بیانیۀ جمعی از ادوار انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز در محکومیت احکام صادره توسط هیأت نظارت و کمیته انظباطی:
به نام مردم ستم دیده و زیر بار سلطه و تبعیض
در چشم هر یک از ما اتفاقاتی که در دانشگاه ها اتفاق افتاد، تجسم تلاش ها و ممارست و بغض های فروخورده ی انسان هایی بود که سال ها در کنارهم زنجیره ی همبستگی، همزیستی و برابری را نگسستند و از میان شرایط عینی و ذهنی زیستشان و امکان هایش شیوه هایی از مقاومت را خلق کردند. شیوه هایی که شاید در نقاطی همخوان یا متناقض با همدیگر بودند. هر یک از ما در دایره های هویتی خود و از میان روابط و کنش هایمان برساخت های هویتی دورانی خودمان را ساختیم و میان امکان هایمان و میل به تغییر نسبتی برقرار کردیم. حال هر یک از دوران ها و سال ها راهبرد هایی را در دل خود برجسته ساخت، اما آنچه دچار گسست و توقف نبود، جریان زندگی بود. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز خانه ما بود و این خانه بودن نشان از سلامت و امنیتی داشت که کنش گرانش توانسته بودند در زندگی روزمره و روابط تشان جا دهند. هر یک از ما می توانست از دل زیست خوابگاهی، همنشینی های جمعی و همسفره شدن با دیگری در سلف دانشگاه در پیوند با عنصر تشکیلات زیستن، مقاومت و مبارزه را به یکدیگر پیوند دهد؛ و برای ساختن جهانی بهتر قدمی کوچک و ناچیز اما عملی بردارد. فهم ما از نابرابری و آموزش طبقاتی در دانشگاه برآمده از تجربه ی زیسته مان و لمس کردن له شدن جسم و روان دوستان و همکلاسی هایمان در یک ساختار نابرابر بود. فهم ما از مطالباتی چون بهداشت و درمان همگانی از رابطهی ما با بیماران و محیط کارمان ایجاد میشد و در یک کلام انجمن خانه ای بود که بتوانیم در خصوص تحصیل، کار، زندگی و احساسمان نسبت به پدیده ها با یکدیگر صحبت کنیم و به فهمی جمعی برای قدم گذاشتن در جهان برسیم. از دل این زیستِ جمعی و کنش های انسانی بود که ما به فهم همبستگی حقیقی رسیدیم. تلاش برای حقوقی چون تحصیل به زبان مادری و تلاش برای همزیستی و برابری اقوام، نه یک شعار برای چند برنامه سالنی و دانشگاهی، بلکه حاصل صحبت های شبانه و دوستی هایی بود که قوی تر از دست های جدا کننده ترک، کرد، فارس و… ما را در پیوند با هم قرار می داد. شاید به همین خاطر است که هم دانشگاهی هایمان، ما را ذیل کلمه “بچه های انجمن” یکپارچه می کردند
ما علیرغم تمامی تمایزهایمان و ایده های متفاوتمان، می دانستیم که همبستگی و زیستِ جمعی قدرتی تولید می کند که می تواند برای تغییر، حتی در اعتراض به کیفیت غذا یا ساعت رفت و آمد خوابگاه بکار گرفته شود.
ما فهمیده بودیم که در برابرمان مسئولیتی بی کران قرار دارد. مسئولیت هایی که هر اقدامی در جهان را برایش نابسنده و خرد جلوه می دهد، اما از آموزگار تبریز صمد بهرنگی رسم رفتن و جنبه های جمعی آن را آموخته بودیم.
اکنون به این ماهی سیاه کوچک تبریز از بیرون از دانشگاه نگاه می کنیم و همزمان دو حس متفاوت را تجربه می کنیم. در نگاه اول، به خود می بالیم و افتخار می کنیم که روزگاری جزئی از این خانواده و حرکت جمعی بودیم و از سویی دیگر با شنیدن اخبار تعلیق انجمن و احکام صادر شده برای بچه های دانشگاه نگرانشان می شویم. در شرایطی که خبر کشته شدن شهروندان فرودست و بی نام و نشان از زاهدان، کردستان و جای جایِ ایران به گوش می رسد، شاید نگرانی برای تداوم فعالیت یک تشکل دانشجویی بی معنا باشد، اما معتقدیم که امکان همبستگی مردمی بدون تشکل یابی و تشکیل نهاد محدود است و باید از سنگرهای مردمیِ مبارزه و سنت های آن دفاع کرد.
ما در تجربه ی خود در مبارزات پیش و پس از انقلاب ۵۷ به این نتیجه رسیده بودیم که فارغ از اینکه کدام دولت و ساختار بر سرکار است یا جهت گیری ما به سمت چه راهبردهایی در موضوع قدرت است، نوعی دیگر از سیاست وجود دارد که از زیست و ارتباطات ما بر می آید. ما می دانیم که هر گزینه ای که پیشِ روی ایران قرار گیرد، تنها قدرت ما همین همبستگی و قدرت جمعیِ برآمده از زیست جمعی مان است و به شکل قطعی برای انباشت و محافظت از این قدرت به نهاد ها و توسعه ی آنها وابسته ایم. همانطور که امروز سیاست فراگیر و مردمی شده است، توده های مردمی نیز باید سیاسی و مجهز به نهاد شوند تا بتوانند انسجام و انباشت لازم برای شکل دادن به تغییرات به نفع خود را بدست بیاورند.
در برابر ما دستاورد های بزرگی قرار دارند که به واسطه ی حرکت های مردمی پدید آمده اند. امروز بار دیگر قلب آذربایجان برای کردستان و بلوچستان می تپد. اگر در صحبت های فارغ التحصیلان دانشگاه ها سخن از رفتن، مهاجرت و بن بست ها بود، امروز همگان از ماندن و امکان های آینده صحبت می کنند. اگر در چهره ی خیابان های شهر، مرد تهدیدی برای زن به حساب می آمد، امروز شاهد حرکت زنان و مردان دوشادوش یکدیگریم. گویا فاصله ی ما از یکدیگر کم شده است. به نظر می رسد در جایی که همگان توصیه می کردند که فقط سودِ خودتان را جستجو کنید، تحولی اساسی رخ داده است.
این عبور از خود به سمت دیگری برای ما چهره ی همگانی مردم را روشن تر کرده است.
حال مرزهای هویت ها کمتر شده اند. ما به این نتیجه رسیده ایم که بدون یکدیگر رستگاری را تجربه نخواهیم کرد. امروز مبارزه ی معلم تهرانی با کولبر کردستان و شهروند بدون شناسنامه ی بلوچ پیوند دارند. امروز تمام طبقات و شئون اجتماعی می توانند نسبتی با هم داشته باشند و البته این پیوندها به سادگی بدست نیامده اند و محافظتی بزرگ می خواهد.
این قدرتیست که پیش از هر چیز خودمان بدست آورده ایم و تقویت و نگهداری آن نیز بر عهده ی خودمان است.
ما به قدرت مردمی، سازماندهی و سخن گفتن با یکدیگر از جایگاه مشخص نیازمندیم. ما نباید میدان سخن را به رسانه ها واگذار کنیم. صحبت کردن با توده های مردمی، ارتباط و شناخت متقابل است که قدرت مستقل مردمی را ارتقا خواهد داد. ما برای این انسجام و وحدت به نهادهای مردمی نیازمندیم و البته ظرفیت و توان محدود نهادها نیز در پیوند با قدرت توده های مردمی باید ارتقا پیدا کند .
ما به خوبی تجربه کرده ایم که چگونه با فراگیر شدن و گسترش توده ای اعتراضات، نهاد ما مورد هجوم و ضرب نهاد های امنیتی و ساواک قرار گرفته است. تجربه سرکوب های دهه ۵۰ و ترس از اسم انجمن اسلامی تا تجربه های مشابه برای محدود کردن تشکل پس از ۲۰ تیر ۷۸ تبریز و اتفاقات ۸۸ و ۹۸ این تجربه را برای ما داشته است که در چنین وضعیت هایی محدود کردن نهادها و جلوگیری از ارتباط آنها با بدنه ی دانشگاه و مردم در اولویت دستگاه سرکوب قرار می گیرد.
ما، ادوار انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز، ضمن همبستگی با رفقای مبارزمان در درون دانشگاه و اعلام همدلی با آنها اعمال محدودیت برای انجمن اسلامی و فعالان دانشجویی را به هر شکل محکوم می کنیم.
ما امضا کنندگان این بیانیه، شاید فعالان امروز دانشگاه و انجمن اسلامی را از نزدیک نشناسیم، اما راه و رسمشان را دیده ایم. شعار های ضد فاشیستی و مترقی شان را شنیده ایم. فریاد های همبستگی شان با کردستان و ضدیت شان با فقر، فساد و بیداد را شنیده ایم. جرمشان ایستادن علیه فاشیسم و رسمشان اتحاد مردمی بود.
همه ی ما آرزو داشتیم که در صحن دانشگاه کنارشان باشیم و آنها را همراهی کنیم.
گام های محکم و صفوف متراکمشان سخن از عزم آنها برای ساختن ایران متفاوت دارد. اگر به دنبال آینده ای بهتر برای این سرزمین و مردمانش هستیم، از این عزم پولادین و ایستادگی و امید باید دفاع کرد. بهتر است بگوییم که ما نا اُمیدانِ خسته و خزیده در لاک خویش، با مشاهده ی چنین جوانانی توانستیم شور زیستن را دوباره در خود زنده کنیم و به ساختن فردایی بهتر و زندگی در جامعه ای مترقی و سالم امیدوار شویم.
ما بیش از آنچه به آیندگان مان آموختیم، از آنها درس فرا گرفتیم و کمترین کار ممکن ایستادن در کنار آنهاست. آنان که از تبار آگاهی و نور هستند.
اما به جز رئیس گمنام دانشگاه که اسمش را تاکنون نشنیده بودیم و برای ما مشخص نیست از طریق چه فرآیندی و با چه سابقه ای در این جایگاه نشسته است، مابقی دستگاه حاکم دانشگاه و صادر کنندگان احکام فعلی را خوب می شناسیم. راه و رسمشان برای ما آشناست. فهمشان از قانون به کنار، ما سخنان و اعمال آنها را فراموش نکرده ایم و نخواهیم کرد.
ما، ادوار انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز، از تمامی عزیزانمان در دانشگاه به مانند گذشته حمایت خواهیم کرد.
امضا کنندگان:
۱-مجتبی آزادوار جونقانی
۲-حسین عصمتی
۳-کامیار مولودی
۴-عاطفه فتح الله زاده
۵-مهدیس میر حسینی
۶-رعنا پرهیزکار
۷-محسن حسن پور
۸-علی صدیقی
۹-زهرا حسینزاده
۱۰-شایان سیمای
۱۱-مهیار نوبهار
۱۲-امیر ابراهیمی
۱۳-صبا عبدزاده
۱۴-محمد رحیم نژاد
۱۵-سینا ویسی
۱۶-کیانوش خالدیان
۱۷-سالار حسینعلی فام
۱۸-رضا گلدوست
۱۹-الینا لاهوتی
۲۰-محمد جباری
۲۱-حسین محبی
۲۲-محمد قادری
۲۳-علی بدلانی زاده
۲۴-نیلوفر زرودیی
۲۵-امیرحسین سلطانزاده
۲۶-پدرام خدایی
۲۷-ندامهرپرور
۲۸-سالار زارع پور
۲۹-مهدی خانبابایی
۳۰-سینا انوری
۳۱-دلنیا رحیم زاده
۳۲-شیدا احمدی
۳۳-توحید برزگری
۳۴-جواد حاتمی
۳۵-هانیه عزیزی
۳۶-امین عظیمی
۳۷-مهدی خدایاری
۳۸-محمد محی الدینی
۳۹-پارسا حافظی
۴۰-سمیه نصرالهی
۴۱-دارا نیک بین
۴٢-رضا خلج
۴۳-مهدی شریفی
۴۴-هما ایلداری
۴۵-محمد مجیدی
۴۶-آوات مام قادری
۴۷-مهدی کاظمی
۴۸-امیرجعفرپور
۴۹-اشکان رازی
۵۰-ندا بهیجی
۵۱-شیوا علی یار
۵۲-خدیجه رشیدزاده
۵۳-سالار عبدالحسین زاده
۵۴-عباسعلی دهقانی
۵۵-فراز توحید فر
۵۶-هیوا بابامیری
۵۷-سینا کبیری