در قرآن خبر دادن از توحید به عنوان تنها راه حل برتری طلبی و روابط طبقاتی و تضاد و تلاشی، و برای ایجاد برابری و یگانگی و موازنه عدمی و صلح و رشد طرح شده است و بر این مبنا دو روش و مسیر خلاف یکدیگر در فرد و جامعه نشان داده شده است که :
اولی روش انبیا و خبر دهندگان از برابری و عدم کاربرد زور و عدم تمرکز و تکاثر، و رشدِ در صلحِ ناشی از آن است، که به آن روش امه واحده می گوید و، دومی روش برتری طلبان و مطلق گرایان و بت پرستان و طرفداران تمرکز و تکاثر و کاربرد زور و روابط نابرابر و ستمکارانه و تضاد و تلاشی است، که قرآن به آن روش زور و قول الزور و راه یاجوج و ماجوج ( اجج به معنی آتش افروزی و کاربرد خشونت است ) می فرماید.
در این رویارویی که قرآن در سوره انبیا طرح کرده است، روش انبیا و امه واحده عبارت از :
ایجاد سیستم های فکری و عملی الگو در جهت ایجاد برابری و صلح و رشد به عنوان مناسک برای هر پیامبر و زوجهای همراه او و یارانشان است.
مانند داستان کشتی نوح، که سیستم سازماندهی شده ی فوق یعنی سیستم موازنه عدمی نوح، مجموعه ای شناور در برابری و به سوی صلح و رشد است که در جهان شناور در طوفان های برتری طلبی و ستم و تضادها و روابط نادرست طبقاتی زمان او، راهی برای کندن از اسارت برتری طلبی و نابرابری و اسارت و تضاد، و حل نشدن و غرق نشدن در روابط مبتنی بر زور بوده و هست.
و درداستان ابراهیم این الگوی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیستم هدفمندِ برابر و یگانه ی مبتنی بر موازنه عدمی ابراهیم است که، در مقابل سیستم تنش زا و تخریبی و آتش افروز مشرکین می ایستد و سیستم با آنتروپی مثبت و زور مدار در درگیری با ابراهیم و سیستم پشتیبانش با در بر گیری سیستم آتش افروز و انتقال و تزریق آنتروپی منفی به آن، سیستم با موازنه مثبت و آتش افروز به سیستم با آنتروپی منفی و رشد یابنده در صلح تبدیل می گردد.
و سیستم با موازنه عدمی و آنتروپی منفیِ ابراهیم، تضاد و تخریب و تنشها و زورگوییهای آتش افروزانه و نابودکننده تدریجی برتری طلبان را خلع سلاح کرده، و آتش و موازنه مثبت و آنتروپی مثبت را، با برابری و یگانگی و صلح و رشد مبتنی بر موازنه عدمی، به آنتروپی منفی تبدیل کرده و زندگی سرسبز، و صلح و رشد را جایگزین سیستم مبتنی بر زور و تضاد و تلاشی و آتش می نماید.
در رابطه با موسی؛ حرکت دادن قوم بنی اسرائیل برای تمرین سیستم اقتصادی وسیاسی و فرهنگی و اجتماعی به عنوان امه یگانه در صلح برای رشد انجام گرفته است، که در این راه موسی طرفدارانش را به صحرای سینا می برد تا در آنجا ساختن فرد و جامعه در رشد که در دره شعیب تمرین کرده است را در مقیاسی بزرگتر تمرین وذکرکند: این تمرین توحید و ایجاد سیستم توحیدی در رابطه ی با همه انبیا بوده است و کار آنها بیان راه و روش فکری و عملی روشن و ایجاد سیستم شفافِ برابر و یگانه ی رشد بر مبنای عدم کاربرد زور و صلح بوده است، در این رابطه حرکت دورانی و چرخشی یعنی طوافِ عیسی با جریان فکری و عملی اش (سیستم پشتیبانش)، در منطقه خودش به همراه طرفدارانش که همچون طواف حج، تمرین برابری و یگانگی انسان و طبیعت به دور مهد و زمینه ی حرکتش، تمرین برابری و عدم تمرکز و صلح و رشدِ در راه صفات بینهایت خداوند بوده است.
همچنین ارائه ی سیستم تمرین توحید در برابری ویگانگی و عدم کاربرد زور برای صلح و رشد در آن، توسط محمد و سیستم پشتیبانش در مدینه، که نمونه عملی تمرین روش سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی توحیدی حج است می باشد. حج نیز مناسک و تمرین سیستم فکری و عملی اسلام و قرآن در موازنه عدمی برای برابری و یگانگی و رشد در صلح است. در نهایت حج افق رویداد انسان در برابری و یگانگی و موازنه عدمی در تحت جاذبه ی صلح و رشد به صفات بینهایت خداوند است.
در هر یک از این سیستم سازیها، انبیا همواره زوج هایی بوده اند که انتقال پیام در اولین مدار فکری و حرکتی توسط آنها صورت پذیرفته است.
در حلقه های بعدی، انتقال روش توسط جریان یا حواریونِ فکری و عملیِ منطبق با برابری و یگانگی و موازنه عدمی و صلح با نفی برتری طلبی و کاربرد زور در روابط، به ناس یعنی همه مردم، و بر مبنای حقوق برابر و در انسجام و یگانگی و صلح و برای رشد همگانی و همه جانبه صورت می پذیرفته است. که حج نمود عالی و کامل آن میباشد، و همه نهضت های انبیاء همین طور شیوه های انتقال پیام و روش فکری و عملی را از ابتدا به سیستمهای پشتیبانی و همگان را داشته اند که :
کشتی نوح و یاران همخوان و هم ریتمش که سیستم پشتیبانِ نوحِ سراینده و همخوانِ برابری و یگانگی شناور بر موازنه عدمی بود، در سیستم مبتنی بر زور و روابط زورمدارانه ی ظالمانه که نتیجه ی تضاد انسان با فرد و جامعه و طبیعت بود، نیز سیستم پشتیبان و خط اول مبارزه با سیستم برتری طلبانه در زمان خود بود.
مانند عصای موسی در تشکیل و تمرین امه واحده و سیستم مبتنی بر آن، که کمک و پشتیبان موسی و هارون و مدافع خط اول و مبارزِ گشاینده ی مسیر مبارزه بوده اند، که گشودن راه عبور موسی و بنی اسرائیل در آب و در آوردن آب و نیروی محرکه و رشد از کوه به تعداد 12 رود و جریان نیروی محرکه ی رشد که هر گروه اجتماعی هم خوان را بر مسیر یکی از آنها قرار داد تا با هم بر مبنای سطح سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی هر بخشی از قوم موسی برای برابری و یگانگی و رشد تمرین کنند.
حواریون عیسی که از حور به معنی جریان فکری و عملی می آید و به معنی جریان فکری و عملی منطبق با روش موازنه عدمی عیسی بوده و هستند نیز، نیروی پشتیبان و تکیه گاه و صف اول مبارزه خشونت زدای عیسی با روابط زور و روابط طبقاتی خشونت گرای حاکم بوده اند، و طواف کنندگان همراه آنها نیز توده های طرفدار و یا منطبق با روش برابری و یگانگی و صلح و رشد در آن بوده اند که با عیسی و جریان فکری اش تمرین زندگی در موازنه عدمی می نموده اند.
آن مائده ای که سیستم پشتیبان و حواریون عیسی از عیسی طلب میکنند و عیسی نیز از خداوند درخواست می نماید اصل و مبنای تمرین فکری و عملی برابری و صلح و رشد، یعنی موازنه عدمی است.
یاران پیامبر و هسته های اولیه مسلمانان مبارز در مکه و همچنن در مدینه، جریان فکری و عملی و سیستم پشتیبان در مبارزه برای برابری و یگانگی و موازنه عدمی و برای صلح و رشد محمد بوده اند، که این نیروی پشتیبان وظیفه تمرین خود در صلح و رشد و همچنین وظیفه انتقال روش فکری و عملی حقوق همگانی و همه جانبه به توده ها را بر عهده داشته است.
این امر به طور روشن در سوره انبیا به شکل زیر نشان داده شده است :
قَالُواْ یَاوَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ(14)
ویل : یعنی چاه و سقوط به پایین.
گفتند آنگاه سقوط و هلاکت سهم ما است زیرا ظالم بودیم.
فَمَا زَالَت تِّلْکَ دَعْوَئهُمْ حَتىَ جَعَلْنَهُمْ حَصِیدًا خَامِدِینَ(15)
حصد: اصل الحَصْد- درو کردن و چیدن محصول است. زمن الحصاد و الحَصَاد- موقع درو کردن- مثل، زمن الجداد و الجداد وقت چیدن خرما از نخل، و خداى تعالى گوید: (وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ- 141/ انعام یعنى خوب درو کردن که با پرداختن سهم دیگران به روز خوب براى درو کردن تعبیر شده است. که حصید اشاره به از جاى برکنده و نیست شده است. خمد: خمود: فرو نشستن زبانه آتش است «خَمَدَتِ النَّارُ خُمُوداً: طَفِئَ لَهَبُهَا» (مفردات)
پس این ظالمان مداوم این را تکرار می کردند که ما به خاطر ظلم نابود خواهیم شد، تا اینکه به نتیجه ی اعمالشان و تضاد و تلاشی رسیدند و آنها را بدون رسیدن به نتیجه مورد نظرشان از تمرکز و تکاثرشان و بدون محصولی چیده شده و خاموش گرداندیم بدون هیچ رشدی، و آتش درونی و برانگیختگی و استعدادها و امکانات خود را از دست دادند.
آنها نیروی محرکه رشد که در هر سیستم و هر فرد و خود آنها بود، و باید در مسیر رشد همگانی و همه جانبه سیستم کار می انداختند را ، بدون رسیدن به رشد، از برانگیختگی انداختند و خاموش کردند و بی هدف و پوچ رها شدند و دچار تضاد و تلاشی گشتند .
وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنهُمَا لَاعِبِینَ(16)
لعب : لَعْب بمعنى بازى از ریشه لُعَاب که همان بزاق و آب دهان است گرفته شده، فعل آن- لَعَبَ یَلْعَبُ لَعْباً- است یعنى بزاق دهانش جارى شد، امّا- لَعِبَ فلان- با کسره حرف (ع) در موقعى است که کسى کارى را بدون قصد و هدف و مقصد صحیحى انجام دهد، مضارعش- یَلْعَبُ و مصدرش- لَعِباً- است.
ما آسمان و فضای بالا و زمین و پایین و مهد حرکت و سقفها را و مراحل بین آنها را بدون هدف نیافریدیم هر شروع و هر محدوده و نهایت و هر مرحله حرکتی هدفی دارد و بدون هدف نیست.
لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لهْوًا لاَّتخَّذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن کُنَّا فَاعِلِینَ(17)
لهى: لَهْو: آن چیزى است که انسان را از آنچه که براى او لازم و مهم است باز می دارد.- لَهَوْتُ بکذا- و لَهَیْتُ عن کذا- هر دو عبارت یعنى با لهو از آن کار باز ماندم.
اگر اراده می کردیم که آن را بر مبنای پوچی و بازدارنده از رشد و بدون مرحله بندی حرکتی رشد برای هدف قرار دهیم به تحقیق از سمت خودمان آن را انجام می دادیم و هیچ رشد و هیچ تکاملی و تکوینی در هیچ مرحله ای از آغاز در کار نبود و چیزی بوجود نمی آمد و عملی صورت نمی گرفت و اصلا خلقی یعنی آفرینش و تکاملی صورت نمی گرفت.
بَلْ نَقْذِفُ بالحْقِ عَلىَ الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ(18)
وجود خلقت به معنی آفرینش و تکامل در رابطه با هدفداری و آفرینش و تکامل مرحله ای ناشی از آن و برای آن معنی پیدا میکند، و ما حق و روش حرکت رشد یابنده دائمی مبتنی بر سیستم باز و افق بینهایت را، بر باطل یعنی حرکت و روش حرکت کاهنده و تحلیل رونده و بر مبنای سیستم بسته با افق محدود و نابود شونده می اندازیم، پس باطل را نابود می کنیم و باطل می رود.
باطل چون هدفش استراتژیک و بینهایت نیست و بنا بر این، هدفش بینهایت نخواهد بود و در نتیجه قادر به حرکت دائمی رشد یابنده نیست، و چون هر حرکت و هر مرحله آن نیز برای هدف بینهایت نیست، مرحله بندی رشد آن نیز بنا بر امکانات و استعدادهای رشد به بینهایت نیست.
هدفِ باطل، نسبت به هدف حق و افق بینهایت حق و هدف بینهایت آن، هدف کوتاه مدت و نزدیک بین، لعب و بی هدفی است و بنا بر این، هر هدف کوتاه مدت و سطحی نگری باطل، و در مسیر حرکت جذب شدنی است و قادر به حرکت دائمی و رشد یابنده نیست.
باطل، در مقابل حق و مرحله بندی برای هدفِ بینهایت حق ، کوتاه مدت و سطحی و بی دقتی و درجا زدن و عقب گرد و گیجی است مانند نابینا بودن و دور خود گشتن است و بی هدفی، و پوچی ناشی از بی هدفی، و گشتن دور خود و در سیکل عدم رشد ماندن و بازی، شما را به سقوط در سیستم بسته و تضاد و تلاشی ناشی از آن خواهد برد.
وَ لَهُ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِندَهُ لَا یَسْتَکْبرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لَا یَسْتَحْسرُونَ(19)
حسر : الحَسْر، برهنه کردن و برداشتن پوشش از چیزى که بر آن قرار گرفته، گفته مىشود: حَسَرْتُ عن الزّراع- از آستین و زره برهنه شدم.حَاسِر- کسى است که زرهاى و خودى، بر تن و سر او نیست. فلان کریم المَحْسِر- کنایه از آگاهى و آزمودگى اوست.ناقه حَسِیر- شترى است که نیرو و گوشت او از بین رفته و ضعیف شده.الحَاسِر:کسى که همه قوایش از بین رفته که او را حاسر و محسور هر دو گویند (هم اسم فاعل و هم اسم مفعول) امّا گفتن- حاسر- به شخص کوفته و خسته و از پا در آمده باین تصوّر است که قواى بدنیش را از دست داده و امّا نامیدن چنین شخص به- مَحْسُور- باین تصوّر است که رنج و زحمت، نیرو و توان او را بکلّى از او گرفت.
و برای اوست همه کسانی که در آسمانها و زمین هستند ، و کسانی که نزد او و منطبق با برابری و صلح و رشد بر مبنای عدم زور هستند در مسیر کوبیدن و پیمودن راه او هیچ برتری طلبی نمی جویند، و در مسیر برابری و یگانگی و صلح و رشد دائمی حرکت می کنند. و بنا بر این هیچ زمان هدف بینهایت و افق و سیستم باز را رها نکرده، و بعلت دید استراتژیک و دیدن بینهایت، هیچ زمان در رابطه با مبارزه با خستگی و وا دادن از حرکت دائمی بی دفاع نخواهند شد. در مقابلِ جذبِ به مطلق های در راه رشد و چسبیدن و ماندن در مسیر، سیستمهای دفاعی شاملِ سیستم های بازیافت نیرو و آنتروپی منفی خواهند داشت و به حرکت و شناوری بینهایت و به رشد دائمی ادامه خواهند داد.
یُسَبِّحُونَ الَّیْلَ وَ النهَّارَ لَا یَفْترُونَ(20)
فرى: … وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى طه: 61. فرى در اصل بمعنى قطع و شکافتن است در اقرب آمده: «فَرَى الشَّیْءَ فَرْیاً: قَطَعَهُ وَ شَقَّهُ» بعد گوید خواه بجهت افساد باشد مثل بریدن و شکافتن درنده و خواه براى اصلاح باشد مثل قطع چرم بوسیله خیّاط. راغب گوید: فرى قطع براى دوختن و اصلاح و افراء قطع براى افساد است همچنین است قول طبرسى ذیل آیه 48 نساء فیومى در مصباح گفته:«فَرَیْتُ الجلد: قطعته للاصلاح».
افْتِرَاء: بمعنى جعل دروغ و چیزى از خود در آوردن است مثل وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً انعام:21. کیست ظالمتر از آنکه بر خدا دروغ ببندد. و مثل أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِهِ یونس: 38.بلکه می گویند قرآن را ساخته است بگو یکسوره بمانند آن بیاورید. افترا یعنی قطع مسیر برابری و صلح و رشد با قول و عمل زور.
بنا بر رها نکردن افق بینهایت و سیستم باز بینهایت و مطلق نکردن هیچ چیز به شناوری تدریجی و بدون وقفه خود ادامه می دهند ، در تاریکی و روشنایی ، و به همین دلیل نفی همه مطلق ها و جذب نشدن در مسیر شناوری درمسیر هیچ راه بندی وجود نخواهد داشت و هیچ مطلقی سر راه نخواهند داشت تا در میانه راه آنها را به مسیر بچسباند و مانع تداوم حرکت و شناوری به سوی رشد بینهایت گردد.به شناوری دائمی در روز و شب ادامه می دهند و چیزی نمی تواند مسیر حرکت آنها در برابری و صلح و رشد بر موازنه عدمی را قطع کند و سد راه رشد دائمی آنها بگردد.
أَمِ اتخَّذُواْ ءَالِهَهً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنشِرُونَ(21)
نشر : نَشْر این واژه براى- لباس- نامه- ابر- نعمت و سخن بکار میرود یعنى گسترده شدن و باز نمودن و بسط دادن آنها. در آیه گفت:وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ- التکویر/ 10 «2» زمانى که نامهها باز و گسترده شد و آیه:وَ هُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ … وَ یَنْشُرُ رَحْمَتَهُ-
آیا اینکه مطلقی و معبودی از سطوح پایین حرکتی انتخاب کرده اند، آن مطلق ها میتوانند که سدهای مسیر حرکت رشد دائمی، و سیستم بسته ی آنها را باز کنند و آنها را از سیستم بسته به سیستم بینهایت هدایت کنند و نشر دهند ؟
آیا معبودی غیر بینهایت و از مطلق های محدود و سیستمهای بسته، آنها را از رشد باز نمی دارد و به حرکت بینهایت ادامه می دهند ؟
لَوْ کاَنَ فِیهِمَا ءَالهَهٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ(22)
فسد : خارج شدن از انسجام و ایجاد تضاد و تلاشی ، لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ (205 بقره). إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَهً أَفْسَدُوها (34 نمل). إِنَّ اللَّهَ لا یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ (81 یونس).وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ (220 بقره) «1». ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بما کسبت ایدی الناس (41 روم)
و اگر معبودی و مطلقی غیر از جمیع صفات بینهایت خداوند در هدف و مسیر داشتند از مسیر حرکت تدریجی و دائمی به سمت افق بینهایت باز می ایستادند و در مسیر می ماندند و راه بند می شدند و به سیستم بسته و تضاد و تلاشی می رسیدند ،
پس شناوری فقط با نفی همه مطلق ها و با هدف قرار دادن صفات بینهایت او ممکن است و مسیر شناوری با هدف بینهایت و نفی مطلق ها از آن اوست، سیستم باز و هدفمند بینهایت هستی، هیچ سیستم بسته و محدودی را شامل نمی شود و بنابراین شناوری بینهایت آن محصول هدف قرار دادن صفات بینهایت اوست ، و به علت هدف گرفتن سیستم بینهایت، در مجموعه ی هدایتی و کنترلی هیچ گونه نیروی جاذبه ای سر راه حرکت مداوم وجود ندارد تا سیستم را دچار تضاد و ایستایی کند .
وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا مُوسىَ وَ هَرُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِیَاءً وَ ذِکْرًا لِّلْمُتَّقِینَ(48)
و همانا ما بخشیدیم به موسی و هارون فرقان را ؛
فرقان: که تفاوت رحمانیت و رابطه همه جانبه و رشد همگانی و تقسیم ثروت و قدرت و عدم زور در سیستم باز، با تمرکز و تکاثر و رابطه یکطرفه و مبتنی بر مطلق ها و روشهای تمرکز و تکاثر در سیستمهای بسته است.
یعنی ما به موسی و هارون اعطا و بخشش و ایجاد زمینه برای رشد همه جانبه و همگانی را به عنوان تفاوت اساسی و روشنگری بین سیستم باز توحید و سیستم شرک را دادیم یعنی حقوق دائمی و برابر همگان را .
و ضیاء که : بیان و تفصیل سیستم باز و روشنایی عدم زور و عدم تمرکز، و توحید روشنایی بخش راه اندیشه و عمل و راهنمایی و روشنگری ، با یگانگی و برابری با عمل به همان حقوق انسانی روشن عام و فرقان است .
و ذکر که : به معنی تمرین مداوم روش حرکت بر مبنای سیستم باز با افق بینهایت و در برابری برای حفظ روح خداوندی دمیده شده در همگان، منطبق با روح توحیدی جاری در هستی و روح و اصول قرآن در انسانها می باشد.
اینها یعنی فرقان و ضیاء و ذکر سه مرحله از روش آگاهی و آگاهی بخشی انبیا و موسی و روش فکری و عملی انبیا در انطباق با کتاب هستی و و روح خداوندی انسانها بوده است و میباشند. و همه برای انقلاب و برانگیختگی دائمی فرد و جامعه برای برابری و صلح و رشد بر پایه موازنه عدمی عمل می کنند.
از انجا که سوره انبیاء پس از سوره طه آمده و در قرآن و سوره طه داستان مبارزه و آگاهی بخشی موسی و هارون به عنوان پرچمدار توحید بیشترین میزان آیات را دارا است و همچنین داستان موسی و هارون تا زمان نزول قرآن کاملترین و پیچیده ترین امر مستمر تاریخی بوده، در سوره انبیاء داستان موسی و هارون قبل از داستان نوح ذکر شده است.
وَ الَّتىِ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَ جَعَلْنَاهَا وَ ابْنَهَا ءَایَهً لِّلْعَلَمِینَ(91)
و آنکه حفاظت کرد سیستمهای ورودیش را و بنا بر این دمیدیم از روح خودمان در آن ورودیها و آن را و پسرش را نشانه سیستم رشدیاب و بینهایت در هستی قرار دادیم . در اثر رشد اجتماعی و تکامل مبارزه برای رهبری و سیستم باز و رشد همه جانبه و همگانی، نسل بعدی رهبری با زنان شروع میشود با مریم، اینجا رهبر مریم است و عیسی زوج مبارزاتی مریم است.تا مریم پیامبران فقط مرد بوده اند و از اینجا مریم قبل از عیسی پیام آور بوده و عیسی زوج رسالت مریم است همانطور که هارون زوج رسالت موسی بوده است.
إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ(92)
همانا این سیستم هدفدار واحد شما است، و من پرورش دهنده هستی و این سیستم هستم، پس این مسیر را بپیمایید. هر پیام و پیامبر خود یک سیستم کامل و منسجم و متقارن از پیام آوران و یاران و همراهانشان است و در عین حال همه پیام آوران خود یک سیستم و امه واحد سیستمی هستند که در برابر سیستم برتری طلبی و شرک ایستاده اند. و من رب و هدف و پرورش دهنده شما هستم پس این مسیر را بپیمایید.
وَ تَقَطَّعُواْ أَمْرَهُم بَیْنَهُمْ کُلٌّ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ(93)
و به تدریج مولفه های پیام و روش را بین خودشان بریده بریده کردند و پیام و مسیر را از یکپارچگی در آوردند ولی هستی یکپارچه هست و همه به سوی خداوند و هستی توحیدی رجعت می کنند و با آن محک زده میشوند. و در برخورد هر سیستم و هر جریان با هستی و قوانین آن است که، هر سیستم انطباق و رشد، و یا عدم انطباق و و تضاد و نابودی خود را مشخص می کند.
فَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا کُفْرَانَ لِسَعْیِهِ وَ إِنَّا لَهُ کَتِبُونَ(94)
پس کسانی که در انطباق با هستی و سیستم امه واحده قرار گرفتند و مسیر سیستم باز را کوبیدند و پیمودند و برای صلح تلاش کردند و ایمان داشتند به روش امه واحده توحیدی و سیستم باز و صلح، پس عمل ایشان و تلاششان منطبق با سیستم هستی بوده و پوشیده نخواهد شد و ما ان را در سیستم باز قرار داده جزیی از سیستم بینهایت هستی شده و برهم افزا می نماییم .
وَ حَرَامٌ عَلىَ قَرْیَهٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا یَرْجِعُونَ(95)
و این بر هم افزایی سیستمی با سیستم هستی و رشد حرام است و عملی نخواهد بود در جوامعی که بر اثر سیستم بسته و شرک به تضاد و آنتروپی مثبت و موازنه مثبت و تلاشی رسیدند و نابود شدند. آنها به سیستم باز و رشد و ضرورت آن و تنها راه رهایی بودن آن توجه نمیکنند . و راه رشد را همان سیستم بسته و تضاد و کاربرد زور میدانند، پس به سیستم باز و صالحات و عدم کاربرد زور و رشد رجوع نمیکنند و در آن میمانند. در نتیجه و به علت ماندن در سیستم بسته و خشونت زا و افزایش تخریب، خشونت و تمرکز قدرت در سیستم افزایش پیدا می کند. تا اینکه :
حَتىَّ إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُم مِّن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلُونَ(96)
تا اینکه آتش افروزان و یاران آتش بیارشان که در سیستمهای بسته و خشونت زا ی طبقاتی رشد کرده اند و نقاط تمرکز و تکاثر قدرت و ثروت را تصرف کرده اند از هر مکان و محل تمرکز و تکاثر و سلطه ای سرازیر می گردند و سعی بر استقرار هر چه بیشتر زور و خشونت و تضاد و تلاشی می نمایند.
وَ اقْترَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِىَ شَاخِصَهٌ أَبْصَرُ الَّذِینَ کَفَرُواْ یَاوَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فىِ غَفْلَهٍ مِّنْ هَاذَا بَلْ کُنَّا ظَلِمِینَ(97)
و وارد و نزدیک به وعده مبتنی بر انطباق با حقوق یا غیر آن می گردند، و آنچه وعده داده شده است را خواهند دید، هم وعده نادیده گرفتن حقوق را که باعث رشد نیروهای مبتنی بر زور و تکاثر آن نیروها گردیده و همچنین برخورد نهایی سیستم هستی مبتنی بر عدم تکاثر و نیروهای امه توحیدی با انها نزدیک می شود. پس ناگهان توجه آنها که فرق سیستمهای بسته و باز و ضد رشد و رشد یاب را می پوشاندند و بر کارایی روش قدرت و خشونت زایی تاکید می کردند، به این نکته جلب می گردد که آنها با روش برتری طلبی و سیستمهای بسته خشونت طلب و تمرکز و تکاثر طلب در غفلت از بر هم افزایی تمرکز و تکاثر و خشونت و تضاد و و تلاشی سیستم بودند، و بنا بر این می گویند که : ظالم بودیم و سیستمی را ساختیم که خود ما را نیز در چارچوب خود گیر انداخته و در برخورد با هستی و نیروهای توحیدی هستی نابود می کند.
إِنَّکُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ(98)
همانا شما و آنچه عبادت می کنید و پیروی می کنید از غیر خداوند، سیستم بسته ای هستید که اجزای تشکیل دهنده آن مطلق های کوچک و بزرگی است که در ذهن و عمل شما جای دارند، و با آنها محدوده ی بسته و دارای دیوارهای بلندی به بلندای مطلقهای خود میسازید که جهنام و چاه عمیق نام دارند و شما هرلحظه در حال ورود به آن قرار دارید و هر لحظه مداوم به آن وارد میشوید. و هیچ راهی برای خروج از سیستم بسته برای خود نگذاشته اید.
در ادامه بحث آیات سوره حج درباره منسک و روش سیستم برابری و یگانگی اسلام و سازماندهی و تمرین خطوط اول و دوم و سوم مبارزه با خشونت و همچنین ایجاد امه واحده و خشونت زدایی توسط محمد بن عبدالله را بررسی می کنیم :
وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنَا مَنسَکاً لِّیَذْکُرُواْ اسْمَ اللَّهِ عَلىَ مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَهِ الْأَنْعَامِ فَإِلَاهُکمُ إِلَاهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُواْ وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ(34)
. قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ انعام: 162. بگو: نمازم و مطلق عبادتم و زندگیم و مرگم براى خداى ربّ العالمین است، صلاتی یعنی روش وصل شدن و پیوستنم به دیگران و نسکی روش اتحاد همگانی و سیستم اجتماعی و روش حقوق جمعی است، حیات نیز رشد در عدم زور و مماتی نیز تغییر و روش برانگیختگی برای رشد است . إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ … هود: 23. فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ: بقره: 200. مناسک بمعنى عبادتهاى حجّ است وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ بقره: 128. «أَرِنا» را در آیه تعلیم معنى کردهاند یعنى عبادتهاى ما را بما تعلیم کن و شاید مرا از آن بصیرت باشد یعنى ما را در عبادتهامان بصیرت و بینائى بده بعضى مناسک را مواضع اعمال حجّ دانستهاند. فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ- 2/ 200. وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ- 22/ 34. لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً هُمْ ناسِکُوهُ- 22/ 67.
بهم: البُهْمَه یعنى سنگ سخت، آدم شجاع را نیز از نظر تشبیه سنگ سخت- بهمه- گویند و به هر چیز محسوسى که به سختى احساس شود، و هر چیز قابل تعقّلى که براى فهم و عقل، درکش مشکل باشد آنها را نیز مبهم گویند.أَبْهَمْتُ الباب- درب را طورى بستم که براى باز کردنش راهى نیست. بَهِیمَه- هر چیزى است که نطق و سخن ندارد و در صدایش گنگى، و ابهام هست، امّا در عرف، پرندگان و وحوش را هم بهیمه- گویند و خداى تعالى فرموده: (أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَهُ الْأَنْعامِ- 1/ مائده) (از میان وحوش ستوران چرندهاش بر شما حلال شده است یعنى شتران و گوسفندان و آنچه را که در قرآن بیان شده).
لیل بَهِیم- که- بهیم- بر وزن فعیل در معنى- مفعل- است یعنى شبى که تاریک شده و بخاطر ظلمتش همچون کارى مبهم است یا لیل بهیم- که بهیم در معنى مفعل است، زیرا هر چیز ظاهرى در آن شب پوشیده و مبهم مىشود، پیدا نیست و فهمیده و دانسته نمىشود.
برای هر امتی و جامعه هدفداری، و برای پیمودن و کوبیدن مسیر رشد و با هدف رشد به صفات بینهاتی خداوند، یک روش حرکت جمعی و همگانی برای رشد در برابری و صلح یا منسک گذاشته ایم، که با تمرین آن حرکت جمعی در مسیر، و با استفاده بهینه از نعمتهای پیچیده و غیر واضح در مسیر رشد ناشی از تمرین روشهای جمعی رشد، به صفات بینهایت خداوند می رسند. پس در نتیجه این رشد که ناشی از دریافت ورودیهای از نعمتهای اصولی پیچیده و غیر واضح و عمیق است، به این می رسید که هدف و معبود شما، همان ورود در صلح و تمرین فروتنی و افتادگی برای برابری و صلح است و بشارت باد کسانی که با فروتنی و نفی برتری طلبی این مسیر و مجموعه روشهای رشد به بینهایت را می پیمایند .
الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابرِینَ عَلىَ مَا أَصَابهُمْ وَ الْمُقِیمِى الصَّلَوهِ وَ ممِا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ(35)
ذکر : تمرین و تکرار برای جا افتادن در ذهن و عین ، وجلت : درک عظمت و خشوع و افتادگی در برابر عظمت ، قلوب : جهت گیریها
فروتنان و برابری طلبان و نرمخویان آنهایی هستند که : زمانی که از نظر فکری و عملی، تمرین انطباق با صفات بینهایت خداوند و تمرین صفات خداوند را می نمایند، سمتگیریهایشان در راستای درک بینهایت و دید دراز مدت در راستای افق بینهایت است، و صبر کنندگان و تحمل کنندگان بر آنچه در مبارزه با تضاد و خشونت و در مبارزه در راه رشد به صفات بینهایت خداوند به آنها می رسد، و بنا بر این ایستادگی کنندگان در مسیر مبارزه برای صلح و رشد، و قیام کنندگان دائم برای وصل به مسیر و مدار برابری و یگانگی و بخشش آنچه به آنها اعطا شده برای پر کردن فواصل بین انسانها از هر نظر می باشند.
وَ الْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکمُ مِّن شَعَائرِ اللَّهِ لَکمْ فِیهَا خَیرٌ فَاذْکُرُواْ اسْمَ اللَّهِ عَلَیهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبهَا فَکلُواْ مِنهَا وَ أَطْعِمُواْ الْقَانِعَ وَ الْمُعْترَّ کَذَالِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ(36)
وجب: وُجُوب همان ثبوت و پایدارى قطعى است،(وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ «1»- 36/ نساء) یعنى با همسفر و نزدیک.شعور : درک ظریف و عمیق و ریزبین. سخر : التَّسْخِیر: حرکت دادن و راندن به سوى هدفى معیّن. صفف: صَفّ این است که تو چیزى را بر یک خط مساوى قرار دهى مثل صفّ مردم و درختان.
و آن سطحهای عملی و روشهایی که برای شما قرار داده شده است، روش های تکاملی برای افزایش درک شماست و برای رشد شما قرار داده شده است.پس تمرین کنید رشد به سوی صفات بینهایت خداوند را با انها در برابری و صف اندر صف بدون هیچ برتری.
پس گاهی که متوجه سود این روشها و رشد دهندگی آنها شدید از انها استفاده کنید و مورد تمرین قرار دهید و این تجربه روشهای رشد جمعی را منتقل کنید به انسانهای همراه شما در این مدار روشهای جمعی و تداوم آن، چه آنها که درخواست کننده هستند و چه آنها که درخواست کننده نیستند به طور برابر همگان را از آن بدهید، به این شکل ما آن روشهای جمعی رشد را در اختیار شما قرار دادیم باشد که از انها استفاده مناسب در راه رشد به صفات بینهایت خداوند انجام دهید.
لَن یَنَالَ اللَّهَ لحُومُهَا وَ لَا دِمَاؤُهَا وَ لَاکِن یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنکُمْ کَذَالِکَ سَخَّرَهَا لَکمْ لِتُکَبرُّواْ اللَّهَ عَلىَ مَا هَدَئکمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ(37)
نَوْل همان تناول و گرفتن است.
با درک عمق مفاهیم و رفتار آن روشهای فکری و عملی جمعی (مناسک) خواهید دید که نتیجه آنها در رشد به سوی صفات بینهایت او است که به شما خواهد رسید، هیچیک از خود آنها مستقیما به خداوند و صفات بینهایت او نمی رسد. سطوح و گوشتها و خونها یعنی اعضا و اجزا و اعماق حرکتی به خداوند و صفات او نمی رسد، ولی کارکرد و نتیجه ی تمرین آن اصول و رفتار، در حفظ برابری و رشد فردی و جمعی جریان توحیدی در صلح و عدم کاربرد زور است که به انسان و هستی می رسد. بدین روشها و مناسک، راه رشد برای شما قرار داده شد، تا به تدریج صفات بینهایت خداوند را برتر از هر چیز داشته باشید تا هدایت گردید و این، بشارت است برای کسانی که برای دیگران و در نتیجه خود و همگان زمینه ی رشد ایجاد می کنند.
* إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحُبُّ کلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ(38)
همانا خداوند دفاع می کند، با اصول و روشهای رشد همگانی به صفات بینهایت و نفی مطلقها و ایجاد زمینه رشد، از کسانی که به آنها ایمان دارند. خداوند دوست ندارد و جذب نمی کند ظالمان و پوشانندگان رشد به صفات بینهایت خداوند را و آنها در مسیر رشد قرار نمی گیرند. هر خیانت کننده به روش برابری و صلح و رشد در جهت ممانعت از برابری و صلح عمل کرده با زور و ستم جلوی حرکت در سمت رشد به صفات بینهایت را گرفته و این راه را می پوشانند.
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُواْ وَ إِنَّ اللَّهَ عَلىَ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ(39)
اجازه داده شد( به کسانی که با ظلم و ستم جلوی مسیر آنها به صفات بینهایت و برابری و صلح و رشد گرفته شده و به آنها تجاوز شد) برای جنگ و دفاع از خود. و همانا صفات بینهایت خداوند ، جاری و حاکم بر هستی بوده و بر یاری آنها که به مسیر رشد به صفات بینهایت خداوند ایمان دارند قادر و توانا هستند.
الَّذِینَ أُخْرِجُواْ مِن دِیَرِهِم بِغَیرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُواْ رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَ لَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِىٌّ عَزِیزٌ(40)
هدم: هَدْم خراب شدن ساختمان، هَدَمْتُهُ هَدْماً- ویرانش کردم.صوامع : هر ساختمانى که سرش بلند و باریک و بهم برآمده باشد. بیع : البَیْع یعنى دادن چیزى با ارزش و گرفتن قیمت آن (داد و ستد و مبادله متاع و پول).ارتباط دو طرفه.
آن کسانی که از سرزمینهایشان و مسیرهای زندگی و حرکتیشان بر خلاف حقوقشان اخراج شدند و بر خلاف حقوق انسانی همه انسانها و به جرم تقاضای داشتن حق برابر با همگان و زندگی در برابری و صلح و رشد. و اگر نبود که خداوند و رشد به صفات بینهایت او در هستی دفع نمی کردند بعضی را توسط بعضی، به تحقیق نابود می شد، هر نوع سیستم فردی و یا بریده و منفک از دیگران، و هر رابطه دو طرفه، و هر ارتباط گروهی و جمعی و یگانگی، و هر جمع و محل انطباق با رشد به صفات بینهایت خداوند که در آنها رشد به صفات بینهایت خداوند بسیار و هر زمان تمرین می گردد، و خداوند یاری می کند به تدریج با این دفاع از کسانی که او را برای انطباق هستی و انسانها و جامعه با رشد یاری کنند و همانا خداوند و جمیع صفات بینهایت او قدرتمند و شکست ناپذیرند.
الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فىِ الْأَرْضِ أَقَامُواْ الصَّلَوهَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّکَوهَ وَ أَمَرُواْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْاْ عَنِ الْمُنکَرِ وَ لِلَّهِ عَقِبَهُ الْأُمُورِ(41)
خداوند و جمیع صفات بینهایت خداوند و هستی از کسانی دفاع می کند که زمانی که در سطوح ابتدایی و مهد های حرکتی و زندگی قرار گرفتند، قیام می کنند برای وصل شدن به هستی و همگان، و ایجاد برابری، و ایجاد روابط رشد یابنده در آگاهی و شناخت، و حرکت از آنچه شناخته شده است و نهی از نا آگاهی و نفی مسیر ناشناخته و ناآگاهانه و دوری از جهل و عدم شناخت، و نهایت و محک همه مسیرها در انطباق با رشد یا عدم رشد همان مسیر صفات بینهایت خداوند است .
در اینجا تعریف مساجد که در آن تمرین رشد می شود را روشن می نماید که: هر مکانی است که شکل گیری حرکت در آن بر مبنای انطباق با قیام برای یگانگی و وصل شدن به مسیر ایجاد برابری و رشد دادن به شکل ایجاد روابط برابر و ایجاد صلح، و رشد دادن از آنچه شناخته شده و معروف و دوری از جهل و عدم شناخت است، و در نهایت محکِ سیستمِ انطباق با مسیرِ رشد، انطباق و یگانگی با رشد به صفات بینهایت خداوند در افق بینهایت رشد دائمی است .
قُلْ یَأَیهَّا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَکمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ(49)
بگو ای انسانها همانا من برای شما آگاهی دهنده از مسیر پیش روی هستم.
فَالَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لهُم مَّغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ(50)
پس کسانی که ایمان آوردند به اعمال صالح و صلح، و بر مبنای آن عمل کردند و به دنبال صلح بودند، برای آنها رشد و خصوصیات رشد یابنده ایجاد شد و روزی رشد کننده و زیاد شونده.
وَ الَّذِینَ سَعَوْاْ فىِ ءَایَتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئکَ أَصْحَابُ الجْحِیمِ(51)
و کسانی که تلاش کردند بر علیه نشانه های ما و برابری و اعمال صالح و رشد و اصول جاری در هستی، که آنها را سد کرده و به شکست بکشانند و نشانه ها و قوانین و اصول ما را به بن بست و عجز بکشانند، آنها یاران آتش هستند و به علت پیمودن مسیر سیستمهای بسته و ستم و ظلم و نابرابری و زور دچار تضاد و تلاشی خواهند شد.
وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَ لَا نَبىِ إِلَّا إِذَا تَمَنىَّ أَلْقَى الشَّیْطَنُ فىِ أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِى الشَّیْطَنُ ثُمَّ یحُکِمُ اللَّهُ ءَایَتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ(52)
همانطور که ما ارسال نکردیم قبل از تو هیچ رسولی و یا خبر دهنده ای از توحید را، مگر اینکه هر گاه خواست تا افقی بینهایت مبنی بر نفی مطلق ها برای دید و عمل خود و جامعه باز کند، نیروهای سد کننده راه و مرتبط با سیستم بسته، سیستم محدود مبتنی بر مطلق ها و سیستم بسته ی مبتنی بر تمرکز و تکاثر را در او القا کردند، که سیستم باز و مبتنی بر افق بینهایت نه ممکن است و نه مسیر رشد می تواند باشد. پس خداوند و همه صفات بینهایت جاری در هستی و نیروهای محرکه هستی و نیروهای رشد دهنده آن، آنچه را که آن شیطان سد راه رشد و جریان سیستم بسته القا می کرد با عمل خود نفی کردند و سیستم را به سیستم باز و افق بینهایت هدایت کردند.
سپس صفات بینهایت خداوند و مسیر رشد به آنها، از روابط سیستم بسته و ظلم و ستم ناشی از آنها جلوگیری کرده و برابری و صلح و رشد را جاری نمودند، صفات بینهایت خداوند سیستمی باز با افق بینهایت و رشد دهنده مبتنی بر آگاهی و اصول آگاهانه هستند.
لِّیَجْعَلَ مَا یُلْقِى الشَّیْطَانُ فِتْنَهً لِّلَّذِینَ فىِ قُلُوبهِم مَّرَضٌ وَ الْقَاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّلِمِینَ لَفِى شِقَاقِ بَعِیدٍ(53)
و برای همین است که آنچه نیروهای خارج شده از مسیر رشد القا می کنند و برایش مرتعش می گردند، آتشی می شود، در مسیر و هدفهای کسانی که دارای سیستم بسته بوده و هستند. و در نتیجه آنچه ارتعاش و القا می کنند مطلق هایی در هدف گیری رشد بینهایت و موانعی برای تغییر هدف سیستم از سیستم بسته و محدود به سیستم باز و بینهایت هستند، و همانا ظالمین در تضاد و دوگانگی و در نتیجه تلاشی بسیار دور و عمیقی هستند.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکمُ مَّا فىِ الْأَرْضِ وَ الْفُلْکَ تجَرِى فىِ الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ یُمْسِکُ السَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلىَ الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ(65)
آیا ندیدی که خداوند و صفات بینهایت او سمت داده است برای شما در سمت همان رشد به صفات بینهایت او در مهد و سطوح پایین تر حرکتی و برای رشد به سطوح بالاتر، و به امرش و تحت قوانینش کشتیها و مجموعه هایی که شما نیز از آنها هستید را در این سیستم های پیچیده که دریاهایی از سیستمهای دیگر هستند را به سمت رشد و تقارن و انسجام، به جریان در می آورد و سطوح بالاتر و هدفها و سقفهای حرکتی را نیز برای عدم عدم بسته شدن کامل و نابودی سیستمها و بنا بر این ادامه رشد سیستم برای افق بینهایت حفظ کرده و رشد می دهد.
وَ هُوَ الَّذِى أَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یحُیِیکُمْ إِنَّ الْانسَانَ لَکَفُورٌ(66)
اوست که شما را با ترتیب بالا و تغییر سیستم و گذراندن از سطوح سیستمی گذشته به سطوح و افقهای سیستمی جدید، می میراند و سپس با سقفهای جدید و در سطوح و محدوده های جدید زنده می کند و همانا انسان بدون پیمودن روش های جمعی در برابری و صلح و رشد، و زندگی کننده در روابط طبقاتی و تضاد و تلاشی پوشاننده این امکان رشد و ظالم می باشد زیرا او آماده استفاده صحیح از این تغییرات و رفتن به سطوح بالاتر و رشد نیست.
لِّکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنَا مَنسَکا هُمْ نَاسِکُوهُ فَلَا یُنَازِعُنَّکَ فىِ الْأَمْرِ وَ ادْعُ إِلىَ رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلىَ هُدًى مُّسْتَقِیمٍ(67)
برای هر جمع هدف داری ما قرار دادیم روشی برای تغییر و برابری و صلح و رشد در آن، که در آن مسیر را طی و رشد کنند، پس برای رشد نباید در تضاد و نزاع وارد گردی و تفاوتها در مسیر را بپذیر و دعوت کن به مسیر پرورش دهنده ات و هدفهای رشد و مسیری که برای تمرین برابری و صلح و رشد گذاشته شده، همانا تو بر هدایت بسیار برانگیخته و ذشد یابنده به بینهایت قرار داری اگر مسیر فوق را بپیمایی.
بر طبق آیات فوق هر پیام آوری دارای منسکی برای رشد فردی و جمعی در برابری، و یگانگی و صلح و رشد در عدم کاربرد زور بوده است، و در این مسیر تکیه گاه و پشتیبانی نیز برای سیستم سازی و اجرای آن منسک ایجاد شده است که در زیر به برخی اشاره می گردد :
-یاران هم خوان و هم ریتم کشتی سازی و همراه در کشتی (سیستم پشتیبان نوح) و
-یاران و سیستم ناقه صالح ( در داستان ناقه صالح نیز این امر مستمر تاریخی ادامه پیدا میکند و سیستم پشتیبان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی صالح که برای صلح ایجاد شده بود در برابر تضاد و تلاشی قرار می گیرد و نابود می گردد ) و
-عصای موسی و
-همراهان داود و سلیمان و
-حواریون عیسی و
-یاران محمد ابن عبدالله پیامبر اسلام و هسته های اولیه مسلمانان مبارز نیز هر یک سیستمی در موازنه عدمی و برای صلح و رشد و برای پیمودن روشی برای رشد جمعی بوده اند،
-و این امر در تاریخ ایران هم نمود داشته است :
-در ایران و فرهنگ ایرانی باید به داستان سیمرغ و جریان پهلوانی اشاره شود که قبلا هم توضیح داده شد و آن انطباق مسیر انسانی زال با توحید و جوانمردی و حفظ انسانها و مرزها و آب و خاک توسط سیستم پشتیبانی پهلوانان، که ایجاد این سیستم توسط سیمرغ یعنی روح جمعی حافظ برابری و یگانگی و مبتنی بر عدم کاربرد زور انجام گردیده است که بر اساس دانایی و شناخت هستی و انسان عمل می کند. سیستم پشتیبانی پهلوانی از زال شروع می شود و در تاریخ ایران ادامه پیدا می کند و در داستان سیاوش و بسیاری از داستانهای شاهنامه آن را می بینیم.
و اصولا هر سیستم اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی که توحیدی و منطبق با هستی و رشد باشد، دارای کارایی و انطباق با رشد است و به همین جهت پیامبران برای ارائه روش روشن رشد همه جانبه و همه زمانی و همه مکانی آمده اند و انطباق سیستمهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی در فرد و جامعه با برابری و رشد، بیان و چگونگی عمل الگوها و بدیلها و چراغ راهنمای حال و آینده انسانها می باشند.
-مصداق امروزی روش روشن برای تمرین برابری و صلح و رشد از نظر فکری و برای ایجاد سیستم پشتیبانی برگرفته از حقوق ذاتی انسانی، یعنی ید بیضاء (دست روشن) و بیان شفاف مسیر یگانگی، سیستم حقوق پنجگانه انسانی طرح شده توسط آقای بنی صدر و برگرفته از حقوق انسان در قرآن است. ارائه ی قانون اساسی حقوق محور و روش اجرای سیستماتیک آن توسط حکیم شهید ابوالحسن بنی صدر، بیان روش و روش عملی تمرین برابری و رشد در صلح می باشد.
که بر رشد در برابری و یگانگی مبنی بر عدم کاربرد زور و موازنه عدمی، با ارائه تعاریف از حقوق ذاتی فردی واجتماعی همگانی و همه جایی بیان شده است، تا بتواند بیان فکر و عمل روشن و ید بیضا و مبنای فکری حرکت، و همچنین برانگیختگی عملی سیستمِ پشتیبانِ برابری و صلح و رشد باشد.
و سیستم پشتیبان این روش شفاف مبتنی بر حقوق انسانی نیز انسانهای معتقد به حقوق پنجگانه و تمرین کنندگان این روش در فکر و عمل می باشند که در طی بیش از چهل سال به تدریج با پیمودن و کوبیدن مسیر استقلال و آزادی در تکامل و تمرین این سیستم و مجموعه ی حقوق و راه حلها و برای انتقال خود و همگان به سیستم برابری و یگانگی و صلح و رشد در موازنه عدمی در ایران کوشیده اند و خواهند کوشید.
این امر در نظر حکیم شهید ابوالحسن بنی صدر در رابطه با دفاتر هماهنگی رئیس جمهوری و عدم توجه به سازماندهی و استفاده از انسجام آنها، که باعث امکان کودتای 30 خرداد 1360 توسط خمینی و جلادان اصلاح طلب و اصولگرایش گردید، آورده شده که در زیر مستقیما از نوشته های او نقل می گردد :
“با سلام
نامه شما را با دقت خواندم. در مورد دفاتر هماهنگی حق با شما است. آن دفاتر خودجوش بوجود آمدند اما سازماندهی می خواستند که بدان پرداخته نشد. وگرنه ایران را از کودتا حفظ می کردند. یکی از …………………. مشغول تحقیق درباره آن دفاتر است. هرگاه ……………………………………….. تجربه رها نمی شود و به یمن شناسایی نقص ها، می تواند، در فرصتی که دست می دهد، تجدید حیات کند.”
بدون وجود سیستم و مجموعه بینات (حقوق ذاتی) و بیان روش روشن رشد، مبتنی بر حقوق روشن و ذاتی انسانها، و سپس تکمیلِ نمودِ سیستماتیکِ این حقوق فردی و جمعی، در سیستمِ پشتیبانی و پیشنهاد کننده و روشن کننده ی این حقوق، برای تمرین همگانی مجموعه ی طرفدار رشد بر موازنه عدمی، نمی توان به تمرین توحید و برابری و یگانگی و موازنه ی مبتنی بر عدم زور، و پیروزی انسان بر زور، و ایجاد برابری و صلح و رشد امیدوار بود و هر طرحی فقط در حد یک طرح و نظر فکری می ماند.