قبل از انقلاب در ایران که بودم روزی برای دیدن کتاب فروشیها در تهران به خیابان رفته بودم و برای اولین بار، کتابی تحت عنوان “کیش شخصیت” در دکهای کوچک، نظرم را جلب کرد. عنوانش برایم جالب بنظر رسید. روی جلد کتاب، نام نویسنده را “الف موسوی” درج کرده بودند. به خانه آمدم که کتاب را بخوانم. اولین جمله آنرا چند بار تکرار کردم:
«انسان معمار سرنوشت خویش، این سرنوشت را موافق چگونگی تحویل امور واقع عینی به امور ذهنی و متبلور کردن ذهنیات در تمایلات و رفتارها و اعمال خویش میسازد.»
آنزمان 16 سال داشتم و چندین بار این جمله را خواندم تا درکی از آن بیابم. برایم از سویی خیلی سخت اما از سوی دیگر خیلی جذاب بود. به خودم گفتم کتاب را ادامه دهم تا شاید راحتتر آنرا درک کنم. چند جمله بعد نوشته بود: «انسان می تواند در ابعاد گوناگون خویش تا بینهایت رشد کند و یا در چهاردیواری مطلقها زندانی گردد و روی به شیء شدن گذارد.» البته من نمی دانستم نویسنده کتاب بنی صدر است. اینطور بود که با عقاید بنی صدر کم کم آشنا شدم.
از آنزمان، 44 سال می گذرد. هر چه جلو و جلوتر می رفتم و بیشتر از او می خواندم، در می یافتم که این بیان با دیگر بیانهای رایج، متفاوت است نه رنگ مارکسیستی دارد، نه روی به اسطوره غرب گذاشته و نه اسلامی متحجر و بسته را بیان میکند و نه زبان ناسیونالیستی پرخاشگرایانه دارد. آنزمان ادبیات سیاسی خارج از این 4 گروه و حول و حواشی آنها پیدا نمیشد. اما بیان بنی صدر متفاوت بود او نظریه قدرت را به نقد کشیده بود و انسان را توانا میدید.
بعد از کودتای خرداد 1360 روزی در تابستان همان سال، که چند ماهی از بازگشت دوباره بنیصدر به تبعید مجدد در پاریس میگذشت زمانی که رژیم همه مخالفان را به تیغ میکشید، زمانی که بخشی از دوستان و همکاران بنی صدر زیر شکنجه بودند و یا اعدام شده بودند و برخی دیگر خارج شده بودند، زمانی که خود او به 7 بار اعدام محکوم شده بود، و خانوادهاش هم در تهدید کامل بسر میبردند، زمانی که با استقرار سانسوری مطلق، و دروغپراکنی شبانه روزی، رابطه او را با مردم قطع کرده بودند و او که در اتاق کوچکی قلبش برای ایران و ایرانیان می تپید در بین توضیحاتی که به من میداد یکباره گفت: «اگر من کتاب کیش شخصیت را ننوشته بودم الان شاید خودکشی کرده بودم.»
آنزمان من هنوز به درستی معنی این سخن و سنگینی آن را درک نمیکردم. او با توجه به باوری که داشت، نه تنها یک لحظه در ایستادگی تردید نکرد، بلکه نقش امید دادن به دیگران را به عهده گرفته بود. برای او، مبارزه و باور به آرمانها و عمل به اصول، هدف زندگی بود و او این راه را تا لحظه آخر ادامه داد. او 40 سال دیگر در تبعید دوباره در مبارزهای پیگیر باقی ماند. نادرند کسانی که 70 سال در صحنه مبارزه یک کشور حضور داشته باشند. اما او مسلما یگانه مبارز سیاسی ایرانی است که اصول و آرمانهایش در طول 70 سال، تغییر نکرد هر چند آنها را هر روز، بیشتر و بیشتر بسط میداد اما او راه و اصول خود را تغییر نداد. دلیل اصلی این توانایی بزرگ این بود که خود، معمار سرنوشت خویش بود و هرگز تسلیم قدرت و جوسازیهای مختلف نگردید. به قول دکتر محمد مصدق که میگوید:
«خدا میداند پاک ماندن در این کشور چقدر سخت است. لازمهاش این است که انسان خیلی از محرومیتها را قبول کند و با دقت و احتیاط زندگی کند. تا هزارها مثل من در راه آزادی فنا نشوند، وطن عزیز ما روی آزادی واستقلال را نخواهد دید.»
و بنی صدر پاک ماند و پاک مبارزه کرد. در همان سالهای 60 که سختی زندگی تا حدی بود که سرمای اتاق خوابش گاه بحدی بود که لیوان آب در آن یخ میزد و یا نداشتن امکان مالی در حدی بود که در کار رنگ زدن به دیوارهای خانه به دوستانش کمک میکرد هرگز از انتخابی که کرده بود تاسف نخورد. 4 روز قبل از فوتش پای کامپیوتر، روی آخرین کتابش تحت عنوان خشونت زدائی کار میکرد. باورکردنی نبود. اراده ای که او داشت وصفناپذیر بود. زندگی را برای مبارزه، برای تولید و تبادل اندیشه دوست داشت. براستی نمونه ای دیگری در تاریخ معاصر ایران سراغ داریم؟
زندگی در 6ماه اخیر برای من، نفسگیر شده بود و البته هنوز هم بسیار سخت است. امری که هرگز به مخیلهام هم نمیرفت، یعنی درگذشت او، روی داد. با اینکه بیماریاش بسیار سخت بود تا دو روز قبل از آن برایم امکان فوت ایشان اصلا مطرح نبود. ساعت 2 و نیم صبح بود که در کنارش بودیم و او دیگر نفس نکشید و بیش از 42 سال همراهی در زندگی با او پایان یافت. اما آنچه از او یاد گرفتم تنها زمانی که خود نیز زیر خاک بروم پایان مییابد. درس اساسی او ایستادگی بر اصول استقلال و آزادی و ممارست و پیگیری بود و وظیفه من ادامه این راه است راهی که مسلم میدانم راهگشای مسائل بزرگ میهن عزیز ما ایران است.
از فرصت استفاده میکنم و از همه عزیزانی که به روشهای مختلف تماس گرفتند و تسلیت گفتند، تشکر می کنم. شرمندهام که نمیتوانم جدا جدا به تک تک آنها پاسخ دهم.