرف حتی طرز نشستن شان، طرز صحبت کردنشان، وقتشان، اگر یکی به دیگری نسبتی داد همه اینها تکلیفشان معلوم میشود. اینجا معلوم شد که نه، آنها هیچ معلومشان نیست. آقای روحانی میگفت آقا او سه دروغ به من نسبت داده است من حق دارم از خودم دفاع کنم؟ وقت دارم؟ آن یکی میگفت آقا وقت شما تمام است. این یکی میگفت که راست گفتم و از سایت آقای روحانی آورد که بفرمایید این حرف را در سایت خودش گفته است. وقتی یک بحث آزادی قابل مدیریت نیست بگوییم مدیریت ناتوان است؟ نه، مدیریت ناتوان نیست. در چهارچوب این نظام حتی این کار هم ممکن نیست. دیدید که ممکن نیست. حالا شما مردم آنهایی که میروید پای صندوق بنشینید مرتب توجیهات درست کنید. این اندازه اینها نمیتوانند. به همین اندازه هم امکانش نیست. شما این همه مسائل دارید. من نشستم از اول تا آخر هم گوش دادم. قاعدتا هموطنان ما هم آنها که خودشان را مسئول بدانند باید نشسته باشند و گوش داده باشند. اول چیزی که باید از خودتان بپرسید این است که رژیمی که نمیتواند یک بحث را که در آن، محور، مسائل اساسی کشور باشد، بطور دقیق هم این مسائل موضوع بحث بشود نمیتواند انجام بدهد. نا تواناییش هم میآید نه از فرد بلکه از ساختار این نظام و اصل بودن سانسور.
شاد و پیروز باشید