پاسخ های چندپهلو و با اما و اگرهای رژیم ایران به پیش نویس اتحادیه اروپا، چون اگر انتفاع اقتصادی ما حاصل شود، آمادگی کامل برای امضاء بازگشت به برجام را داریم و نظایر این سخنان و نیز بحث های پشت پرده و واسطه گری ها، علیرغم حدس و گمان های خوشبینانه، همگی نشان می دهند که برجام همچنان همان برزخ است و افق روشنی در برابر آن وجود ندارد. گو اینکه اتحادیه اروپا پاسخ دوپهلوی ایران را سازنده خواند و دولت آمریکا همچنان مشغول بررسی آن هست و در داخل هم خیلی ها رویکردهای رژیم را سیگنال مثبت تلقی کردند. کسانی مثل زیدآبادی و یا عباس عبدی و بسیاری رسانه ها با خوش بینی آن را مقدمه آغاز جدیدی از گشایش و باز شدن قفل بسته مناسبات جهانی ارزیابی کردند. ولی همین پا درمیانی دولت عمان نشان می دهد که در میان سکوت حاکم، پیشبرد مذاکراتی که فکر می شد هفته دیگر وزراء خارجه کشورهای دخیل برای امضاء نهایی جمع شوند، قفل شده و شروط کشدار رژیم، مانع آغاز آخرین روند توافق که انتظارش می رفت، شده است. حقیقت بحران هسته ای چیست؟ و چرا نمی توان امیدی به گشایش واقعی آن داشت؟
هدف هایی را که رژیم دنبال می کند و یا طرف مقابل اتحادیه و آمریکا دنبال می کنند، نمی توان یک جا گردآورد. گو اینکه طرف های ایران سعی دارند به هر قیمتی شده، این زنگوله را به گردن گربه بیاندازند. چرا در شرایطی که حتی رژیم به تلاش های تحریک آمیز خود، همچون عملیات تروریستی، حتی در خارج از کشور و در خاک خود آمریکا ادامه می دهد، غرب تلاش دارد که بی توجه به آنها پیش برود؟ برای غرب مهمترین مسأله، اکنون نگرانی از نزدیک شدن خطرناک رژیم به تسلیحات هسته ای است که به قول مفسری، حتی پی آمدهای آن، از بحران اوکراین هم برای غرب مهمتر است. بطوری که حاضرند یکی از شروط رژیم را مبنی بر مسکوت گذاشتن پرسش و پیگیری آژآنس در مورد ذرات اورانیوم کشف شده در سه مکانِ قبلاً اعلام نشده را نادیده گرفته و حول آن به نوعی سازش کنند.
رژیم واقعاً به دنبال چیست؟ خطوط اصلی سیاست های رژیم که سعی می کند آنها را رنگ و لعاب فریینده بزند، در اساس شامل محورهای زیر هستند:
۱- رژیم برخلاف ژست ظاهری، اصلاً نمی خواهد که دولت آمریکا وارد برجام شود. چون می داند که پس از ورود و با بروز اجتناب ناپذیر چالش ها، استفاده از ماشه هسته ای را که معمولاً اروپایی ها تردید داشته اند، فعال خواهد کرد. انتقاد دولت بایدن به ترامپ از دست دادن امکان این مکانیزم بود که ترامپ پس از خروج یک جانبه، سعی کرد که به شکل مضحکی یک تنه در بیرون از آژانس فعال کند که ناکام شد. بنابراین، صحبت هایی پیرامون ورود دولت آمریکا و پای بندی و تعهد به عدم خروج و غیره، جملگی، تعارف سیاسی بیش نیستند.
۲- رژیم پس از یک راهپیمایی طولانی و بسیار پرهزینه، اعم از اقتصادی و سیاسی، اعم از داخلی و خارجی و از جمله تنش های بین المللی برای دست یابی به اقتدار هسته ای که زمانی زیرزمینی بود و مچش را گرفتند، اکنون که خود را به آن رسانده و مراد خویش را در آغوش گرفته است و رسماً آن را به رخ می کشد (اذعان و حتی جار زدن وصول به نقطۀ طغیان و گریز هسته ای، توسط مقامات رسمی رژیم، که اینک توان فنی و ملزومات ساخت بمب اتمی را کسب کرده ایم) و اینکه گویا ساختن آن، فقط نیاز به «تصمیم سیاسی» دارد، هرگز حاضر نخواهد شد که به دست خود، خود را خلع سلاح کند. آنهم در دنیای پرآشوب جهان و منطقه و یا وقتی که دولت آمریکا دستخوش بحران های داخلی و انتخابات میان دوره ای و پی آمدهای نامعلوم آن است و یا گرفتار گرانی بنزین و سوخت و تورم بی سابقه. بازدارندگی هسته ای به طور قطع، به یکی از سیاست های راهبردی و دفاعی رژیم تبدیل شده است. اما فعلاً تیله را دم گود، نگه می دارد و از آن برای باج گیری سیاسی در منطقه و جهان، آشوبناک بهره می گیرد.
