back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه ها۲۲ خرداد ۶۰-پاسخ بنی صدر به تهدید خمینی: شمایید و دژخیمانتان و...

۲۲ خرداد ۶۰-پاسخ بنی صدر به تهدید خمینی: شمایید و دژخیمانتان و اعدام، از حکومت شما، یک کربلا کم بود…

BaniSadrAKG5310508Iranسایت انقلاب اسلامی در هجرت: بمناسبت سالگرد کودتای خرداد ۱۳۶۰ علیه اولین منتخب تاریخ ملت ایران، بخشی از مصاحبه حسین مهری با آقای بنی صدر را می آوریم که به آخرین برخورد بین آقای بنی صدر و خمینی اختصاص دارد. آخرین گفتگو ها اهمیت فراوان دارد زیرا براحتی می توان از گفته آقای خمینی به میزان تمایل او به برقراری استبدادی فراگیر پی برد. او هشدارهای دقیق آنزمان آقای بنی صدر را در باره فاجعه ای که بعدا به وقوع پیوست را نیز نمی شنود و بقول خودش تا آخر می رود.

مصاحبه ابوالحسن بنی صدر

در آن زمان، یعنی درست در روز ۲۲ خرداد، دامادش یعنی آقای اشراقی، را فرستاده بود و تهدید کرده بود که «تا آخر خواهد رفت». در روز ۲ خرداد، من یک مصاحبه تشکیل داده بودم، کنفرانس مطبوعاتی، از جمله سئوالاتی که آنجا شد، نامه ای بود که سازمان مجاهدین خلق یعنی آقای رجوی نوشته بود که آماده است که اسلحه ی خود را تحویل بدهد بشرط اینکه به او تامین داده بشود؛ یعنی با او، قانونی عمل بشود. در آن کنفرانس مطبوعاتی، اینرا از من پرسیدم و من گفتم بله اینها نامه را نوشتند و حق اینست که اینها دارای به اصطلاح حمایتها قانونی بشوند. خوب از این آقا که این فرمایشات را گفتند (منظور آقای خمینی)، اگر آن روز موافقت می کردند که اینها هم، مردم ایران، از قانون برخوردار باشند و حقوق انسانی داشته باشند، چرا قهر در کار میآمد؟ بنابراین یک مسئله دروغی است که ایشان در آنجا می گوید و این قهر را ایشان به جامعه تحمیل کرد. در آن نامه ۲۲ خرداد، من به این آقا، این هشدار را دادم. اولا، من راجع به آن تهدیدش نوشتم «تهدید فرموده اید، والا تا آخر خواهم رفت. تا آخر شما، کجاست؟ شمایید و دژخیمانتان و اعدام. از حکومت شما، یک کربلا کم بود، آنرا می خواهید آماده کنید. من آمده ام. نامه مفصل است ولی چون وقت نداریم، قسمت آخرش را برای شما می خوانم.

الآن به شما می گویم تا باز نگویید نمی دانستید. اگر در این کودتای خزنده، قدمهای بعدی برداشته شود، یعنی تهدید شما عملی گردد، کشور در یک جنگ داخلی توام با جنگ خارجی موجود فرو خواهد رفت و مسئول این جنگ، کسی جز شما نیست.

امروز که ۱۸ سال از آن زمان گذشته، این تاریخ است و قضاوت زمان که در واقع، این مسئولیت با این آدم بود و خود هم آخر سر، اعتراف کرد و جنگ بقول خودش جام زهر را هم سر کشید.

 

 

 

 

 

نامه آقای بنی صدر به آقاى خمینى در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۶۰ (۱)

بنام خدا

۱- اینجانب هرگز در دفتر هماهنگى حاضر نشده ام، تا با کسى ملاقات داشته باشم. دیروز هم که تهران آمدم، دفتر بودم، چماقدارهاى شما هم در مقر ما هستند براى اینکه معلوم شود حکومت اسلامى است و قانون اساسى دارد! روزها ناسزا میگویند، شب هم ناامنى ایجاد میکنند. بنابراین ملاقات با کسى امکان ندارد.

۲- متاسفانه با این اطلاعات دروغ شما را وادار کردند بکارهائى که کشور را به اینجا بکشاند. رها نخواهند کرد تا کشور را به نابودى ببرند.

۳– تهدید فرمودید«….. والا تا آخر خواهم رفت» (۲). تا آخر کجاست؟ شمائید و دژخیمانتان و اعدام. از حکومت شما یک کربلا کم بود آنرا میخواهید آماده کنید من آماده ام.

۴- اگر بناى شما بر حفظ اسلام و ایران است، یک لحظه هم فکر کنید که ممکن است وضیعت طورى بشود که از من کارى ساخته باشد. چه اصرار دارید همه چیز را خراب کنید که اگر خداى نکرده، مصیبتى پیش آید، راهى نباشد؟! من را مردم انتخاب کردند اگر فاجعه اى رخ دهد، شاید من به استناد این راى آنان، بتوانم جلوى فساد و نابودى را بگیرم.

