مقدمه
«احمد قوام»(1252-1334خ)[1] مشهور به قوامالسلطنه یکی از شخصیتهای سیاسی معروف تاریخ معاصر ایران است. بحث اصلی دربارۀ او مربوط به بحران جدائی آذربایجان در سال 1324خ است و برخی بر این باورند که وی با گول زدن استالین رهبر وقت شوروی بابت نفت شمال، باعث بازگشت آذربایجان به کشور شد. همچنین شکست قوامالسلطنه با قیام 30 تیر 1331خ و به تبع آن بازگشت دکتر مصدق به قدرت هم بعضاً چالش برانگیز است. برخی منتقدان مصدق و مدافعان قوام در این باره دو بحث عمده دارند: یکی آنکه قوام به قانون مشروطه معتقد بود و میتوانست باعث رعایت قانون شود؛ اما شرایط کشور پس از شکست او در 30 تیر دگرگون شدند و آزادی از بین رفت. دیگر اینکه قوام قادر بود اختلاف نفت با انگلیس و آمریکا را به شکل مناسبی حل کند زیرا فردی منطقی بود؛ اما مذاکرات نفتی بعد از شکست او در 30 تیر به مرور به بن بست رسیدند و در نتیجه کودتای 28 مرداد رخ داد.
این موارد هم در منابعی تکرار شدند که از جملۀ آنها کتاب «در تیر رس حادثه» تالیف آقای «حمید شوکت» است. به این لحاظ لازم است که سه محور:
1- عملکرد قوامالسلطنه در بحران آذربایجان و امتیاز نفت شمال
2- رویکرد وی به قانون مشروطه و آزادی
3- رویکرد قوام دربارۀ اختلاف نفتی ایران و انگلیس
را بررسی نمائیم.[2] البته کتاب آقای شوکت حاوی نقدهائی به دکتر مصدق و قیام 30 تیر نیز میباشد که آن را در مجال دیگری بررسی خواهیم کرد.
رویکرد قوامالسلطنه به بحران آذربایجان و امتیاز نفت شمال
در این بخش تلاش میکنیم مسائل جدائی آذربایجان در 1324خ و نفت شمال را به شکل کلی بررسی نمائیم تا عملکرد قوامالسلطنه نیز مشخص گردد.
اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و دلایل عدم خروج قوای شوروی
میدانیم که ایران در جنگ جهانی دوم[3] به اشغال سه کشور آمریکا، شوروی و انگلیس درآمد. آنان هم در اعلامیۀ مشترکی متعهد شدند که نیروهایشان را حداکثر تا شش ماه بعد از پایان جنگ از ایران خارج کنند در نتیجه ایران بایستی تا 11 اسفند 1324خ تخلیه میشد. ارتشهای آمریکا و انگلیس زودتر از موعد خارج شدند؛ اما شوروی به عهد خود وفا نکرد و ارتش آن در مناطقی از شمال ایران و به خصوص آذربایجان باقی ماند.[4] دلیل اصلی آن هم در سیاستهای توسعه طلبانه ارضی رهبران شوروی بود که میخواستند شمال و حتی کل ایران را ضمیمۀ کشورشان نماید. ضمناً گرفتن امتیاز نفت شمال ایران نیز جزو اهداف آن ابر قدرت بود. البته روشن است که اگر شوروی میتوانست شمال ایران را تصاحب کند، دیگر نیازی به امتیاز نفت آن منطقه نداشت؛ اما در هر حال این نیز یکی از اهداف آن کشور به شمار میآمد.
اقدامات اولیۀ شوروی برای امتیاز نفت شمال و رویکرد قوامالسلطنه به آن
در اواخر شهریور 1323خ کمیسیونی از شوروی تحت ریاست «س. ای. کافتارادزه» جهت اخذ امتیاز نفت شمال به ایران سفر کرد؛[5] اما اعطای آن امتیاز با مخالفت قاطع نمایندگان ایراندوست و مخالفان شوروی روبرو شد. دکتر مصدق در 11 آذر 1323خ طرحی را در مجلس چهاردهم ارائه و به تصویب رساند که اعطای امتیاز نفت به همۀ کشورها ممنوع شود.[6] در نتیجه شوروی در رسیدن به نفت شمال ناکام ماند.
در همان دوران قوامالسلطنه با یکی از اعضای هیات اعزامی شوروی به نام «ن. بایباکـُف» به صورت محرمانه ملاقات کرد و به او گفت که «ساعد»(رئیس دولت آن زمان) آنان را گول میزند و نفت را به ایشان نخواهد داد. همچنین به آنها اطمینان داد که اگر خودش نخستوزیر شود، با پیشنهادهای شوروی موافقت نماید. در نتیجه به مقامات نظامی و سیاسی شوروی دستور داده شد که زمینه سقوط کابینه ساعد را فراهم کنند.[7] دولت ساعد در 18 آبان 1323خ از کار کنارهگیری کرد[8] و دولتهای چند ماهۀ «مرتضی قلی بیات»(29/08/ 1323-28/01/1324)[9] و بعد «ابراهیم حکیمی»(12/02/ 1324-30/10/1324)[10] تشکیل شدند.
به این ترتیب اولین رویکرد قوامالسلطنه به امتیاز نفت شمال بسیار قابل بحث میباشد. این احتمال را نیز به وجود میآورد که وی مایل به اعطای منافعی به شوروی برای جلب دوستی آن کشور بود. زیرا در غیر این صورت وی باید از گول خوردن آنان توسط ساعد استقبال میکرد نه آنکه حساسیت آنان را تحریک کند. حال بپردازیم به اقدامات شوروی برای تجزیه ایران و ارتباط آن با نفت شمال.
تلاش شوروی برای تصرف آذربایجان ایران و عملکرد دولت حکیمی
شوروی در راستای سیاستهای توسعه طلبانه ارضیاش تلاش میکرد که جنبشهای تجزیهطلبانه در مناطق شمال ایران به راه اندازد. به این منظور از «جعفر پیشهوری» حمایت مینمود که یک کمونیست سرسخت طرفدار شوروی بود. در نتیجه «فرقه دموکرات آذربایجان» به رهبری «پیشه وری» با سوءاستفاده از برخی نارضایتیهای مردم[11] و ضعف دولت مرکزی و در پناه ارتش شوروی، قدرت گرفت. آنان به مرور پادگانهای شهربانی و ژاندارمری و در نهایت پادگانهای ارتش را خلع سلاح کردند. بعد هم خواهان خودمختاری آذربایجان شده و در 21 آذر 1324خ تشکیل حکومت آذربایجان را اعلام نمودند.[12] چند روز بعد مشابه این اتفاق در «مهاباد» به رهبری «قاضی محمد» رخ داد. نیروهای اعزامی ایران در کرج و شریف آباد توسط نیروهای شوروی متوقف گردیدند[13] و به این ترتیب بحران بدی کشور را فرا گرفت. این اتفاقات هم یک ماه بعد از تشکیل دولت حکیمی و در اواخر مجلس چهاردهم[14] ایجاد شدند و دولت حکیمی قادر به حل مشکل نبود.
