back to top
خانهدیدگاه هاتقی روزبه: صحنه "انتخابات" درچند پرده!

تقی روزبه: صحنه “انتخابات” درچند پرده!

Rouzbeh-Taghiتقی روزبه:

 

پرده اول: کاندیداهای حداکثری از ورود به  صحنه انتخابات بازداشته می شوند

 

دوپینگ سیاسی و شرط بندی اصلاح طلبان روی اسب لنگ! بألاخره پس ازمدت ها تلاش برای راه اندازی و داغ کردن کمپین دعوت از خاتمی برای کاندیدا شدن، و درحالی که در محافل اصلاح طلب ادعا می شد که امید به آمدن وی زیادترشده است (ازجمله  شکوری رادسخن گوی جبهه مشارکت که اعلام داشت امیدوارترشده ام)، خاتمی پس ازمدت ها استخاره و سبک و سنگین کردن اوضاع درسخنانی مبسوط اعلام داشت که نمی گذارند بیایم و اگرهمه چیز بروفق مرادباشد و نظام هم موافق باشد، تازه پس ازچهارسال به نقطه صفر می رسیم، دراین شرایط حتی اگرخود پیغمبرهم بیاید نمی تواند کاری انجام بدهد!. البته او درهمان حال با اظهار این که درچهارچوب نظام ورهبری کارکردن از اصول کاری من است، تلاش ورزید که وفاداری خود را  به نظام ورهبری و عمل در چهارچوب قانون اساسی ابراز داشته  و با تأکید براین که بدون همراهی رهبری کاری ازپیش نخواهد رفت، آمدن خویش را به موافقت ضمنی رهبری و چراغ سبزاو مشروط کرده است و گرنه هزینه های آمدن بیش از فوایدش خواهد بود. (او برخلاف برخی از هواداران اصللاح طلب که بدنبال فشارمدنی هستند خواهان اهرم فشارازپائین نیست بلکه هم چون رفسنجانی خواهان باصطلاح چراغ سبز از بالاست) بدیهی است که احتمال همراهی خامنه ای در شرایط کنونی نزدیک به صفراست. خاتمی به عنوان کسی که تجربه 8سال ریاست جمهوری و اختیارات آن را در پشت سردارد، تجربه ای که او درگذشته ازآن به عنوان تدارکات چی و هرنه روزیک بحران یاد کرده است، بااین همه  دشواری های آن دوره را قابل مقایسه با با اوضاع کنونی نمی داند. او می داند که اگر به احتمال نزدیک به صفر بتواند بسلامت از خوان های نفس گیرو صعب العبورتشریفات کاندیداتوری و شمارش آراء صندوق ها هم بگذرد، تازه خوان های اصلی و به مراتب نفس گیرتردوران ریاست جمهوری یعنی کارشکنی های بقول خودش بخش مهمی ازنظام  دربرابرش قدعلم خواهدکرد که یا باید خود را تسلیم صددرصد مطامع و امیال و فرامین آن ها اعم ازبیت رهبری و سپاه و باندهای هزارتوی اصول گرایان نماید و یا آن که در تقابل با بخش عمده ای از نظام قرارگیرد که آن هم با اصول و منش و شیوه کاری و رویکرد کلی اوسخت در تضاداست و ازآن گریزان. او برآن است که نتیجه چنین کشاکشی جزافزودن بردشواری ها و ناامیدی وتشدیدسرکوب نیست. از جنبه دیگرهمانطورکه خود می گوید با مطالبات و انتظارات انباشته شده مردم روبرواست که خواهان بهبود یک شبه وضعیت هستند. گرچه دعوت کنندگان ازوی می خواهند که با مایه گذاشتن از”آبرو و سرمایه” خود  به آب و آتش زده و برای نجات نظام و کشوربشتابد و بقول سعدی  َحرم درپیش است و حرامی درپس، اگررفتی بردی واگرخفتی ُمردی”، اما بزعم وی رفتن در راهی که حرامی هست و َحرمی نیست یعنی  قراردادن خویش درمعرض وزش طوفانی که نتیجه اش نه فقط درحکم انتحارسیاسی است  بلکه هم چنین سبب فرسایش بیشترنیرو و به باد رفتن آن چه هم موجود است می گردد: آشی که شانس خوردنش نزدیک به صفراست اما سوختگی دهان به صد!  گرچه فشاربه او برای داو شدن درمیدان مسابقه تک اسبه هم چنان ادامه دارد و او هنوزتصمیم رسمی خود را اعلام نداشته است اما اگر رویداد غیرمترقبه ای درفاصله اندکی که برای نام نویسی مانده  رخ ندهد، موضع رسمی او چیزی جزرسمیت دادن به همین سخنان نخواهد بود. اگرچنین باشد قاعدتا  اصلاح طلبانی که با تصورحضورحداکثری درانتخابات ( با اتکاء به یک شاه مهره درشطرنج سیاسی) این روزها با امید دست یابی به یک دریا ماست به خواب می رفته اند، باید باشنیدن این سخنان خوابشان آشفته شده باشد و آن هائی هم که به معجزه عصای شکسته خاتمی برای فعال شدن بدنه رخوت زده اصلاح طلبان و ورود به حیات خلوت قدرت دخیل بسته بودند و آن بخشی هم که به سبزشدن مقاومت مدنی و زدودن رخوت موجود در کالبدجامعه در پی ردصلاحیت وی امید بسته بودند، قاعدتا باید فهمیده باشند که به اسبی لنگ در میدان مسابقه دل بسته بوده اند. ازجانب دیگر با کم رنگ شدن حضورخاتمی، تمرکز جبهه اصلاح طلبان بررفسنجانی به عنوان گزینه بعدی و واجد شرایط تأمین حضورحداکثری دوخته شده است و دیداراخیرهیئت هم آهنگ کننده اصلاح طلبان به جز انتقال چنین پیامی ازسوی آن ها به وی نبوده است. اما رفسنجانی نیزبا همان دشوارئی ها و چالش هائی روبروست که از خاتمی  جرئت زین کردن و به میدان تاختن را ربوده است. او با مشروط کردن ورودش به صحنه  درصورت مواففت خامنه ای عملا توپ را بزمین وی انداخته است. اما به موازات آن ترجیح می دهد که دراین بازی ازمهره ها و کارت های درجه دو نزدیک به خود و کمترحساسیت برانگیز، هم چون حسن روحانی استفاده کند. طرح 1+2  با جلوراندن مهره های درجه 2 درصورت کناررفتن ژنرال های سیاسی، و حمایت جبهه وسیع اصلاح طلبان از آن ها، طرحی است که درعین حال متضمن فرادستی مهره های نزدیک به رفسنجانی دراین بازی شطرنج است. باین ترتیب بازی حداکثری یعنی گزینه شاه مهره ها و مشارکت حداکثری، که اصلاح طلبان آن را بازی دوسربرد برای خود و دوسرباخت برای حریف می پنداشتند، بازی که اگرردصلاحیت شود حاکمیت زیرفشارقرارمی گیرد و اگرتأیید صلاحیت شود شانس اول برنده انتخابات، عملا به بن بست می رسد و زمنیه برای به نمایش درآمدن پرده دوم نمایش صحنه انتخاباتی آماده می شود.

