برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: اکنون آقای رئیسی خود را نامزد کرده است. ایشان از این به بعد می خواهد برنامه هایش را توضیح دهد؟ آقای روحانی هم که میخواهد نامزد بشود باید بگوید چه خواهد کرد؟ آیا تا به حال گفته است؟ خیر. حتی اگر انتخابات آزاد بود و وارونه نبود ( بعد توضیح میدهم وارونه یعنی چه؟) دراین فاصله نامزد شدن، در این فاصله عدم اطلاع مردم از برنامه نامزدها، کفایت می کرد برای اینکه مردم این نامزذها را نفی کنند و بگویند که شما نامزدها قابلیت و کفایت این کار را ندارید! چرا که اگر کفایت لازم را داشتید، از مدت ها پیش، همانطور که در کشورهای دیگر میبینیم که نامزدها برنامه های خود را پیشنهاد میکنند، حتی کسانی که نامزد میشوند، 2 سال قبل از زمان انتخابات، کاندیداها شروع به سفر کردن میکنند و وضعیت سنجیدن، راه حل جستن و راه حل را با دیگران در میان گذاشتن و اینچنین عمل میکنند و خود را برای انتخابات آماده میکنند. اگر میان دوره ای باشد برنامه ای مشخص برای مردم دارد. تازه از انتخابات میان دوره ای تا انتخابات، زمان کافی نیز در اختیار دارد، برای اینکه مردم برنامه کار او را ببینند و بسنجند و رای بدهند. تازه با این وجود وقتی انتخاب میشوند به مانند انتخابات غرب میشود! طرف رئیس جمهور میشود و بعد میگوید: عجب! واقعیت آنطور نبوده است که من خیال میکردم! آنچه را که به مردم بعنوان برنامه پیشنهاد میکردند، غالبا بلا اجراء میشود. حال ببیند که چه بر سر مردم ایران می آید که هیچ کس نمیداند نامزدان چه کسانی هستند. البته بعضی از آن ها را و سوابق آن ها را میشناسند. به جای اینکه در زندان باشند و مجازات بشوند بابت جنایت هایی که انجام داده اند، حال میخواهند رئیس جمهور هم بشوند!
حال این کلمه وارونه که که گفتم توضیح خواهم داد: در اصل انتخابات برای چیست؟ انتخابات برای این است که از آنجایی که حق حاکمیت از آن مردم است،چون مادر حق، حقوق شهروندی، حق ولایت و حاکمیت که هر شهروند از آن برخوردار است، در دمکراسی ها بر اصل انتخاب، زمان انتخاب زمانی است که جامعه با شرکت در دادن رای که عمل به حق حاکمیت فرد است، میگوید که دولت تابع ملت است، در مهار ملت است. در انتخابات اخیر ریاست جمهوری فرانسه، بعضی از نامزدها پیشنهاد میکردند که باید جامعه این فرصت را داشته باشد که هر زمان ، مثلا 500 هزار نفر در مقیاس فرانسه، متنی را امضاء کردند که ما این رئیس جمهور را که انتخاب کرده ایم آنی نیست که فکر میکردیم و میخواهیم که مردم با شرکت در انتخابات بگویند که آیا مایل هستند که این رئیس جمهور ادامه بدهد؟! یا خیر! یعنی مهار کردن دولت تا به این حد اهمیت دارد، حتی در دمکراسی ها بر اصل انتخاب! خوب حال در ایران چگونه است؟ در ایران وارونه است. یعنی این دولت است که مردم را مهار میکند. یکی از راههای مهار مردم این انتخابات است! تازه این یک امر نوظهور هم نیست. تمامی استبدادهای که قرن بیستم به خود دیده است، اینچنین بوده است. مثلا در روسیه دردوران استالینی، در دوره آقای پوتین نیز کم و بیش همان بساط است با کمی تعدیل. در ایران دوره شاه نیز همین بود. در چین امروز هم همین است. در کوبا نیز همینطور. هر کجا که استبداد بوده و هست، اینگونه است. انتخابات فرصتی است برای اینکه در آن فرصت دولت بتواند، ملت را به مهار خود در آورد، درست به مانند به آغل فرستادن گوسفندان، همانطور که چوپان گوسفندان را به اغل میفرستد و سپس دانه دانه آن ها را میشمارد که کم و کسر نشده باشد! این انتخابات نیز اینگونه است. یک ملت لایق و بالغی، برخوردار از فرهنگ استقلال و آزادی، آشنا به حقوق انسان و حقوق شهروندی، به حقوق ملی ، قطعا به چنین انتخاباتی تن نخواهد داد!
باز مثال میگویم: در همین فرانسه، گفته شده است که در همین انتخابات ریاست جمهوری که کمتر از بیست روز به آن مانده است، عدم شرکت در انتخابات، تحریم انتخابات وسیله موثر و کارآمد برای تغییر نظام است. کسانی که میگویند این نظام به آخرخط رسیده است و کارآئی ندارد و مسائلی را که ایجاد میکند نمیتواند حل کند واین مسئله ها روی هم هموار شده است، چپ می آید میگوید من حل می کنم ناتوان می شود، راست می آید می گوید من حل می کنم ناتوان می شود. از دوره آقای ژیسکاردستن یعنی از سال 1980 تا کنون یعنی در مدت 37 سال مسئله بیکاری حل نشده و بیشتر هم شده .مسئله محیط زیست، مسئله نابرابری، مسئله ناامنی ها ، پس این نظام باید تغییر کند و از راه شرکت در انتخابات و رای دادن به این نامزد و آن نامزد تغییری حاصل نمی شود راهکار این است که انتخابات تحریم بشود تا اینکه نظام ناگزیر از تغییر بگردد. خب، حالا سه مدعا را بررسی می کنیم تا برسم به این راهکاری که بدیل استقلال و آزادی پیشنهاد می کند. یکی این ادعا که گفته اند درست است که این انتخابات صحیح نیست، دیشب شنیدم که آقای مزروعی می گفت این تعزیه انتخابات که بعضی ها در آن تعزیه نقش جنازه را بازی می کنند، یعنی بعضی از این نامزد ها. بعضی گفته اند، بله این انتخابات آزاد نیست، نه نامزد شدن آزاد است و نه آزادی بیان وجود دارد و نه آزادی اجتماعات به معنی درست کلمه وجود دارد ولی تمرین رای دادن است، شرکت در انتخابات بطور مداوم سبب میشود که یک روزی این چیزی که واقعی نیست واقعی بگردد. خب، این عقلی که این حرف را می زند چگونه عقلی است؟ از خود نمی پرسد که مثلا یک جاهلی ،نادانی، اگر تمرین نادانی کرد دانا میشود؟ اگر یک متقلبی تمرین تقلب کرد ترک تقلب می کند اگر یک دروغزنی مرتب دروغ گفت راستگو میشود؟ از دروغگویی به راستگویی راه است؟ اگر کسی مدرسه نرفت، هرچه هم بردند مدرسه فرار کرد دانشمند میشود؟ یک کسی که پای صندوق میرود و تمرین میکند که من صاحب هیچگونه حق و حقوقی نیستم، رهبر است که بر من ولایت مطلقه دارد و من میروم رای میدهم به نامزدهایی که شورای نگهبان دسته نشانده آقای رهبر صلاحیت آنها را احراز کرده و گفته شما مردم باید بیائید به اینها رای بدهید! با این تمرین او صاحب حق حاکمیت و ولایت میشود؟بی پایگی این سخن و استدلال آدمی را شگفت زده می کند. چگونه میشود همچه حرفهایی را زد؟ در روسیه یک عمر اجباری رفتند پای صندوق، کسی هم جرئت نمیکرد نرود، آنها تمرین دموکراسی کردند و عاقبت صاحب حق حاکمیت شدند؟ اگر آن نظام فرو نمیپاشید آن جامعه روسی هم اکنون هم همان تمرین را ادامه نمیدادند؟ در رژیم پهلوی مردم از زیادت رفتن پای صندوق، دو سال یکدفعه می رفتند پای صندوق، تمرین دموکراسی کردند و فهمیدند حق حاکمیت دارند؟ نه دیگر، انقلاب کردند اگر آن رویه کافی بود انقلاب نمی باید انجام می گرفت. می باید که برای مردم بعد از مشروطه تا آن زمان انقلاب ایران این تمرین دموکراسی می بوده تمرین رای دادن می بوده است، غیر از بعضی دوره ها، محدود به بعضی از شهر ها و نه همه جای ایران که آزادی البته نسبی بوده است. خب، آنها کدامش انجامید به اینکه مردم از حق حاکمیت برخوردار بشوند و رای عبارت از ابراز حق حاکمیت باشد. کدام بود؟ اگر بود که دیگر انقلاب معنی نمیداد. با همه این رویه هاییکه بشر تا امروز داشته است، در یک جامعه ای هم نیست که آزمایش نشده باشد، غلط را تمرین کردن راه به صحیح نمی برد انتقاد کردن غلط است که راه به صحیح می برد. اگر این آدمها راستگو بودند اقلا پیشنهاد می کردند ،می گفتند مردم، این صندوقهایی که رژیم گذاشته و میروید در آنجا یعنی اینکه شما تحت مهار رژیم هستید. این خفت را نپذیر در خانه ات یک صندوق بگذار و به جای چهار سال یکدفعه نه، هر روز یکدانه رای بیانداز در آنجا و بگو حاکمیت مال من است این میتواند شما را مصمم بکند به اینکه از دست این جبارها، غاصب ها آنچه را از شما دزدیده اند پس بگیرید.
دومی می گویند به اینکه حالا دیگر تحریم بکلی بی معنی است، چرا؟ برای اینکه اگر انتخابات تحریم بشود و مردم نروند پای صندوق و رای ندهند رئیسی قاتل می شود رئیس جمهور و وای، وای، چه بر سر مردم خواهد آمد. بعد هم احتمال دارد بشود جانشین آقای خامنه ای که دیگر اوه اوه .پس مردم باید بروند در انتخابات شرکت بکنند که این رای نیاورد یا اندک رای بیاورد بعد هم بعد از آقای خامنه ای خیالمان آسوده باشد. تناقض این ادعای دروغ در خودش است . اولا یک مدار بسته است و هر چهار سال یکدفعه در همین مدار است، دفعه پیش از ترس آقای جلیلی باید به آقای روحانی رای میدادند حالا بدتر از او شده است. گفتم که، مرتب از بد بدتر میشود و بدتر بدترین، این همان مدار بسته است و شما مردم بخواهید توی این مدار بسته بمانید، تا قیامت همین آش و همین کاسه است و کشور هم از بین می رود یک وقت به خود می آئید می بینید هیچ از ایران نمانده است. نه خیال کنید این یک حرف تازه است و من می خواهم شما را بترسانم نه، زمان شاه دستگاه کندی داده بود یک مطالعه ای بکنند راجع به اینکه عمر ایران چقدر است، محققهایی که او مامور کرده بود آمده بودند ایران اقتصاد و طبیعتش را مطالعه کرده و گزارشی که آنها به آقای کندی رئیس جمهور آن وقت امریکا که کشته شد داده بودن این بود که عمر ایران چهل سال است. او اصرار کرده بود بر اصلاحات که حکومت امینی تحمیل کرد برای اینکه این عمر را دراز تر بکند نکند راه روسها به خلیج فارس باز بشود به قول آن روز امریکائی ها کمونیست بین الملل فرا گیر تر بشود. شما مردم انقلاب کردید که حیات ملی را ادامه بدهید خوب، دوباره برگشتی سر جات که. توی مدار بسته همچنان ماندی، اولا مدار بسته است، ثانیا به اینکه مگر در حکومت آقای روحانی بگیر و ببند و بکش نیست؟ اعدام متوقف شده است؟ گفت کار به جایی رسیده که، دنیا را تماشا کن سابق کار واواک بود که میگرفت و توقیف میکرد، حالا وزیر واواک میگوید ما با توقیفها مخالفیم. پس کی توقیف میکند؟ جرات هم ندارد بگوید کی توقیف میکند. یک همچین وضعیتی است در حال حاضر.
یک وقتی انقلابی های الجزایر را ترساندند گفتند که بنشینید سر جایتان اگر دوگل بیاید وای که چیزی برای شما باقی نخواهد ماند خاک الجزایر را توبره میکند. آنها چه جواب دادند؟ آنها جواب دادند که 500.000 قشون فرانسه الآن در الجزایر است، دوگل بیاد جز این نیرو دارد؟ این نیرو هر جنایتی را در خاک ما میکند. نه، ما ایستادیم و کشور ما باید مستقل بشود. خوب، آقای دوگل آمد و از اتفاق وارونه هم شد و با الجزایری ها صلح کرد چون آنها ایستادند. آن کسی که این حرف را میزند بنایش را گذاشته است برای اینکه این نظام ضد حیات دائم بماند. میگوید شما بیایید از ترس اینکه نکند روحانی نباشد رئیسی بشود رای بدهید به دائمی شدن نظام ولایت مطلقه فقیه که کشور شما را به این روز سیاه انداخته است. نه، شما باید بایستید و حاکمیت را مال خودتان بکنید، ولایت را مال خودتان بکنید، برخوردار کنید خود را از حقوقی که دارید. از کودتای خرداد 60 به اینطرف در این مدار بد و بدتر ماندید، چه وقت بوده است که کار شما از بد، بدتر نشده است؟ اقتصاد خودتان را نگاه کنید چهار سال از حکومت آقای روحانی گذشته است ببینید در این چهار سال، به قول آقای روحانی تحریم هم که برداشته شده است وضعیت شما بهتر شده است انصافا ؟ بقیه امور هم مثل این. پس باید یکدفعه تصمیم بگیرید خود را از این وضعیت رها کنید.
