کتابخانههای عمومی هم در جلب نظر سلیقه عمومی ناتوان ماندهاند. کتابهای خریداریشده برای کتابخانههای عمومی کشور، براساس سلیقه و بینشی مشخص انتخاب میشوند. به این صورت کتاب و مجله از عرصه زندگی ایرانی اندکاندک حذف خواهد شد.
پلتفرمهایی مانند فیدیبو یا طاقچه هم قیمت کتابهای دیجیتال خود را افزایش دادهاند. اگرچه هنوز هم مطالعه با این پلتفرمها هزینه بسیار کمتری دارد و عناوین ارائهشده روی آنها محدود هستند. باید گفت خدا باعث و بانی اینترنت، کتابهای الکترونیک و وبسایتهایی مانند «نور» را مورد رحمت خویش قرار دهد که امکان مطالعه، تحقیق و تفحص را با هزینهای ناچیز یا رایگان فراهم کردهاند. بسیاری از نسخههای کتابهای قدیمی چاپهای دهههای 30 و 40 را میتوان روی اینترنت پیدا کرد. این منابع البته در حوزه ادبیات به کار میآیند ولی وقتی بهدنبال انجام پژوهشی فرهنگی – تاریخی هستید، نیازمند با خبر شدن از آخرین تحقیقات در این حوزه میشوید که طبعاً با مطالعه منابع 60-50سال پیش میسر نمیشود.
هزینه اشتراک پلتفرمهای پخش فیلم هم به اندازهای است که آن را از دسترس بسیاری از مردم خارج کرده است. رفتن به سینما و تئاتر هم که برای یک خانواده کوچک میتواند چندصدهزار تومان هزینه داشته باشد. پس آنچه مدیران نامش را «کالای فرهنگی» گذاشتهاند به کل از دسترس مردم عادی خارج شده است. البته راه میانبری هم وجود دارد، میتوان بهجای رفتن به سینما و تئاتر، از برنامههای رایگان صداوسیما استفاده کرد. (به ظاهر رایگان وگرنه خرج تولید برنامه در دستگاه عریض و طویل رادیو و تلویزیون از بودجه و درآمدهای ملی تامین میشود و درواقع هزینههای آن بر گردن ملت است.) اگر به سلیقه خاص گردانندگان کتابخانههای عمومی کشور و وزارت ارشاد رضایت دهیم، میتوان از کتابخانههای عمومی استفاده کرد و با هزینهای ناچیز عضو آنها شد.
تنگی معاش، تنگی عرصه فرهنگ و حاکمشدن یک نوع سلیقه و نگاه، اندکاندک منجر به بیرونشدن سلایق دیگر از عرصه فرهنگ و هنر و خالیشدن جایگاه مخاطبان خواهد شد. در هجوم ابتذال و بیحوصلگی نسلهای جدید برای مطالعه، بیعملی و نداشتن طرح و برنامهای واقعی برای تامین نیازهای فرهنگی و سرگرمی نسل جوان، سرانجام خوشی را رقم نخواهد زد. مگر آنکه مدیران فرهنگی کشور در ادامه سیاست خالصسازی قصد داشته باشند که سلایق اکثریت مردم را نادیده بگیرند و به قول یکی از مسئولان صداوسیما که گفته است «اگر تلویزیون یکمیلیون مخاطب داشته باشد، ما برای همان یکمیلیون برنامه تولید میکنیم!»، آنچه خود میپسندند را برای اقلیتی مخاطب تولید و باقی ملت را بهحال خود رها کنند.
خلأ فرهنگی در میانمدت و درازمدت آثار و تبعات خود را نشان خواهد داد. وقتی ما تولیدات فرهنگی بر پایه فرهنگ ملی نداشته باشیم و از تامین نیازهای فرهنگی بخش بزرگی از جوانان و نوجوانان سر باز بزنیم و سعی در تحمیل یک نوع سلیقه و نگاه به مخاطبان داشته باشیم، در را به روی فرهنگهای مهاجم باز میکنیم.
بخت ایران آن است که مردمی دارد دوستدار و مشتاق به فرهنگ ملی. هر جا صحبت از تاریخ ایران و ادبیات فارسی و مظاهر تمدنی و فرهنگ ملی میشود، همه مشتاقانه میشنوند و میبینند. در خانهها، والدین با هزار مشقت اسباب تربیت ایرانی فرزندانشان را فراهم میکنند. نمونه آن را در سیاستهای مدیریت موسیقی در سالهای اخیر میتوانید ببینید، اگر کار به دست دولتیان بود تاکنون نشانی از موسیقی ایرانی برجای نمانده بود، اما در این سالها مردم خود، مشتاقانه فرزندان خود را به آموختن و نواختن موسیقی ایرانی تشویق کردهاند و امروز ما خیل نوازندگان جوان موسیقی ردیفی و مقامی را داریم که این هنر اصیل و ریشهدار را حفاظت میکنند.
منبع: هم میهن/ نیوشا طبیی