۳- هستۀ سفت قدرت و شخص خامنه ای و سپاهیان و دولت دست نشاندۀ فعلیِ آنها، از دو جهت، هم سیاسی، و هم اقتصادی، شروع به قطع بندِ ناف آسیب پذیری خود کرده اند و در حال کامل کردن آن هستند: در مورد سیاسی، رژیم دیگر نیازی به صندوق رأی به معنای گذشته و بازی با اصلاح طلبان و به امتیاز دادن و غیره ندارد، و حالا برای رئیسی و خامنه ای، افکارعمومی و رأی آن ها، مهم نیست. چرا که اساساً با رأی مردم هم سرکار نیامده اند و عامدانه بیش از پیش، این جدایی و قطع بندِ ناف را ساختاری می کنند. اساساً، انتخابات و کاندیداها به شیوۀ جدیدی با اعمال نظارت مطلقه توسط شورای نگهبان، برگزار شده و خواهد شد و کارگزاران لازم و دست به فرمان از آن میان، برگزیده و برکشیده می شوند و دیگر در قیاس با گذشته، نیازی به «رأی مردم» و یا جناح مخالف خود ندارند. به لحاظ اقتصادی، شرطی نکردن اقتصاد و ادارۀ کشور به پول نفت و از قید و بند معاهدات پولشویی و غیره نیز، به معنی رها کردن دولت از مصرف درآمدهای رسمی نفتی و تخصیص بخشی از آنها به خدمات اجتماعی و سوبسیدها است، و کلاً افکندن بارِ سنگین اقتصاد بدون نفت به دوش مردم که با جراحی های اقتصادی دردناکی پبش برده می شود و دولت های قبلی جرأت اجرای کامل آن را نداشتند. اصلاً در شرایطی که رژیم در همین بازار موجود، نفت خود را می فروشد که افزایش قیمت ها حتی موجب افزایش درآمدشان هم شده، و وقتی دغدغۀ مردم و فلاکت هم در میان نباشد و پول های نفتی هم قرار نیست، اساساً به جامعه تزریق شود، و اقتصادی سیاسی ولایت فقیه نمی خواهد کلاً خود را به بازارهای رسمی غرب شرطی کند، چرا باید وارد توافقی که دست و پایش را می بندد و مجبور می شود، شفاف سازی کنند و برای بهره برداری از ذخایر ارزی خود، لایحۀ پولشویی و غیره را تصویب کند، و خود را دچار دردسر کند.
۴ – رژیم ضمن پیش بردن اهداف فوق، در عین حال، چنان بازی می کند که حتی الامکان پروندۀ هسته ای اش، چه از طریق قطعنامه های آژانس، و چه از طریق ماشۀ هسته ایِ دورن برجام، توسط طرف های غربی برجام پیش برده نشود، اگر که مذاکرات رسماً شکست بخورد، پیش برده نشود (ناگفته نماند که ارجاع قطعنامه آژانس به شورای امنیت، لزوما به معنی بازگشت قطعنامه های تحریم های گذشته نیست، چون به رأی گیری نیاز است و چین و روسیه احتمالاً رأی ندهند، ولی در مورد ماشه هسته ای چنین نیست، و حساسیت رژیم به آن بیشتر است). و بهمین دلیل به شکلی دو پهلو مذاکره می کند که گویا همه چیز در حال پیشروی است و مثلاً توپ در زمین آمریکاست که اگر تضمین بدهد، همه چیز حل است. ولی پیشنهاد تضمین، چنانکه می دانیم، ته ندارد و هرچه تویش بریزی، پرشدنی نیست. درحالی که با راستی آزمایی تحریم ها و کنسل کردن قطعنامۀ آژانس بر سر پاسخ به مراکز مشکوک هسته ای، گفته می شود که آمریکا به شکل شفاهی کوتاه آمده است که برای کتبی کردن آن ها، منتظر واکنش مثبت رژیم برای نشستن و توافق کردن هستند.
۵- رژیم می داند، حتی روی کاغذ هم، قول های کافی داده شوند، تحریم های ثانویه همه سرجایش هستند و فشار از کانال ها ارد می شوند و چون رژیم هم قصد کنار آمدن حول دیگر مسائل تنش زا و مورد مشاجره را ندارد، تنش ها ادامه خواهند داشت و در نتیجه در عمل گشایش واقعی و جدی و پایداری، اتفاق نخواهد افتاد، بجز اینکه، رژیم دست و پای خود را با خارج کردن اورانیوم های ذخیره شده و تن دادن به نزدیک چهار درصد غنی سازی مجاز برجامی و مهر و موم کردن پیشرفته ترین سانتریفوژ ها و …، در پوست گردو گذاشته و نیز در اوج انزوا، با جناح تندرو و پایگاه اخص خود، به دلیل چنین نرمشی و در اوج انزوا، در افتد.
۶- برای همه روشن شده است که رژیم با «مذاکره»، وقت گذرانی و بازی می کند. پنچ ماه به بهانۀ آماده شدن دولت جدید، مذاکره نکردند، پنج ماه را هم پس از مذاکراتی فشرده، برایِ تهیه پیش نویسی با بیش از ۹۰ درصد مواردِ مورد توافق، تلف کردند. اما در این یکسال، خروجی معادله آن شده است که ضمن کاهش دامنۀ نظارت ها بر فعالیت های هسته ای، خود را به سرعت به نقطۀ گریز هسته ای رسانده و با اتکاء به این دستاورد بزرگ، قدرت چانه زنی خود را بالا برده، و سرجمع یک عامل مهم بازدارنده بدست آورده است. سرکوب گستردۀ داخل نیز، جایی برای امید مذاکره کنندگان به غلیان نارضایتی داخلی، به عنوان عامل فشار به رژیم و عقب نشینی، باقی نگذاشته است.
۷- با وجود پیش برد چنین سیاستی، توسط رژیم، حمایت هایِ هم چین، و هم بویژه روسیه از رژیم ایران بیشتر شده است. چرا که خودِ آن ها با دولت آمریکا درگیرند و چشم انداز تنش ها هم رو به تزاید است. ایران، عملاً عضوی از باشگاه شرق شده است و پهباد می دهد و مانور برگزار می کند و حتی در جنگ اوکراین هم، تعارف ها را کنار گذاشته و خامنه ای شخصاً و رسماً، جانب روسیه و پوتین را می گیرد و ابتکار پیشدستانه در حمله به ناتو را ستایش می کند. چین، نفت بیشتری از ایران می خرد و حمایت سیاسی می کند. بنابراین، حاکمیت در این منازعه با غرب، پشتش به حمایت بلوک شرق هم گرم است. گرچه بطور ضمنی، خود را جزو باشگاه هسته ای و عضور جدید آن محسوب می کند و شعارها و تهدیدهای سپاه و تندروها این را بخوبی نشان می دهند، اما مقامات رسمی و دپیلماتیک، در سخن، چنین با صراحت صحبت نمی کنند، ولی در عمل همین را القاء کرده و پیش می برند. می دانیم که در این رابطه، حتی حملۀ اسرائیل هم، نقش شتاب دهنده داشته و منجر به خاموش کردن دوربین های بیشتری از آژانس و زیرزمینی کردن تأسیسات شده است. کلاً، رژیم بر این گمان است که بحران جهانی اجازه می دهد که حول چنین سودایی، مذاکرات را کش داده و در عمل چهار نعل به سمت «طغیان هسته ای» بتازند. بطور کلی در مقیاس جهانی، تشدید چگالی بحران و بکارگیری وسیع حربۀ تحریم و فشار و تهدیدهای نظامی و سیاسی و اقتصادی و در شرایط اشباع شدن جهان با فضاهای جنگی، همواره وسوسه دست یابی به سلاح هست ای و به اصطلاح بازدارنده، افزایش پیدا می کند و بیش از همه، توسط همین نوع رژیم های اقتدارگرا و دارای قدرت فنی و یا حتی ورود به بازارهای قاچاق. برعکسِ این، فضای صلح و مناسبات کمتر تهدید آمیز، و کمتر همراه با تحریم ها و غیره، بطورکلی این وسوسه را کاهش می دهد. خامنه ای نیز استراتژی خود را چنان که ابراز داشته است، بر پایۀ بهم پاشیدن نظم کنونی جهان و شکل گیری و زایمان جهان چندقطبی که بزعم وی اقتدار و هژمونی آمریکا روز بروز ضعیف تر می شود و تعریف کردن خود در کنار قطب های شرقی که گویا باد شرق بر غرب وزیدن گرفته، قرار داده است و دائما از تولید اقتدار سخن می گوید. آموزۀ رسمی خمینی هم مبنی بر سیاستِ نه شرقی، نه غربی، به موزۀ آثار بنیان گذار انقلاب اسلامی، نقل مکان کرده است!
۸- در عین حال که هیچ طرف، صریحاً از نفی یا شکست برجام سخن نمی گوید، چون جایگزینی جز به میان آمدن پلانِ ب ندارد. از طنر رژیم، اگر قرار بر تمکین به آن نباشد، بودنش خیلی هم مفید است و حتی مرور زمان با منتفی شدن بندهای غروب و غیره به سود رژیم ایران است. یعنی استفاده از مزایای برجام، ضمن مقابله با معایب و تعهدات ناشی از آن، از جمله تضعیف «نظارت فوق العاده آژانس» و غیره، همان سیاستی است که حاکمان ایران پیش می برند. دولت آمریکا و اتحادیه اروپا هم در اعلام شکست برجام قویاً تردید دارند. چرا که جایگزین آن، جز اجرای پلانِ ب که دارای عرصه های گوناگون سیاسی و اقتصادی، و بویژه نظامی، برای درهم کوبیدن راکتورهای هسته ای و سنگرهای زیرزمینی و روی زمینی آن است، نخواهد بود، که ورود به این مرحله از بحران، بخصوص در شرایط تشدید مشکلات داخلی آمریکا و بحران اوکراین و مناسبات با روسیه و چین و بحران تغذیه و سخت و تورم درکشورهای غربی و جهان، و یا حساسیت و تنش های منطقه، ریسک بالای گشودن جبهه جدید و خطرناک تازه ای، با اما و اگرهای بسیاری، همراه است. و رژیم هم این را می داند و از آن بهره می گیرد. در مورد پلانِ ب، امیرعبدالهیان گفته است که اگر توافق به نتیجه نرسد، دنیا به آخر نمی رسد! آن ها صحبت پلانِ ب می کنند، ما هم پلانِ ب خود را داریم! که کپی از مصادیق و معنای تلویحی چنین تهدیدی، چه بسا، همان «تصمیم سیاسی» برای چیدن میوۀ ممنوعه باشد!
۹- رژیم، خیلی تمایل دارد که شرایط به گونه ای پیش برود که بدون نفی رسمی برجام بجای بازگشت به آن، به شکل یک نوع توافق موقت و اقدام در برابر اقدام متقابل، صورت گیرد، بدون آنکه خلع سلاح جدی صورت پذیرد و بدون آنکه به تقابل منجر شود. توافقی که در عمل به شکل دو فاکتور اقتدار هسته ای رژیم به جهان تحمیل شود، همانطور که سطح کوچکی از آن در توافق برجامی پذیرفته شد و درعین حال از مزایای اقتصادی آن هم کم و بیش، بهره گیرد. البته در توافق موقت هم باید امتیازاتی به ناگزیر بدهد، اما اولاً، دامنۀ آن محدودتر خواهد بود و ثانیاً چون گام به گام و متقابل خواهد بود، می تواند مشمول مرور زمان شود. و می توان آن را در هر لحظه، متوقف کرد و یا مذاکرات را کش داد و غیره. کلاً، در شرایط بی ثباتی حاکمِ بر جهان، پیمان های با ثبات، جایگاه مطمئنی ندارند.
۱۰- نه جهان، و نه مردم ایران، از پروژه هسته ای رژیم ذره ای خیر نمی بینند، بجز فلاکت بیشتر، میلیتاریسم و سرکوب فزون تر و تشدید فشارهای جهانی و حتی مواجهه با تهدیدهای بیشتر. در حالی که فقر و فلاکت و نیز بحران زیست محیطی و فقدان بودجه های حداقل، حتی برای حفظ وضع موجود، تا چه برسد سرمایه گذاری برای آتی، دارد کشور را به یک ویرانستان تبدیل می کند. بهترین و مؤثرین عاملِ بازدارندگی، دست شستن رژیم از سیاست های، هسته ای و تروریستی و مداخله گرایانه و ماجراجویانه در منطقه و جهان و تقویت رفاه و رضایت نسبیِ جامعه است. اما زیستن در بحران و بحران آفرینی، بخشی از سوخت و سازهای حیاتی رژیم است که باید با آن ها به جد مقابله شود که البته از طریق پایان دادن به سلطۀ حکومت اسلامیِ بحران زی و فلاکت آفرین، امکان پذیر خواهد بود.
تقی روزبه،
۲۰۲۲.۰۸.۱۹