و مسئله سوم. میگویم به اینکه کسی گفته است از اینها که تحریم میکنند پرسیدم تحریم چیست؟ بعدش چه؟ دیدم حرف حسابی ندارند. کسی که این حرف را میزند، این دروغ را میگوید در واقع میداند که برای استدلال جانب داران تحریم پاسخی ندارد پس، از قول آنها دروغ میگوید و آن دروغ خودساخته را دست مایه میکند که بگوید بهترین کار تمرین رای دادن است. اما نه، ما همیشه گفته ایم تحریم فعال یعنی رای دادن به حق حاکمیت خویش، به حق ولایت خویش، بر حقوق انسانی خویش، بر حقوق شهروندی خویش، بر حقوق ملی خویش، بر حقوق طبیعت خود و بر حقوق جامعه خویش به مثابه عضوی از جامعه جهانی. معنای تحریم این است. این حقوق مال من است، چون این رژیم جبار مانع عمل به این حقوق است من در این شعبده بازی، به قول آن آقا در تعزیه انتخابات شرکت نمیکنم. این معنای اولش است. معنای دومش این است که سالها گفته ایم حالا در فرانسه گفته میشود. البته ما خطاب به کشورهای دیگر دنیا این سخن را گفته ایم که معنای تحریم این است که من میخواهم نظام سیاسی قدرت محور را بردارم و نظام سیاسی حقوق محور را جانشین آن کنم. اراده به تغییر است که یک ملتی اظهار میکند و تحریم حداکثر کار نیست حداقل کار است. و قدم سوم تحریم بعد از این دو موضع که اظهار شد، ورود در عمل است، تصدی حاکمیت است از راه تشکیل شوراها، یا مردم سالاری های شورایی. جمهوری ها در سطح خانواده، رابطه ها را رابطه حقوق با حقوق کردن و از راه شورا خانواده را اداره کردن. در سطح مدرسه گروه هایی که میتوانند باهم این کار را انجام بدهند. در سطح کارگاه ها. در سطح بازارها. در سطح ادارات دولتی. در سطح روستاها. جامعه مدنی بدین ترتیب با تشکیل هسته ها که میتواند اسم انجمن به خود بدهد تصدی میکند آنچه را که خالی مانده است، تصدی نمیشود. عمران طبیعت را، اینکه در جامعه خشونتها خشونت زدایی بشود. با فقر در جامعه مبارزه بشود. با آسیب های اجتمایی مبارزه بشود، خصوصا مواد مخدر. اینکه آنچه این دولت قاصب تصدی میکند جامعه خود تصدی کند. به تدریج قلمرو رژیم را تنگ، تنگ، تنگ کند و تغییر را، یعنی رسیدن به هدف اول را که جانشین کردن نظام جبار است با نظام حقوق مدار میسر بشود. تحریم این است. آن آقایانی که میگویند تحریم انفعال است لطف فرموده این سه مورد را نقد کنند و جامعه هم بشنود. من هم نقد آنها را نقد خواهم کرد. این میشود جریان آزاد اندیشه ها، بحث آزاد، آن مردم هم میدانند صحیح کدام است، ناصحیح کدام است. یک ملت بالغی، بک ملت عاقلی، یک ملت رشیدی هر روز خود را میکند روز انتخابات و دائم انتخاب میکند بهتر را و جانشین میکند به را با بهتر، نه اینکه در زندان بد و بدتر خود را اسیر کند. دائم عبور کند از بد به بدتر، آن بدترین هم سر جایش است که ولایت مطلقه است که مرتب این بد و بدتر را برایش میتراشد. این آقا را کرده است متولی آستان قدس رضوی، همچون جنایتکاری را. حالا جمع شده اند این آقا را کرده اند کاندیدای ریاست جمهوری برای تشکیل مدار بد و بدتر. بازی از این آشکارتر میشود؟ تمام دوره های ریاست جمهوری از خرداد 60 به اینطرف همین بازی بوده است. بالاخره شما کی میخواهید از این زندان بیرون بیایید؟! وقت تصمیم است. وقت بازی گری آنهم نقشی که جبار برای شما مینویسد که متاسفانه نقش گوسفند است نیست. شما یک ملت با فرهنگ هستید.
شاد و پیروز باشید
مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