“به بهانه خشونت علیه زنان در مشهد”
وجه غالب انقلاب ۵۷ سیادت اسلام فقاهتی و بنیادگرایی دینی شد که با حذف فرزندان انقلاب به اسم اسلام بر اریکه قدرت تکیه زده است.
کارنامه حکومت دینی متاسفانه در اکثر زمینه ها از جمله حقوق بشر،حقوق زنان،عدالت اجتماعی و آزادی های سیاسی و مدنی بسیار سیاه و تیره و تار است.
برخی از علمای روشن بین نتایج و تبعات منفی حکومت دینی را پیش بینی کرده بودند.
علامه طباطبایی در مورد انقلاب۵۷ گفته بود اولین شهید انقلاب،اسلام است.چون عملکرد اشتباه حاکمان به اسم اسلام نوشته خواهد شد.این همان موضعی است که آخوند خراسانی پس از شکست مشروطیت،در مقابل پیشنهاد علامه نائینی مبنی بر تشکیل حکومت اسلامی توسط علما، گرفته بود و به نائینی می گوید،اسلام با حکومت حفظ و تقویت نمی شود،بلکه آسیب می بیند.
مردم هر عمل اشتباه و خلاف روحانیون را که اجتناب ناپذیر است،به حساب دین و قرآن و اسلام می گذارند و اسلام از این ناحیه صدمه می بیند.
از آن گذشته ریاست و قدرت حب جاه و مقام می آورد و علما را آلوده به دنیا پرستی می کند.
دین را علما و دانشمندان حفظ می کنند،نه حکومت ها و قدرت ها.
دکتر مهدی حائری یزدی فرزند بنیانگذار حوزه علمیه قم به دلیل دیدگاههای خلاقانه ای که در مورد حکومت دینی مطرح کرده،از استثنایی ترین علمای سنتی است.دکتر حائری یزدی هم در علوم حوزوی مجتهد مسلم بود و هم در علوم عقلی و فلسفی استادی کم نظیر بود و هم تنها عالم دینی بود که کترای فلسفه غرب داشت.او نیز حکومت دینی و ولایت فقیه را امری متناقض مثل مربع دایره می دانست که دین را از دینیت تهی می کند.از نظر دکتر حائری یزدی
حکومت وجود مقدور بشری است که شارع مقدس به عقل بشری واگذار کرده است و چون عقل جمعی از عقل فردی بهتر مصالح خود را تشخیص می دهد،حکومت باید با مشارکت عمومی اداره شود.
احکام اجتماعی اسلام نیز مطلقا تاسیسی نیستند و شارع مقدس به ناگزیر طبق عرف عقلایی زمان خود عمل کرده است.لذا این احکام عرف رایج عربستان پیش از اسلام بوده اند و به هیچ دلیل عقلی و نقلی تقدس و جاودانگی ندارند.حکومت اسلامی سالبه به انتفاع موضوع است.
آنچه طبق نظر این سه عالم بزرگ و روشن بین استنباط می شود این است که دین مقوله ای فرهنگی و اخلاقی است که عرصه فعالیت آن جامعه مدنی است.
لذا دین نحوه زیست و سلوک مومنانه دیندارانی است که با احکام و آئین ها و شعائر عبادی رابطه خود را با خدا بر آن اساس سامان می دهند.
اما سنت گرایی و بنیادگرایی دینی با فرض نامعقول و نامنقول جاودانگی احکام اجتماعی، به دین شمولگرای حداکثری اعتقاد دارند و قصد آن دارند که بر خلاف عرف عقلایی دوران مدرن،عرف عربستان پیش از اسلام را به نام اسلام اجرا کنند.
همین کوبیدن بر طبل فرض نا منقول و نامعقول جاودانگی احکام اجتماعی،و نادیده گرفتن مصالح،نیازها و پارادایم عقلانی و فرهنگی روز،موجب رفتار تبعیض آمیز و ظالمانه و ایجاد مشکلات عدیده برای شهروندان،خصوصا بانوان شده است.
همین ممنوعیت تحصیل زنان توسط طالبان،ممنوعیت ورود زنان در ورزشگاه ها در جمهوری اسلامی و…صدها مشکل و معضل و تبعیض دیگر به اسم اسلام،هم موجب محرومیت بانوان از حقوق شهروندی برابر شده است،هم موجب وهن اسلام شده است و هم عامل عقب ماندگی جوامع اسلامی شده است.
ممنوعیت ورود و حضور زنان در ورزشگاهها و تماشای فوتبال و سایر ورزش ها و حجاب اجباری و ده ها موضوع و مورد دیگر، هیچ توجیه دینی ندارد.
برخی از روحانیون حکومتی فتوا می دهند که حضور زنان در ورزشگاه ها،یا دوچرخه سواری بانوان و بی حجابی و حتی شرکت زنان در برخی مسابقات ورزشی حرام است.
کدام آیه یا حدیث مبنای چنین فتاوای نامعقولی است؟
خوب است این روحانیون مبنای فکری و سند نقلی و دلائل عقلی ادعاهای خود را بیان کنند.
همین طور علمایی که چون علما و اندیشمندان بزرگی مثل آخوند خراسانی و علامه طباطبایی و دکتر مهدی حائری یزدی می اندیشند،نقدهای خود را بر این اعمال خلاف دین و اخلاق و حقوق بیان کنند و حداقل برای نجات دین از دست حکومت ها و قدرتها و گروه های افراطی بنیاد گرا،باید به وظیفه و مسئولیت دینی خود عمل کنند.
بر طبق کدام مستند دینی حضور زنان در ورزشگاه ها خلاف دین و اخلاق است؟
چرا توجیه کنندگان خشونت علیه زنان و محروم کنندگان آنان از حق اولیه ورود به ورزشگاهها مدعی صیانت از زنان و یا آماده نبودن شرایط ورزشگاهها می شوند؟
مگر مردان ما همه فاسد و بی اخلاق و شهوت پرست هستند و در حد واندازه های جوامع غربی نامسلمان نیستند؟
مگر زنان کالای جنسی هستند که باید فقط در اندرونی باشند تا از گزند مردان مسلمان ایرانی شهوت پرست در امان باشند؟
پس این همه ادعاهای مسلمانی و دینداری چیست؟ چرا دین موجب اخلاقی تر شدن مسلمانان نسبت به جوامع غیر مسلمان نشده است؟
از حاکمانی که در قدرت مسخ و از خود بیگانه شده اند و اسلام را به ابزار توجیه قدرت تبدیل کرده اند،انتظاری نیست.
اما ای علما و روحانیون اگر نظر و مواضع خود را روشن نکنید و از اعمالی که موجب وهن اسلام شده است تبرا نجوئید، و اعمال خلاف اسلام و اخلاق و انسانیت را نقد نکنید،باید نزد وجدان و خدای خود پاسخگو باشید.
البته دغدغه من صرفا اعتقادات انتزاعی نیست.بلکه بیشترین دغدغه من مشکلات و معضلات و تبعیض هایی است که از باورهای نادرست برای مردم،خصوصا تبعیض مضاعفی که علیه زنان و مادران و دختران ما در ابعاد و سطوح مختلف صورت گرفته،می باشد.
زیرا همه مقولات فرهنگی و دینی و هنری و اخلاقی و حقوقی و نهادهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی باید در خدمت آرامش و آسایش و رشد و سعادت و سلامت انسانها اعم از زن و مرد و پیر و جوان باشد.
زیرا این مقولات و نهادهای مرتبط با آنها چیزی بیش از ابزاری در خدمت انسان نیستند و نباید هم باشند.
حتی از نظر دینی هم انسان خویشاوند خدا و قطعه ای الهی است.
از نظر اسلامی خدا از روح خود در انسان دمیده است و او را موجودی آزاد و مختار و آگاه خلق کرده است تا با دانش و شناخت-نام گذاری برای اشیاء همان شناخت آنهاست-به مثابه نورافکن راه خود را انتخاب نماید.به همین دلیل چون انسان قطعه ای الهی است خداوند او را در زمین خلیفه خود قرار داده است.جنسیت و نژاد و رنگ و طبقه اجتماعی هم در این امر هیچ مدخلیتی ندارد.
در مسیحیت هم انسان فرزند خداوند و خویشاوند او است.
لذا در ادیان هم انسان به دلیل خویشاوندی با خدا و قطعه ای از خدا و خلیفه خدا بودن،مقدس ترین موجود روی زمین است.ظلم به انسان،توهین به او،پایمال کردن حق او،ظلم و توهین به الوهیت و پایمال کردن مقدسات است.
حال چرا و به چه دلیل این همه تبعیض های ناروای طبقاتی و جنسیتی و ظلم و ستم های ناروا در کشورهای عقب مانده و خصوصا در ایران وجود دارد؟
حقیقت این است که دین و عقیده و اسلام بهانه است.آنچه اتفاق می افتد اقتضای قدرت است.
دین بیان است.اگر در دستان مردم باشد،به بیان خواسته ها و مطالبات آنان تبدیل می شود.مردم مسلمان مطالبات خود را به زبان اعتقادات خود بیان می کنند.
اما اگر همان دین در دست حاکمان مستبد باشد، تبدیل به بیان قدرت و ابزاری برای سرکوب و تبعیض و خودکامگی می شود.
قرون وسطای مسیحی و وضعیت کنونی جوامع اسلامی نمونه های بارز بیان ارتجاع فرهنگی و اعتقادی است که حاصل آن چیزی جز استبداد سیاسی و ترویج جهل و خرافه دینی و تبدیل دین به ابزار قدرت نیست.خروجی آن نیز تبعیض های جنسیتی و طبقاتی و اجتماعی و نابرابری فزاینده و عقب ماندگی و توسعه نیافتگی است.
روحانیون و علمای دینی اگر دغدغه های اجتماعی هم ندارند و از ظلمی که به زنان و سایر اقشار می شود ناراحت نمی شوند،و فقط دغدغه اسلام و قرآن دارند،حداقل این را باید بدانند که اسلام و قرآن در خطر است.
رهبران دینی باید از خود بپرسند چگونه به نام خداوندی که رحمان و رحیم است و رحمت واسعه او شامل همه بشریت می شود،می توان آدم کشت و جنایت کرد و به دیگران خصوصا زنان با خشونت تمام آسیب رساند و با احکام فقه منسوخ و مندرس قرون وسطایی تبعیض های ظالمانه جنسیتی و طبقاتی و نژادی اعمال کرد؟
مردم ایران خصوصا قشر جوان آن علیرغم حکومت دینی و داعیه ام القرایی جهان اسلام و ساختن تمدن اسلامی داشتن،از تمامی جوامع اسلامی به سبب همین حکومت دینی،بسیار بیشتر ،دین گریز و حتی دین ستیز شده اند.
هر مغازه ای ویترینی دارد که برای جلب مشتری آن را بسیار زیبا و شکیل می کند. متاسفانه ویترین و پیشخوان حوزه های دینی ایران شده اند روحانیون حکومتی که اولا فاقد دانش مکفی دینی هستند و ثانیا نگاه ابزاری به دین دارند.لذا دین تبدیل به بیان قدرت شده است.
همین ویترین و پیشخوان موجب شده که بسیاری از جوانان از دین و ایمان و مسلمانی گریزان شوند.
آنان می گویند نتیجه و ماحصل تاریخی حوزه های دینی همین وضعیت مصیبت بار فعلی است.
از کوزه همان تراود که در اوست.حوزه و دین چیزی بیش از استبداد خشونت بار جمهوری اسلامی و وضعیت فلاکت بار فعلی ندارد
بر علمای دین است که حداقل برای نجات دین هم که شده،اعلام کنند که اعمال خشونت و استبداد حکومت،تبعیض های غیر انسانی آن،دزدی و غارت بیت المال،اجبار و اکراه در دین،تبلیغ و ترویج خرافات توسط حکومت ربطی به اسلام و قرآن ندارد و خلاف آن است.
اعلام کنند که طبق نص صریح قرآن پیامبر هم بر دیگران سلطه و سیطره و ولایت ندارد و تنها خدا بر انسان ولایت دارد و تنها ولایت او است که انسان را از ظلمات به نور هدایت می کند و ولایت انسان بر انسان شرک بر خداوند است و به اطاعت انسان از انسان در معصیت خداوند تبدیل می شود و انسان را از نور هدایت الهی به ظلمات اطاعت از قدرت دنیوی به عنوان مصداق عینی طاغوت منحرف می کند.
انسان در صورت مومن بودن تنها در مقابل خداوند مسئول و مکلف است و در جامعه و مقابل سایر انسان ها محق است.
لذا در جامعه و روابط اجتماعی تنها مسئولیت انسان،دفاع،حفظ و حراست از حقوق انسانی است.
اما برای نویسنده این سطور مهم ترین دغدغه ها،حقوق برابر شهروندی مردم ایران بدون تبعیض و نگاه جنسیتی و طبقاتی و قومی و دینی است.دغدغه من حق ورود زنان به ورزشگاهها است،آزادی انتخاب نوع پوشش است،حق طلاق است،حق کار و اشتغال بدون گزینش های اعتقادی و تفتیش عقاید و تبعیض های ناروای جنسیتی و اعتقادی است،آزادی عقیده و بیان است،آزادی خروج از خانه و حق سفر برای زنان بدون اذن و اجازه شوهر است،آزادی حضانت و سرپرستی زنان پس از طلاق یا مرگ همسر است،آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن بدون نظارت استصوابی است،رسیدن به عدالت جنسیتی و عدالت اجتماعی و دموکراسی است،حفظ استقلال سیاسی است که بازیچه ماجراجوییهای حاکمان قرار نگیرد تا از سر اجبار مستعمره چین و روسیه شویم.