back to top
خانهتاریخناصر تکمیل همایون : شکل‌گیری دانش آمار در جوامع انسان؛ نقش میرزا...

ناصر تکمیل همایون : شکل‌گیری دانش آمار در جوامع انسان؛ نقش میرزا عبدالغفار خان نجم‌الدوله در ایران

NajmOlDolleدانش آمار در روزگار کنونی، در شمار یکی از ساخت‌مندترین حوزه‌های دانش کاربردی شناخته می‌شود که همه علوم و حوزه‌های دیگر، خود را ناگزیر بهره‌گیری از متدها، ابزار و دست‌آوردهای آن می‌شناسند. این که دانشی با سنجه‌های کمّی و کاملا مرتبط با ریاضیات، خود را چنین در پیوند و ارتباطی تنگاتنگ با همه حوزه‌ها حتی علوم انسانی و اجتماعی قرار داده است، ارزش ویژه این رشته را تا اندازه‌ای زیاد برای ما روشن می‌کند. جایگاه این علم در ارتباط با حوزه علوم انسانی شاید از این‌رو بیشتر قابل توجه است که این دسته از دانش‌ها خود را با محدود نشدن به واسطه اعداد و فرمول‌هایی تعریف می‌کنند که شاخصه علوم پایه و ریاضی است؛ علم آمار اما بسیاری از این مرزها را درنوردیده است تا جایی که رشته‌هایی مانند جامعه‌شناسی و اقتصاد شاید بدون کاربرد آمارها و داده‌های برآمده از آن، کارایی چندان نمی‌توانند داشته باشند. علم آمار همچنین به عنوان علم حساب سیاسی و مورد نیاز و استفاده فراوان دولت‌ها و حکومت‌ها شناخته می‌شود که بی‌گمان بهره‌برداران اصلی این دانش‌اند.

در روزهایی که کشور ما در حال و هوای یک سرشماری دیگر عمومی در حیطه نفوس و مسکن به سر می‌برد، با دکتر ناصر تکمیل‌همایون، تاریخ‌نگار و نویسنده گفت‌وگو کرده‌ایم. تکمیل‌همایون، استاد تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و یکی از شناخته‌شده‌ترین پژوهش‌گران در حیطه مطالعات تهران و تاریخ ایران معاصر به شمار می‌آید. این پژوهشگر، مطالعاتی گسترده در این حوزه داشته، مقاله‌هایی نیز در این‌باره نگاشته و منتشر کرده است.

جناب تکمیل همایون! همان‌گونه که آگاه‌اید این‌روزها همچون روال دوره‌های پیشین در آستانه سرشماری عمومی نفوس و مسکن کشور یا به تعبیری عام‌تر آمارگیری قرار داریم که البته ابتدا وهله‌های ده ساله را شامل می‌شد و اکنون در چرخه‌های پنج ساله دنبال می‌شود. آگاهی از پیشینه، آغاز و شکل‌گیری این دانش ارزشمند در جهان، می‌تواند مساله‌ای مهم در نظر آید. علم آمار به ویژه می‌تواند دستاوردهایی در حوزه تاریخ و تاریخ‌نگاری داشته باشد؛ از این منظر، آگاهی از پیشینه این علم در جهان و نیز ایران، نکته‌هایی مهم می‌تواند به پژوهشگران واگذارد.

مساله آمار و از میان اجزای وابسته آن، سرشماری نفوس و مسکن به صورت‌های گوناگون، پیشینه‌ای دیرین دارد که مانند بسیاری پدیده‌های انسانی دیگر در یکی دو سده اخیر تغییر عمده کرده و به شکل جدیدی بروز یافته است. از جایگاه زبان‌شناسی تاریخی هم اگر بنگریم، واژه آمار در زبان فارسی، پیشینه‌ای بیش از دو هزار ساله دارد و پیش از آن در فرهنگ‌های دیگر هم آثار و نشانه‌هایی فراوان از آگاهی نسبت به این دانش و ضرورت به‌کارگیری آن در جوامع ابتدایی و تمدن‌های نخستین مشاهده می‌شود. اما نباید از نظر دور داشت در میان دانش‌هایی که در پیوند با ریاضیات صورت و معنا می‌یابند،‌ آمار از جایگاهی ویژه برخوردار است. ارتباطی که این دانش با زندگی روزمره دارد و اطلاعات ارزش‌مند آن از جمله مهم‌ترین ارزش‌های این دانش بشری در دوران نوین است؛ داده‌های آماری در زمان گردآوری گرچه بیش‌تر مورد استفاده کارشناسان نهادهای رسمی و اقتصاددان‌ها یا پژوهش‌گران اجتماعی قرار می‌گیرد، اما همچنین گنجینه‌ای برای پژوهندگان تاریخ و دیگر حوزه‌های علوم انسانی از قبیل مردم‌شناسی و انسان‌شناسی فراهم می‌آورند تا آنان از منظرهای دیگر بتوانند داده‌ها و نتایج این فعالیت را پی بگیرند و مورد مطالعه و بررسی قرار دهند.

نخستین سرشماری‌ها به شیوه امروزین آن از چه زمان مرسوم شد؟ چه کسانی و با چه هدفی به این دست فعالیت‌های آماری دست زدند؟

نخستین سرشماری به سبک نوین در سال‌های ۴٩-١٧۴٨ میلادی در سوئد آغاز شد. در سال ١٧٩٠ هم، یعنی ۴٠ سال بعد در آمریکا، در آغاز سده نوزدهم در انگلستان و هم‌زمان در فرانسه تحت سیطره برادر ناپلئون، لوسین بناپارت سرشماری‌های بعدی صورت گرفت. یکی از مهم‌ترین دستاوردهای این اقدام و نتایج تحلیل داده‌های گردآوری‌شده و نقد مسائل جمعیتی آن، منجر به پیدایش مکتب‌هایی مانند سوداگری یا مِرکانتیلیسم و مکتب فیزیوکرات‌ها و نیز شعبه‌های گوناگون جامعه‌شناسی بود. مناسبات تولیدی و تحولات صنعتی نوظهور در اروپا و توسعه نظام سرمایه‌داری، لزوم آگاهی و آشنایی بیش‌تر با گروه‌های مختلف جمعیتی،‌ سنی و جنسی و همچنین اطلاع از انواع تخصص‌ها و مشاغل، دست‌یابی به آمار را به امری ناگزیر مبدل ساخت و در نتیجه علم آمار با مردم و نفوس جامعه در یک راستا قرار گرفتند.

آنچه مشخص است حکومت‌ها و دولت‌ها، هم از امکانات کافی گردآوری چنین آمارهایی در شکل گسترده برخوردارند هم می‌توانند بیش‌ترین بهره‌ها را از داده‌های فراهم‌آمده بردارند. این روند در جریان ارتباط حاکمیت و مردم چگونه نگریسته و تحلیل می‌شود؟

با اندکی آشنایی با مفهوم آمار و تاریخ این پدیده، این ارتباط تا اندازه‌ای زیاد قابل درک و دریافت است. سرچشمه لاتین واژه آمار، همان «استاتیستیک» (Statistic) است که به دولت‌شناسی یا مجموعه اطلاعات معین درباره دولت تعبیر می‌شود. در سده هیجدهم میلادی و پس از آن، با تحولات روی‌داده در جهان، در زمینه شمارگری و احصا هم دگرگونی‌هایی رخ داد. حکومت‌ها بدین‌ترتیب از گردآوری صرف داده‌ها، به تفسیر آن‌ها روی آوردند و دانش آمار کم‌کم به دولت‌شناسی یا جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسی کمّی تبدیل شد. از جنبه اقتصادی، ظهور انقلاب صنعتی و پیدایش صنایع مختلف، همچنین رشد بورژوازی و توسعه تجارت از سویی و ظاهر شدن ترکیب‌های جدید انسانی و افزایش نفوس بر حسب شکل‌گیری اصناف و گروه‌های دیگر از لحاظ اجتماعی، مسایل را به شکلی درهم‌‌تنیده، پیچیده و مرکب می‌ساخت. از سوی دیگر با پیدا شدن رشته‌های مختلف در کشاورزی و دام‌داری و صنایع وابسته به آن، ایجاد کارخانه‌های تولیدی و کارگاه‌های حرفه‌ای، همچنین استفاده از وسایل جدید نقلیه آن روزها که در مسیرهای آبی یا زمینی در حرکت بودند و به ویژه راه‌آهن، نیز مسایل نوین فرهنگی و آموزشی، حاکمیت‌ها در صدد برآمدند برای تامین نیازهای خود به انواع مختلف اطلاعات و اخبار و آگاهی‌ها به شیوه‌ای جدید دسترسی داشته باشند. شاید بهتر باشد پرسش شما را اینجا اصلاح کنم، زیرا دولت‌های دوران بورژوازی و پساانقلاب صنعتی متوجه شده بودند دیگر امکان در انحصار گرفتن مجموعه داده‌ها و آگاهی‌ها در خدمت و اختیار حاکمان و فرمانداران وجود ندارد؛ همین نگرش موجب شد سازمان‌ها و مراکز اطلاعاتی زیادی پدید آیند که اهداف و فعالیت‌های چندمنظوره‌ای مانند تألیف و آموزش را بر عهده داشتند. بر پایه آن نیازهای تاریخی که بیان کردم، با رشد ثبت نمودهای انسانی و اقتصادی، راه برای شکل‌گیری علم استاتیستیک هموار شد و در جریان دگرگونی‌ها، ‌بیش از اطلاعات دیگر، به اطلاع از جنسیت و نیز تولد و مرگ و مانند آن بیش از بخش‌های دیگر شناخت نفوس توجه شد.

علم آمار از چه زمان پذیرش عمومی و رسمیت پیدا کرد؟

شاید بتوانیم بگوییم از زمانی که علم آمار با تمام دانش‌ها به ویژه علوم انسانی پیوند و ارتباط برقرار کرد، جایگاه واقعی خود را هم به دست آورد یا به تعبیر شما مقبولیت عمومی یافت. دانشمندان علوم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر این مساله آگاه شدند که بدون ارتباط و استفاده از علم آمار، نظریات و نتیجه‌گیری‌های آنان کامل و دقیق نخواهد بود. مهم‌تر از آن، کاربرد این دانش در علوم طبیعی یا غیر علوم انسانی است که نتایجی عینی و دقیق‌تر در اختیار قرار می‌دهد؛ دستاوردهایی که به توسعه آن دانش‌ها کمکی شایان توجه کرد. در پیوند با این مساله و محسوس شدن اهمیت آمار و نقش آن، استحکام این رشته از دانش نیز بیش‌تر شد؛ بدین‌ترتیب بود که آمار و جامعه هر روز به هم نزدیک‌تر شدند، تا جایی که آمار و جامعه همچون آمار و اقتصاد، در رابطه‌ای فشرده و نزدیک قرار گرفتند و گاه به شکل یک علم، رشد و گسترش یافتند.

سرزمین‌های شرقی، جهان اسلام به ویژه ایران چگونه و از چه زمان با علم آمار آشنا و رویاروی شدند؟

فراموش نکنید مغرب‌زمین پس از گرفتن دانش‌های جهان اسلام و از همان جمله علم ریاضیات و در ادامه هم ایجاد تغییر و تحول تکاملی هم‌زمان با ظهور و بروز تحولات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی خود بود که به ابداع علم آمار دست زد. این دانش پس از گسترش در اروپا، کم‌کم به شکل دانشی جهان‌گستر تبدیل شد؛ در کشورهای مختلف با بنیاد نهادن مؤسسات و مراکز آموزشی و پژوهشی و ایجاد رشته‌های تحصیلی در دانشگاه‌ها، جایگاهی آکادمیک هم پیدا کرد. ارتباطات نو در جهان،‌ واحدهای گوناگون علمی را به اخذ و اقتباس این آگاهی‌ها فراخواند و کتاب‌ها، مقاله‌ها و مجله‌هایی فراوان هر روز با مشخصه پرداختن به این موضوع، نگارش و نشر می‌شد. جهان سوم، از تحولات این علم در مدت صد سال اخیر ناآگاه مانده بود که البته گاه در پاره‌ای مراحل آشنایی‌هایی به دست می‌آورد. باید بپذیریم که ایران در زمره کشورهایی است که از همان اوایل شکل علم یافتن این حوزه و البته با اندکی تأخیر،‌ ناظر به علم آمار و دموگرافی شد و در جریان دگرگونی‌های آن در سرزمین‌های غربی قرار گرفت.

آیا اسنادی وجود دارد که ایرانیان چگونه با علم جدید آمار آشنایی یافتند و با آن ارتباط برقرار کردند؟ واکنش‌های مردم و اجزای دیگر اجتماع به این که اطلاعات‌شان در جریان چنین فرآیندی مورد استفاده قرار بگیرد، چگونه بود؟

همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم ایرانیان با مساله آمار شاید آشنایی بیش از دو هزار ساله داشته‌اند، همچنین دانشمندان مسلمانانی که در سده‌های جدید سبب‌ساز رشد دانش و سپس انتقال دوباره ریاضیات و دانش‌های دیگر به اروپا شدند نقشی چشم‌گیر در این میانه داشته‌اند، اما یک گسست طولانی موجب شد حتی احساس نیاز و ضرورت پرداختن به اجزا و روش‌های چنین دانشی در خلال سده‌ها از میان رود. اگر بخواهیم مقطعی را برای گرایش دوباره به حوزه‌های ریاضی و آمار و این دست علوم در نظر بگیریم، شاید تحولات فکری پس از شکست‌های ایران در جنگ با روس‌ها به عنوان بهترین عامل و انگیزه قابل طرح باشد. پیامدهای این جنگ‌های نابرابر، نیازمندی ایرانیان به تکنولوژی‌های نظامی اروپا را آشکارتر ساخت. تلاش‌های آغازین برای ارتباط با دانش‌های جدید در ابتدا چندان نظرگیر نبود. از نظر من دلایل بی‌اقبالی به ویژه در دانش‌هایی مانند ریاضیات، بیش‌تر فرهنگی و اجتماعی و به گونه‌ای مشخص حاصل آموزه‌های پیشینی بود، به این معنی که با توجه به بنیادمند بودن ریاضیات کهن ایرانی و ارتباط و بهره‌مندی افراد جامعه از آن، ساختار ذهنی مردم گرایشی به این قبیل دانش‌ها نمی‌دید. اما به هر تقدیر، بزرگانی از اهل علم، به روش‌های گوناگون اندک‌اندک با ریاضیات جدید انس گرفتند و از جمله این دانش‌ها، به دانشی نوین به نام آمار دست یافتند که در ایران آن روزگار به آن احصاییه می‌گفتند. نقش دارالفنون و استادان و شاگردانی که از این مدرسه بیرون آمدند، غیر قابل انکار است. اعتمادالسلطنه در جایی به اهمیت نقش دارالفنون در انتشار علم حساب به آیین جدید فرنگ اشاره می‌کند که با گشایش آن، این موضوع هم در ایران آغاز شد.

دانش آمار در ایران چگونه شکل گرفت؟ در واقع از چه زمانی می‌توانیم بگوییم که در ایران، علمی به نام آمار پدید آمد؟ همچنین ساختار و صورت این دانش در مراحل اولیه چگونه بود؟

میرزا عبدالغفار خان نجم‌الدوله، کسی است که به درستی او را به عنوان پدر و پایه‌گذار علم آمار در ایران یا همان احصاییه می‌شناسیم. او فرزند ملا محمدعلی اصفهانی بود. جایگاه پدر او به اندازه‌ای بود که اعتماد السلطنه از او با عنوان‌ها و صفاتی مانند فحل فاضل، عالم اوحد و ثانی اثنین غیاث الدین جمشید کاشانی یاد می‌کند که البته مقام وی در آسمان فضل و علم ایران بر کسی پوشیده نیست. عبدالغفار فرزند و پرورش‌یافته چنین پدری بود. عرض می‌کردم عبدالغفار در همان دارالفنون و نزد استادان فرانسوی با علوم جدید و از جمله آمار اعم از عمومی و موضوعی و شکل‌های دیگر آشنا شد. نجم‌الدوله که بعدها خودش هم در دارالفنون به سمت استادی منصوب شد، کتاب‌هایی فراوان در علوم ریاضی نوشته است اما یکی از مهم‌ترین تالیف‌های او رساله‌ای به نام تشخیص نفوس دارالخلافه است که در سال ١٢٨۴ قمری به چاپ رساند. در این رساله به موضوع احصا و آمار جمعیت یا همان استاتیستیک به زبان فارسی پرداخته شد که فرصت و سرآغازی برای بحث و شناخت و تحلیل این دانش کاربردی فراهم آورد.

کتاب دقیقا به مسایلی اشاره کرده است؟

این رساله دو بخش دارد؛ در بخش نخست آن که جنبه تعلیمی و نظری دارد، نجم‌الدوله کوشیده است این دانش جدید را به ایرانیان هم‌روزگار خود به شکلی بفهماند و بیاموزد. بخش دوم هم به احصاییه ساکنان دارالخلافه تهران اختصاص دارد؛ این بخش از اهمیتی فراوان برخوردار است. تا جایی که اطلاع داریم و فکر هم نمی‌کنم جز این باشد، این رساله باید نخستین در ایران باشد و شاخصه آن پرداختن به آمارهای حیاتی است. علاقه‌مندم اگر شما هم مایل باشید، مطلبی جالب از قلم میرزا عبدالغفار خان برایتان بخوانم که در بخش نخست رساله درباره نظرش پیرامون علم آمار عرضه می‌کند. نویسنده رساله پس از توضیح مقدماتی چنین می‌نویسد «در عصر ما، هیچ علم شیرین‌تر و دل‌فریب‌تر از علم استاتیستیک نیست، چون‌که ستون‌های طویل ارقامی که جداول را ثبت می‌کنند، حواصل نتایجی هستند که در خصوص جمعیت و زراعت و تجارت و صناعت و لشکر برّی و بحری و غیره هر مملکت به‌دست آورده‌اند». نمی‌دانم آیا متوجه شدید، اما باید بگویم میرزا عبدالغفار خان نجم‌الدوله با این گفته‌ها، در واقع دامنه آمار را از امر جمعیت یا دموگرافی یا آمارهای حیاتی فراتر برده و به کار بستن آن را در حوزه‌هایی مانند بازرگانی، کشاورزی، صنعت و حتی فعالیت‌های نظامی مطلوب و مجاز دانسته است. او حتی کاربرد آمار در سیاست و علوم جتماعی را هم مورد توجه قرار می‌دهد. ببینید، می‌گوید «معرفت و آگاهی از علوم متعلقه به ملت و جماعت که سرسلسله آن‌ها علم پلتیک است و علم استاتیستیک، لازمه روح بشری شده. بلی، یقین در هر عصر، علم پلتیک و استاتیستیک در میان مردم بوده، زیرا روح مانند بدن در حرکت است بی‌آنکه آگاهی از قانون حرکت جراثقالی داشته باشد و لیکن در این عصر، به خیال افتاده‌اند که اصول را با هم‌دیگر مربوط سازند و وقایع را جمع‌آوری نمایند تا به دست آید، قواعد تشریح و ترکیب جماعت». فکر می‌کنم با همین جملات، نجم‌الدوله جواب چند پرسش شما را هم یکجا می‌دهند به ویژه درباره رابطه علم آمار و مقوله تاریخ اجتماعی ایران. به هر حال او آشنایی خود را با دانش جدید جامعه‌شناسی هم نشان می‌دهد که تازه در حال تدوین و مقدمه‌نویسی در غرب بود.

البته، نکته‌هایی جالب و روشنگرانه در این نوشتار بود، اما شخصا با فراگیران علم و دانشی برخورد نکردم که رشته خود را با این ویژگی‌ها یعنی مهم‌ترین و جذاب بودن، نشناسند؛ هم این که به نظر می‌رسد کمّی‌نگری بیش از اندازه میان بخشی بزرگ از جامعه‌شناسان وطنی و تحصیل‌کردگان این رشته را باید از همین‌جاها ردیابی کرد. از این بحث‌ها که بگذریم، چنین تلاش‌ها و نوشتارهایی بدون رجوع و تماس با مردم و عدم احساس نیاز در جامعه اتفاق نمی‌افتاد. این زمینه در آن زمان چگونه شکل گرفت؟

این مهم را نباید فراموش کنیم که میرزا عبدالغفار خان‌ با وجود اهمیتی که دارد و عرض کردم، تنها یک نفر از کسانی بود که با دانش آمار و ریاضیات جدید آشنا شده بودند و در این زمینه فعالیت کردند. هم در بخش عملی و هم اجرایی، احصاییه‌هایی از تهران و بسیاری ولایت‌های دیگر به دستور دولت یا بر پایه شوق و علاقه‌مندی پژوهندگان مختلف گردآوری شد که هم‌اکنون به عنوان ذخیره‌های تحقیقات دموگرافی تاریخی ایران از اهمیتی ویژه به عنوان اسناد پایه در تاریخ اجتماعی برخوردار است و می‌تواند مورد بررسی‌‌های گسترده قرار گیرد.

تحولات امروزین و آینده این دانش را چگونه می‌بینید و ارزیابی می‌کنید؟

به هر حال امروز با پیدایش و نقشی که سازمان ملل متحد و کمیسیون‌های جمعیت و آمار و صندوق جمعیت این سازمان بر عهده گرفته‌اند، در نتیجه مناسبات پدیدآمده فرهنگی، مستحکم‌تر و منظم‌تر شده است. نوآوری‌های فناورانه همچون رایانه و سیستم‌های اتوماسیون و دیگر ابزارهای علمی و پژوهشی و نیز پیوندهایی که به تازگی با شاه‌راه‌های اطلاعاتی جهانی یا شبکه جهانی اطلاعات برقرار شده، دسترسی به داده‌های دموگرافیک ساده‌تر شده‌اند. بررسی‌ها و تحلیل‌های علمی با پردازش مناسب اطلاعات که امروزه صورت می‌گیرد، سرعت و دقت بیش‌تری یافته است تا جایی که به گونه‌ای پژوهش مردم‌نگاری با آنچه در آغاز سده بیستم وجود داشت، تفاوت‌های چشم‌گیر دارد. آینده را هم من نمی‌دانم، اما تقریبا تردید ندارم با تحولاتی که هر روز در جهان روی می‌دهد، آمار تأثیر و نقش مهم خود را در این فرآیند، داشته، خود نیز از نتیجه این دگرگونی‌ها، تاثیر خواهد پذیرفت.

در ایران با روی دادن جنبش مشروطیت ایران و پیدایش نهادهایی مانند بلدیه قانونی، توجه و عنایت به امور احصایی بیش‌تر شد و به تدریج اقدامات علمی آن آمارگران و آمارشناسان، راه و روش کار را تا جایی قرین موفقیت پیش برد که در روزگار کنونی، آرزویی را که نجم‌الدوله در یکی از برگ‌های رساله‌اش نوشته است تا اندازه زیادی تحقق‌یافته می‌بینیم. اینجا که می‌نویسد «بسیار مایلیم در صدر بنای عمارت عالی منظمی از علم استاتیستیک باشیم، پس باید اکنون هر کدام اسبابی در پای کار حاضر نماییم تا روزی عمارتی بر پا شود».

مهر ۱۳۹۵

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید