1. آقای اکبر لاجوردیان کفته است:
پیش از این، شورای انقلاب چند نفر را به نام «ناظرین بر کارهای اتاق بازرگانی» تعیین کرده بود. این آقایان عبارت بودند از عسگراولادی و خاموشی و دو نفر دیگر. به محض اینکه آقای خاموشی این خبر را شنید که اتاق تصمیم دارد از آقای بنیصدر دعوت کند، به آقای متین گفت: «شما اقدامی نکنید تا من از شورای انقلاب تایید بگیرم.» بعد از دو روز آقای خاموشی گفت توصیه شده است که آقای بهشتی را بهجای آقای دکتر بنیصدر دعوت کنید. دعوتنامه برای آقای بهشتی فرستاده شد و جلسه با حضور عده زیادی از تجار و صاحبان صنایع تشکیل شد و آقای بهشتی در آن جلسه سخنرانی معروف خود را کردند و مثال ماهیگیر را زدند، که اگر شما شخصاً میروید ماهی میگیرید و میفروشید و آن را مال خودتان میدانید، درست است، ولی اگر شما کارتان توسعه پیدا کرد و کشتی بزرگی گرفتید و افراد بیشتری استخدام کردید، دیگر منفعتی که از زحمت دیگران حاصل میشود، مال خودتان نیست بلکه مال بیتالمال است و همه باید از آن استفاده کنند. در واقع ایشان با این سخنان، خطمشی و هدف انقلاب را در زمینه تجارت و صنعت کشور بیان کردند.
آقای متین روز بعد گفتند که: «من با آقای دکتر بنیصدر صحبت کردهام، نظر ایشان با نظر آقای بهشتی فرق دارد و مایل هستند با آقایان هیات رئیسه اتاق آشنا شوند. اگر مایل هستید من وقتی بگیرم که با ایشان دیدار کنید. آقای بنیصدر فعلاً در خانه خواهرشان زندگی میکنند. بهتر است برای دیدن ایشان به خانه خواهرشان برویم.» ما هم قبول کردیم.
چند روز بعد ایشان ساعت 9 صبح برای این ملاقات وقت تعیین کردند. آقای متین به اتفاق من و آقایان دکتر بنکدارپور، علی توکلیان و داریوش انصاری به منزل خواهر ایشان که نزدیک مجلس شورای ملی بود رفتیم تا با ایشان ملاقات کنیم. وقتی ما آنجا رسیدیم ساعت 9 صبح بود. ما را به یک اتاق سه در چهار راهنمایی کردند. بعد از چند دقیقه خود آقای دکتر بنیصدر تشریف آوردند، اما سر و وضعی که ایشان داشتند، موجب حیرت همه ما شد: اولاً ایشان با پیژامه وارد مجلس شدند. دوم اینکه با صورتی که احتمالاً چند روز بود که موهای آن را نتراشیدهاند، ظاهر گردید. ایشان بعد از مبادله سلام، فوری شروع به صحبت کردند و گفتند: «تمام صنایع ایران صنایع مونتاژی است و به حال مملکت مفید نیست.»
من در جواب به ایشان گفتم: «آقای دکتر بنیصدر، آیا شما از صنایع ایران بازدید فرمودهاید؟»
گفت: «نه، احتیاجی ندارم. من در پاریس که بودم مجلات اقتصادی ایران مخصوصاً مجله اتاق بازرگانی را میخواندم و میدانم که تمام صنایع ایران مونتاژی است.»
من در جواب ایشان گفتم: «اگر من بهجای شما بودم قبل از هرگونه اظهارنظری، چند روز از چند نوع صنایع مختلف تهران و شهرستان بازدید میکردم و بعد از آن، در این باره به اظهارنظر میپرداختم.» و برای آنکه نمونهای ارائه کرده باشم، گفتم: «برای مثال آیا صنایع نساجی نخی ایران صنایع مونتاژی هستند که پنبه داخلی را به پارچه حاضرشده قابل تهیه لباس تبدیل میکنند و به مصرفکنندگان میفروشند؟»
ایشان گفتند: «بله، درست است، ولی فراموش نکنید که آنها هم احتیاج به رنگ دارند که از خارج وارد میشود.»
اما شاید خود ایشان هم متوجه ضعف منطق خود شده بودند، به همین جهت چون دیدند جواب قانعکننده ندارند، از جای خود بلند شدند و گفتند: «من برای سخنرانی باید به محل دیگری بروم.» و بعد از گفتن این جمله، از جلسه خارج شدند. این بود ماجرای دو برخوردی که من با تئوریسینها و تصمیمگیرندگان اقتصاد ایران در اوایل انقلاب داشتم.
2. تناقض زدائی از دروغ:
دروغگو کم حافظه می شود بدین خاطر که متوجه تناقضهای دروغی که میسازد نمیشود. از محل ملاقات که شروع کنیم میبینیم، آقای اکبر لاجوردیان چند دروغ گفته است:
الف. محل ملاقات:
1. آقای بنیصدر خواهری که در آن تاریخ در نزدیکی مجلس خانه داشته باشد نداشت. پیش و بعد از آن هم خواهران او در نزدیکی مجلس خانه نداشتهاند.
2. آقای لاجوردی میگوید بنی صدر آنها را در یک اطاق سه در چهار پذیرفتهاست. منزل خواهر او طبقه دوم خانهای بود که دو اطاق داشت و یک سالن و نهارخوری نسبتاﱟ بزرگ. بنیصدر با کسانی که به نزد او میرفتند، در آن سالن، دیدار میکرد. در هیچ یک از دو اطلاق دیگر امکان دیدار نبود. زیرا اطاقهای خواب خواهر و شوهر خواهر او و فرزندان آنها بودند.
بنابر این، نشانی که این شخص از خانه میدهد، بصراحت تمام میگوید دروغ میگوید و با بنیصدر دیدار نکردهاست.
ب. موضوع ملاقات:
1. میگوید بنیصدر گفتهاست صنایع ایران همه مونتاژ هستند و او پرسیدهاست: آیا شما از کارخانهها دیدن کردهاید؟ و بنیصدر پاسخ دادهاست: نه نیاز هم نبود زیرا در فرانسه که بودم مجلات اطاق بازرگانی و صنایع ایران را میخواندم. احتمال میرود این شخص شنیده است که بنیصدر در فرانسه که بود تمامی انتشارات مربوط به اقتصاد ایران را میخواند و برگهها تهیه میکرد. برگه دانها همچنان موجودند و گزارشگر کاری مداوم اند. پس، او، دروغ را، برپایه مجله اطاق ساخته است. و چون بنیصدر و کارهای او را نمیشناخته، دروغگوئی ناشی شده و به کاه دان زدهاست. زیرا، اگر چنین سئوالی از بنیصدر میشد، او جوابی را که لاجوردیان از قولش ساختهاست، حتماﱟ نمیداد. زیرا:
2. مگر مجله اطاق صنایع و بازرگانی آن روز، کارش نقد صنایع ایران، بخصوص از منظر مونتاژ بودن یا نبودن بود؟ اگر بود، پس نویسندگان کسانی میبودند که کارخانهها را بازدید میکردند و اگر نبود، بنیصدر چگونه میتوانست به آن استناد کند؟
3. پیش از سفر به اروپا، بنیصدر، در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، محقق بود. از جمله موضوعات تحقیق قسمت مطالعات شهری، صنایع بودند: نفت و صنایع نساجی و صنایع داروئی و مونتاژها که تأسیسهای جدید بودند. و او این صنایع را بازدید کرده بود. تحقیق در بر میگرفت شناسائی مدیریت و چند و چون تولید و وضعیت کارکنان و نقش رشته موضوع تحقیق را. باید دانسته میشد که صنعت است و یا دستگاه مکنده اعتبارات دولتی. وسیله واردکردن «فرآوردههای واسط» و مواد اولیه و… است. وسیله سهم بزرگتر پیدا کردن در صادرات و واردات است یا صنعت واقعی است؟ بخصوص به نقش صنعت از منظر اقتصاد تولید محور پرداخته میشد. هم آن زمان، شکست برنامههای رشد در اقتصادهای زیر سلطه، از جمله به دلیل نقش صنایع وابسته در بند از بند گسستن اقتصاد ملی و نقش آنها در انتقال نیروهای محرکه به اقتصاد مسلط، موضوع کار اقتصاددانان و جامعه شناسانی بود که موضوع کارشان جامعهشناسی اقتصاد بود.
4. موضوع یکی از تزهای بنیصدر هم صنایع خصوصی ایران بود. استاد راهنمای او ژاک برک دانشمند فرانسوی و استاد کلژ دو فرانس بود.
5. غیر از کتابهای نفت و سلطه و نفت قهر و «چه انقلابی برای ایران»، مقالههای بسیار از او، در باره وضعیت اقتصاد ایران، در زبانهای فارسی و فرانسه انتشار یافته بودند. پیش از ورود به ایران نیز، وضعیت ایران در چهار بعد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که مطالعه شده بود، انتشار یافت. جواهریان که دروغ را ساخته، این کار را نیز نخواندهاست. اگر نه میدانست که در آن تحقیق، در برابر هر مشکل، راهحل پیشنهاد شده بود.
6. به دعوت، آقای دکتر سحابی، وزیر مشاور حکومت موقت، او یک گروه از اقتصاددانان را بهمکاری برای تهیه طرحهای مختلف دعوت کرده بود و این گروه طرحهائی تهیه کرده بود.
همه این کارها این هدف را تعقیب میکردند که طرحهائی تهیه شوند و به اجرا درآیند که اقتصاد مصرف محور وابسته را به اقتصاد تولید محور مستقل بدل کند. از زمان تصدی وزارت دارائی و در دوره ریاست جمهوری، تا تحمیل شدن حکومت رجائی، تدبیرهای اقتصادی که به اجرا گذاشته شدند، نظام بانکی ورشکسته (خالی شده از پولهائی که به خارج از کشور منتقل شده بودند) و در واقع مرده تجدید حیات کردند. بانک در اقتصاد تولید محور تعریف جدید جست و ساختار اعتبارات دیگر شد و…
6. از جمله محلهای سخنرانیهای او محیطهای صنعتی بودند و روش او این بود که وقتی برای سخنرانی میرفت که اطلاع کافی از وضعیت صنعت یا صنایعی حاصل کند که کارکان آن یا آنها از او دعوت میکردند.
ج. زمان ملاقات و سر و صورت و لباس بنیصدر:
1. کار بنیصدر از 7 صبح آغاز میشد و تا شب ادامه داشت. در روز، غیر از روزهائی که شورای انقلاب در محل زندگانی خواهر او تشکیل میشد، در خانه نبود تا با کسی ملاقات کند. او میگوید ساعت 9 صبح وقت معین شده بود. در این ساعت، دوساعت از شروع بکار بنیصدر میگذشتهاست. پس نه میتوانسته است پیژامه به تن داشته باشد و نه صورت چند روز نتراشیده.
2. غیر از نظم و نظافت و مراقبت در نظیف و مرتب بودن لباس که بنیصدر بدان شناختهاست، ضرورت شروع کار از ساعت 7 صبح، حتی از لحاظ آمادگی بدن، استحمام را ناگزیر میکرد. بخصوص که سازنده دروغ میگوید بنیصدر گفته است برای ایراد سخنرانی باید برود. پس آماده خارج شدن از منزل بودهاست نه صورت نتراشیده و…
3. او در عمر خود هرگز پیژامه نپوشیدهاست. در خانه، پیراهن معمولی و شلوار کردی میپوشید و میپوشد.
4. اگر او به این گروه وقت داده بود، پس نمیتوانست در همان وقت، برای سخنرانی وقت معین کرده باشد. و مدت دیدار نمیتوانسته است، چند دقیقه، برای مبادله این چند جمله، باشد.
5. سازنده دروغ، عقلی مبتلی به مصرف، بنابراین، تفاخر از راه مصرف دارد. اگر کارفرما برابر تعریفی که دارد بود، دروغ نمیساخت و اگر هم میساخت، نوع دروغ او در باره سر و وضع بنیصدر فرق میکرد. بنابراین، دروغ او میگوید در اقتصاد مصرف و رانت محور، آن دسته از کارفرمایان که به رانت خواری اعتیاد داشتهاند، از چه قماش بودهاند.
این یادآوری بجا است که قانون مربوط به صنایع، مصوب شورای انقلاب، تنها صنایعی را قابل ملی کردن میدانست که بدهی آنها به دولت بیشتر از دارائی آنها بود. آن قانون نه چپ و نه راست بود. قانونی برای حفظ صنایعی بود که هم به قیمت بسیار سنگین برای کشور، پدید آمده بودند و هم کارگران و کارکنان داشتند و هم قابلیت ادغام آنها در اقتصاد تولید محور ایجاب میکرد، پیش از هرکار، حفظ شوند. آنهائی که کشور را ترک کردند و در کشورهای اروپائی (بیشتر انگلستان) و امریکا، سرمایه دار باقی ماندند، لابد ثروتی را از کشور خارج کرده بودند.
تحقیق کنندگان در باره انقلاب، این واقعیت را یادآور شده بودند که هنوز موجهای جنبش برنخاسته، سرمایه دارانی خطر را احساس و ثروتهای خود را از کشور خارج کرده بودند.