۵- من اخلاق اسلامى دارم. نه بى صفت هستم نه گرگ صفت. گفته ام در مقابل شما نمىایستم و هرچه پیش آید براین قول خواهم بود ولو از شما بدتر از آنچه که دیده ام ببینم بنابراین:

۶- من نه محرک کسى هستم به شلوغى، و نه میتوانم مثل شما خود را قانع کنم که هرچه میشود از یک گروه است به اسم مجاهدین خلق، و قواى قهریه را باید به جان جوانهاى مردم انداخت به اسم مجاهدکشى شما نمىخواهید توجه کنید، مردم بعد از بلائى که در این دو سال دیده اند، بعد از سرانجام گروگانگیرى، با وجود نگرانى نسبت به سرنوشت جنگ، و در شرایطى که شدت نگرانى و نا امنى تا به حدى است که لیره ۳۰۰ تومانى آغاز انقلاب به ۵۰۰۰ هزار تومن رسیده است، حالا نگران این هستند که مرحله آخر کودتاى خزنده انجام بگیرد که همان راى مجلس تحت الحمایه شماست به عدم کفایت من و امضاى شما، که فاتحه جمهورى خوانده شود و بر همگان معلوم شود که نه استقلال است، نه آزادى، نه اسلام و نه جمهورى.

شما میگوئید که آیت کیست که اینقدر حرف او را میزنید. آیت کسى است که طرح او را همه حتى شما، اجرا کردید. آمدید آن بیانات ناحق را برخلاف اسلام، بر خلاف قانون و برخلاف شرع ابراز و آغاز کردید و

۷- اگر طالب آرامش هستید، بجاى آن بیانات پر از تهدید که بوى جنگ داخلى و نابودى ایران را میدهد، بهتر است بیان اطمینان بخش بکنید که قانون – نه آنطور که شما میگوئید و در عمل اجرا میشود – واقعاً اجرا شود. بهتر است بجاى تهدید رئیس جمهور – که منتخب مردم است – به اینکه، «تا آخر خواهم رفت» به مردم اطمینان بدهید که راى آنها محترم خواهد بود. این هیچ آرامشى ایجاد نمیکند که رئیس جمهورى را که هیچ گناهى جز پافشارى بر استقلال، آزادى، امنیت، معنویت، اسلامیت و…. ندارد، بوسیله یک بزاز که شما او را دادستان انقلاب اسلامى کرده اید، شب و روز تهدید کنید.

متاسفانه شما از وقتى از پاریس پا به ایران گذاشتید، بیان اطمینان بخش را، حتى یکبار، امتحان نکردید و همیشه بیان تهدیدآمیز داشته اید. پیغمبر اسلام گفت «دین جز محبت نیست»، شما میگوئید: «دین جز تهدید نیست».

براى من مثل روز روشن است که میخواهند اسلام و جمهورى را آنقدر لجن آلود کنند که براى حداقل یک قرن، در ایران مزاحمى در برابر قدرت آمریکا نماند. شما را هم به این راه خواهند برد. چه عیب دارد حال شما یک بار امتحان کنید: نه (۹) ماه است مرا تهدید میکنید، چه با پیغام، چه حضورى، اینهمه برخلاف قانون اساسى به من تحمیل کردید. یکبار هم به این حزب چماقداران تهدید کنید و از مردم تحبیب بعمل بیاورید. ببینید فوراً آرامش به کشور بازمیگردد یا خیر.

۸- امام فرمود: « هر عزیزى که حق را رها کرد، ذلیل میشود و هر ذلیلى حق را گرفت، عزیز میشود». اینطور نیست که شما فکر کنید هر چه برخلاف مصلحت و واقعیت بفرمائید، این مردم از شعور خالى هستند و کورکورانه خواهند پذیرفت. الان به شما میگویم – تا باز نگوئید نمیدانستید- اگر در این کودتاى خزنده قدمهاى بعدى هم برداشته شود، یعنى تهدید شما عملى گردد، کشور در این جنگ داخلى، توام با جنگ خارجى موجود، فرو خواهد رفت و مسئول این جنگ کسى جز شما نیست.

ابوالحسن بنى صدر

۲۲ خرداد ۱۳۶۰

توضیح

۱- براى آنکه خوانندگان سنگینى جو آن ایام را در نظر مجسم کنند، سه قسمت از سخنان ۶ خرداد ۱۳۶۰ آقاى خمینى را نقل مىکنیم. پیش از نقل آن سه قسمت، این توضیح بجاست که

الف- در قسمت اول سخنانش، روحانیت را برضد بنى صدر برمى انگیزد. در سخن او، یک حقیقتى وجود دارد و آن اینکه بنى صدر شرط عهده دارى مسئولیت دولتى را علم و لیاقت میدانست و نه عبا و عمامه.

ب- در قسمت دوم، براى بار اول، تصریح میکند که اگر هم همه مردم با رئیس جمهورى موافقت کنند، او مخالفت میکند، بدیهى است «بیرون گذاشتن پا از قانون» را مجوز مخالفت خود میکند. عقل قدرتمدار او غافل است که قانون را همه مردم تصویب نکرده اند، اکثریت مردم تصویب کرده اند. پس همه مردم حق دارند موافقت کنند و اگر همه مردم موافقت کردند، مخالف با رأى همه مردم، اگر در حد نظر بماند، حق دارد اما اگر بخواهد رأى همه مردم را بلا اجرا کند، زور ناب میشود که او شد.

