خوانندگان و علاقه مندان به خاطر دارند که در مقاله های گذشته توضیح داده شده که نزد آقای خمینی و سایر زعمای جمهوری اسلامی سپاه پاسداران و ارتش در بهترین وضعیت و حالت به مانند شخص دو زنه ای که یکی از آن دو سوگلی و دیگری کلفت خانه است عمل می کردند. آقای خمینی، با دقت، مهارت و قدرت این بازی دو سویه را که سپاه سوگلی و ارتش کلفت خانه است با کمک دیگر روحانیونی که در صدد انحصار قدرت بودند، پیش برد. البته آنها از همان اول در این فکر بودند که ارتش را منحل و در سپاه ادغام کنند. رئیس جمهور شدن بنی صدر و جنگ مانع از این عمل گردید. ولی آنها از ابتداء از طریق مسلط وتقویت کردن سپاه با کندن امکانات مختلف ارتش و به سپاه چسباندن و سپس تشکیل ارگانهای موازی ارتش برای سپاه نظیر وزارت سپاه، نیروی سه گانه زمینی، هوائی و دریائی برای سپاه و… برنامه خود را با در دست داشتن قدرت فرماندهی نیروهای مسلح و بختک ترس را بر ارتشی ها افکندن، حذف امرای ارتش از رده های فرماندهی ها و با کمک چند افسر ارتشی جوان که تخیلی فکر می کردند و تقویت تخیل آنان و با آماده و فراهم کردن زمینه، مرحله به مرحله برنامه خود را دنبال کردند. هدف برنامه که از کار انداختن ارتش به عنوان نیروی فائقه مسلح و خارج کردن فرماندهی نیروهای مسلح از ارتش و در اختیار سپاه گذاشتن به نحوی که ارتش به صورت سازمانی تحت فرماندهی سپاه درآید، بود، گام به گام دنبال شد تا سرانجام تحقق پیدا کرد.
با ترتیب دادن سانحه ساختگی هواپیمای نظامی در 7 مهر 60، چند تن از سران نظامی از بین (تیمسار فلاحی، سرهنگ فکوری و سرهنگ نامجو) از بین برده شدند (24) و پیش بینی تیمسار ظهیر نژاد که به این هواپیماهای نظامی هیچ اطمینانی نیست و در این هواپیماها همه چیز ممکن است اتفاق بیفتد، به حقیقت پیوست. نظر به اینکه برنامه این بود که امیران سابقه دار را از فرماندهی برکنار و افسران بی تجربه جوان که تحت فرمان خودشان باشند به درجات بالای فرماندهی بگمارند، بلافاصله دو روز بعد یعنی در 9 مهر 60 تیمسار ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمین تنها امیر باقیمانده از این دسته، با اجبار از فرماندهی نیروی زمین کنار گذاشته شد و« به ایشان پیشنهاد سمت ریاست ستاد شد. راضی نبود و نوعی حذف تلقی می کرد و معتقد بود در نیروی زمینی، نقش بهتری دارد و در ستاد نیرویش راکد است؛ ولی نظر ایشان پذیرفته نشد.» و به جای او نوچه خود، صیاد شیرازی را به فرماندهی نیروی زمینی منصوب کردند.(25)
آقای رفسنجانی 12 روز بعد یعنی در 21 مهر 60، گزارش می کند که تیمسار ظهیرنژاد، ناراحتی و ناراضایتی خود را از برداشتنش از فرماندهی نیروی زمینی و روی کار آمدن امیران جوان درسمتهای بالای ارتش است را ابراز داشته است. وی « معتقد است مغزهای ارتش با این رویه کنار می روند و می گوید این خواست توده ای هاست؛ مخصوصاً از تصفیه نیروی هوائی. » (26) علت کنار گذاشتن تیمسار ظهیر نژاد از فرماندهی نیروی زمینی مخالفت با هاشمی رفسنجانی و محسن رضائی است که می خواستند آنرا در اختیار صیاد شیرازی قرار داده تا زمینه قبضه کردن نیروی زمینی ارتش و ادغام آن در سپاه ممکن گردد.
تیمسار ظهیرنژاد علیرغم نارضایتی خودش در تاریخ 9 مهر 60، به ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب شد و تا اواخر مهر 63، رئیس ستاد مشترک ارتش بوده است و حسب یادداشت آقای رفسنجانی در تاریخ 1 آبان 63 که« رئیس جمهور تلفنی از خوب اجرا شدن تصمیمات، در باره استعفای ظهیر نژاد از ستاد مشترک ارتش و جانشین ایشان» با ایشان صحبت کرده است. وقتی آقای رفسنجانی می نویسد: « رئیس جمهور تلفنی از خوب اجرا شدن تصمیمات، در باره استعفای ظهیر نژاد از ستاد مشترک ارتش » (27) صحبت شد، کاملا آشکار است که این استعفا هم به خواست خودش نبوده و او را ودار به استعفا کرده کرده اند.
علت برداشتن تیمسار ظهیر نژاد از ریاست ستاد مشترک، به منظور بی خاصیت کردن ستاد مشترک ارتش و در پایان هم انحلال آن است. زیرا تیمسار ظهیر نژاد در زمان جنگ و تا مهر 60 فرمانده نیروی زمینی و از آن زمان تا آبان 63 در سمت ریاست ستاد مشترک خدمت می کرد و در بین نیروی زمینی و سایر نیروها از وجهه خوبی برخوردار بود و ممکن نمی شد که با وجود امیری توانا و محبوب و جدی نظیر ایشان در سمت ریاست ستاد، آن را بی خاصیت و سپس منحل کرد. بنابراین به دنبال افسری پائین بودند که با دادن درجه او را به این سمت بگمارند، تا بی خاصیت کردن و امکان انحلالش آماده گردد. با فراهم کردن زمینه مناسب، تیمساز ظهیر نزآد را وادار به استعفا کردند.
از گزارشهای آقای رفسنجانی مشخص می شود که حد اقل از خرداد 63، تصمیم به مرخص کردن تیمسار ظهیر نژاد از ریاست ستاد مشترک ارتش را داشته اند وی در 7 خرداد 63 می نویسد «رئیس جمهور در باره تعویض سرتیپ ظهیر نژاد از ستاد مشترک ارتش، مشورت کردند»(28) باز در 28 خرداد 63، در باره تعویض تیمسار ظهیر نژاد از ریاست ستاد مشترک ارتش با هم مذاکره می کنند.(29) برای کم کردن اختیارات ستاد مشترک به لحاظ مالی، طرحی مبنی بر جدا کردن حسابداری ارتش از ستاد مشترک، به مجلس برده می شود و به همین علت تیمسار ظهیر نژاد از این کار ناراحت است: « آقای [سرتیپ قاسمعلی] ظهیرنژاد و دو نفر از رؤسای ادارات ستاد [مشترک ارتش جمهوری اسلامی] آمدند و از طرح انتزاعی اداره حسابداری [ارتش] از ستاد ناراحت بودند» (30) سپس آقای رفسنجانی در 28 تیر 63، می نویسد: « لایحه کنترل و حسابرسی از ستاد ارتش و الحاق آن به وزارت دفاع مطرح بود. آقای [سرتیپ قاسمعلی] ظهیرنژاد [رئیس ستاد مشترک ارتش] با [سرهنگ محمد سلیمی] وزیر دفاع، داغ و تند علیه نظر دیگری، صحبت کردند و بعضی ها خائف بودند که در خارج به صورت اختلاف در صفوف ارتش تلقی شود؛ بلاخره موضوع به نفع وزارت دفاع خاتمه یافت » (31) در اینجا این نکته قابل توجه است که سرهنگ محمد سلیمی وزیر دفاع از اعضای انجمن حجتیه و از افراد بسیار نزدیک به آقای خامنه ای بود. و ایشان یکی از سه افسر ارتشی است که از طرف آقای خامنه ای بعد از رهبرشدنش به سمت تصفیه ارتش برگزیده شده است.
یکی از شگردهای آقای رفسنجانی در خلال گزارشهای مختلف خود این است که مطلبی را که به نفع و یا موافق آن است و نمی خواهد از زبان خوش آن را نقل کند،، از زبان مقامات و یا خبرگزاری های خارجی نقل می کند. در پاورقی یادداشت 29 مرداد 63، در مورد سرهنگ سلیمی، از زبان هفته نامه تایم چاپ آمریکا که در رابطه با اینکه هفته گذشته مجلس به 5 نفر از وزرای کابینه موسوی رأی نداد آمده است:«… اما 5 نفر وزیر که شامل محمد سلیمی وزیر دفاع نیز می شد، از کار برکنار شدند. خلع ید از سلیمی به دلیل چگونگی نقش و سیاست وی در رابطه با مسئله جنگ نبود چرا که استراتژی نظامی به عهده ژنرالهای ایران و اعضای گروه آیت الله [امام] خمینی است، در عوض سلیمی به اتلاف بودجه دفاعی کشور متهم گردید. اضافه بر این، سلیمی و یکی دیگر از وزراء متعلق به یک گروه بی نهایت محافظه کار شیعه[ حجتیه] بودند که سیاستهای [امام] خمینی را مورد انتقاد قرار می دهند. این تغییرات و دگرگونی ها، ظاهراً توسط رئیس مجلس، هاشمی رفسنجانی که معتقد است چنین مخلفتهایی تفرقه انگیز است، طرح ریزی شده است. » (32) در همین رابطه چنین پیدا است که آقای خامنه ای ناراضی بوده، که آقای رفسنجانی در 6 شهریور 63، نوشته:« آقای خامنه ای تلفنی در باره تغییرات در [فرماندهی] ارتش و وزیر دفاع مطالبی گفتند. قرار شد بعداً حضوری مذاکره کنیم» (33)
بلاخره و سر انجام ظاهراً در 10 مهر 63، کار تیمسار ظهیرنژاد از ریاست ستاد مشترک ارتش تمام شده است : «با رئیس جمهور و نخست وزیر در باره رئیس جدید ستاد مشترک ارتش …مذاکره کردیم مفید بود» » (34)
باز بنا به گزارش آقای رفسنجانی، سرهنگ پیاده ستاد اسماعیل سهرابی در 3 آبان 63، به سمت ریاست ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی منصوب می شود. (35). و وی ظاهراً تا تاریخ 12 اردبیشت 67 در این سمت باقی بوده است آقای رفسنجانی در یادداشت 4 اردیبهشت 67، گزارش کرده : « سرهنگ علی شهبازی در مورخ 13 اردیبهشت 67 در حکمی از سوی امام (ره) به درجه سرتیپی مفتخر و به ریاست ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد. امام خمینی(ره) در نامه ای دیگری از زحمات سرتیپ اسماعیل سهرابی در دوران ریاست ستاد مشترک ارتش تشکر و قدردانی کرد. » (36) از این گزارش روشن است که وی استعفا نداده و به ناگهان از سمت ریاست ستاد مشترک ارتش منفصل گردیده و سرهنگ علی شهبازی به آن سمت منصوب شده است. سرهنگ سهرابی که در تاریخ 3 آبان 63 به ریاست ستاد مشترک منصوب می شود، تا 13 اردیبهشت 67، که از سمت خود منفصل می گردد، در مدت سه سال و نیم در خاطرات این سالهای آقای رفسنجانی گوئی سرهنگ سهرابی رئیس ستاد مشترک ارتش غایب است. جمعاً در این مدت سه سال و نیم 7 بار نام وی به قلم می آید و به جز موردی که در سال 65 به آن اشاره می شود:« آقای [سرهنگ اسماعیل] سهرابی رئیس [ستاد] ارتش هم آمد و مخالف با جانشینی اقای رضائی بود و می گفت باعث تضعیف روحیه ارتشی ها می شود. با احمد آقا در میان گذاشتم، نظرش این بود که باید حرفمان را پس نگیرم» (37)، مابقی آنها موارد معمولی و تشریفاتی است (38)
از گزارش آقای رفسنجانی که از زبان خبرگزاری آسشیتدپرس بیان شده، فهمیده می شود، که پس از شکست و ازدست دادن رفتن فاو در 28و29 که در اختیار سپاه بود، آقای خمینی سرتیپ اسماعیل سهرابی را از ریاست ستاد مشترک ارتش برکنار کرده و سرهنگ علی شهبازی را جایگزین وی کرده است: « عراقی ها شبه جزیره فاو در جنوب بصره را در یک تهاجم دو روزه 16 تا 18 آوریل سال جاری میلادی( 27 تا 29 فروردین) باز پس گرفته و ایرانی ها را به آن سوی شط العرب عقب راندند. امام خمینی پس از از دست رفتن فاو سرتیپ سرهنگ اسماعیل سهرابی رئیس ستاد را از کار برکنار کرد و یک افسر گمنام به نام سرهنگ علی شهبازی را جایگزین وی کرد ارتش و او را به درجه سرتیپی ارتقاء داد. تحلیل گران نظامی غربی گفتند انتظار می رود افراد بیشتری کنار گذاشته شوند » (39) نظر به اینکه سپاه سوگلی خانه و ارتش کلفت آن است، با وجودی که همه از عملکرد سپاه در فاو ناراضی بوده اند، اما از فرصت به دست آمده، سرتیپ سهرابی رئیس ستاد با برکناریش تنبیه شده است، توجه شود:10 اردیبهت 67، « دکتر ولایتی آمد…با هم به بیت رفتیم. جلسه سران مهمان احمد آقا بود. وزیر خارجه و وزیر اطلاعات هم بودند…امام هم به جلسه آمدند…در باره جنگ هم صحبت شد. اکثر حضار از عملکرد سپاه در فاو ناراضی اند.» (40)
نکته جالب توجه اینکه در مورد طرح ادغام ارتش و سپاه را با ارتشی ها که یک طرف قضیه اند، مشورت نمی کرده و در میان نمی گذاشته اند، مگر تعداد اندک افسرانی که در اختیار بوده اند، نظیر صیاد شیراز، علی شهبازی و…
19 اردیبهت 67، « طرح ادغام ارتش و سپاه را در ذهن دارم، با آقایان شمخانی، و سنجقی و آقا محمدی در میان گذاشتم؛ آنها استقبال کردند.» ( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص114.)
20 اردیبشهت 67، « بعد از نماز خوابیدم. در باره طرح ادغام ارتش و سپاه فکر می کردم و به نکات تازه ای رسیدم یاد داشت کردم… در بین راه با آقای شمخانی قائم مقام فرمانده کل سپاه در باره طرح ادغام ارتش و سپاه مذاکره کردیم.» » ( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 114و116. )
21 اردیبهت 67، «با آقایان محسن رضائی و شمخانی و آقا محمدی . در باره طرح ادغام ارتش و سپاه مذاکره کردیم؛ مشکلات و منافع و ضررها را بررسی کردیم »( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص117. )
22 اردیبهت 67،« با آقای رضائی در باره طرح ادغام ارتش و سپاه و آینده جنگ مذاکرات را ادامه دادیم و بالاخره به جمعبندی رسیدیم.» ( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص117. ) گفتن ندارد که همه افراد نامبرده از سپاه هستند و قرار است که مطابق ذائقه سپاه طرح ادغام انجام بگیرد.
از خلال گزارشهای آقای رفسنجانی استنباط می شود که آقای تیمسار اسماعیل سهرابی مخالف فرماندهی محسن رضائی و ادغام ارتش در سپاه بوده است و به این علت از مدتها پیش به فکر جایگزینی وی و آن را در اختیار افسری گذاشتن که موافق ادغام باشد، بوده اند. معمولاً زعمای جمهوری اسلامی در فرماندهی ارتش به دنبال افسران رده پائینی و ضعیفی که الف- موافق« نصب فرماندهان مسلمان و انقلابی» و ب- موفقت با طرح ادغام ارتش و سپاه با فرماندهی سپاه باند می گشته اند و این خصیصه را در سرهنگ علی شهبازی دیده اند. البته نا گفته نماند، زمانی که سرهنگ علی شهبازی به ریاست ستاد ارتش منصوب می شود، بسیاری از برنامه ها در مورد ادغام ارتش و سپاه به نحوی که ارتش زیر مجموعه سپاه باشد به اجرا در آمده بود. و در مرحه آخر به دنبال افسری بودند که رسماً موافق و آنرا اعلام کند. چند یادداشت روزانه آقای رفسنجانی مسئله را روشن می کند:
2 خرداد 67، « آقای شهبازی [رئیس ستاد کل ارتش] اطلاع داد که با فرماندهان نزاجا[= نیروی زمینی ارتش ] در خصوص نصب فرماندهان مسلمان و انقلابی، تا حدودی به توافق رسیده اند»( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 136. )
14 خرداد 67، « سرتیپ علی شهبازی رئیس ستاد ارتش اطلاع داد که فرمانده نزاجا[= نیروی زمینی ارتش ] از پذیرش افراد مورد نظر ستاد برای فعال تر کردن نزاجا سرباز می زند و اجازه خواست که سخت بگیرد.» ( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 154.)
15خرداد 67، « عصر تیمسار حسنی سعدی فرمانده نیروی زمینی ارتش آمد. از فشار تیمسار شهبازی برای تحمیل چند نفر مورد نظر ستاد و نیرو گله داشت که به دنبال سیاست جوان و مکتبی تر کردن نیروی زمینی که به تصویب من و آقای رئیس جمهور رسیده، انجام شده است؛ گفتم مدارا کنند تا رسیدگی کنم» ( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 157). در همین روز گزارش می کند: « نزدیک غروب تیمسار شهبازی آمد. از ادغام ارتش و سپاه طرفداری کرد، ولی معتقد است باید با ظرافت، عمل کرد که بدبینی ها رفع شود. از فرمانده نیروی زمینی ناراضی است و قصد تعویض دارد گفتم فعلاً عجله نشود، شاید تفاهم پیش آید. برای جمعی از امرای ارتش درجه خواست.» ( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 157).
19 تیر 67، « تیمسار علی شهبازی رئیس ستاد مشترک ارتش آمد. در باره ستاد کل مطالبی داشت؛ ابهاماتی دارد و ناراحتی هایی. از دخالت دولت در امور ارتش راضی نیستند و مخصوصاً از انحلال ستاد. پیشنهاد فرماندهی کل برای ارتش دارد که معاون ستاد باشد.» ( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص206).
29 تیر 67، « تیمسار علی شهبازی آمد؛ نظر مخالف با انحلال ستاد مشترک را داد.) ( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 222). اما ستاد مشترک ارتش منحل شد و چون بی سمت شده آماده مشورت است:
20 مرداد 67، « عصر تیمسار شهبازی برای اعلان آمادگی برای سمت مشاورت و فرماندهی نیروی زمینی آمد؛ او با حذف ستا مشترک ارتش، بی سمت شده است. » ( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 260).
12 شهریور 67، « سرتیپ جلالی وزیر دفاع آمد و از ادغام وزارت سپاه و دفاع ابراز نگرانی کرد. او گفت لایحه دولت را امضاء نخواهد کرد.عدم امضای او مشکلی به خاطر قانون اساسی به وجود خواهد آورد.سرتیپ حسنی سعدی، سرتیپ ستاری و دریادار ملک زادگان فرماندهان سه نیروی ارتش آمدند. با آنها در باره کیفیت ادغام ، با همآهنگی ارتش و سپاه صحبت شد. » ( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 294و295).
11 آبان 67، « تیمسار شهبازی آمد. نظراتی در باره وضع ارتش و ستاد کل ارائه داد. او از ادغام ارتش و سپاه حمایت می کند » ( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 373).
سرانجام در این سال ستاد مشترک ارتش منحل و به جای آن ستاد کل نیروهای مسلح که فرماندهی و اداره آن در اختیار سپاه است تشکیل شد و با این عمل قسمت مهمی از اختیارات ارتش از بین رفت و در سال 68 دو وزارتخانه سپاه و دفاع را یکی کردن، عملاً دست ارتش از وزارت دفاع و اختیارات آن بسته و در اختیار سپاه قرار گرفت قبلاً هم افسران به قول خود مسلمان و مکتبی را در رده های مختلف نیروهای سه گانه ارتش و بویژه نیروی زمینی قرار داده بودند و در نتیجه عملاً ارتش به صورت سازمانی تحت فرماندهی سپاه درآمد.
نمایه و یادداشت:
24– اوین جامعه شناسی زندانی و زندانبان، محمد جعفری، ص 75-83.
25- عبور از بحران، ص 309.
26- همان سند، ص 401و403.
27- به سوی سرنوشت، هاشمی رفسنجانی، کارنامه وخاطرات سال 63، ص348.
28- همان سند، ص 129.
29- همان سند، ص 156.
30- همان سند، ص 180؛ 20 تیر 63.
31- همان سند، ص 190.
32- همان سند، ص 251.
33-همان سند، ص262.
34- همان سند، ص 317.
35- همان سند، ص 393.
36- پایان دفاع آغاز بازسازی، ص 96.
37- اوج دفاع، ص 61؛ 25 فروردین 65.
38- در سال 63 از زمانی که به ریاست ستاد مشترک منصوب می شود تا پایان سال دو بار دیگر اسم او آمده است: یکی در ص.395 کتاب در زیر عکسی از او و دیگری در (به سوی سرنوشت. 493 ) که آمده « گروهی از همکاران آقای صیاد شیرازی در نیروی زمینی ارتش آمدند. از اختلاف سرهنگ اسماعیل سهرابی رئیس ستاد مشترک جدید ، گله داشتند؛ تمایل به انتخاب سرهنگ صالحی دارند. ». در سال 64 سه بار یکی در اول فروردین «سرهنگ اسماعیل سهرابی رئیس ستاد مشترک ارتش و همکارانش برای دیدار عید آمدند.ص39»، بار دیگر هم در «اولین جلسه ستاد مشاور فرماندهی جنگ ص364 »، و دیگری برای بردن طرح عملیات نفت شهر و مندلی با سرهنگ کهتری برای آقای رفسنجانی است، ( امید و دلواپسی، ص 411)، در سال 65 هم یک بار نام او آمده است که این در مخالفت با محسن رضائی به عنوان جانشینی آقای رفسنجانی در فرماندهی ارتش است (اروج دفاع، ص 61). در سال 66 یکبار رفتن به سمینار لبیک امام که در آن آقای خامنه ای، آقای محسن رضائی وآقای سرتیپ اسماعیل سهرابی رئیس ستاد مشترک هر یک سخنان کوتاهی ایراد کردند. ( دفاع و سیاست، ص 243).
39- پایان دفاع آغاز بازسازی ، ص 586.
40- همان سند، ص102و103.