محمد قوچانی با بیان اینکه «ملیگرایی چیزی نبوده که فقط در انحصار سلطنتطلبها بوده باشد»، میگوید: کارگزاران و طیفی از اصلاحطلبان که از ملیگرایی میگویند، مصدقی نیستند اما ممکن است به طیف ملیگرایی مصدقی نزدیکتر باشند.
آقای قوچانی در گفتوگویی تفصیلی با انصاف نیوز به پرسشهایی دربارهی مباحث اخیر مطرحشده پیرامون ملیگرایی که از سوی او و همچنین دبیرکل حزب کارگزاران مطرح شده پاسخ داده است.
دو جریان ملیگرایی در ایران داشتهایم که در تعارض با یکدیگر بودهاند
رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران با تاکید بر اینکه ترجیح میدهد از موضع حزب صحبت نکند در پاسخ به این سوال که «آیا طرح بحث ملیگرایی برای رقابت با سلطنتطلبهاست و قرار است پرچم آنها را در دست بگیرید؟»، گفت: ابتدا بیاییم در مورد این سوال تشکیک کنیم. اتفاقا ملیگرایی چیزی نبوده که فقط در انحصار سلطنتطلبها بوده باشد. به نظر میرسد که ما دو جریان ملیگرایی در ایران داشتهایم که در تعارض با یکدیگر بودهاند.
قوچانی در ادامه میگوید: یک جریان در پادشاهی پهلوی خود را نشان میداد. البته آنها هم یک طیف نبودند و در آن جریان هم میتوان افرادی را پیدا کرد که باستانگرا بودند و در نوستالوژی ایران باستان به سر میبردند و معتقد بودند که نظام سلطنتی شکل زیست سیاسی ایرانیان بوده است که به نوعی نژادپرستی منجر شد.
مدیرمسئول و سردبیر «آگاهی نو» دربارهی گرایش دیگری در همین طیف گفت: جریان دیگری هم بود که میتوان اصطلاح ملیگرا را دقیقتر و بیشتر از باستانگرایی دربارهی آنها به کار برد. آنها معتقد بودند که توجه به ایران و ایرانگرایی میتواند وجوه مختلفی داشته و گاه پادشاهی و گاه جمهوری باشد.
او در ادامه افزود: در این طیف امثال آقای فروغی بودند که حتی رسالههایی دربارهی اینکه میتوان حکومت ملی را به شکل جمهوری داشت هم دارند. و الزاماً سلطنتطلب به معنای کلاسیک کلمه نبودند. مجموع این دو گرایش یک طیف را تشکیل میدهند.
ملیگرایی مصدقی در تضاد با ملیگرایی سلطنتی شکل گرفت
قوچانی طیف دیگر را «طیف ملیگرای مصدقی» دانست و گفت: این طیف اساسا در تضاد با فضای ملیگرایی سلطنتی شکل گرفته است و بیش از اینکه پادشاهیخواه باشد، مشروطهخواه بوده است. اوج آن نیز در نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران بوده است و به طور جدی به ملیگرایی پرداخته است و ملیگرایی را در استقلال ایران در مقابل استعمار مستقیم و غیرمستقیم جستجو میکرده است.
او با بیان اینکه «این طیف در باب ملیگرایی هم از مفهوم نژادپرستی و باستانگرایی خیلی دور بوده است» گفت: به قول دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان ملیگرایی به معنای دفاع از حکومت ملی بوده است. حکومت ملی ترجمهی دموکراسی بوده و این همان چیزی است که در مشروطه شکل گرفت.
رئیس کمیتهی سیاسی حزب کارگزاران گفت: حکومت ملی یعنی حکومتی که وابسته به بیگانه نباشد و منتخب ملت خود باشد. اگر به این معنای ملیگرایی توجه کنیم کسی که از ملیگرایی صحبت کند و بخواهد آن را احیا کند در کنار سلطنتطلبها یا در تقابل و رقابت با آنها قرار نمیگیرد.
قوچانی در پاسخ به این سوال که «ایدهی مطرحشده از سوی کارگزاران در کدام یک از این دو طیف جا میگیرد؟»، گفت: ملیگرایی طیفهای متنوعی دارد؛ البته کارگزاران و طیفی از اصلاحطلبان که از ملیگرایی میگویند، مصدقی هم نیستند و نفی طیف اول به معنای آن نیست که در سمت ملیگرایی مصدقی هستند، البته ممکن است به این طیف نزدیکتر باشند.
ملیگرایی به معنای پرداختن به ایران از زاویهی دید یک میهن است
رئیس کمیتهی سیاسی حزب کارگزاران با بیان اینکه «امروز ملیگرایی مفهوم جدیدی پیدا میکند و مقدم بر ایدهی کارگزاران هم است»، میگوید: بر اساس این مفهوم ملیگرایی به معنای پرداختن به ایران از زاویهی دید یک میهن است. «میهن» مفهومی فراتر از یک نژاد و حس نوستالوژیک دارد و در برگیرندهی مفاهیم مدرنتری در اندیشهی سیاسی است. عناصری مثل مصلحت ملی، منافع ملی و هویت ملی به آن چیزی که در گذشته از ملیگرایی استنباط میشد اضافه میشود.
محمد قوچانی، مدیرمسئول آگاهی نو میگوید: میشود در توضیح ملیگرایی به این معنا حداقل هفت عنوان و شاخص را توضیح داد. تمامیت ارضی، حاکمیت ملی به معنای اینکه حکومت و قدرت منبعث از مردم باشد. «مردم» را که واژهای مبهم است را با واژهی «ملت» توضیح میدهیم.
او در ادامهی برشمردن شاخصهای ملیگرایی میگوید: عنوان دیگر، استقلال ملی است. به این معنا که از بیگانه جدا باشیم. فرهنگ ملی عنوان دیگر است که البته توضیح آن دقت بیشتری میخواهد. فرهنگ ملی همان چیزی است که به لحاظ فرهنگی و تاریخی به ما به ارث رسیده و با همهی علاقهای که به ایران به عنوان یک مفهوم قدیم به شکل ایران باستان وجود دارد الزاماً بخش عمدهای از فرهنگ ملی، مربوط به هویت ایران پس از اسلام است که با عنوان اسلام ایرانی دقیقتر میتوانیم دربارهاش صحبت کنیم.
«اسلام ایرانی» به آن معنایی که مشایی میگفت نیست
قوچانی در پاسخ به این سوال که «اسلام ایرانی همان مفهومی است که از سوی اسفندیار رحیم مشایی مطرح شده بود؟»، گفت: «اسلام ایرانی» به آن معنایی که آقای مشایی و این طیف میگفتند نیست و به آن معنایی که هانری کربن میگفت منظور است که یک مفهوم فلسفی خیلی جدی و مکتب حکمی و فسلفی دارد. اسلام ایرانی در تشیع تبلور پیدا میکند. البته در اینجا بحث ما بحث عقیدتی و کلامی نیست و بیشتر بحث سیاسی اجتماعی میکنیم.
او در توضیح بیشتر این مسئله میگوید: ما فکر میکنیم یک ایرانی وجود داشته که این ایران در دورهی قبل از اسلام دارای یک تاریخ و هویتی بوده که در آخرین تقریر آن در دورهی ساسانیان که به ایرانشهر مشهور شده مذهب زرتشت در آن مذهب غالب و حاکم بوده است اما معنایش این نیست که برای ایرانی بودن یا ملیگرایی یا به معنای دقیقتر «ایرانگرایی» باید به مذهب زرتشت برگردیم.
کمکی که ایرانیها به فرهنگ اسلامی کردند کمتر از اعراب نبود
قوچانی در ادامه گفت: ما بعد از حملهی اعراب به ایران، که البته من نمیدانم که این حمله چقدر مبانی دینی دارد (اینجا البته از بعد سیاسی صحبت میکنم نه الهیاتی) چون در زمان پیامبر که این اتفاق نیفتاده و در آن زمان فقط دعوت بوده و در زمان خلافت اعراب این جنگ اتفاق افتاده و در مورد مبنای مذهبیاش معتقد نیستم که این به عنوان جهاد ابتدایی مبنا داشته باشد، ولی به هر حال ایرانیها در یک پروسهی زمانی نهصد تا هزار ساله مسلمان و شیعه شدند و این پروسهی زمانی بخشیاش ممکن است به شمشمیر بوده باشد و بخش عمدهای از آن به میل و رغبت و اعتقاد بوده است. بعد از آن کمکی که ایرانیها به فرهنگ اسلامی میکردند کمتر از اعراب و دیگر اقوام مسمان نبوده است. ایرانشهر در صفویه تبلور پیدا میکند؛ صفویه مذهب البته بحث کلامی نمیکنم فقط بحث سیاسی و اجتماعی است، بر این مبنا یک ایران جدیدی پا میگیرید.
زبان فارسی و اسلام ایرانی رکن رکین ملیگرایی است
این روزنامهنگار با سابقه شاخص دیگر ملیگرایی با این تعریف را زبان فارسی میداند و میگوید: زبان فارسی یک رکن فرهنگ ملی ایران که زبان جدیدی است و زبان باستانی نیست؛ زبانی است که در دوران میانه به وجود میآید و در دوران جدید پرورش پیدا میکند. اهمیت زبان فارسی به این است که ما را به یک ملت تبدیل میکند. حتی زمانی که دولت ملی و دولت – ملت نداشتیم شخصی مثل فردوسی با یک شاهنامه به اندازهی تمام فرهنگستان زبان و ادب فارسی کار میکند.
او در ادامهی بیان شاخصهای ملیگرایی میگوید: رکن دیگر این بحث در باب ملیگرایی جدید فرهنگ ملی است. شاخص فرهنگ ملی این تعریف از ملیگرایی را نسبت به ملیگراییهای دیگری که وجود داشته متفاوت میکند. گرچه زحمات امثال فروغی واقعا قابل تقدیر است ولی اینطور تلقی میشود که نوعی اسلامستیزی و ستیز میان اسلامگرایی و ملیگرایی در دورهی پهلوی وجود دارد. ما اتفاقا فکر میکنیم اسلام ایرانی میتواند رکن رکین ملیت ایرانی باشد و همینطور زبان فارسی.
قوچانی در پایان این بخش از گفتوگو با انصاف نیوز گفت: دو موضوع کاملا جدید هم وجود دارد یکی مصلحت ملی، مصلحت به معنای مدرن کلمه، و دیگری مفهوم منافع ملی در مقابل منافع ایدئولوژیک است. شاخص آخر هم بحث توسعهی ملی است. من فکر میکنم این تمایز نسل جدید ایران دوستان نسبت به نسلهای قدیمی است و ما را از آنها متمایز میکند.
.
انصاف نیوز