این کنجکاوی در پسِ ذهنم بود، تا اینکه بعد از وقایع انتخابات سال ۸۸ یاد مصاحبه ای از ایشان افتادم که درباره ناروایی مشارکت در انتخابات های فرمایشی و انتخاب بین بد و بدتر می گفتند و می دیدم که پیش بینی ایشان درست بود. از آن به بعد، همواره جویای اطلاع از آراء و نظرات ایشان شدم، تا اینکه شبی در فضای مجازی مجموعه ای از مصاحبه های رادیویی آقای حسین مهری با ایشان را که در سال های ۷۵ تا ۷۷ انجام شده بود، یافتم که چند جلسه اول آن درباره وقایع صدر انقلاب، پیشینۀ ذهنی بنده را به کلی دگرگون کرد، به طوری که گویی تازه از کوری بینا شده بودم! آنقدر مشتاق شده بودم که شب ها از ساعت یک و دو تا سه و چهار بامداد، دو سه مصاحبه را گوش می کردم.
این آشنایی ها باعث شد که در آن سال ها، مطالعه مقالات و کتاب های آقای بنی صدر را هم در دستور کار خود قرار داده، از منظومه فکری فلسفی ایشان و نیز تاریخ معاصر به روایت ایشان و یاران و همفکرانشان اطلاع حاصل کنم و بتوانم شاکلۀ فکری فلسفی خود را بازسازی و نوسازی کنم و متعاقباً هم در اطلاع رسانی به دیگران بکوشم، تا دِینم به حقیقت اداء شود.
این روند ادامه داشت تا سال ۱۳۹۲ که بر آن شدم در میان تنی چند از دوستان به تبیین منظومۀ فکری فلسفی ایشان در جلساتی اقدام نمایم که متأسفانه آن جلسات برتابیده نشد و تصمیم گرفتم که مجموعه مقالات “برداشتی آزاد از منظومۀ فکری فلسفی ابوالحسن بنی صدر” را بنگارم که در سال های ۹۳ و ۹۴، هفت مقاله نگاشته شد و تقریباً همزمان هم دو بحث آزاد دربارۀ “قصاص” و “معنای ملک یمین در قرآن” با استاد بنی صدر داشتیم که ماحصل اولی کتابی شد با عنوان “بحث آزاد در باره قصاص”، و دومی به دلیل عدم توافق، نیمه تمام رها شد و البته به همان صورت در فضای مجازی منتشر گردید.
بزرگ منشی و نیکو خصالی استاد بنی صدر در استقبال از آن مباحثه ها و ادامه و پیگیری آنها، آن هم با فرد بی نام و نشانی بسان بنده که بضاعت چندانی هم در معلومات نداشته، بیش از پیش مرا دلبسته حقمداری ایشان نمود، چرا که شخصیت شخیصی بمانند ایشان که حاضر شود با فردی بسان بنده مباحثه کند و مورد نقد قرار گیرد و حتی برخی نظراتش را تعدیل کند و ماحصل را هم همان موقع بدون سانسور در وبسایت خود منتشر نماید، حتماً نه متوهم است، و نه خودشیفته، و نه در پی فخر فروشی که بسیار بدان ها متهمش می کرده اند، بلکه حقمدار است و بزرگ منش و نیکو خصال. هیچ انسانی معصوم نبوده و نیست و آدم ها را بیش از اینکه در اشتباهاتشان داوری می کنند باید در کوششان برای جبران اشتباهاتشان داوری کرد، چرا که اشتباه از سر نادانستن است، اما کوشش نکردن برای جبران، از سر هر چه باشد، از سر حقمداری نیست!
باری؛ بنی صدر بواقع اسوه حقمداری بوده است و تا آخر عمر در آن کوشید و از این رو پرکشیدنش به دیار باقی، اشک اندوه و اشک شوق را توأمان در دیدگان بنده جاری نمود که خوب بود و خوب تمام کرد، نه اینکه برهه ای خوب باشد اما بعد بد تمام کند، که بسیاری از بزرگان چنین بوده اند و مایۀ افسوس. خوب بودن مهم است، اما مهمتر خوب شدن و خوبتر شدن است، و در خوبتر شدنف تمام کردن!
سخن بسیار است و حوصله و مجال مخاطب اندک، از همین رو، حال به همین مقدار بسنده می کنم و امیدوارم در نوشتاری دیگر به نقش منظومۀ فکری فلسفی استاد در شکل گیری نظریه فهم پازلی قرآن که در این سال ها کوشیده ام آن را تبیین نمایم، بپردازم، نظریه ای که از نظر بنده می تواند تاریخ دینداری را دگرگون کند و فلسفه وجودی قرآن را به منصه ظهور برساند.
نیما حق پور – ۱۸ مهر ۱۴۰۰
www.instagram.com/nima_haghpoor
www.t.me/nima_haghpoor