back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هادرخواست خفت بار "شاه" در بارۀ رأی دادگاه لاهه

درخواست خفت بار “شاه” در بارۀ رأی دادگاه لاهه

انقلاب اسلامی در هجرت: بمناسبت سالروز کودتای ۲۸ مرداد ١٣٣٢، علیه حکومت ملی دکتر محمد مصدق، قسمتی از مصاحبۀ آقای بنی صدر را منتشر می کنیم که با تکیه بر اسناد، مشخص می کند کودتا با عوامل داخلی و درخواست شاه صورت گرفت. تا جایی که شاه ترجیح می داد ایران در دادگاه لاهه برنده نشود تا مصدق تضعیف گردد و کودتا را بتواند راحت تر انجام دهد. بی وطنی از خصوصیات همۀ استبداد ها است، در رژیم ولایت فقیه، هر روز شاهد آن هستیم. یکی از نمونه های بارز آن، جنگ ایران و عراق بود. در خرداد۶۰، درست در روزهائی که قرار بود جنگ، حتی با پرداخت غرامت به ایران، پایان یابد، شعار این کودتاچیان، از جمله حزب جمهوری اسلامی این بود که نصف کشور برود، بهتر از ﺁنست که بنی صدر پیروز بشود؟

ابوالحسن بنی صدر: … و حالا در اسنادی که خود امریکا منتشر کرده است و در دو جلد در ایران بعنوان «۵ دهه پس از کودتا، اسناد سخن می گویند- ترجمه و برگردان دکتر احمد علی رجائی و مهین سروری رجائی»– که ظاهراً همسر ایشان است-، چاپ شده است، می بینیم که نخستین کسی که به سفیر امریکا پیشنهاد کرده است که راه حل مصدق، اینست که کودتایی بر ضد او بشود و بعد از کودتا هم، مدتی استبداد برقرار بشود، ۲۰ ماه قبل از کودتای ۲۸ مرداد ١٣٣٢، آقای محمد رضا شاه پهلوی است!

مرتضی عبداللهی: یعنی ایشان پیشنهاد کردند؟

ابوالحسن بنی صدر: بله، طبق گزارشی که آقای هندرسون، سفیر وقت امریکا در ایران به وزیر خارجه امریکا، داده است …

یک وقت است، ما نمی خواهیم آن کودتا تکرار بشود، خوب باید ببینیم چه عواملی سبب شد که کودتا شد؟ یکی، یکی ببینیم. در همین اسناد، چند تا مطلب می بینیم:

گزارش دهندگان به آقای سفیر، سفیر انگلیس و سفیر امریکا، نه خیال کنید که جاسوسان سیا بودند، می رفتند و یک به یک با دستگاه های جدید استراق سمع می کردند، نخیر! آقای علا، وزیر دربار شاهنشاهی! آقای دکتر هومن، معاون وزارت شاهنشاهی!، روزمره خدمت آقای سفیر می روند که مصدق با شاه اینرا گفت، اینرا شنید! بعد تعقیب می کند که شما بیایید پیش شاه و دل او را قُرص کنید که به عزل مصدق مصمم بشود! بعد رئیس مجلس، آقای دکتر حسن امامی، نزد میدلتون، دبیر اول سفارت انگلیس، گزارش که به خدمت شاه رفتم، راجع به سیاست امریکا اینرا گفتم، راجع به مصدق آنجور گفتم و و و …، سیر تا پیاز! شما فکر کنید که مثلاً مشاور امنیتی آقای بوش، برود به ملاقات سفیر روس، بنشیند و بگوید بله، امروز خدمت آقای بوش بودیم و این تصمیمات را گرفتیم. جامعه امریکایی به همچین موجودی چه می گوید؟ واقعاً پست تر از جاسوس نمی گوید؟ اینها مقامات ایران بودند!

خوب حالا، اینها برای اینکه کودتا تدارک کنند، باید امریکا و انگلیس را آماده می کردند که کودتا انجام بگیرد. اول می باید دلشان را محکم می کردند که شما با مصدق کنار نیایید تا ما کار را به نفع شما تمام کنیم!

در این زمینه، خود آقای شاه به سفیر امریکا می گوید که «خوب اگر ما بخواهیم مصدق را برکنار کنیم، قضیه رأی دیوان لاهه مزاحم است! اگر آنجا موفق بشود، می شود قهرمان ملی و دیگر نمی شود او را برکنار کرد! شما حسابش را بکنید، “شاه” ایران به یک سفیر خارجی می گوید، شرطی که نخست وزیرش را برکنار کند، اینست که رأی بر ضد ایران در دیوان لاهه صادر بشود!، اینرا می خواهیم بازسازی کنیم؟ یا می خواهیم این بساط تمام بشود. این ملت چقدر باید حقیر باشد که متصدیان امرش، “شاه” اش پیش خارجی، اینقدر حقارت داشته باشد! اینقدر ذلیل باشد! پس یک کار این آقایان این بود که قدرت خارجی را در مداخلۀ در امور داخلی ایران مساعد کنند، منصرف شان بکنند از اینکه با حکومت نهضت ملی ایران قرارداد انجام بدهند. در یک سندی که ما منتشر کردیم، مال ۵ روز قبل از کودتای ۲۸ مرداد ١٣٣٢، به صراحت آمده است که اولاً حزب توده خطری نیست، حکومت مصدق کاملاً بر اوضاع مسلط است، از نظر اقتصادی هم می تواند کشور را اداره کند، وضع آسان نیست، ولی می تواند اداره کند. راه حل هم اینست که با خود این رژیم تمام کنیم. در این دو جلد اسنادی که آقای رجایی و همسرشان ترجمه کرده اند، هم آمده است.

مرتضی عبداللهی: شما به سند وزارت خارجه امریکا اشاره می فرمایید؟

ابوالحسن بنی صدر: بله. حالا یک قدرت خارجی که خود می داند که نه حزب توده آن خطر است که تبلیغ می کند، نه اقتصاد آنطور است که حکومت ملی را از پا دربیاورد، دیوان لاهه هم رفته است، ناکام شده است، شورای امنیت هم رفته است، ناکام شده است، حالا می باید با این حکومت کنار بیاید.

حالا شروع کرده اند به داخل بیایند. در این اسناد، گزارش کاملی است. برای جامعۀ ما، بسیار مهم است، زیرا تاریخ را از این طرف می دانیم، اما از آن طرف، چیزهایی که بین مقامات اول ایران گفتگو می شده است که عیناً به سفارتخانه امریکا، به سفیر امریکا، منتقل می شد، از جمله اینها، چگونه آنها کودتا را تدارک می کردند. یک قسمت اش، مرتبط می شود به متلاشی کردن جبهه ملی، و با نخست وزیر تراشی شروع می شود. قبل از ۳۰ تیر ١٣٣١، گزارش علا به سفیر امریکا، هندرسون، است که امروز آقای ابوالقاسم کاشانی، نزد من آمد. تظاهر به حمایت از مصدق کرد و بعد صحبت جانشین مصدق شد. ایشان گفت که بهترین کس برای جانشینی دکتر مصدق، مهدی بوشهری است. حالا هنوز ۲۸ مرداد ١٣٣٢ نیستیم، در ۳۰ تیر ١٣٣١، یک سال قبل، هستیم. پس اولین تخم لق در دهان این آقایان را آقای کاشانی، با پیشنهاد جانشین برای دکتر مصدق، شکسته است. خود شاه با چند نفر، با وعده نخست وزیری آنها را خوانده و گفتگو کرده است: حسین مکی، مظفر بقایی، حسین فاطمی و اللهیار صالح. حسین فاطمی و اللهیار صالح گفتند فریب شما را نمی خوریم، رهبر ما مصدق است و به او وفادار هستیم. آن دو دیگر فریب خوردند و افتادند در بازی. پس فرو پاشاندن جبهه داخلی هم از قبل از ۳۰ تیر شروع شد، به ترتیبی که دیدند اگر صبر بکنند، دادگاه لاهه نظر بدهد، ممکن است نظر به سود ایران بدهد، پس می باید قبل از آن عمل بکنند، که استعفای مصدق است، قیام مردم است و ۳۰ تیر ١٣٣١، و شکست آن سلطه. این کار دوم شان بود.

کار سوم، آماده کردن جانشین برای مصدق بود. وعهده های نخست وزیر را که گفتم، ولی بعد، تازه وارد مرحلۀ عملی می شود. اول کسی که پیشنهاد می شود، آقای ابوالقاسم کاشانی است. در زمستان، قبل از ۹ اسفند ١٣٣١، ایشان را برای نخست وزیری آماده می کنند. یک دور، برای ریاست مجلس، برای آنکه جلوی مصدق بایستد، و آن دعوا راه افتاد، آن نامه که بعنوان رئیس مجلس به نخست وزیر نوشت و دعوا و اختلاف علنی شد. بنا بر اسناد، در زمستان ١٣٣١، آقای کاشانی نامزد نخست وزیری است. بعد نوبت به آقای فضل الله زاهدی می رسد و روی او، توافق می شود. بعد شروع می کنند به تدارک کودتا. …

فایل کامل متن مصاحبۀ مرتضی عبداللهی با ابوالحسن بنی صدر:

تاریخ مصاحبه: ۱۹ اسفند ۱۳۸۳

https:
//www.youtube.com/watch?v=WGwqubPXIuE

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید