ما در جهان فاجعه زیست می کنیم. به نظر می رسد باید یه این وضعیت عادت کنیم. آن چیزی که در ابتدا وضعیت استثنایی می نمودT اکنون تبدیل به قاعده وضعیت شده است. گویا فاجعه، دیگر شکل ناهنجاری از اتفاقات جهان نیست. قاعده زیست ما تجربۀ فاجعه شده است. زنجیره علی بهنجار فرو ریخته و مرگ انسان ها به قسمتی از روند روزمره ما تبدیل شده است. انسان ها در رسانه ها به عدد فروکاسته می شوند و هر روز داغی جدید بر دل می نشیند.
با چشمان باز در برابر فاجعه نشسته ایم. فاجعه روح و روان ما را خرد می کند. ما مات و مبهوت به جهان نگاه می کنیم و می دانیم که این وضعیت دیگر استثنایی نیست. این قاعده دوران ماست.
حس قربانی بودن، حس سرکوب شدن، حس طرد شدن، حس نا امنی و کم کم حس خستگی دارد ما را از پا در می آورد. خشونت بارتر از چنین فاجعه هایی همین پذیرش زیستن در چنین جهانی است. چگونه می توان به این مسئله تن داد و احساس شرم نکرد. چگونه می توان قبول کرد که قاعده زیستن در عصر ما، با فاجعه پیوند دارد. ما فهمیده ایم که وضعیت عادی توهمی بیش نبوده و به پستو رفتن و پنهان شدن اتفاقاتی است که امروز به شکل عیان شاهد آن هستیم.
مرگ، تنها مرگِ عینیِ کالبد و جان ها نیست، مرگِ قابلیت زیستن در جهانی که حتی تصور برابری و صلح در آن نباشد در چنین جهانی جز تبدیل شدن به انسانی بی روح با کالبدی بدون شعور و حس یا قربانی بودن راه دیگری وجود ندارد.
جهان بی بدیل همین پذیرش قاعده خشونت در زیست دورانی ماست.
نباید چنین چیزی را پذیرفت.
ما، نه گروه حقیقت یاب هستیم، و نه فعال حقوق بشر، و نه به دنبال شرح دقیق آنچه در هر خشونتی رخ داده است. ما انسان هایی هستیم که می گوییم، انسان باید در جهانی متفاوت زندگی کند. مگر می شود انبوه متجسم زندگی را از چهره کودک بختیاری فراموش کرد و به مرگ کودکان تن داد و آن را قبول کرد. دیوار های امن فروریخته است. فاصلۀ ما و فاجعه، اندک است و اینک در میان این همه داغ و جنازه به سوگ عزیز دیگری در تبریز نشسته ایم.
هر فاجعه ای می تواند قامت انسان را خم کند، حال که فاجعه پس از فاجعه رخ می نمایاند و جنازه ای را پس از جنازه غسل می دهیم چگونه می توان تاب و توان خویش را حفظ کرد. چگونه می توان مکانیزم های عقلانی را بکار گرفت و به توصیف فاجعه برخاست. ما می دانیم که آیلار حقی آخرین قربانی این فضا نخواهد بود، اما از چشمان رفیق مان چیز های را می توانیم برایتان روایت کنیم.
شوق زیستن ، تمنای جهانی بهتر و رؤیای روزهایی متفاوت این چیزیست که با نگاهش به آن شهادت داد. و برای ما معنای شهادت چنین چیزیست.
در جهان بی پناهی و ترس قدرت ما برابری و همبستگی است و این راز زندگی در زمانه ترس است. ما برای خانواده آیلار پیام تسلیتی نمی فرستیم، بلکه همچون خانواده ای در غمی مشترک شریک می شویم.
اما می دانیم در میان ما رؤیایی زنده است. رؤیایی که آیلار به آن شهادت داد.
ما نمی خواهیم تنها قربانیان تاریخ باشیم. هویت ما از مرگ ما برنمی خیزد. ما نمی خواهیم مدام تکرار نه به سرکوب و جنگ در جهان باشیم. چرا آری به صلح و آزادی نه؟!
ما تنها فریاد اعتراض به فقر و تبعیض نیستیم. چرا آری به برابری و رفاه نه؟
ما رویایی داریم و این رویا تا آخرین روزی که کودکی بر زمین زاده می شود زنده است.
ما می توانیم تبلور این رویا باشیم.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز داغدار است و این فاجعه را به تمام همکلاسیها، همشهریان و مردم ایران تسلیت می گوییم.
ما، خدا و عشق برای ساختن جهانی بهتر توطئه کرده ایم …