 

پرده دوم: شرایط برای ورود کاندیداهای حداقلی آماده می شود!

 

خاتمی درسخنان اخیرش علاوه برنکات بالا که دال برامتناع  از پا به میدان گذاشتن است، دو نکته مهم دیگر را نیزاعلام داشته است: نخست آن که او شرکت در انتخابات بدون قید و شرط توسط اصلاح طلبان را مورد تأکید قرارداده است. و نکته دوم این اظهارنظراوست که: بنظرم شخصیتی که کارآمداست اما حساسیت کمتری روی او هست بهترمی تواند کارکند. معنای این دو رویکرد آن است که اصلاح طلبان بجای حضورحداکثری و سودای دست یابی به پست ریاست جمهوری، باکاندیداهای حداقلی درانتخابات شرکت نمایند و سایرین هم از او حمایت نمایند.  تاکتیک حضور حداقلی از جهاتی با حماسه سیاسی که خامنه ای بدنبال آن است، هم پوشانی دارد. چنین تاکتیکی هم چنین در راستای  راهبردی است که  درآن سیاست ورزی یعنی شرکت درانتخابات بهرقیمتی و تلاش برای تحمیل خود به حریف و در درون سیستم ماندن، و بالأخره به معنای نهادن مرهم برزخم هائی است که توسط جنبش موسوم به سبز درمناسبات این طیف با سیستم ایجاد کرد و البته تدبیری برای دورزدن محترمانه نمادهای سبز درزندان و حامیان پروپاقرص آن ها. از سوی دیگراین همان سیاستی است که  رفسنجانی نیزمدافع آن است واستفاده از اهرم حضورخود درصورتی که لازم باشد و مصلحت ایجاب کند، در اصل بخشی از تاکتیک فشار برای راه دادن به کاندیداهای حداقلی است باهدف به مرگ گرفتن تا حریف به تب راضی شود. حالا که بنظرمی رسد خاتمی و رفسنجانی به میدان آمدنی نیستند، اصول گرایان با کشیدن نفس راحتی به فکر جلب  آراء آن ها به سود خود افتاده اند. عسگراولادی ازپدرخوانده های اصول گرایان پیشاپیش ابتکارعمل را دراین زمینه به دست گرفته است و باهنر یکی از کاندیداهای اصول گرایان موسوم به سنتی،  اکنون با خیال آسوده به تعریف خاتمی پرداخته و  او را  فردی می داند که اهل فتنه  نیست  و به دستورات صریح رهبری همواره تمکین کرده است.

 

خطای عمده اصلاح طلبان

 

آن چه اصلاح طلبان را به وسوسه خرج کردن سرمایه ملی خود- ژنرالی بدون عقبه لازم- به عبارت دیگر یک دوپینگ و زورافزائی سیاسی انداخته است در اساس برروی یک توهم بناشده است. چرا که سرمایه ادعائی موهوم بوده و به آن ها  تعلق ندارد و درگوهرخود چیزی جز رأی اعتراضی و منفی مردم به حاکمیت درحالی که منافذدیگرمسدود بوده نبوده است که آن ها، آن را رأی به جمال والای خود پنداشته اند. چه درسال 76 برای کنارزدن کاندیدموردتأییدرهبری و جناح حاکم و چه درسال 88 برای مقابله با کاندیدحاکمیت، که البته بجای باران رحمت سیلی ناخواسته جاری شد! درحقیقت مدتهاست که معنا و وجه اثباتی رأی منفی آشکارشده و به سبدرژیم ریخته نمی شود. این واقعیت درجریان”جنبش سبز” خود را در آکسیون های میلیونی و شعارهائی چون مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ براستبداد و نظایرآن نشان داده شد. مهار این اسب سرکش در کنترل اصلاح طلبان نیست، حتی اگررأی های اعتراضی به سبد آن ها ریخته شده باشد. اصلاح طلبان متحیرند که چرا نظام و شخص ولی فقیه درحالی که با شدیدترین بحران های موجودیت خود مواجه هست، به آن ها که بقول خاتمی هم برنامه دارند و هم آدم اجراکننده اش را، و هم وجاهت ملی واعتبارجهانی و درد نجات نظام هم دارند، کوچه نمی دهد و بجای استقبال از آن ها برای کنترل بحران ونجات نظام، چنگ و دندان نشان می دهند! وهرچه هم قسم و آیه هم می خورند و پیغام و پسغام به رهبرارسال می کنند و به دیدارش می روند، نامهربانی ها هم چنان ادامه دارد! البته این تحیرمی توانست وجود نداشته باشد، اگر آن ها به ماهیت آن “سرمایه و اعتبار ملی” منتسب به خود یعنی ماهیت رأی اعتراضی و پتانسیل ساختارشکن نهفته درآن، اندکی عنایت می کردند و آن را  به حساب خود واریزنمی کردند. آنگاه معلوم می شد که آن ها دقیقا  چوب همان رأی اعتراضی و ماهیت ضدنظام آن را می خورند! چرا که کابوس پیشروی مردم از لابلای شکاف های درونی حاکمیت و دوش به دوش کردن اسلحه، یک لحظه ولی فقیه و سایر سرکردگان نظام را آرام نمی گذارد. این خطای محاسبه اصلاح طلبان البته از ناآگاهی و سوء تفاهم نیست، بلکه یک “خطای”عمدی است ومربوط به بیزینس بازارسیاست برای حضور درهرم قدرت از و نجات نظام از خطراتی است که تهدیدش می کند. آن ها علیرغم بی مهری حاکمیت خود را درچهارچوب نظام حاکم تعریف می کنند و در بیرون از آن مکانی درخور برای خود متصورنیستند. ازهمین رو آن ها نیازدارند که شوخی خامنه ای پیرامون حماسه سیاسی را جدی بگیرند. حماسه ای که  معنایش درسخنان اخیراو تعریف روشن تری یافته و ناظربربسیج حداکثری برای گزینش رئیس جمهوری است با مشخصاتی که او برشمرده است. گاهی بجای نام بردن سرراست از موجودی مفروض می توان به توضیح دقیق مشخصات آن پرداخت. مثلا درمورد اسب می توان گفت صاحب دم و یال و زین و دهنه  و سم و چهارتا پا و یک مهاردهنه  و نظایرآن. دراین صورت کسی دراین که این موجود باید اسب باشد تردیدی به خود راه نمی دهد واین حسن را هم دارد که مخاطب ممکن است فکرکند که گویا خودش به کشف آن نائل شده است! حال با شمردن مشخصات رئیس جمهور مورد نظر-حاوی نقاط قوت احمدی نژاد منهای نقاط ضعفش (ازجمله  نافرمانی و بی تدبیری اش) – رئیس جمهوری که جهادی عمل کندمی توان  به آسانی باصطلاح پرتغال و پرتقال فروش را پیداکرد. این مشخصات نشان می دهد که اصلاح طلبان و رفسنجانی اشتباها بوی کباب شنیده اند. درحالی که جناح حاکم و رهبرمطلقه با کسی شوخی ندارد و بدون هیچ گونه تعارفی دستوربستن سایت کمپین دعوت از خاتمی را داد، این آن هستند که شوخی خامنه ای درخلق حماسه را جدی گرفته اند!

کسانی که شوخی سیزده خامنه ای را جدی گرفته اند و در فکردوپینگ با سرمایه های نداشته خود هستند، اگردر گذشته با سیمای تراژیک واردصحنه سیاسی می شدند، به حوزه ای که فضای مانورنداشتند، اکنون بدون حتی آن فضای اجتماعی محدود و نداشتن حتی حق مسافرت به خارج و فیلترینگ سایت شخصی، ناگزیرهستند که با چهره کمیک وارد صحنه شوند و اگرازهفت خوان پهن شده هم عبورکردند، لاجرم به ابزاری رام تر و یا بی خاصیت ترازگذشته در دست مستبداعظم تبدیل شوند. آن ها باید بدانند از جمله دستورکارهای نظام در دوره پس از “انتخابات”، حذف انتخاب مستقیم ریاست جمهوری (برای  حل معضل هوا برداشتن رئیس جمهور های منتخب) و تعیین جانشین ولی فقیه است. بدیهی است که در چنین شرایطی خامنه ای  به یک رئیس جمهور اصلاح طلب نیازی ندارد. آن ها باید بدانند که هیچ فرماندهی  درمیانه جنگ  اسب خود را زین نمی کند. برعکس او محکم قاچ زین را می چسبد و می داند که با تغییر زین چه بسا نه  از اسب نشانی ماند  و نه از اسب سوار! 

 

پرده سوم: ورود سرداران به صحنه نمایش!

 

 نمایش انتخاباتی برخلاف نمایشات معمولی، بطورهمزمان درچندین صحنه انجام می شود و درتناسب با شمارش معکوس برای شروع انتخاباتی که خامنه ای اظهارداشته یک روزهم نباید به عقب بیافتد، ورود حماسه سازان واقعی یعنی سرداران محسوس تر و افزون ترمی شود. چنانکه سرلشکرحسن فیروزآبادی رئیس ستادمشترک نیروهای نظامی که ظاهرا افتخارشنیدن درددل رهبری را در تیول خود دارد، بطورکتبی (صدوربیانیه)  و شفاهی نسبت به تشویش اذهان و تخطی از گفتمان نظام توسط رئیس جمهورهشدارمی دهد. سرلشکرمحمد جعفری رئیس سپاه پاسداران نیز با سخن گفتن از وخامت اوضاع سیاسی و بحران بی سابقه ای که نظام گرفتارش شده، به  مشخصات رئیس جمهوری که در این شرایط مورد نیاز است می پردازد و هردوی این ها از نقش سپاه و مداخله فعال سپاه درایجاد حماسه سخن به میان می آورند. سایرفرماندهان ریز و درشت سپاه  و نمایندگان رهبری درنهادهای نظامی و بسیج هم وارد صحنه می شوند و ازمجموعه اظهارنظرهای آن ها معلوم است که دو وظیفه مهندسی انتخابات و کمک به خلق حماسه، و رصد کردن هرنوع خطر و فتنه و مقابله با آن ها برعهده سپاه است. این وظیفه سپاه در دعوت اخیروزارت اطلاعات از مدیران مطبوعاتی نیزصراحتا مطرح شده است که درآن سپا را برگزارکننده انتخابات دانسته و ازهرگونه انتقادی آن ها را منع کرده است . نماینده رهبری دربسیج نیز هرگونه کوتاهی و بی تفاوتی بسیجیان درخلق حماسه را خیانت می نامد (بسیج و خیانت؟ مگردرمیان بسیجیان چه می گذرد که ناچار می شوند با بکارگیری کلماتی چون خیانت آنها را بسیج کنند!). 

بانزدیک ترشدن به زمان انتخابات، سناریوهای تنظیم شده در اتاق مهندسی  جهت کنترل انتخابات  نیز وارد مراحل جدی تری می شود. سناریوئی که برطبق آن قراراست از دل صندوق ها نهایتا رئیس جمهورواجد مشخصات مورد نظررهبری بیرون کشیده شود. درمورد شرایط مشخص این دوره ازانتخابات باید توجه داشت که اولا تقلب گسترده بسود یک کاندید هم چون دوره قبلی، با توجه به پی آمدهای تقلب گسترده درتجربه قبلی، و باتوجه به مشکلاتی که اکنون بین دولت (برگزارکننده انتخابات) و سایرنهادها به وجود آمده  است، و نیزبخاطر دایره تنگ شرکت کنندگان که همه خودی و سرسپرده هستند، طبعا تقلب بسود یک طرف و یک باند اصول گرا (ونه تقل  دراشکال دیگر برای افزایش آراء کلی و یا تقلب درمورد دیگرگرایش ها اگررأی بالا بیاورند و…)، موجب دامن زدن به منازعات درونی ساختارقدرت می شود، بنظرمی رسد مبادرت به تقلب گسترده درصندوق آراء نسبت به دورقبلی با دشواری های بیشتری همراه باشد. بهمین دلیل دراین دوره تمرکزاصلی درمهندسی انتخابات به مرحله پیش از”انتخابات” و بیش ازهمه تنگ ترکردن دایره گزینش شورای نگهبان منتقل شده است. برای صرفنظرکردن کسانی چون خاتمی و رفسنجانی برای کم کردن هزینه رد صلاحیت ها، پروژه وارد کردن فشارازهمه نوعش برای اجنتاب از نام نویسی و منصرف کردن آن ها بکارگرفته می شود..  برای گرم کردن تنورانتخابات  و پنهان کردن واقعیت تک گرایشی بودن  انتخابات و کاندیداها، از تاکتیک تعدد کاندیداها و جنگ زرگری بین آن ها استفاده می کنند ( مدتی پیش جبهه پایداری اعلام داشت که اگراصلاح طلبان حضورداشته باشند از رقابت با دیگراصول گرایان صرفنظرخواهد کرد ولی اگراصلاح طلبان نباشند رقابت خواهندکرد. آنها سرانجام باوقوف به تصمیمات پشت پرده شق دوم را انتخاب کردند). البته درکنار این صحنه اصلی نمایش، یک صحنه حاشیه ای هم با حضورمحدودی از مهره های دست دوم و کم نفوذ گرایش های دیگراعم از دولتی و یا نزدیک به رفسنجانی و اصلاح طلبان هم درجریان است  برای داغ کردن معرکه و برای مصرف جهانی که هم چون کبریت بی خطر برای آن ها عمل می کند، به عنوان مثال اسحاق جهانگیری یکی از این نوع کاندیداهاست که به اصلاح طلبان و کارگزاران نزدیک هست و در دیدار با خامنه ای هم حضورداشت. او خواهان انتقاد اصلاح طلبان از خطاهای گذشته خود دربرابرنظام شده است!. بی تردید ترجیح اصلی بارگاه ولایت و سپاه، گزینش کاندیدائی کاملا سرسپرده  از زمره عناصر گرد آمده در 2+1 است. باتوجه به ابعاد بحران اقتصادی و سیاسی ، و تجربه  منفی احمدی نژاد، هدف این دوره گزین یک رئیس جمهور باصطلاح کارآمد، درعین حال مطیع و کم حاشیه است که بتواند با تشکیل یک کابینه ائتلافی از طیف گرایش های اصول گرا (امری که احمدی نژاد با برکنارکردن آن ها از کابینه خود موجب تشدید شکاف ها شد) آن ها را به نحوی راضی کند. هم چنین رئیس جمهور جدید باید قادر به استفاده از نیروهای متخصص  و بهره گیری گسترده از اهرم دیپلماسی برای کاستن از فشارهای جهانی باشد. وقتی کسانی چون قالی باف به خود جرئت می دهند که از برخورد احمدی نژاد با هالوکاست  انتقاد کنند و یا فردی چون ولایتی مشاورویژه رهبری دراموربین المللی به سیاست خارجی دوره احمدی نژاد انتقاد می کند که موجب تشدید دشمنی و فشار به رژیم شده است وبزعم وی می شد هم انرژی هسته ای داشت و هم قطعنامه تحریم نداشت و درهمان حال می گوید اگرمناسبات خود را با جهان بهبود بخشیم همه این کشورها برای معامله و نزدیکی با جمهوری اسلامی به صف خواهند ایستاد، معلوم است که سیاست رهبری برای مقابله با بحران و باصطلاح حماسه اقتصادی کجا را هدف گرفته است.

 راهبرد اصلی اتاق فکر و مهندسی انتخابات، ازسوئی برسرکوب داخلی استواراست و ازسوی دیگر بر معامله و سازش با غرب (از باصطلاح موضع محکم). البته از آن سو قدرت های بزرگ نیز با وقوف به این چالش ها درانتظار نتیجه “انتخابات” هستند  و فرض براین است  که تا آن موقع پیشرفتی درمذاکرات بدست نخواهد آمد. بی تردید آن چه گفته شد نقشه و سناریوهای بیت رهبری و باندهای فرادست است، اما پرسش این است که آیا همه چیز آن گونه که  اتاق فکر و مهندسی می پندارد و دیکته می کند پیش خواهد رفت؟ آیا این سناریو خواهد توانست تنش روبه افزایش و خطرناک درون حکومت را مهارکند؟ آیا خواهد توانست از شدت و ابعاد فزاینده و خطرناک چالش های بین المللی رژیم بکاهد و عاملی باشد برای کنترل بحران و ایجاد “حماسه اقتصادی”؟ آیا خواهد توانست تأمین کننده فصل الخطابی زیرسؤال رفته ولی فقیه باشد؟ و بالأخره خواهد توانست با ایجاد بهبود درمعیشت و زندگی مردم سوپاب اطمینانی برای اجتناب از انفجاراجتماعی فراهم سازد؟ آیا حتی خواهد توانست رقبائی چون خاتمی و رفسنجانی را باتوجه به اقبال نظرسنجی ها به آنها درمقایسه با دیگران از ورود به میدان بازدارد؟ نقدا هردوی آنها توپ را به زمین رهبری انداخته اند و آمدن خود را به موافقت و چراغ سبزاو موکول کرده اند. و این مسأله خامنه ای را درموقعیت سختی قرارداده است. اگراو نتواند آنها را به کنارکشیدن از نام نویسی ازطریق مذاکرات غیررسمی نماید آنگاه بحران رد صلاحیت آنها توسط شورای نگهبان می تواند به یک بحران و مسأله جدی تبدیل شود( فراموش نکنیم که جنتی درنمازجمعه رفسنجانی را گردن گلفت نامیده و وزیراطلاعات او شریک فتنه).

 

پرده چهارم پروژه مهار احمدی نژاد: اقدامات و واکنش های احمدی نژاد و نظرکرده اش مشایی بقول حداد عادل- ازنظرکرده های خامنه ای- آن ها را دیوانه کرده است. از لابلای برخی موضع گیری های باصطلاح خواص معلوم  می شود که  اتاق مهندسی انتخابات  پروژه ای بی اثرکردن و مهاراحمدی نژاد در روزهای نزدیک به انتخابات نیز تدارک دیده  شده است. هدف این پروژه باحتمال زیاد  کنترل صندوق ها و برگزاری انتخابات تحت نظارت برگزیدگان  بیت ولایت،  در صورتی که احمدی نژاد  درپی خشم ردصلاحیت مشائی و یا دیگر کاندیداهای موردنظرش تن به نظارت باندهای رقیب و فرادست به صندوق ها ندهد و یا ازبرگزاری انتخابات طفره برود. هم چنین مقابله با آن چه احمدی نژاد آن  را  افشاء پرونده های اقتصادی و سیاسی نامیده است.

وقتی سرداران و کارگردانان اتاق مهندسی رهبری از فتنه دوم و خطرناک تراز فتنه اول  و این که این فتنه  قبل از انتخابات خواهد بود سخن به میان می آورند به خطر کارشکنی احمدی نژاد درکنترل صندوق ها و یا به ایجادفضای التهاب ازطریق افشاگری آن هزاران سندی که مدعی است در اختیاردارد و برای تحمیل کاندیدهای مورد نظرخود به شورای نگهبان، اشاره دارند. احمدی نژاد اکنون به موی دماغ رژیم تبدیل شده است و خامنه ای از کلمه فعلا تذکر و هشدار می دهم استفاده کرده است و این که انتخابات یک روزهم به تأخیرنخواهد افتاد. دیگررقبا و سرداران نیز مداوم به وی هشدارمی دهند  و می گویند گردن کلفت ترازتو نتوانست از برگزاری انتخابات طفره برود. و البته چنین مشاجرات و هشدارهائی با نزدیک ترشدن به زمان برگزاری انتخابات و شروع شمارش معکوس برای اسم نویسی  چه بسا بیشترهم بشود. کیهان در هشداری به احمدی نژاد، تابلوی ” آهسته بران ، پایان اتوبان نزدیک است” را گوشزد کرده است. اصرارعجیب احمدی نژاد از بروی صحنه در آوردن مشاعی درجریان هرسفر وهمایشی با توجه ردصلاحیت تقریبا حتمی وی توسط شورای نگهبان، ورجزخوانی های هردوی آنها، این سؤال را مطرح کرده است که هدف و نقشه احمدی نژاد چیست و دراین رابطه تعبیروتفسیرهای گوناگونی مطرح می شود. به گمان من بعید است که احمدی نژاد این توهم را داشته باشد که باین ترتیب قادربه تحمیل کاندید نظرکرده خود به شورای نگهبان خواهد بود. مگرهمانطورکه مشائی گفته است امام زمان وارد صحنه شود و شورای نگهبان را وادار به تأیید صلاحیت او بکند!. ازسوی دیگربعید است که او باتوجه زور سنبه حریفان بخواهد عَلم طغیان برافرازد. و بنابراین طرح پوتین و مدودف درکوتاه مدت و برای شرایط کنونی یک تصورواقعی نیست. آن چه احمدی نژاد دنبال می کند، آن است که مثل رئیس جمهورهای سابق و چه بسا پرمدعا تر ازآن ها با بهره گیری از رانت ریاست جمهوری و سبد باصطلاح 24 میلیونی خود درواپسین  ماه های اقتدارش درصدد ایجاد دم ودستگاهی برای خود است تا بتواند با اتکاء به  آنها در بازارسیاست و پرکشاکش  ایران حضور داشته و ازمنافع خود دفاع نماید. و از آنجا که نهادهای  حامی اش به او پشت کرده اند او به ایجاد چنین دم و دستگاهی  نیازبیشتری دارد و دراین مسیر سعی می کند که ازنفرت موجود علیه اصول گرایان و روحانیت بهره برداری کند. علاوه براین او برای پوشاندن کارنامه ورشکسته خود به فراافکنی و دادن شعارها و سروصدا بپاکردن پرداخته است  تا ناکامی های خود را به پای سنگ اندازی رقبا که آن ها نیز متقابلا به گردن او می اندازد، بیافکند.   

 

اختلال در بازتولید اقتداررژیم

 

بحرانی که جمهوری اسلامی با آن دست بگیریبان است بحران موسمی و گذرانیست، بحرانی است  ساختاری و چندوجهی  وبهم گره خورده و انتشاریافته درسراسرکالبد نظام  و درحال اشباع شدن.  اختلال در چرخه بازتولید همه مولفه های اصلی اقتدار نظام یعنی پایگاه مردمی، انسجام و هم آهنگی ساختار حکومتی، شالوده های اقتصادی و مناسبات بین المللی هم گی دستخوش بحران شدید و همزمانی هستند  که حاکمیت را درچنبره خود گرفته است و برون رفت از آن ها بسادگی مقدورنیست. از همین رو برگزاری مهندسی شده انتخابات گرچه ممکن است بتواند چند مدتی فرود آوار بحران را به تأخیربیاندازد، اما بی تردید رژیم را ازمواجهه با بحران پس از “انتخابات” وازمنازعات بی پایان درونی و بحران های هولناک اقتصادی و اجتماعی و بین المللی گریزی نیست. رژیمی که نتواند از چهره های موجه و با نفوذ و دارای توان مدیریت بهتر برای مقابله با چنین بحران بی سابقه ای استفاده کند، باچنان وخامتی که بقول خاتمی اگر خود پیغمبرهم بیاید هیچ کاری نمی تواند بکند، چگونه خواهد توانست توسط باندهای واپسگرا و با پایگاه اجتماعی نزار دربرابر فشارهای سنگین داخلی و خارجی از پس آن برآید؟ به صرف دادن شعارحماسه اقتصادی و سیاسی، و با نداشتن تحمل کسانی که آستین خود را برای نجات نظام بالازده اند و اعلام آمادگی کرده اند، چگونه می توان به جنگ دشواری های عظیم پساانتخاباتی رفت؟ حاصل و خروجی چنین”انتخاباتی”قرارگرفتن یک رژیم ضعیف تر و نزارتر دربرابرغول بحرانی به مراتب نیرومند تراست. رژیم با اصلاح طلبان و یا بدون آن ها برای دوام و نجات خود دربرابر انتخاب ها و گزین سیاست های تازه ای قرارگرفته است. عمق و دامنه بحران دیگرباین سادگی ها اجازه توسل به سیاستِ از این ستون به آن ستون فرج است را نمی دهد. راه آسانی –مگرخوردن جام زهر و تغییرسیاست های تاکنونی بویژه درعرصه سیاسی، برای خروج حتی نسبی از چنبره بحران چند وجهی برای رژیم متصورنیست، و لو آن که کسانی چون قالی باف و یا ولایتی را بجای احمدی نژاد به نشاند.

2013-05-08  18-02-1392

http://taghi-roozbeh.blogspot.com

taghi_roozbeh@yahoo.com

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید