انسان آزاد و مستقل است که عقاید و نظرات را بشنود و بهترین آنها را انتخاب کند .
در وطن ما ایران و در طول تاریخ، انسانها عقاید مختلفی را پذیرفته اند و تا زمانی که به خود مردم مربوط می شده مسالمت آمیز در کنار هم به سر برده اند و ساخت بسیاری از شهر ها و محله های مختلف شیعه و سنی نشین، مسیحی نشین، کلیمی نشین، بهایی نشین مصداق درک حق زیست در آزادی و روش مسالمت آمیز میان توده مردم با هم بوده است. ولی از آنجا که استبداد برای ادامه حیات نیازمند خشونت است، به فراخور، برخی از دگر اندیشان و باورمندان عقیدتی مورد خشونت استبدادهای حاکم قرار گرفته اند. در همین راستا، در میان مردم به تفرقه دامن زده و زمینه ساز اعمال خشونت گشته اند.
یکی از خواسته های مردم در انقلاب ایران، برقراری آزادی، در نتیجه باز شدن فضای آزاد ابراز عقیده برای همگان بود. دربهارانقلاب، فضایی برای ابراز عقیده و بحث حتی در بین توده مردم ایجاد شده و در مواردی کوچه و محله و خیابان محل بحث و تبادل نظر و عقیده شدند، درک از برابری حقوق، رفته رفته درمیان مردم درحال نضج گرفتن بود و در عمل، بسیاری از شهروندان با هر نظر و عقیده ای می کوشیدند فضای باز زندگی را ممکن کنند و در نکات مورد افتراق، بیشتر اندیشه را بکار گیرند.
با تغییر مسیر رهبری انقلاب از استقلال و آزادی به جهت استبداد و وابستگی، آن بخش از روحانیت که انقلاب و کشور را نه از آن مردم ،بلکه ملک طلق خود دانسته و میداند، به تحریف اهداف انقلاب دست زدند چرا که تشنه قدرت بودند. از این رو بود که نیازمند خشونت شدند و حذف دگر اندیشان را روشی برای “ماندگاری بر قدرت” دانستند. در این نوع روشها، سرکوب و نقض حقوق اقلیت؛ دگر اندیشان، دگرباورمندان دینی ،مرامی و عقیدتی روال کار نظام استبدادی می شود. در ایران پس از انقلاب، برخلاف وعده آزادی دین و عقیده و عمل به آن از سوی باورمندان که در پاریس توسط آقای خمینی داده شد، به تعرض به حقوق آنها از جمله فشار بر جامعه بهائیان، توسط گروه های فشار و عوامل سرکوب دامن زده شد. البته نباید فراموش کرد که در نظام استبدادی پیش از انقلاب نیز شاهد این نوع برخوردها که نیاز هر استبدادی است بوده ایم.
این نقض حقوق اما، به مناسبت، تشدید شده و می شود. هر بار رژیم ولایت مطلقه فقیه که به نام “دین و مذهب”، بساط استبداد حقوق ستیز را گسترده، و “دین و مذهب” را ابزاری برای سرکوب کرده است و در تنگنا قرار می گیرد ، شاهد شدت گرفتن این نوع حرکتها هستیم.
بر مردم ایران روشن است که حاکمان کنونی نه از دین و نه از اخلاق بهره ای نبرده و کمر همت به تحریف و تخریب دین اسلام و ارزشها و حقوق بیان شده در آن بسته اند. بسیاری از هموطنان دگر اندیش مخالف خود از هر عقیده و مرام، از مسلمان شیعه و اهل تسنن تا مذاهب و عقاید دیگر را به زندان افکنده و مورد آزار و اذیت قرار داده است.
اکنون بخش بسیار بزرگی از هموطنان، حساب دین خود را از دینی که با از خود بیگانگی در خدمت قدرت، بدل به ابزار ی در دست حاکمیت مستبد برای حذف مخالفان خود شده است جدا کرده اند. دل زدگی بسیاری از هموطنان از “دین رسمی “که نظام ولایت فقیه نمایندگی آنرا می نماید، در حقیقت دل زدگی از ضد ارزشها و خیانت و فساد و دروغ و مکر و تزویر و استبداد است.
شیوه های ضدیت با هر مرام و دین، راه به خصومت و خشونت و کاشتن بذر دشمنی و افتراق در بطن جامعه می برد. عقاید و مرامها از جنس اندیشه می باشند. حق اختلاف از حقوق انسان است. بنا بر این، نبایستی با مخالف عقیدتی خصومت ورزید و خشونت بکار برد بلکه اندیشه را بایستی با استدلال به نقد کشید. اینگونه، فضای آزادی و نقد روز بروز در جامعه گسترده تر می شود.
شایان توجه است که استبداد فقیه در زمانهای خاصی که سرگرم زد و بند با قدرتهای مسلط است دست به بحران سازی می زند، فشار بر جامعه را افزایش می دهد، حذف مخالفین را در دستور کار قرار می دهد؛ ایجاد رعب و وحشت، اعمال آزار و اذیت به ویژه نسبت به زنان، تحت لوای دفاع از “حجاب” آنهم نوع دولتی و اجباری آن، به زندان انداختن بهاییان و تخریب منازل آنها، تخریب قبرستانها و شکستن سنگ قبرها و … در این راستا است. نظام ولایت مطلقه، بدین ترتیب می کوشد تا اذهان را نسبت به هدف شوم خود، که همانا تداوم بخشیدن به استبداد در حال احتضار است که بنا بر قاعده حاکم بر استبدادها نتیجه آن قرار دادن ایران در موضع ضعف و بردن آن زیر سلطه قدرتهای سلطه گر است پنهان نماید.
این روزها با حضور فعال و خشن گشت های ارشاد شاهد هستیم که فشار به نیمی از جامعه ایران، یعنی زنان، تحت عنوان مبارزه با “بی حجابی” و “بد حجابی” شدت گرفته است.
اما، در مورد حجاب که بنا بر اسناد، از قرن هشتم هجری وارد جوامع مسلمان گردیده و ساخته ذهن فقیهان زور پرست است؛ اندیشمندان و محققان از جمله آقایان ابوالحسن بنی صدر، ترکاشوند و محمد جعفری که هر سه نیز مسلمان هستند، با تحقیق ثابت می نمایند که در دین اسلام، حجاب اجباری نیست و پوششی تحت عنوان چادر و روسری و مقنعه و برقع وجود نداشته و ندارد. حجاب در 8 قرن اولیه اسلام محلی از اعراب نداشته است.
یاد آور می شود که در زمان انقلاب از طرف شخص آقای خمینی به عنوان مرجع تقلید، آزادی نوع پوشش بانوان کشور اعلام و بدان متعهد شد. اما، وی بعد از انقلاب به محض پیشه کردن رویه استبداد، آن تعهد را نقض کرد و با شعار” یا روسری و یا توسری” و سپس اجباری کردن حجاب با تصویب قانون مجازات اسلامی، اعمال خشونت نسبت به زنان که نیروی محرکه قابل توجهی در جامعه هستند، “حجاب” به ابزاری برای سرکوب آنان در نتیجه جامعه تبدیل شد که این خشونت هنوز ادامه دارد.
ما مجامع اسلامی ایرانیان به عنوان یک جمع باورمند مسلمان؛
معتقد به حقوق برابر هر ایرانی از هر جنسیت، قومیت، دین یا مرام به عنوان بشر و شهروند هستیم و این حقوق را ماورای دین یا مرام انتخابی هر ایرانی میشناسیم.
از حقوق زنان ایران در انتخاب پوشش دفاع می کنیم و بر این نظریم که تا زنان در جوامع تحت سلطه دینی و غیر دینی آزاد و مستقل نشوند و خود معمار سرنوشت خویش و تصمیم گیرنده آزاد و مستقل و بهره مند از حقوق انسانی و شهروندی و ملی خود نشوند ،امکان شکل گیری دمکراسی و رشد جوامع فراهم نمی شود.
از حقوق انسانی و شهروندی و ملی اقلیت های دینی و مرامی، از جمله نو کیشان مسیحی، هموطنان بهایی و… مصرانه و به جد دفاع می کنیم، اعتقاد داریم که آنها حق دارند عقیده و مرام خود و امکان تبلیغ آن را نیز داشته باشند چرا که انسان در انتخاب عقیده و ابراز آن آزاد و مستقل است.
دفاع از حقوق، همگانی است. از این رو، بر ما مردم ایران با هر عقیده و مرامی است که آزادگی را پیشه کرده و با تکیه بر حقوق مشترک انسانی ،یکپارچه و تمام قد به دفاع از حقوق انسانی و شهروندی کسانی که مورد ظلم و ستم قرار گرفته و در معرض نقض حقوق واقع شده اند برخیزیم .
جمع ما با پیشنهاد قانون اساسی برپایه حقوق پنجگانه که به جامعه ارائه داده است، ایرانی حقوند را به تصویر می کشد که زنان، آزاد در انتخاب پوشش و آزاد در برخوردار شدن از حقوق انسانی خود و حقوق شهروندی و حقوق ملی می باشند و هر ایرانی با هر مرام و عقیده و باور سیاسی و غیر سیاسی، با هر طرز فکری، از هر نژاد و رنگ و جنسیتی، از هر قوم و خاستگاهی آزاد بوده و سزاوار برخورداری از حقوق انسانی و شهروندی و ملی است. از حق تبلیغ نظر خود برخوردار است و نبایستی مورد تعرض از طرف جامعه و دولت قرار گیرد.
برای رسیدن به آزادیها و استقلال و حقوند شدن جامعه، همگان را دعوت به دفاع از حقوق هموطنان خود نماییم.
برای رسیدن به آزادی و استقلال که دو حق پایه از حقوق پنجگانه هستند به هم بپیوندیم تا ایرانی آباد، آزاد و بر پایه دوستی برای خود و فرزندانمان بسازیم. ( این درد مشترک، هرگز جدا جدا درمان نمی شود)
مجامع اسلامی ایرانیان
16 امرداد ماه 1401
dabirkhaneh@majame.com
بیانیه مجامع اسلامی ایرانیان دردفاع از شهروندان بهایی و جامعه زنان
اخبار مرتبط