آنچه به عنوان وظایف دولت های مدرن کنونی تعریف میشود دخالت حداقلی دولت ها درامورمرتبط به شهروندان میباشد.فی المثل علمای علم سیاست دست اندازی دولت ها درحریم خصوصی شهروندان را جایز نمی دانند.ویا دولت ها کوچک تر میشوند واداره بسیاری ازاموررا به بخش های خصوصی والبته درمسائل فرهنگی به جامعه مدنی وامیگذارند.ازجمله وظایفی که امروزه برای دولت ها تعریف میشود تنظیم روابط خارجی درقالب دیپلماسی ومعیشت به عنوان اقتصاد میباشد.
اما آنچه باید بدان توجه بسیار داشت اینکه درحوزه نظرمباحث اقتصادی آمیزش گسست ناپذیری با مباحث سیاسی یافته اند.ازسوی دیگردرحوزه عمل هم چنین آمیزشی محسوس و ملموس میباشد.
امروزه درحوزه نظر،اقتصاد سیاسی شاهدی براین مدعاست.اقتصاد سیاسی یک روش مطالعه علمی میباشد که تأثیرات متقابل پدیده های اجتماعی وسیاسی ازیک سووپدیده های اقتصادی ازدیگر سورا مورد مطالعه قرار میدهد.
امروزه آنچه پیش شرط وبسترتحولات اقتصادی خوانده میشود امنیت به گونه عام وثبات سیاسی به گونه خاص میباشد.
این امنیت وثبات درشکل دموکراتیک درنظامات سیاسی تبلور میابد که ازلوازمش جامعه مدنی نیرومند میباشد.مسلم این نظام سیاسی دموکراتیک ارکان چهارگانه دموکراسی را درخود دارد.اما آنچه برای جوامع توسعه نیافته،یا در حال توسعه برای رسیدن به اقتصاد شکوفا لازم است ابتدا گام نهادن درراه دموکراتیزه کردن ساخت سیاسی ونهادینه کردن جامعه مدنی میباشد.
اما آنچه سبب شد تا به رابطه گسست نا پذیرحوزه های سیاست واقتصاد موضوع این قلم قرارگیرد یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری میباشد.جامعه ای که امروزه معنای فروپاشی درحوزه های مختلف سیاسی،اقتصادی وفرهنگی را میتوان از آن ادراک کرد.هم اکنون “اکبرهاشمی رفسنجانی”،مردی که درتمامی پرده های جنایت جمهوری اسلامی نقش آفریده دیگر بارپا به میدان انتخابات نهاده تا بلکه بخت واقبالش را دیگر باربیازماید.این نقش آفرین پرده های سیاست رژیم این بارتفاوتی شکلی با دیگر دفعات خود دارد.مردی که همیشه در لایه های اجتماعی منفوربوده ودرمیان درمیان روشنفکران به سوژه ای برای آنان بدل شده بود این باردرشرایطی دیگرگون قرارگرفته است.جریان اصلاح طلبی پشت سرهاشمی صف بسته وبرخی از لایه های جامعه هم هم اکنون او را ناجی پنداشته اند.برخی از نخبگان پا نهادنش به عرصه انتخابات کانالیزه شده ساخت سیاسی را فرصتی تاریخی برای گذاربه دموکراسی وبازشدن فضای سیاسی خوانده اند.اما این میان دیگرانی هم هستند که او را ناجی اقتصاد فضاحت بارکشورمیدانند و براین باورند که هاشمی کشوررا ازلبه پرتگاه بیرون خواهد کشید وسروسامانی به اقتصاد کشورخواهد داد.
مع الوصف آنچه درمیابیم اینکه برخی حامیان هاشمی با رویکرد آزادی های سیاسی به او دل بسته اند وبرخی دیگربا رویکرد اقتصادی.اما نقطه تلاقی هردورویکرد درمیان حامیان هاشمی “توسعه سیاسی”میباشد.البته با یک تفاوت وآن اینکه “توسعه سیاسی “برای آنان که با رویکرد سیاسی به هاشمی روی آورده اند مستقلا موضوعیت داشته وهدف تعریف میشود اما برای آن دسته که با رویکرد اقتصادی به هاشمی چشم دوخته اند”توسعه سیاسی” پیش شرط ومقدمه تلقی میشود.ازاین روی هاشمی راهی ندارد الا اینکه به توسعه سیاسی تن دردهد و درجهت آزادی احزاب ومطبوعات بکوشد.
اما آنچه باید جویا شد اینکه آیا عالیجناب به جهات فکری وروحی درتوان عزیمت به دموکراسی وبازکردن فضای سیاسی را داراست؟
بی شک آنچه همگان بالاخص حامیان اصلاح طلب هاشمی برآن واقفند اینکه حضرت عالیجناب نه فقط گذشته پاکی ندارد بلکه بالعکس حامل پیشینه ای وحشتناک میباشد.آنچه عالیجناب با خود همراه دارد وجزءلاینفک شخصیت وماهیت وی میباشد عبارتند از:
*کودتای خرداد 1360:هاشمی در مقام رئیس مجلس وقت رژیم وعضو مؤسس حزب جمهوری اسلامی موسوم به حزب چماق به دستان درکودتا علیه اولین منتخب تاریخ ایران سید ابوالحسن بنی صدرنقش یک لیدررا ایفا کرد.ازپیش مقدمات کودتا تعطیلی دانشگاه ها بود تحت عنوان “انقلاب فرهنگی” طرح وبه فعلیت درآمد.آیا هاشمی در توان دارد مطبوعات آزاد گذشته اش را به رخ او وخانواده اش بکشند؟
*اولین دوره ریاست مجلس:درطول دوران استقرار عالیجناب برکرسی ریاست مجلس نمایندگان آزادیخواه همواره از سوی نمایندگان همفکرهاشمی یا دشنام میشنیدند ویا مورد ضرب وشتم قرار میگرفتند.اما عالیجناب ابدا هیچ نمیگفت وفقط لبخند ملیحانه ای برلبانش میرفت.تصویرضرب و شتم مهندس “معین فر”درمجلس اول به دستان همفکران متحجرعالیجناب گویای این نکته است. آیا هاشمی در توان دارد مطبوعات آزاد گذشته اش را به رخ او وخانواده اش بکشند؟
*خامنه ای را جامه ولایت پوشاندن:عالیجناب خلاف نص صریح قانون اساسی در مقام رءیس مجلس خبرگان با اظهار کذبی که برکسی پنهان نیست سید علی خامنه ای را جامه خلافت اموی پوشاند و. . . آیا هاشمی در توان دارد مطبوعات آزاد گذشته اش را به رخ او وخانواده اش بکشند؟
*دادگاه میکونوس:عالیجناب حکم محکومیت دادگاه میکنوس را درکارنامه خود داراست.دادگاهی که درآن مدارک آمریت هاشمی را به همراه علی خامنه ای،علی اکبر ولایتی وعلی فلاحیان درطرح واجرای ترورهای برون مرزی رژیم برجهانیان عیان میکند آیا هاشمی در توان دارد مطبوعات آزاد گذشته اش را به رخ او وخانواده اش بکشند؟.
رابطه هاشمی دردومین دوره ریاست جمهوریش با مجلس وبیت رهبری رابطه ای تقابلی بود درانتخاب هفتمین دوره ریاست جمهوری در سال 1376 درپیروزی “سید محمد خاتمی” نقش بسزایی آفرید.اما آنچه تجربه تاریخ میگوید اینکه پس ازآن پیروزی هاشمی انتقادات وقلم مطبوعات را تاب نیاورد و مجدد دست در دست رفیق شفیق خود سید علی خامنه ای به قلع وقم مطبوعات همت گماشت.
آیا این بارعالیجناب جمهوری گرگ ها تاب زهر مطبوعات وافشای گذشته خود را دارد؟این همان پرسش کلیدی است که همگان باید به آن پاسخ گویند.انتخاب و یا عدم انتخاب هاشمی باید در گرو پاسخ به این سؤال باشد