باسمه تعالی
پس از کش وقوس های فراوان عاقبت تکلیف کاندیداهای رسمی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران با قلم شورای نگهبان مشخص گردید.انتخاباتی که اینبارحواشیش پررنگ ترازمتنش بود.ازنمی آیم، نمی آیم مرد هزار چهره رژیم گرفته تا حکومت نظامی شب قبل اعلام رسمی اسامی کاندیداها تا اعلام صلاحیت ها وعدم صلاحیت ها.اما آنچه این قلم بدان میپردازد حول و حوش رد صلاحیت مرد هزارچهره ای است که از سالیان سال متولی تشخیص مصلحت نظامی بوده که بنابر مصالح همان نظام درسالهای اخیربایکوت واین باربنابر همین قبیل مصالح ازرقابت برای تکیه زدن مجدد بر کرسی ریاست جمهوریش بازداشته شد.حملات شدید الحن اصحاب نظام علیه مرد هزارچهره از چندی پیش شدت گرفت،ازوزیراطلاعات گرفته تا نامه صدوچند نفره نمایندگان مجلس ،تا خطبه های خطیب نمازجمعه تهران که چشم به بنزوی دوخته بود.البته مرد هزارچهره اینباردشمنان سابق را درکنارخود داشت.دشمنانی که روزی درروزنامه سلام سیاست های اقتصادی او را نقد میکردند امروزدوستانی بودند که او را ناجی میخواندند.دشمنانی که دیروزبه سبب نگاشتن نامه موسوم به نود امضا درنقد رویکردهای سیاسیش به زندان شتافته بودند،امروز آمدنش را فرصت تاریخی قلمداد میکردند.
به هرروی خبری که برسایت ها وخبرگزاری ها نقش بست بسیاری را مات کرد و مبهوت.شاید کمتر کسی گمان میبرد روزی برسد که نام”اکبرهاشمی رفسنجانی” درلیست تأیید صلاحیت شده های نظام نباشد وپاشنه برحذفش بچرخد.اما آنچه میباید از ورای رد صلاحیت هاشمی بدان پرداخته شود:
*هاشمی رفسنجانی دبیرمجمع تشخیص مصلحت نظام است.مجمعی که دربرخی امور میباید به رهبر نظام من جمله راجب تبیین سیاست های کلی نظام مشاوره دهد ویا نظارت بر اجرای سیاست های کلی نظام داشته باشد.حال آنچه روی داده اینکه رئیس مجمعی که صاحب صلاحیت است که حتی برروند اجرای سیاست های کلی نظام نظارت نماید هم اکنون شورایی برنام وی خط میکشد که خود جزء نظامی است که هاشمی میباید به عملکردش درراستای سیاست های کلی همان نظام نظارت داشته وسیاست های کلیش را ترسیم نماید.
*هاشمی رفسنجانی دبیرمجمع تشخیص مصلحت نظام است.مجمعی که دربرخی امور میباید به رهبر نظام من جمله راجب تبیین سیاست های کلی نظام مشاوره دهد ویا نظارت بر اجرای سیاست های کلی نظام داشته باشد.حال آنچه روی داده اینکه رئیس مجمعی که صاحب صلاحیت است که حتی برروند اجرای سیاست های کلی نظام نظارت نماید هم اکنون شورایی برنام وی خط میکشد که خود جزء نظامی است که هاشمی میباید به عملکردش درراستای سیاست های کلی همان نظام نظارت داشته وسیاست های کلیش را ترسیم نماید.
بنا براین صرف نظرازحیث ماهوی یعنی ذوصلاحیت بودن ویا فاقد صلاحیت بودن هاشمی برای احراز پست ریاست جمهوری وبا نگاه به قضیه به جهت شکلی هاشمی میباید تأیید صلاحیت میشد.چرا که به جهات شکلی وحقوقی سوژه مورد بحث با نظربه جایگاه قانونی همچنان ذوصلاحیت است.ازاین حیث رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی به جهت شکلی ابتدا محتاج یک مقدمه واجب بود.والبته این مقدمه چیزی نبود الا حذف وی ازعضویت درمجمع تشخیص مصلحت نظام.عدم مراعات مقدمه واجب برای رد صلاحیت هاشمی فقط وفقط بیانگر فقدان عقل معاش درتصمیم گیرندگان ومجریان درنظام جمهوری اسلامی میباشد.
*واقع امراینکه هاشمی رفسنجانی به دلایل کثیری فاقد صلاحیت برای جلوس برکرسی ریاست جمهوری میباشد.برجسته ترین دلیل که میباید برفقدان صلاحیت هاشمی رفسنجانی ازسوی شورای نگهبان اقامه میشد آمریت درقتل و فساد فی الارض بود.هاشمی رفسنجانی ازآمران تروردگر اندیشان درخارج مرزهای کشوربوده.صدور رأی محکومیت ازسوی قاضی دادگاه فدرال آلمان معروف به دادگاه میکونوس وبیانیه رسمی دادستانی فدرال شاهدی بر این مدعا میباشد.اما آنچه از امارات بر می آید شورای نگهبان رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی را برکهولت سن و وضعف جسمانی استوارنموده است.شورای نگهبان نه تنها آمریت در قتل را دلیلی بررد صلاحیت هاشمی رفسنجانی ندانسته بلکه جوازکاندیداتوری”علی اکبر ولایتی”را که به همان اتهام و درهمان دادگاه محکوم شده بود را صادرکرده است.البته “محسن رضایی” هم که محکومیت دادگاه آرژانتین وقرار تعقیب از سوی انترپل را به جهت بمب گذاری مرکز همیاری یهودیان درکارنامه دارد مورد تأیید قرار گرفته است.
آنچه حاصل می آید اینکه شورای مفسدین نگهبان برمبنای شریعت وقانون اعمال نظرنمینماید بلکه بنا را برمحوریت قدرت استوارمیکند.
مع الوصف پدیده ای را که با عنوان جمهوری اسلامی میشناسیم،فاقد جمهوریت واسلامیت میباشد.آنچنان که برمیاید فتل وجنایت دراین نظام پدیده ای قبیح نبوده و مورد تقبیح قرارنمیگیرد.گویی جمهوری اسلامی نظامیست برای اعمال فساد فی الارض که میباید بواسطه مفسدین فی الارض به حکومتی جهانی بیانجامد.