طبیعی بود که این مسائل مورد انتقاد شدید ایراندوستان قرار داشت. مثلاً دکتر مصدق که نماینده مجلس بود، مصرانه میخواست که دولت در درجه اول برای رفع شکایت مردم و مذاکره با شوروی بکوشد و در صورت عدم حل مساله، به شورای امنیت سازمان ملل متحد(متفق) شکایت کند.[15] مصدق حتی طی نامهای در 21 دی 1324خ به حکیمی، به صراحت خواست که نمایندگان ایران به قول معروف از «خر شیطان» پیاده شوند و مساله را به شورای امنیت ارجاع دهند.[16] حکیمی هم چند روز بعد دستور مساعدی در این زمینه صادر نمود[17] و لذا «تقی زاده» در 25 دی ماه 1324ه.خ شکایت ایران را به شورای امنیت ملل متفق اظهار و دادخواست رسمی تسلیم کرد.[18] این اقدام میتوانست با حمایت آمریکا و انگلیس منجر به فشار جهانی بر شوروی گردد و همین موجب نگرانی شوروی بود. نمایندگی آن کشور هم طی نامه مفصلی به شورای امنیت مدعی شد که باقی ماندن نیروهای آنها در ایران بر اساس قراردادهای طرفین است و از طرح آن در شورای امنیت ابراز نارضایتی نمود.[19] با این وصف باز هم مساله ایران در شورای امنیت مطرح گردید؛ اما حکیمی چند روز بعد از کار کنارهگیری کرد و «احمد قوام» ملقب به «قوامالسلطنه» در 7 بهمن 1324خ به نخستوزیری رسید.[20]
مذاکرات قوامالسلطنه در شوروی
قوام از ابتدای نخستوزیری در صدد توافق با شوروی برآمد و عملاً موافقت کرد که شکایت ایران راکد گردد. در نتیجه بررسی مساله آذربایجان در جلسه 10 بهمن 1324خ شورای امنیت، متوقف شد. دلیل آن هم اعلام آمادگی طرفین برای مذاکره اعلام گشت.[21] بعد قوام در 29 بهمن 1324خ به مسکو سفر کرد و 19 روز در آنجا اقامت نمود[22] و مذاکرات زیادی برای خروج ارتش شوروی انجام داد.
قوام در گزارش 29 مهر 1326خ به مجلس دربارۀ سفرش به مسکو اعلام کرد که او در اولین بحث خواهان تخلیه ایران شد. پیشنهادهائی نیز مبنی بر توجه دولت به تعیین مقامات شهربانی و شهرداری و حتی استاندار با نظر انجمن ایالتی ولایتی آذربایجان[23] به استالین ارائه داد؛ اما دربارۀ نتایج این مباحث گفت:
“باید با کمال تأسف بگویم که این دو پیشنهاد چنان که منظور نظر من بود جلب توجه ژنرالیسم استالین را ننمود و در جواب اظهار داشتند: آنچه درباره موضوع تخلیه است عجالتاً نمیتوانیم تخلیه نماییم و به موجب ماده ششم معاهده 1921 حق داریم قوایی را در ایران نگاهداریم.”
زیرا استالین مدعی بود که هرچند مساله آذربایجان یک امر داخلی ایران است، ولی خودمختاری آنجا ضرری ندارد. استالین در عین حال خواهان امتیاز نفت شمال بود. قوام نیز ابتدا تاکید کرد که این کار با توجه به قوانین مصوب مجلس ناممکن است.[24]
سران مسکو در مذاکرات بعدی ضمن تاکید بر خودمختاری آذربایجان، پیشنهاد تاسیس شرکت مختلط نفت ایران و شوروی را با سهام 51 درصد شوروی و 49 درصد ایران، مطرح کردند. قوام نیز در این باره به آنها نوشت:
“امیدوارم با حل مساله آذربایجان و تخلیه ایران از قوای شوروی این قضیه بلافاصله به ترتیبی که مورد توافق نظر طرفین باشد انجام یابد.”[25]
ولی مقامات شوروی از این جواب ناراحت شدند! آنها حتی اعلام کردند که این پیشنهاد را با حسن نیت جایگزین امتیاز نفت شمال کردهاند و اصلاً آن را پس میگیرند. قوام هم اعلام نمود که جواب قبلی او به منزله مخالفت با تشکیل شرکت نیست؛ اما این اقدام طبق قانون نیاز به تائید مجلس ایران دارد. ابراز امیدواری هم کرد که این مساله بلافاصله بعد از خروج ارتش شوروی به مجلس پیشنهاد شود و راه حل مورد توافق طرفین پیدا گردد.[26] اما باز هم مقامات مسکو برای خروج از ایران هیچ پاسخ مثبتی نمیدادند و عملاً قوام را فقط برای گرفتن امتیاز نفت شمال به کشورشان دعوت کرده بودند. در نتیجه مذاکرات در آنجا به بن بست رسیدند.
استالین قبل از بازگشت قوام یک مهمانی مفصل برای وی بر پا کرد اما تا آخرین لحظه هم دربارۀ تخلیۀ ایران هیچ پاسخ مساعدی نداد.[27] در نتیجه قوام با دست خالی به ایران برگشت[28] و بعداً مصاحبهای کرد که رادیوها اظهارات وی را چنین اعلام نمودند:
رادیو خاور نزدیک:
“[قوام]من به هدفی که میخواستم در مسکو به آن برسم، نرسیدم. و متاسفانه موفق نشدم با زمامداران شوروی در مسکو به توافق نظر کامل نائل شوم و مذاکرات ما در مسکو منتهی به هیچ نتیجهای نشد.”
رادیو دهلی:
“[قوام]موضوع عمده مذاکرت من در مسکو درباره تخلیه ایران از سربازان شوروی بوده است ولی در این باره موافقتی حاصل نشد و من شخصاً بژنرالیسیم استالین در این باره اعتراض نمودم و یک یادداشت اعتراض آمیز کتبی هم به دولت شوروی تسلیم کردم”[29]
متاسفانه برخی تصور میکنند قوام در سفر به شوروی توافقی انجام داد که ارتش آن کشور از ایران خارج شود و در ازای آن شرکت مختلط نفت شمال تشکیل گردد و قوام به این طریق استالین را گول زد. اشتباه بودن این تصور هم با توجه به مطالب فوق بسیار بدیهی است.[30]
اقدامات اولیۀ قوام بعد از بازگشت به ایران جهت جلب رضایت شوروی تا حد ترفیع درجه افسران فراری
لازم به ذکر است که بازگشت قوامالسلطنه به ایران مقارن آخرین روزهای مجلس چهاردهم بود. عمر مجلس چهاردهم در 21 اسفند 1324خ به پایان رسید. قوام هم انتخابات مجلس بعدی را به تاخیر انداخت و در نتیجه کشور حدود دو سال و چهار ماه مجلس نداشت.[31] به این ترتیب نمایندگان مردم قادر نبودند به مسائل آذربایجان اعتراض کنند و قوام و دربار قدرت بسیار زیادی داشتند.
قوام بعد از بازگشت به کشور باز هم در صدد جلب رضایت شوروی بوده و لذا آماده اعطای برخی امتیازات بود. او 3 وزیر تودهای را وارد کابینه کرد[32] و حتی خواهان ترفیع درجه افسرانی بود که از ارتش فرار کرده و به فرقه دموکرات پیوسته بودند. حکیمی وزیر دربار در این باره طی نامهای به قوام نوشته است:(هنگام اعتراض قوام به تشکیل مجلس موسسان و افزایش حقوق و اختیارات شاه):
“اگر این حقوق و حدود بنا به آرزوی شما تشریفاتی میبود اکنون بنیان ارتش این کشور نیز از بیخ و بن برکنده شده بود باز مگر به خاطر ندارید که برای ترفیع افسران خائن و فراری متجاسرین آذربایجان و اعطاء درجه آنها چقدر پافشاری داشتید و تنها ذات شاهانه به اتکاء همین حقوق و اختیارات بود که صدور چنین فرامینی که اصل مسلم تشویق خادم و تنبیه خائن را به کلی واژگون میساخت خودداری نموده و فرمودند حاضرم دستهای خود را قطع نمایم تا اینکه به چنین خیانتی نسبت به کشور تن در دهم.”[33]
و قوام هم این مساله را تکذیب نکرد و حتی در نامۀ بعدی کمترین اشارهای به آن ننمود و مثلاً ننوشت که بعداً امکان اخراج این افسران وجود داشت.[34] محمدرضا پهلوی هم در خاطراتش تاکید میکند که قوام خواهان دو درجه ترفیع افسران فراری[35] به آذربایجان بوده که محمدرضا گفته اگر دستم را قطع کنند، چنین کاری انجام نمیدهم.[36] از آن سو شوروی در صدد بلعیدن شمال ایران بود و با این کارها نرم نمیشد. حتی منابع خبری آمریکائی گزارش میدادند که شوروی نیروی نظامی جدید به ایران اعزام میکند.[37]
ضمناً قوام بعد از بازگشت از مسکو در نظر داشت که عرض حالی به سازمان ملل ارائه دهد، شوروی هم به محض اطلاع از این مساله به شدت به قوام هشدار داد و آن کار را عملی غیر دوستانه و دارای نتایج شوم اعلام نمود[38] و همین تا حدی موجب عدم اقدام دولت ایران شد. در روزنامه اطلاعات مورخ 23 اسفند 1324خ میخوانیم که قوامالسلطنه در پاسخ این سوال که آیا در نظر دارد مشکل را دو مرتبه به شورای امنیت ملل متفق ارجاع کند؟ هیچگونه جوابی نداد ولی میگفت: امروز مهمترین موضوعی که مورد توجه او است همان قضیه تخلیه ایران از نیروهای شوروی است و پس از حل این قضیه به موضوع آذربایجان رسیدگی خواهد کرد.[39] به این لحاظ مقداری انفعال در رویکرد قوام در توسل به شورای امنیت وجود داشت. شاید هم او در نظر داشت از آن اقدام به عنوان یک برگ برنده در برابر شوروی استفاده نماید.
