سه شنبه, 05سبتامبر 2023 – شش ماه گذشته جریانی از اخبار بد را برای اقتصاد چین به ارمغان آورده است: رشد آهسته، بیکاری بیسابقه جوانان، سرمایهگذاری خارجی پایین، صادرات و ارز ضعیف، و بحران در بخش املاک.جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، دومین اقتصاد بزرگ جهان را «بمبی در آستانه انفجار» توصیف کرد و نارضایتی فزاینده در این کشور را پیشبینی کرد.
شی جینپینگ، رهبر چین، با دفاع از «تابآوری قوی، پتانسیل فوقالعاده و سرزندگی عالی» اقتصاد، به گفتههای بایدن پاسخ داد.
بحران املاک و خانوارهای فقیرتر مرکز مشکلات اقتصادی چین، بازار املاک آن است. تا همین اواخر، املاک و مستغلات یک سوم کل ثروت آن را تشکیل میدادند. آنتونیو فتاس، استاد اقتصاد در مدرسه بازرگانی اینسید در سنگاپور میگوید: «این هیچ منطقی نداشت. اصلاً معنی ندارد. »به مدت دو دهه، بخش ساختمانسازی سوار بر موجی از خصوصیسازی رونق گرفت. اما بحران در سال ۲۰۲۰ رخ داد. یک بیماری همهگیر جهانی و کاهش جمعیت در خانه، اجزای خوبی برای برنامه خانهسازی بیامان نیستند. دولت، از ترس یک فروپاشی به سبک ایالات متحده در سال ۲۰۰۸، محدودیتهایی را برای وام ساختوساز توسعهدهندگان املاک تعیین کرد. کمیبعد آنها میلیاردها بدهی داشتند که نمیتوانستند بازپرداخت کنند. اکنون تقاضا برای خانه کاهش یافته و قیمت ملک کاهش یافته است. این امر صاحبخانههای چینی را – که از سه سال محدودیتهای سخت کرونا بیرون آمدهاند – فقیرتر کرده است.آلیشا گارسیا هررو، اقتصاددان ارشد آسیایی در شرکت مدیریت ثروت ناتیکزیس میگوید: «در چین، ملک عملاً پسانداز شماست. تا همین اواخر، به نظر میرسید خرید ملک بهتر از این بود که پولتان را در بازار سهام دیوانه یا یک حساب بانکی با نرخهای بهره پایین بگذارید. »یعنی بر خلاف کشورهای غربی، رونقی در فضای هزینهکرد پس از همهگیری یا بازگشت اقتصادی عظیمیرخ نداده است. خانم گارسیا هررو میگوید: «این تصور وجود داشت که مردم چین پس از محدودیتهای شدید کووید، دیوانهوار خرج میکنند. سفر میروند، به پاریس میروند، برج ایفل را میخرند. اما در واقع میدانستند که پساندازهایشان با کاهش قیمت خانهها تحت تاثیر قرار میگیرد، بنابراین تصمیم گرفتند پول نقدی را که دارند حفظ کنند. این وضعیت نه تنها خانوارها را فقیرتر کرده است، بلکه مشکلات بدهی دولتهای محلی کشور را بدتر کرده است.تخمین زده میشود که بیش از یک سوم درآمد چند میلیارد دلاری آنها از فروش زمین به توسعهدهندگان املاک حاصل میشود که اکنون در بحران هستند. بحران املاک.
رشد شگفتانگیز کشور در ۳۰ سال گذشته با ساخت و ساز انجام شد: همه چیز از جادهها، پلها و خطوط قطار گرفته تا کارخانهها، فرودگاهها و خانهها. مسئولیت انجام این کار بر عهده دولتهای محلی است.ا این حال، برخی از اقتصاددانان میگویند کهاین رهیافت مجازاً و به طور واقعی دیگر دارد به آخر خط میرسد. یکی از نمونههای بسیار عجیب از اعتیاد چین به ساخت و ساز را میتوان در استان یوننان، نزدیک مرز میانمار یافت. امسال، مقامات آنجا به طرز گیجکنندهای تایید کردند که برنامههای خود را برای ساخت یک مرکز قرنطینه جدید چند میلیون دلاری کووید-۱۹ ادامه خواهند داد. دولتهای محلی که به شدت مقروض هستند، آنقدر تحت فشار هستند که در سال جاری برخی از آنها برای تامین بودجه برنامههای ساختمانی، زمین را به خودشان میفروشند. آخر ماجرا این است که چین مجال زیادی برای ساختمانسازی ندارد و آخرش به حیف و میل پول خواهد رسید. این کشور باید راه دیگری برای ایجاد رفاه برای مردماش پیدا کند. پروفسور فتاس میگوید: «ما در یک نقطه عطف هستیم. مدل قدیمی جواب نمیدهد، اما برای تغییر تمرکز نیاز به اصلاحات ساختاری و نهادی جدی دارید. »او میگوید به عنوان مثال، اگر چین میخواهد یک بخش مالی اقتصادش را تقویت کند و رقیب ایالات متحده یا اروپا باشد، دولت ابتدا باید مقررات را به میزان قابل توجهی آسان کند و قدرت بیشتری را در اختیار منافع خصوصی بگذارد. در واقعیت، برعکس این اتفاق افتاده است. دولت چین کنترل خود را بر بخش مالی سختتر کرده است، بانکداران «غربزده» را به خاطر لذتگراییشان سرزنش کرده و شرکتهای فناوری بزرگی مانند علیبابا را سرکوب کرده است.بیکاری جوانان یکی از جاهایی است کهاین روش خود را در آن نشان داده است. در سراسر چین، میلیونها فارغالتحصیل با آموزش عالی وجود دارد که برای یافتن مشاغل اداری خوب در مناطق شهری در تقلا هستند. در ماه ژوئیه، ارقام نشان داد که ۲۱.۳ درصد از جویندگان کارِ بین ۱۶ تا ۲۵ سال بیکار بودند. ماه بعد، مقامات اعلام کردند که انتشار این ارقام را متوقف خواهند کرد. به گفته پروفسور فتاس، این گواهی بر «اقتصاد سفت و سخت و متمرکز» است که در تلاش برای جذب چنین تعداد زیادی از مردم در نیروی کار با سختی مواجه است.یک سیستم از بالا به پایین زمانی موثر است که میخواهید یک پل جدید بسازید، اما زمانی که پل قبلاً ساخته شده باشد و مردم همچنان به دنبال کار باشند، به نظر دستوپاگیر به نظر میرسد. حالا دولت چه خواهد کرد؟ تغییر جهت اقتصادی مستلزم تغییر ایدئولوژی سیاسی است. با قضاوت بر اساس تسلط شدید اخیر حزب کمونیست چین بر زندگی و تسلط شدید رئیسجمهور شی بر حزب کمونیست چین، این امر محتمل به نظر نمیرسد. رهبری ممکن است استدلال کند که حتی ضروری نیست.از جهاتی، چین قربانی موفقیت خود است. نرخ رشد فعلی تنها زمانی «کند» در نظر گرفته میشود که آن را با اعداد فوقالعاده بالای سالهای گذشته مقایسه کنید. از سال ۱۹۸۹ چین به طور متوسط نرخ رشدی حدود ۹ درصد در سال داشته است. در سال ۲۰۲۳ این رقم حدود ۴.۵ درصد پیشبینی میشود. این یک افت بزرگ است، اما هنوز بسیار بالاتر از اقتصاد ایالات متحده، بریتانیا و اکثر کشورهای اروپایی است. برخی میگویند کهاین نرخ برای رهبری چین بهاندازه کافی مناسب است.اقتصادهای غربی معمولاً توسط مردمیکه خرج میکنند تامین میشوند، اما پکن نسبت بهاین مدل مصرفگرایانه محتاط است. روش غربی نه تنها بیهوده تلقی میشود، بلکه فردگرایانه نیز هست.