چندی است در ویدئو کلیپ های گوناگون در رسانه های مجازی صحنه هایی از پرت کردن عمامه از سر معممین در معابر عمومی بنمایش گذارده میشوند. در گذشته نیز ویدئو هایی از فحّاشی و یا حتی کتک زدن انسانهای عمامه بسر دیده میشد.
این صحنه های بشدت مشمئز کننده از درون جامعه ای میآید که اکثریت بزرگ مردم آن، خاصه جوانان و نوجوانان دختر و پسر آن، بیش از پنجاه روز است با تحمل بدترین و بیشترین آسیبهای جسمی و روحی، علیه خشونت سازمان یافته دولتی مستبد، به جنبش انقلابی برخواسته است.
انسان از خود میپرسد، این تناقض در عمل و اندیشه از کجا ناشی میشود؟ با وجود آنکه مردم ایران با پرداختن بهای بس سنگینی خواستار آنند که استبداد زور محور و خشونت پرور را از جامعه خویش برانند. در عین حال عده ای قلیل در حق انسانهایی که تنها گناه شان معمّم بودن است، بدون داشتن کوچکترین شناخت و اطلاعی از جرم یک یک آنان، تنها به اتهام آخوند و معمّم بودن، خشونت عریان اعمال میکنند و اینگونه آنها را قربانی خشونت کور و نادان خویش میگردانند.
تازه این عمل زشت و شنیع را با آرایش دادن به موسیقی حماسه ای به نمایش میگذارند و آنرا دست به دست برای دیگران میفرستند تا از هم اکنون، اقلیت زورمدار با اعمال این روش فاشیستی در آینده، در « شادی آخوند کشی » نشئه جنایات سیاسی نو و تازه ای در ایران گردد.
تماشای این صحنه های دلخراش، امر واقع مستمری از شنیدن صدای پای فاشیسم با نام و هیبتی نو، ولی پتانسیل بسیار پر حرارت و قوی، نیست؟
آنچه معلوم است، اینکه اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران از دولت ولایت مطلقه فقیه بخاطر اعمال جنایت و خیانت و فساد چهل و چند ساله اش، منزجر و متنفّر هستند.
در اینصورت از هم اکنون در ایران کنونی مرام فاشیسم طعمه چربی جهت مشروع نشان دادن خشونتگری های خویش در چنته دارد. کافی است یک جابجایی مکارانه انجام دهد، تا برای آینده زمینه ای مناسب جهت رواج اعمال خشونت نسبت به رقبای دگراندیش خویش فراهم آورد.
مردم ایران، خاصه جوانان انقلابی از هم اکنون تا دیر نشده، بایستی بر این امر واقع مستمر در ایران واقف گردند، که فاشیسم و دست پرورده او، راسیسم، همیشه با یک لباس همگون وارد صحنه سیاست و اجتماع، و زندگی مردم نمیشوند، بلکه هر بار لباس نویی به تن میکنند تا شناخته نشوند.
ملت ایران در تاریخ مبارزات ۱۳۰ ساله خویش جهت استقرار مردمسالاری در وطن خود، انواع گوناگون و پرشماری از روشهای فاشیستی و راسیستی را تحت عناوین مختلف تجربه کرده است.
برای مثال پس از پیروزی انقلاب مشروطه، فاشیسم نو بهمراه زاده خود، راسیسم سلطنتی، لباس مدرنیته با شعار « رساندن ایران به دروازه های بزرگ تمدن » ( گفته شاه سابق ) را به تن کرده بود. سپس نوبت به فاشیسم و راسیسم مذهبی با شعار « اسلام ناب محمدی » ( گفته خمینی ) رسید.
حال در زمان کنونی فاشیسم و راسیسم نوین میخواهد در لباس « انتقام جوئی از آخوند ها » خویشتن را همانند هر دو استبداد شاهی و شیخی، بر جان و مال و ناموس مردم ایران، مستولی گرداند.
ملت ایران بایستی بسیار هوشمندانه این فاشیسم و فرزند خلف او، راسیسم نوپا را شناسایی و در همه جا و همه وقت، او را افشاء و مانع کار او گردند. تا این فاشیسم نو قادر نگردد، کالبد ایران و ایرانیان را به سمّ استبدادی نو، بار دیگر مسموم گرداند.
به همین منظور من در این نوشته تلاش میکنم، از منظر روانشناسی اجتماعی ابتدا مرام فاشیسم و سپس رفتار راسیسم را تشریح و ابزارهای حیله گریهای این مرام را شفاف کنم.
فاشیسم چیست؟
فاشیسم فکر راهنمای سیاسی بشدت تندروی است که میخواهد خیلی سریع و مکارانه خود را در صفوف جنبشهای سیاسی مردم سالاری پنهان و مرام خود را بتدریج با مهارتی خاص قدم به قدم اجرا کند.
این مرام از شور و هیجان انقلابی مردم ایران که جوینده آزادی و استقلال، و رشد در عدالت اجتماعی هستند، سوء استفاده کند و راه رسیدن به خواسته های حق طلبانه آنها را به بیراهه ایجاد دشمنی با این و آن گروه اجتماعی، سیاسی، مرامی، صنفی و … جهت ایجاد و افزایش جو خشونت، منحرف کند.
در وضعیت سیاسی کنونی مردم ایران، اولین و مناسبترین دشمن، آخوند های حاکم و غیر حاکم هستند. چرا که همگی آنان لباسی هم شکل، باصطلاح اونیفورم، به تن دارند. بهمین خاطر نیز تبلیغ، تشویق و ترغیب در آزار رساندن به آنان، بمثابه « دشمن اصلی »، در رأس تبلیغات مرام فاشیسم کنونی قرار دارد.
رواج این امر بعنوان عملی « انقلابی » سبب گراییدن جنبش به خشونت، در ابتدا با آزار و اذیت رساندن به افرادی که شکل و شمایل آخوند های دولتی، بیش از همه علی خامنه ای « رهبر »، را دارند، فراهم میگردد.
برای مرام فاشیسم، آخوند و غیر آخوند اهمیتی ندارد. مهم تبلیغ و ساری و جاری کردن خشونت در جنبش حق طلبانه مردم ایران است. چرا که زبان و عمل و فکر فاشیسم، تنها و تنها در پی ایجاد جوّ روانی ـ اجتماعی Psychosozial است که در آن ستایش از خشونت در اشکال گوناگون آن، بهترین و مناسبترین ابزار تصرف و تصاحب قدرت دولتی در آینده ایران است.
در روانشناسی اجتماعی واژه ای بسیار مهم وجود دارد، بنام القاء « تصویر و تصور دشمن » ( بزبان آلمانی ) Feindbild به اذهان عمومی مردم، جهت دستیابی مرامهای فاشیستی به قدرت سیاسی است.
هر زمان در روانشناسی فردی تصویر و تصوری از پیش ساخته از دشمنی خاص، ( برای مثال آخوند ها در ایران کنونی ) القاء گردد، دارنده این روانشناسی، شناخت بسیار ساده و ابلهانه ای در مورد انسانها، مرام ها و عقاید و …. پیدا میکند مبتنی بر این امر که انسانها یا « خوب و خیر » و یا « بد و خبیث » هستند. این روانشناسی نیازی به پرس و جو و شناسائی عمیق و واقعی در مورد پدیده های اجتماعی و انسانی ندارد.
کار اصلی این روانشناسی ساختن انواع گوناگون دشمن ها و دشمن تراشی ها است. بهمین خاطر نیز پیروان همه مستبدین در همه جای جهان، اینگونه ساده لوح و کوته فکر هستند. و با این کوته فکری و ساده لوحی خویش است که قربانی اول خشونتهای استبداد، خود آنان میشوند.
علاوه بر این روانشناسی داشتن تصور و تصویر از دشمن در سر لوحه تبلیغات هر مستبدی قرار دارد. و آنرا بطور مداوم تبلیغ میکنند. چرا که مانع از شناخت عمیق و اندیشمندانه امور و پدیده های اجتماعی، آنطور که هستند، و نه آنطور که دستگاههای تبلیغاتی قدرت مداران نشر میدهند، میشود.
روانشناسی داشتن تصویر و تصور از دشمن براحتی در تقابل کامل با دیگر انسانها، دگر اندیشان، گروههای اجتماعی، و بیش از همه اقلیتهای قومی و دینی و جنسی و صنفی گوناگون از جمله مرام ها و عقاید و ادیان قرار میگیرد. طوریکه میتوان گفت در ذهن فرد دشمن تراش دو رنگ بیشتر وجود ندارد، یا سیاه و یا سفید.
اساس روانشناختی این بینش از تصورات، مواضع و احساساتی بشدت منفی تشکیل یافته است. بهمین دلیل نیز ساختن تصورات و تصاویر از دشمن و یا دشمنان توسط مرام فاشیسم بشدت تبلیغ میشود. چون این مرام هم عوام فریب است و هم مدام نیاز به دشمن جهت اعمال خشونت دارد.
خشونت زبانی غالباً در شکل ترور شخصیت های محبوب و مورد اعتماد مردم، و قهر فیزیکی، در حال حاضر پرت کردن عمامه آخوندهای ضعیف ( چون اگر دولتی و قوی بودند، با ماشین های ضد گلوله و نگهبانان مسلح آمد و شد میکردند. ) جهت ترساندن و از میدان بدر کردن رقبای سیاسی آینده فاشیسم نو، از روشهای رایج این مرام سیاسی هستند.
بهنگام جنبش مردمی، هدف مرام فاشیستی تنها و تنها تسخیر دولت با تمامی دستگاههای اداری و نظامی و تبلیغاتی آن است. بقیه خواسته های او ادعا هایی دروغ و پوشالی هستند. اگر در جنبش کنونی مردم ایران مرام فاشیسم نو، قوی گردد، هم بهنگام جنبش و هم در زمان تسخیر دولت، نه تنها از همه مردم ایران طلب اطاعت بی چون و چرا میکند، بلکه برای همه آحاد ملت، برای چگونه فکر کردن، چطور عمل کردن و حتی چگونه احساس کردن انان نیز، تعیین تکلیف میکند.
این تصویر و تصور دشمن، هم اکنون در لباس آخوندی آماده و مهیا است. کافی است پرتاب کردن عمامه از سر آخوندها را رسم مبارزه سیاسی کنند و در اینکار موفق شوند. برنامه بعدی آنان آخوند کشی خواهد بود. با آخوند کشی همانند دوران دو پهلوی در گذشته، و دو رهبر مذهبی تا زمان کنونی، آحاد ملت ایران را در رعب و وحشت دائمی نگاه خواهند داشت.
هرگز نباید این حرف حکیمانه بنی صدر، اولین منتخب ریاست جمهوری در تاریخ ایران را که در ابتدا شروع اعدام ها پس از پیروزی انقلاب ۵۷ به دستور خمینی، در حسینیه ارشاد بیان کرد، فراموش کنیم. او گفت: هر مرام فاشیستی، « در ابتدا اعدام را با بدترین ها آغاز میکند و سپس با بهترین ها ادامه خواهد داد. »
با این تفاوت بسیار مهم که آن روز ها در اوایل انقلاب، سران فاسد و سرکوبگر رژیم شاه، یعنی بدترین ها، معلوم و مشهور همگان بودند. ولی امروزه هویت و سابقه انسان ایرانی عمامه بر سر را که عمامه او را از سرش پرت میکنند، هیچکس نمی شناسد و نمی داند که او کیست؟ آیا او نیز همانند اکثریت بزرگ مردم ایران قربانی جنایت و فساد و فقر خانمانسوز حاکمان فعلی هست یا نیست؟
در نوشته بعدی به راسیسم که زاده مرام فاشیسم است، خواهم پرداخت.