دخالت آمریکا و انگلیس در بحران آذربایجان و فشار بر دولت قوام
از سوی دیگر این اقدامات شوروی با مخالفت شدید آمریکا به عنوان رقیب جهانی آن کشور روبرو شد. آمریکا در 15 اسفند 1324خ یادداشت شدیداللحنی به شوروی ارائه داد و خواهان خروج آنها از ایران شد و تاکید کرد که نمیتواند در برابر این روند بیتفاوت بماند. به اعلامیه بین طرفین و پایان مهلت 6 ماهه هم اشاره نمود. انگلیس نیز در یادداشت مشابهی همین درخواست را ارائه کرد؛ اما شوروی هر دو یادداشت را بی پاسخ گذاشت.[40]
آمریکا بعد قاطعانهتر وارد میدان شد و به شدت به قوام فشار آورد که شکایت ایران را در شورای امنیت مطرح کند. حتی به قوام هشدار داد که اگر در این باره اقدام نکند، خود آمریکا مساله ایران را در شورای امنیت مطرح خواهد کرد و در این صورت دولت ایران نباید به کمک و همراهی آمریکا امیدوار باشد.[41] رادیو لندن هم در 27 اسفند 1324خ خبری به این مضمون پخش کرد: «دولت آمریکا به دولت ایران یادداشتی فرستاده که در عرض 24 ساعت تصمیم خود را مبنی بر ارجاع موضوع ایران به شورای امنیت اظهار نماید، وگرنه دولت آمریکا تقاضای طرح این موضوع را در شورای امنیت خواهد نمود.» ولی وقتی خبرنگاران صحت ارسال این یادداشت را از «برنز» وزیر امور خارجه آمریکا پرسیدند، مشارالیه آن را نه تائید و نه تکذیب کرد.[42]
سرانجام این مسائل موجب اقدام قوام شد و دولت ایران در تاریخ 29 اسفند 1324خ یادداشتی جهت اعتراض به ادامه حضور سربازان ارتش شوروی در ایران، به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارسال کرد.[43] همین بهترین برگ برنده برای آمریکا و ایران گردید.
اولتیماتوم آمریکا به شوروی
بلافاصله بعد از شکایت ایران به شورای امنیت، «ترومن» رئیس جمهور آمریکا در اول فروردین 1325خ برابر 21 مارس 1946م، اولتیماتوم(اتمام حجت) محرمانهای برای استالین جهت خروج از ایران ارسال کرد. حداکثر زمان تخلیه ایران را هم شش هفته اعلام و تاکید نمود که ارتش آمریکا در صورت عدم خروج شوروی، به منطقه بازمیگردد. به این ترتیب ترومن راه را بر هر نوع طفره آنها بست[44] و قوای شوروی بایستی ایران را تا اواسط اردیبهشت ترک میکردند.
اشاره به این نکته لازم است که آمریکا در آن زمان مجهز به «بمب اتم» بود اما شوروی آن را هنوز در اختیار نداشت. آمریکا هم به استالین هشدار داد که در صورت لزوم از بمب اتم علیه آنها استفاده خواهد کرد. به گفته سناتور آمریکائی «هنری جکسون»، ترومن در ۲۲ مارس 1946م(دوم فروردین ۱۳۲۵خ) «آندری گرومیکو»(نماینده شوروی در سازمان ملل) را به کاخ سفید فراخواند و به او گفت: نیروهای نظامی شوروی بایستی ایران را ظرف 48 ساعت ترک گویند، یا اینکه آمریکا از سوپر بمب جدید[اتمی]، که تنها آمریکا در اختیار دارد، استفاده خواهد کرد. ما آن را بر سر شما خواهیم انداخت.[45] «ژنرال اسمیت» سفیر آمریکا در شوروی نیز هشدار مشابهی از جانب دولتش به استالین داد.[46] طبیعی بود که استالین هم وحشت کند.
تشکیل جلسات شورای امنیت و آغاز خروج ارتش شوروی
شورای امنیت به سرعت مساله ایران را مورد بررسی قرار داد. البته شوروی به شدت مایل به عقب انداختن جلسه شورا بود و قوام در سوم فروردین 1325خ اعلام کرد که 15 روز تاخیر در تشکیل جلسات شورا ایرادی ندارد.[47] سفیر شوروی هم در 24 مارس(4 فروردین) با قوام ملاقات و یادداشتی ارائه کرد که نیروهای آن کشور از 24 مارس خاک ایران را تخلیه خواهند نمود(برابر مهلت 48 ساعته آمریکا!) و هیچ قید و شرطی هم در آن ذکر نشد.[48] ولی تلاشهای شوروی برای به تعویق انداختن جلسه سودی نبخشید.
5 فروردین 1325خ(25 مارس 1946م)، جلسه شورای امنیت برای رسیدگی به شکایت ایران تشکیل شد.[49] رادیو مسکو در همان روز خبر شروع خروج نیروهای شوروی را پخش کرد.[50] نماینده شوروی هم اعلام نمود که از 24 مارس تخلیه ایران آغاز گردیده و نیازی به ماندن این مساله در دستور کار شورای امنیت نیست و خواهان خروج آن از دستور کار شورا شد؛ اما نمایندگان آمریکا و انگلیس با این مساله مخالفت کردند و پیشنهاد شوروی رد شد. نماینده شوروی حتی شورا را در اعتراض به این مساله ترک نمود؛[51] اما اقداماتش به جائی نرسیدند. به این ترتیب مشخص است که فشار بر شوروی زیاد بود و آن کشور بایستی به سرعت عقب نشینی میکرد. استالین هم دربارۀ عقبنشینی به مقامات آذربایجان گفت: این یک دستور است و باید اجرا شود!… ما نمیتوانیم جنگ دیگری را آغاز کنیم.[52]
البته شوروی بعد از 24 مارس هم خواهان خودمختاری آذربایجان و تشکیل شرکت مختلط نفت بود. ایران در پاسخ اعلام کرد که وضع آذربایجان مشابه سایر استانهای کشور است و طرح نفت بعد از خروج ارتش شوروی به مجلس ارائه خواهد شد. همزمان جلسات بعدی شورای امنیت به سرعت تشکیل میشدند و از شوروی پاسخ میخواستند. دولت شوروی سرانجام در جلسۀ پنجم شورای امنیت در 14 فروردین 1325خ اعلام کرد:
“پاسخ اول اینکه- نیروی شوروی از 24 مارس شروع به تخلیه ایران نموده و این تخلیه در طول 5 تا 6 هفته پایان خواهد یافت و در انجام آن هم هیچ گونه قید و شرطی ذکر نشده است.
پاسخ دوم اینکه- عملیات تخلیه ایران از نیروی شوروی ارتباطی به بحثهای جاری ندارد.”[53]
به این ترتیب شوروی در نزد شورای امنیت متعهد به خروج از ایران شد و مهلت شش هفته هم در 6 مه(16 اردیبهشت) پایان مییافت.
گفتنی است که دولت ایران در همین جلسه پنجم شورای امنیت حاضر شد شکایتش را پس بگیرد؛ اما این را مشروط به آن کرد که شوروی تعهد دهد خاک ایران را نهایتاً تا 6 مه بی قید و شرط ترک نماید. شورای امنیت هم بررسی مساله را تا 6 مه به تاخیر انداخت تا نتیجۀ وعدۀ خروج کامل نیروهای شوروی مشخص شود.[54] قوام حتی در 25 فروردین 1325خ خواهان پس گرفتن شکایت شد و به نماینده ایران چنین دستور داد:
“جناب آقای علاء چون دولت ایران به اقوال و مواعید دولت اتحاد جماهیر شوروی اطمینان کامل دارد، لذا دستور دارید به فوریت عرض حال ایران را از شورای امنیت مسترد دارید.”[55]
که این اقدام قبل از تخلیه کامل ایران خطرات زیادی داشت. در نتیجه آمریکا و انگلیس با استفاده از قوانین شورای امنیت مانع آن شدند و مساله را تا هنگام بیرون رفتن تمام نیروهای شوروی از ایران، در دستور کار شورا ابقا نمودند. اعتراضات نماینده شوروی هم سودی نبخشید[56] و به این ترتیب کماکان خطرات خاصی متوجه شوروی بود.
با این تفاسیر بررسی این حوادث و مقایسه تاریخها به روشنی بیانگر هراس شدید شوروی از آمریکا و شورای امنیت است. همچنین نشان میدهند که قوام در توسل به شورای امنیت مقداری ضعیف عمل میکرد.
مقاولهنامه «قوام-سادچیکف»
«سادچیکف» سفیر جدید شوروی در همان روز ارائه شکایت ایران به شورای امنیت یعنی در 29 اسفند 1324خ، به ایران آمد و مذاکرات را ادامه داد.[57] بعداً در 15 فروردین 1325خ موافقتنامه(مقاولهنامهای) بین قوام و سادچیکف امضاء گردید. بر طبق آن قرار شد که ارتش شوروی ایران را تخلیه کند و قراردادی برای ایجاد شرکت نفت مختلط ایران و شوروی ظرف 7 ماه آینده به مجلس ایران ارائه گردد.[58] چنانکه در بند 2 مقاولهنامه آمده است:
“2-قرارداد ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی و شرایط آن از تاریخ 24 مارس تا انقضای هفت ماه برای تصویب به مجلس پانزدهم پیشنهاد خواهد شد.”[59]
که این اقدام در هر حال تنها نوعی ظاهرسازی سران شوروی برای جبران شکست بود یا نهایتاً اینکه تیری در تاریکی به عنوان آخرین شانس و در شرایط ناچاری رها کردند.
دلیل این مساله آن است که اولاً شوروی قبلاً همین شرایط را رد میکرد و قاطعانه خواهان خودمختاری آذربایجان بود. در ثانی اگر شوروی قادر به تصرف شمال ایران بود، هرگز آن را به خاطر نفت ترک نمیکرد، بلکه در صدد ازدیاد مناطق متصرفی بر میآمد و نفت را هم به راحتی تصاحب میکرد. در نتیجه امتیاز نفت شمال تاثیری در نجات آذربایجان نداشت. از این گذشته این مقاولهنامه که یک قرارداد قطعی نبود و به تصویب مجلس بعدی نیاز داشت. مجلس چهاردهم هم طرحهای مشابه آن را رد کرده بود لذا شوروی نمیتوانست به طرز مناسبی روی این مقاولهنامه حساب کند. کما اینکه مجلس پانزدهم آن را رد نمود و نفت شمال به شوروی نرسید.
گفتنی است که رد شدن این مقاولهنامه سبب شده برخی تصور کنند قوام استالین را با این اقدام گول زد و آذربایجان را نجات داد. حال آنکه به جرات باید گفت حتی اگر فرض گول زدن استالین هم صحیح باشد، باز تاثیری در نتیجۀ نهائی خروج ارتش شوروی از ایران نداشت. زیرا مسالۀ تعیین کننده و نکتۀ اصلی همانا ترس شوروی از اقدام نظامی آمریکا بود.
اشاره به این نکته هم لازم است که ممکن بود شوروی اعضای فرقه دموکرات را به سلاح سنگین مجهز کند تا ارتش ایران برای ورود به منطقه دچار مشکلات و درگیریهائی شود. البته این اقدام در نتیجه نهائی و نجات آذربایجان تاثیری نداشت و ارتش ایران با نیروی نظامی بسیار برتر وارد عمل میشد. ولی ممکن است قوامالسلطنه برای پرهیز از چنین خطری به شکل ظاهری با پیشنهاد نفت شمال موافقت کرد.
در کنار این مباحث باید به این مساله هم توجه کرد که با توجه به قول قوام در سال 1323 بابت نفت شمال و اقدامات او دربارۀ افسران فراری و…، این احتمال وجود دارد که وی قصد گول زدن نداشت بلکه مایل به اعطای چنین امتیازی برای جلب دوستی شوروی بود.
بازگشت آذربایجان به ایران
در نهایت ارتش شوروی عقبنشینی کرد و تجزیه طلبان ناتوان شدند. بخشی از مردم آذربایجان نیز به شدت به مقابله با تجزیه طلبان پرداختند و آنان را سرکوب نمودند. بعد ارتش به فرماندهی رزمآرا با سازماندهی کامل به آن منطقه اعزام شد و در 21 آذر 1325خ تبریز را تصرف نمود. در عین حال برخوردهای شدید و خشونتباری با ناراضیان انجام شد و افرادی(از جمله بخش زیادی از افسران فراری) اعدام گشتند که این مسائل اثرات منفی بدی به جای گذاشت. به واقع در آن مقطع باز هم این امکان وجود داشت که با آرامش و مصالحه از ناراضیان رفع شکایت گردد؛ اما دربار، دولتمردان و ارتش، سیاست درستی در پیش نگرفتند. البته قوام در ابتدا خواهان برخورد شدید نبود. به شاه نیز نوشت که هنگام شروع خشونت با تلگراف از خود رفع مسئولیت نموده است.[60] ولی در کل اقدام قاطع و مناسبی در برابر این مسائل انجام نداد و بیشتر سکوت و وقتگذرانی کرد. او حداقل باید در اعتراض به خشونتها استعفا داده یا مسائل را با مردم در میان میگذاشت. بنابراین نمیتوان مسئولیتش را در آن حوادث نادیده گرفت. وی تا حدود یک سال بعد از تصرف آذربایجان یعنی تا 18 آذر 1326خ نیز نخست وزیر بود.[61] مجلس پانزدهم[62] در تیر 1326خ افتتاح شد و تشکیل شرکت نفت شمال را به استناد قانون مصوب مجلس چهاردهم رد کرد.[63] قوام نیز بعد از تشکیل مجلس تا حدود 5 ماه در قدرت بود.[64]
به این ترتیب آذربایجان نجات یافت و نفت شمال به شوروی نرسید.[65] مشخص است که عامل اصلی خروج شوروی نیز شکایت ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد و حمایت قاطع آمریکا بود. قوام هم تا مدتها شکایت ایران را راکد گذاشت لذا در بهترین حالت در این زمینه مقداری منفعل عمل کرد. بگذریم از تقاضای ترفیع درجه افسران فراری و… .
رویکرد قوامالسلطنه نسبت به قانون مشروطه و آزادی
برخی بر این باورند که قوام مشروطهخواه بود[66] و اگر در 30 تیر شکست نمیخورد، قانون مشروطه را پیاده میکرد.[67] در نتیجه کودتای 28 مرداد و انقلاب بهمن 57 رخ نمیدادند و ایران یک کشور دموکراتیک میشد. به این لحاظ چند نمونه از عملکرد او را برای شناخت رویکردش به قانون و آزادی بررسی میکنیم.
رویکرد قوام به انتخابات مجلس و آزادی رای مردم
میدانیم که آزادی انتخابات یکی از اصلیترین ارکان مشروطه است تا مردم بتوانند نمایندگانشان را برای قانوگذاری و ادارۀ کشور انتخاب کنند. بعد از شهریور 1320خ مقداری آزادی در کشور ایجاد گردید و مثلاً انتخابات مجلس چهاردهم در تهران، به دلیل فشار جامعه نسبتاً آزاد بود. تعدادی از نمایندگان واقعی مردم نیز به مجلس راه یافتند. حال ببینیم قوام چه رویکردی به آزادی انتخاب مردم داشت.
قوام بعد از پایان مجلس چهاردهم، مدت زیادی مجلس را تعطیل کرد. «حزب دموکرات» را قبل از انتخابات مجلس پانزدهم تشکیل داد و به شدت به دنبال اعمال نفوذ در انتخابات بود. برخی مردم نیز به اقدامات قوام اعتراض کردند که سودی نبخشید[68] و در نهایت او انتخابات را به شیوۀ دلخواهش برگزار نمود.[69] در نتیجه حزب دموکرات با حمایت گسترده دولت و تقلب زیاد، تقریباً در تمام نقاط برنده شد.[70] البته باید اشاره شود که این مساله تنها به شکل دلخواه قوام نبود و بخش زیادی از نزدیکان دربار هم به مجلس راه یافتند[71] که برخی از آنها بعداً با قوام مخالف شدند. به این ترتیب مشخص است که قوام ضربه بزرگی به انتخابات آزاد و اجرای قانون مشروطه زد و اعتقادی به این مسائل نداشت
رویکرد قوام به جایگاه شاه در ارتباط با قدرتهای بیگانه
قوام از گذشته رابطه خوبی با محمدرضا پهلوی نداشت. او در ملاقاتهایش با ماموران انگلیسی تلاش میکرد آنها را به برچیدن سلسلۀ پهلوی و بازگرداندن قاجار ترغیب کند. یک شاهزاده قاجاری به نام «حمید قاجار» را هم نزد مقامات انگلیس برد و درخواست کرد که او را به پادشاهی ایران برسانند! وی حتی مدعی بود که آن شاهزاده برای پادشاهی ایران بهتر است زیرا هم تحصیل کرده انگلیس است و هم ارتباطات بسیار محکمی در لندن دارد.[72] ضمناً طبیعی است که در آن صورت قدرت قوام بسیار افزایش مییافت و این نیز نشانۀ دیگری از رویکرد وی به قانون و قدرتهای بیگانه است.
رویکرد قوام به فدائیان اسلام بعد از قتل «احمد کسروی»
اولین و مهمترین ترور فدائیان اسلام یعنی قتل زنده یاد کسروی در 20 اسفند 1324خ در دوران نخستوزیری قوامالسلطنه رخ داد. بعد قوام به خاطر درخواست برخی روحانیون خواستار عفو آنها شد. هیچ قانونی هم برای این کار وجود نداشت و مثلاً مجلس چنین چیزی را تصویب نکرده بود. در مرحله اول برخی وزیران از جمله «الهیار صالح» وزیر دادگستری، با این مساله مخالفت کردند تا آنکه صالح بعد از مدتی کنار رفت و قاتلان غیر قانونی آزاد شدند.[73] «مهدی عراقی»[74] در خاطراتش مینویسد که علما برای عفو ضاربان کسروی به دولت قوام فشار میآوردند و دولت بعد از مدتی ضاربان را آزاد نمود.[75] طبیعی است که این مساله باعث جسارت بسیار بیشتر فدائیان اسلام و اقدامات بعدی آنها گشت.
به این ترتیب واضح است که قوام رویکرد مناسبی به قانون مشروطه نداشت و ادامۀ قدرت او هم به آزادی و قانون لطمه میزد.
رویکرد قوام به اختلافات نفتی ایران و انگلیس
بیشتر مباحث ستایش از قوام برای این است که ثابت شود اگر قیام 30 تیر نبود و او در قدرت میماند، مشکل نفت را به خوبی حل میکرد. در نتیجه کودتای 28 مرداد رخ نمیداد و شرایط بعد از آن ایجاد نمیشد. مثلاً آقای شوکت در کتاب در «تیررس حادثه» در این باره مینویسد:
“بی هیچ شبههای، سرانجام او[قوام] با سرنوشت تاریخی ما گره خورده است. شکست قوامالسلطنه در تیرماه 1331، فرصت تاریخی از دست رفتهای بود که بازگشت مصدق به قدرت و پیامد هولناکی چون کودتا به دنبال داشت. میتوان گمان کرد که در صورت موفقیت او، نه تنها کودتایی در میان نمیبود، بلکه آن چه سرنوشت ما را در سالهای دور و نزدیک رقم زده است، در مسیری دیگر و چه بسا به گونهای بس متفاوت صورت میگرفت و در وجدان تاریخیمان، نقشی جز آن چه هست بر جای مینهاد.”[76]
حال ببینیم ادامۀ قدرت قوام چه تاثیری در شرایط بعدی ایران داشت.
قبل از پرداختن به ادامۀ مطلب باید خاطر نشان شود که هدف اصلی نهضت ملی ایران احیای استقلال و آزادی کشور بود. دکتر مصدق هم دربارۀ این دو اصل بسیار قاطعانه عمل میکرد. از آن سو هدف اصلی انگلیس در آن مقطع، حفظ نفوذ و استعمارش در ایران و کنترل صنایع نفت(شاهرگ اقتصاد ایران) بود. به خصوص آنها بسیار نگران بودند که نهضت ملی ایران سبب بیدار شدن سایر کشورها گردد و امتیازات استعماری آنان در سراسر جهان به خطر بیفتد.(که بعداً همین طور شد) به این لحاظ اختلاف اصلی مصدق و انگلیس در جنگ نفت در حقیقت بر سر شکستن بت استعمار انگلیس[77] در ایران بود و درآمد نفت در درجۀ بعدی قرار داشت. انگلیس حتی به دلیل ابعاد گسترده نهضت ملی شدن نفت و شرایط بینالمللی، قبل از دولت مصدق هم حاضر شد که درآمد نفتی ایران را بسیار افزایش دهد. دکتر مصدق هم به طور مشابه انعطاف زیادی دربارۀ درآمد نفت و قیمت آن نشان میداد[78] اما حاضر به پذیرش تسلط انگلیس بر مسائل داخلی ایران نمیشد. در نتیجه انگلیس برای حفظ ابهت استعماریاش در جهان، مصرانه به دنبال سقوط دولت دکتر مصدق بود. حال ببینیم قوام چه رویکردی به مقابله با استعمار و احقاق حقوق ایران در بحث نفت داشت.
اقدامات قوام دربارۀ نفت تا قبل از 30 تیر
اولاً قوام بعد از خاتمه کار آذربایجان اقدام خاصی برای احقاق حقوق ایران در مساله نفت انجام نداد و تنها دستور شروع مذاکرات با کمپانی را صادر نمود. حتی بعد از او دولتهای حکیمی و هژیر هم اقدام موثری نکردند. آنان فقط مذاکرات ضعیفی با انگلیس انجام دادند که بیشتر در چارچوب قراردادهای قبلی بود.[79] قوام بعداً هم در سراسر دوران مبارزه ملیون با لایحه «گس-گلشائیان» و ملی شدن نفت و…، کمترین اقدامی علیه انگلیس و در جهت منافع ایران انجام نداد. به این ترتیب اقدام مثبتی از او تا قبل از شروع دولت مصدق مشاهده نمیشود.
قوام بعد از شروع دولت مصدق، اقدامات زیادی جهت رسیدن به قدرت انجام داد. وی از حدود خرداد 1330خ یعنی 2 ماه بعد از نخستوزیری دکتر مصدق، از طریق یک رابط برای رئیس گروه پارلمانی لندن حزب کارگر پیام فرستاد. رابط تاجری به نام «شفیعا» بود. او مدعی بود که قوام با دریافت یک میلیون لیره استرلینگ، قادر است قبایل عرب را برای تجزیه طلبی تحریک کند. همچنین با آن پول بر تعدادی از نمایندگان مجلس و سناتورها اعمال نفود نماید و به این طریق کشور را بیثبات کند[80] و در نهایت خود قوام جانشین خوبی برای دکتر مصدق باشد.[81] البته تلاش آنها در آن هنگام به جائی نرسید زیرا انگلیس روی سیدضیاء نظر داشت. وزارت خارجه انگلیس نیز صریحاً میگفت که ما پول خود را روی اسب دیگری شرط بندی کردهایم.[82] به این ترتیب مشخص است که انگلیس در صدد بود شخصیت مقتدری در برابر دکتر مصدق علم کند تا شاید آتش نهضت ملی شدن نفت را خاموش کند.
مدتی بعد چرچیل بر سر کار آمد و شفیعا به اقداماتش ادامه داد؛ اما این بار 2 میلیون لیره طلب میکرد. وزارت خارجه هم مقداری به او بدبین بود و فکر میکرد در صدد پر کردن جیب خود است. در همان زمان دکتر «زیهنر» در سفارت انگلیس در تهران که وظیفهاش سرنگون کردن دکتر مصدق بود، نظر مثبتی به قوام داشت.[83] قوام هم بعد از مدتی به طور مستقیم با مقامات انگلیس تماس برقرار کرد. سرانجام وزارت خارجه در اواخر دسامبر 1951(دی 1330خ) به «میدلتون» کاردار سفارت خود در تهران دستور داد به قوام بگوید: اگر او بخواهد نخست وزیر شود، در مورد پیدا کردن راه حل مناسب در مساله نفت مورد پشتیبانی خواهد بود. میدلتون هم دربارۀ او گزارش داد: قوام استاد دو دوزه بازی کردن است و اگر روی کار بیاید، بهترین مساعی خود را به کار خواهد بست تا با ما به توافقی دست یابد.[84] به این ترتیب مقامات انگلیس عملاً قوام را جایگزین سیدضیاء نمودند. ضمناً او در همان تماسها آنان را به بازگرداندن سلسلۀ قاجار به ایران تشویق میکرد. به این ترتیب مشخص است که وی با تمام قوا به دنبال رسیدن به قدرت با کمک انگلیس بود. نتیجه این مسائل هم نخستوزیری قوام در تیر1331بود.
اشاره به این نکته لازم است که اسناد این مسائل هنوز به طور کامل منتشر نشدهاند، اما به جرات باید گفت که این نخستوزیری تنها به دلیل حمایت قاطع بیگانگان بود. اولاً بعد از اعلام خبر استعفای مصدق و بدون آنکه کسی از طرف دربار معرفی گردد، به ناگهان 40 تن از نمایندگان مجلس خواهان نخستوزیری قوام شده و به وی رای تمایل دادند.[85] این در حالی است که میدانیم انتخابات مجلس هفدهم با تقلبهای گسترده و اعمال نفوذ قدرتمندان برگزار شد.[86] اسناد منتشر شده سازمان سیا دربارۀ کودتای 28 مرداد نیز نشان میدهند که بخش زیادی از نمایندگان مجلس هفدهم تحت کنترل آمریکا و انگلیس بودند. بنا بر این به جرات میتوان گفت که بخش عمدهای از آن نمایندگان به خواست انگلیس به قوام رای اعتماد دادند. از این مهمتر شاه ابداً مایل به نخستوزیری قوام نبود و این را در کتاب «پاسخ به تاریخ» ذکر کرده است.[87] شاه قبلاً هم از دولتهای قوام میترسید[88] و حتی با او دشمنی شخصی داشت که همین مانع مهمی در راه قدرت گرفتن قوام بود.[89] او در نهایت این مساله را به دلیل تشویق مداوم انگلیسیها و عدم مخالفت از جانب آمریکا پذیرفت[90] و در 27 تیر و بعد از رای تمایل مجلس، فرمان نخستوزیری قوام را صادر نمود.[91] مشخص است به دلیل فشار موثر انگلیس بود.
با این تفاسیر دربار و بخش زیادی از مردم با قوام مخالف بودند و او هیچ پشتیبان محکمی جز انگلیس نداشت. در نتیجه وی مجبور بود در درجۀ اول رضایت انگلیس و بعداً آمریکا را جلب کند و در غیر این صورت دولتش به سرعت توسط شاه یا مجلس سقوط میکرد. وی موضعی بسیار ضعیف و شکننده در برابر انگلیس داشت و مثلاً هرگز نمیتوانست جهت برچیده شدن بساط استعمار اقدامی کند(تازه اگر اعتقاد داشت). قوام حداکثر مقداری درآمد نفت ایران را با جلب رضایت بیگانگان افزایش میداد که آن هم مساله مهمی نبود و دیر یا زود انجام میشد.[92] ضمناً خود قوام ادعائی بیش از این نداشت و حتی قبلاً در نامهای به مقامات انگلیسی تاکید کرده بود که با ازدیاد درآمد ایران از شرکت نفت بدون خصومت دو کشور، باعث نزدیکی دو کشور خواهد شد و سوءظنهای 200 سال گذشته مردم ایران نسبت به انگلیس را محو خواهد نمود.[93] ولی همانطور که اشاره شد مسالۀ اصلی آنجا بود که باز هم کنترل و نفوذ انگلیس بر کشور و صنایع نفت ایران برقرار میماند. همچنین روشن است که شاه بعد از مدتی او را برکنار میکرد. به این لحاظ نقش وی تنها کنترل آتش ملی شدن نفت با هدایت و کمک استعمار بود.
با مجموع این مطالب باید گفت که در صورت موفقیت قوام، استعمار انگلیس کماکان برقرار مانده و استقلال و آزادی ایران از بین میرفت. فقط درآمد نفت افزایش مییافت که آن هم اجتناب ناپذیر بود کما اینکه بعد از کودتای 28 مرداد نیز چنین شد. بنا بر این به جرات باید گفت که با ادامه قدرت او شرایطی مشابه بعد از 28 مرداد در کشور ایجاد میشد. البته به احتمال قوی در آن صورت انگلیس کماکان موقعیت استعماری قدرتمندی در ایران داشت.
خلاصۀ مطلب دربارۀ اقدامات قوامالسلطنه از بحران آذربایجان تا قیام 30 تیر
1- قوام به شدت مایل به جلب رضایت شوروی بود و در سال 1323 قول نفت شمال را به نمایندگان آن کشور داده بود.
2- او در دوران جدائی آذربایجان در سمت رئیس دولت عملکرد ضعیفی داشت. مثلاً سفر بینتیجهای به مسکو انجام داد که مقامات آنجا در پاسخش خواهان خودمختاری آذربایجان و دریافت امتیاز نفت شمال شدند. وی بعد از بازگشت به ایران حتی وزرای تودهای وارد کابینه کرد و خواهان ترفیع درجه افسران فراری به آذربایجان شد؛ اما این کارها تاثیری در عقبنشینی شوروی نداشت.
3- آذربایجان با فشار آمریکا به دولت قوام برای شکایت به شورای امنیت و بعد تهدید نظامی شوروی توسط آمریکا، نجات یافت. ضمناً شوروی وقتی به اجبار از ایران خارج شد، یک مقاوله نامه موسوم به قوام-سادچیکف با ایران منعقد کرد که منافعی در نفت شمال در قبال خروج آنها به شوروی برسد. این مساله هم تنها یک ظاهرسازی برای شکست شوروی بود، زیرا قبلاً شرایط مشابه آن را رد میکردند. مقاولهنامه نیز هیچ ضمانت اجرائی نداشت و توسط مجلس بعدی رد شد.
4- قوام اعتقادی به قانون مشروطه و آزادی نداشت چنانکه انتخابات مجلس پانزدهم را با تقلب بسیار برگزار کرد و فدائیان اسلام قاتل کسروی را بدون هیچ قانونی عفو نمود. او حتی خواهان بازگرداندن سلسلۀ قاجار توسط انگلیس شده بود.
5- قوام در 30 تیر با حمایت مستقیم انگلیس و علیرغم مخالفت شاه به قدرت رسید و لذا مجبور به جلب رضایت انگلیس بود.
6- قوام هرگز از منافع ایران در بحث نفت به شکل مناسبی دفاع نکرد. ادامۀ قدرت او بعد از 30 تیر هم حداکثر میتوانست مقداری درآمد نفتی ایران را افزایش دهد که آن هم مساله خاصی نبود و انگلیس از گذشته برای آن آماده بود. میتوان گفت ادامۀ دولت قوام به شرایطی مشابه بعد از کودتای 28 مرداد منجر میشد، هرچند احتمالاً انگلیس در آن صورت نقش استعماری قدرتمندتری در ایران داشت.
به کوشش حمیدرضا مسیبیان – hamosaieb@yahoo.com
[1]– فرهنگ جامع سیاسی، محمود طلوعی، نشر علم، چاپ سوم 1385/ صص 753 تا 755
[2]– در این مطلب کاری به اقدامات قوامالسلطنه قبل از شهریور 1320خ نداریم. فقط بد نیست اشاره گردد که وی برادر «وثوقالدوله» عاقد قرارداد 1919 بود. قوام قبل از شهریور 1320 سمتهائی چون والی خراسان، وزیر جنگ، نخستوزیر و… داشت.
[3]– 1939م/1318خ- 1945م/1324خ
[4]– 50 سال نفت ایران، مصطفی فاتح، انتشارات پیمان/ صص 361 و 362
[5]– سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج1، حسین کی استوان / ص160
[6]– سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج2، حسین کی استوان، انتشارات روزنامۀ مظفر، بهمن 1329/ ص 231
[7]– مقاله آقای «خسرو شاکری زند» با نام «قرارداد قوام ـ سادچیکف و خروج ارتش شوروی از ایران» به نقل از
Hasanli, At the Dawn of the Cold War, . The Soviet-American Crisis over Iranian Azerbaijan, Lanham (MD), 2006, p 51 . 1941- 1946,
[8]– روز شمار تاریخ ایران، از مشروطه تا انقلاب اسلامی»، ج اول، دکتر باقر عاقلی، نشر نامک، تهران 1384، چاپ هفتم/ ص 372
[9]– همان/ ص 372 و 375
[10]– همان/ ص 375 و 384
[11]– آن منطقه در آن زمان چند ماه حتی استاندار هم نداشت.
[12]– جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد1332، سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم 1378/ ص46
[13]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری، نشر آبی، چاپ اول 1382/ ص73
[14]– مجلس چهاردهم (6/12/1322 تا 21/12/1324) نقل از کتاب:« از مشروطه تا جمهوری»، یونس مروارید، نشر اوحدی، چاپ اول 1377/ ص45
[15]– شورای امنیت سازمان ملل متحد در مواردی که صلح جهانی به خطر بیفتد، میتواند مجوز اقدام نظامی علیه کشور مقصر صادر کند.
[16]– نامههای دکتر مصدق، محمد ترکمان، نشر هزاران، چاپ اول 1374/ ص79
[17]– جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد1332، سرهنگ غلامرضا نجاتی/ ص51 و روزنامه اطلاعات مورخ 25/10/1324، ص8
[18]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری/ ص91
[19]– روزنامۀ اطلاعات مورخ 06/11/1324، ص1
[20]– روزشمار تاریخ ایران، از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج اول، دکتر باقر عاقلی/ ص 384
[21]– روزنامۀ اطلاعات مورخ 09/12/1324، ص3 و روزنامۀ اطلاعات مورخ 22/12/1324، ص3
[22]– جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد1332، سرهنگ غلامرضا نجاتی/ ص53
[23]– حالتی شبیه یک شورای منطقهای برای آذربایجان
[24]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری/ ص112
[25]– همان/ صص 126 تا 131
[26]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری/ صص 133 تا 138
[27]– همان/ ص162
[28]– جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد1332، سرهنگ غلامرضا نجاتی/ ص53
[29]– روزنامۀ اطلاعات مورخ 23/12/1324، ص 1
[30]– به قول جناب آقای دکتر «سعید آل آقا» از بزرگان حزب ملت ایران، اگر استدلال مخالفان در این حد باشد که قوام در دیدار با استالین موفق شده، بد نیست بدانیم که شاهدخت «اشرف پهلوی» هم به شوروی رفته بود. ملاقات و دیداری هم با ناز و عشوه با استالین داشته و پالتو هم هدیه گرفته بود. پس این مورد را هم باید در معادلۀ آزادی آذربایجان لحاظ کرد!
[31]– از مشروطه تا جمهوری، یونس مروارید، نشر اوحدی، چاپ اول 1377/ ص 145
[32]– جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد1332، سرهنگ غلامرضا نجاتی/ ص54
[33]– قلم و سیاست از استعفای رضاشاه تا سقوط مصدق، ج1 تالیف محمدعلی سفری، نشر نامک، چاپ اول بهار 1371/ ص 915 به نقل از پاسخ دربار(وزیر دربار شاهنشاهی ابراهیم حکیمی) به نامه مورخ 26/12/1328 قوام خطاب به شاه در مورد مجلس موسسان
[34]– متن کامل این نامه ها در کتاب قلم و سیاست از استعفای رضاشاه تا سقوط مصدق، ج1، تالیف محمدعلی سفری، نشر نامک، چاپ اول بهار 1371، در صفحات 911 تا 923 آمده است.
[35]– تصور گردد که یک ستوان یکم وابسته به شوروی ناگهان به درجه سرگردی برسد و آن اقدام چه تاثیر منفی شدید در روحیه ارتش دارد.
[36]– پاسخ به تاریخ، ص44
[37]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری/ ص175
[38]– جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد1332، سرهنگ غلامرضا نجاتی/ ص58 به نقل از اسناد وزارت خارجه آمریکا
[39]– روزنامۀ اطلاعات مورخ 23/12/1324، ص 1
[40]– جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد1332، سرهنگ غلامرضا نجاتی/ ص56
[41]– همان/ ص58 به نقل از اسناد وزارت خارجه آمریکا
[42]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری/ ص181
[43]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری/ صص 184 و 185
[44]– جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد1332، سرهنگ غلامرضا نجاتی/ ص57- ترومن این مساله را شش سال بعد در یک مصاحبه مطبوعاتی فاش کرد. نقل از: Herbert Druns, Herry Truman and Russians, p.95.
[45]– مقالۀ «قرارداد قوام ـ سادچیکف و خروج ارتش شوروی از ایران» در گفتوگو با خسرو شاکری زند نقل از خاطرات سناتور هنری جَکسوُن که به هنگام اشغال سفارت آمریکا در تهران در هفته نامه تایم منتشر شد.
[46]– همان نقل از: 1950—pp 51-2 Walter Bedell Smith, My three Years in Moscow, New York,
[47]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری/ ص186
[48]– همان/ ص 211
[49]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری/ صص 196 و 211
[50]– جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد1332، سرهنگ غلامرضا نجاتی/ ص59
[51]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری/ صص 196 تا 202
[52]– مقالۀ «قرارداد قوام ـ سادچیکف و خروج ارتش شوروی از ایران» در گفتوگو با خسرو شاکری زند نقل از الدار اسماعیل اُف، (Vlast i narod) حکومت و مردم، سال های 1953-1945، باکو، 2003، ص 63، به نقل از دستنویس خاطرات چاپ نشده اش در بایگانی دولتی باکو، ص 23 – (ت. ا.)
[53]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری/ صص 196 تا 212
[54]– همان/ صص 212 تا 217
[55]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری/ ص247
[56]– همان/ صص 250 تا 254
[57]– جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد1332، سرهنگ غلامرضا نجاتی/ ص55
[58]– همان/ ص60
[59]– ایران جدال نفت و نقش قوامالسلطنه، فضل الله منوچهری/ ص224
[60]– قلم و سیاست از استعفای رضاشاه تا سقوط مصدق، ج1، تالیف محمدعلی سفری/ ص 920
[61]– روزشمار تاریخ ایران، از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج اول، دکتر باقر عاقلی/ ص 410
[62]– مجلس پانزدهم (25/04/1326 تا 06/05/1328) نقل از کتاب:« از مشروطه تا جمهوری»، یونس مروارید/ ص143
[63]– آمریکا هم در این مساله نقش داشت و اعلام کرد که در صورت رد شدن طرح تشکیل شرکت نفت مختلط شمال، به ایران کمک خواهد کرد.(روزنامۀ اطلاعات مورخ 13/07/1326، ص آخر)
[64]– برخی تصور میکنند که قوام پس از تشکیل مجلس پانزدهم به سرعت از قدرت کنار رفته که بهانه دست شوروی داده نشود.
[65]– روشن است که طرحهای دکتر مصدق در هر دو مساله نقش ارزندهای داشتند.
[66]– قوام در زمان انقلاب مشروطه در دربار خدمت میکرد و فرمان مشروطه توسط او و به دلیل خط زیبایش نوشته شد. همچنین برخی بر این باورند که وی با برخی مشروطه خواهان ارتباط داشت.
[67]– قوام قبل از 30 تیر چهار بار به نخستوزیری رسیده بود و اقدامی جهت پیاده کردن دموکراسی و آزادی انتخابات انجام نداده بود.
[68]– دکتر مصدق به همراه برخی یارانش به این مساله اعتراض نموده و حتی در دربار تحصن کردند، اما اقدامات آنها به جائی نرسید.
[69]– جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد1332، سرهنگ غلامرضا نجاتی/ ص 72
[70]– این حزب 20 روز بعد از افتتاح مجلس پانزدهم، با استعفای هیئت مرکزیاش متلاشی شد.( از مشروطه تا جمهوری/ ص 146)
[71]– از مشروطه تا جمهوری، یونس مروارید/ صص 145 تا 147/ اشاره به این نکته لازم است که دکتر مصدق در انتخابات مجلس چهاردهم(قبل از دولت قوام)، نفر اول تهران(و عملاً کشور) بود. در انتخابات مجلس پانزدهم به دلیل شدت تقلبات نتوانست به مجلس راه یابد؛ اما در انتخابات مجلس شانزدهم باز هم نفر اول تهران شد. به این ترتیب گستردگی تقلبهای قوام مشخص است.
[72]– نفت، قدرت و اصول، ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن، مصطفی عِلْم، ترجمۀ غلامحسین صالحیار/ صص 375 و 376 نقل از اسناد وزارت خارجه انگلس: سند شماره 91612/371 وزارت خارجه انگلیس و مصاحبه مصطفی عِلْم با شاهزاده حمید قاجار در لندن 25 مارس 1985
[73]– خاطرات ایرج اسکندری، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول 1372/ ص 225
[74]– از اعضای برجسته فدائیان اسلام
[75]– ناگفتهها خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، پاریس-پائیز 1978-1357، موسسۀ خدمات فرهنگی رسا، به کوشش محمود مقدسی و…، چاپ اول 1370/ ص28
[76]– در تیررس حادثه زندگی سیاسی قوامالسلطنه، حمید شوکت، نشر اختران، چاپ اول 1385/ ص 10
[77]– این امپراطوری(انگلیس امروزه باقیمانده آن است) در روزگار قدرتش حدود یک چهارم سرزمینهای جهان و نزدیک به نیمی از جمعیت سال 1945م جهان را تحت سلطه داشت. (چگونه امپراتوری بریتانیا به زوال گرائید؟، کالین کراس، ترجمه ا.ش.زندنیا، انتشارات ایران زمین، چاپ دوم1360/ ص الف) تا جائیکه آفتاب در قلمرو ملکه انگلستان غروب نمیکرد و مناطقی مانند آمریکا، کانادا، استرالیا، هندوستان و… بخشی از آن بودند.
[78]– این مطالب در بحث رویکرد دکتر مصدق به مسائل نفت بررسی خواهند شد.
[79]– خواب آشفته نفت- دکتر مصدق و نهضت ملی ایران، محمدعلی موحد، نشر کارنامه، ج1، چاپ چهارم زمستان 1384/ صص 88 و 89
[80]– تلاش برای تحریک به تجزیهطلبی و بی ثبات کردن کشور غیر قابل توجیه است.
[81]– نفت، قدرت و اصول، ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن، مصطفی عِلْم ، ترجمۀ غلامحسین صالحیار، انتشارات اطلاعات، تهران چاپ اول 1371/ ص371 به نقل از سند شمارۀ 91565/371 وزارت خارجه انگلیس. پیش نویس جرج راجرز از مذاکراتش با شفیعا 21 ژوئن 1951
[82]– همان/ ص372 به نقل از سند شمارۀ 91559/371 وزارت خارجه انگلیس.
[83]– نفت، قدرت و اصول، ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن، مصطفی عِلْم ، ترجمۀ غلامحسین صالحیار/ ص372
[84]– همان/ ص373
[85]– روزنامۀ اطلاعات مورخ 28/04/1331، ص 4
[86]– مصدق به تقلب در آن انتخابات به شدت اعتراض داشت. اکثریت آن مجلس هم تنها تحت فشار افکار عمومی مجبور به پذیرش و تحمل شرایط مصدق بودند.
[87]– تهاجم، مروری بر «پاسخ به تاریخ» و نقدی بر ترجمۀ «دکتر حسین ابوترابیان»، سرهنگ غلامرضا نجاتی، موسسۀ خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول بهار 1372/ ص 95
[88]– بحران دموکراسی در ایران 1332-1320، فخرالدین عظیمی، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، نشر آسیم، چاپ سوم 1387/ صص131 و 135
[89]– نفت، قدرت و اصول، ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن، مصطفی عِلْم ، ترجمۀ غلامحسین صالحیار/ ص382 به نقل از سند شمارۀ 531/371 وزارت خارجه انگلیس. پیش نویس از لوگن. 14 مه 1952
[90]– نفت، قدرت و اصول، ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن، مصطفی عِلْم ، ترجمۀ غلامحسین صالحیار/ ص382
[91]– روزنامۀ اطلاعات مورخ 28/04/1331، ص 1
[92]– به واقع هیچ دولتی قادر نبود که تمام ابعاد ملی شدن نفت را در نظر نگیرد کما اینکه بعد از 28 مرداد نیز درآمد نفتی ایران بسیار زیاد شد.
[93]– در تیررس حادثه زندگی سیاسی قوامالسلطنه، حمید شوکت، نشر اختران، چاپ اول 1385/ ص 320 نقل از ایرج افشار، «یادداشت سیاسی قوامالسلطنه»، آینده، شماره 709، مهر-آذر 1372/ صص 764-762