ج- در قسمت سوم به بنى صدر تشر مى زند چرا شورایعالى قضائى و شوراى نگهبان و مجلس را قبول ندارد. واقعیت اینست که بنى صدر، به استناد تقلبها در انتخابات، – یادآور مىشود که آقاى هاشمى رفسنجانى گفت: بعد از انتخاب شدن بنى صدر به ریاست جمهورى، نزد امام رفتیم و عرض کردیم: اینکه نشد و ایشان فرمودند: شما سعى کنید مجلس را در اختیار بگیرید – مجلس را قانونى نمى دانست، شوراى قضائى را نیز به استناد قانون اساسى که آقاى خمینى برعکس آن رئیس شورا و دادستان کل را نصب کرده بود، قانونى نمى دانست و شوراى نگهبان را هم بخاطر آن قانونى نمى دانست که نیمى از اعضاى آن را دو مقام غیر قانونى برگزیده بودند.

۲- یاد آور مىشود که در پى سخنرانى آقاى خمینى در حمایت از توقیف روزنامه ها، رئیس جمهورى در همدان بود، علاوه بر پیام به مردم، نامه شدید اللحنى به آقاى خمینى نوشت. فتوکپى این نامه در یورش قواى سرکوب، ربوده و برده شد. در روزهاى پیش از صدور «حکم عزل» بنى صدر، یکبار توسط موسوى اردبیلى، خمینى پیام داده بود: اگر ۸ گروه سیاسى را محکوم کند و ۷ تن یا بیشتر از همکاران خویش را براند (اسامى آن ۸ گروه و این کسان بر صفحه اى قید شده بودند)، بنى صدر عزیز است، رئیس جمهور ما است، فرمانده کل قوا است و دولت را هم به میل او عوض مى کنیم. تهدید کرده بود که اگر نپذیرد و حاضر به همکارى با رهبران حزب جمهورى اسلامى نشود، او «تا آخر خواهد رفت».

و اما یادداشت روز ۶ خرداد آقاى هاشمى رفسنجانى سند است: کودتاى خرداد ۱۳۶۰ را آقاى خمینى، خود، تصدى کرده است. در یادداشتهاى روزهاى دیگر نیز تصریح مىکند که در ماجراى “عزل بنى صدر”، مجلس طبق دستور خمینى عمل کرده است:

* سه قسمت از سخنرانى آقاى خمینى در ۶ خرداد ۱۳۶۰ خطاب به نمایندگان مجلس اول:

۱- والا این ملت هست و این روحانیت هم هست این را بدانید در هر جائى از این مملکت یک روحانى مبارز هست، متعهد به اسلام، هر وقت صدایش دربیاید همه دنبال او هستند، اینقدر تعقیب نکنید که بخواهید روحانیت را کنار بگذارید. آخر شما در ظرف چندین سال چه کار کردید براى این کشور که روحانیون را مىگوئید نباید باشد، چه کردید؟ چه کار مثبتى شما کرده اید؟ جز حرف هیچى ندارید. هى مى گوئید ما گفتیم، خوب گفتید، چه کردید؟ الآن این ملتى که دنبال این جمعیت بودند و دنبال اسلام بودند و روحانیت را نشانه اسلام مى دانستند، من نمى خواهم بگویم هر روحانى کذا… من بعضى روحانیان را از شمر هم بدتر میدانم. من عرض مىکنم

۲- این مردم اسلام را میخواهند، اگر پایتان را از اسلام کنار بگذارید این طلبه اى که اینجا نشسته با کمال قوا با شما مخالفت مى کند و همه ملت اسلام هم اسلام را مى خواهند. من اول سال به آقایان عرض کردم که این سال خوب است که سال اجراى قانون باشد. باید حدود معلوم بشود آقاى رئیس جمهور حدودش در قانون اساسى چه هست یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت مى کنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت میکنم

۳- شوراى نگهبان را قبول ندارم، من قانون اساسى را قبول ندارم، من مجلس را قبول ندارم، من رئیس جمهور را قبول ندارم، من دولت را قبول ندارم، نه همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید ولو برخلاف رأى شما باشد، باید بپذیرید براى اینکه میزان اکثریت است و تشخیص شوراى نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست میزان این است. همه ما باید بپذیریم. من هم ممکن است با بسیارى از چیزها من که یک طلبه هستم مخالف باشم لاکن وقتى قانون شد دیگر نق زدن در او اگر بخواهد مردم را تحریک بکند مفسدفى الارض است و باید با او دادگاه ها عمل مفسدفىالارض بکنند

کتاب نامه ها از آقای بنی صدر به آقای خمینی و دیگران… ص ۴۵۲ – ۴۵۷

https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=20:2013-03-03-07-15-34&catid=9&Itemid=141

لینک کامل مصاحبه در تاریخ

https://www.youtube.com/watch?v=pMmMrBmHRM0

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید