به اصطلاح «عالمان» علوم اجتماعی! از مسائل اجتماعی جامعه تان خبر دارید؟ می دانید مردم چه رنجی از بحران های اقتصادی و معیشتی می برند؟ از بحران محیط زیست و خطری که نه صرفاً امروزِ جامعه بلکه همچنین فردای این سرزمین را تهدید می کند، اطلاع دارید؟ در جریان هستید که انواع نابرابری و تبعیض از جنسیتی و طبقاتی گرفته تا قومیتی و مذهبی و ایدئولوژیک، طی این سال ها با چه سرعتی تشدید شده اند و چطور تیشه به ریشه اعتماد و امید و همبستگی اجتماعی می زنند؟ آیا آگاهید که طی این دهه ها نه تنها هیچ مسئله ای حل نشده، بلکه در عوض بحران بر بحران تلنبار شده و بار فقر و فلاکت و استبداد و استثمار بر دوش مردم سنگین تر شده است؟ آیا صدای فریادهای اعتراض مردمی را که زیر این بار سنگین و جان فرسا در حال له شدن هستند، می شنوید و می بینید که هر بار این فریادها و اعتراضاتِ مسالمت آمیز مردم چطور با باتون و ساچمه و گاز اشک آور و گلولۀ جنگی و حبس و شکنجه و تجاوز و اعدام پاسخ داده می شوند و چگونه بر آتش خشم مردم دمیده می شود؟!
با زبان عدد و رقم و آمار رسمی از شما می پرسیم، با زبانی که مدعی هستید در آن خبره اید:
خبر دارید که اعلام شده است «در مهر ۱۴۰۱ نرخ تورم سالانه ۴۲.۹ درصد و نرخ تورم نقطه ای: ۴۸.۶ درصد» (اقتصاد نیوز، ۱ آبان ۱۴۰۱)، «خط فقر نسبی خانوارها ۱۸ میلیون و ۲۹۰ هزار تومان، حداقل دستمزد کارگران: ۵ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان معادل تقریباً یک سوم خط فقر، دستمزد یک کارگر با تمام حقوق و اضافه کاری، عائله مندی، حق مسکن و غیره: کمتر از ۹ میلیون تومان» (اقتصاد نیوز، ۲۷ مهر ۱۴۰۱)؟
می دانید که «از بهار ۱۴۰۰ تا بهار ۱۴۰۱ نرخ بیکاری از ۸.۸ درصد به ۹.۲ درصد، سهم تعداد شاغلین از جمعیت کل حاضر در سن کار از ۳۷.۷ درصد به ۳۷.۱ درصد، نرخ بیکاری مردان از ۷.۵ درصد به ۷.۸ درصد، نرخ بیکاری در زنان از ۱۵.۶ به ۱۶.۱ درصد و نرخ مشارکت اقتصادی به ۴۰.۹ درصد رسیده» (اقتصاد نیوز، ۱۷ تیر ۱۴۰۱) است؟
شما که خود از عدم افزایش حقوق در سال گذشته ناراضی و خشمگین بودید، آیا اطلاع دارید که نابرابری درآمدی و طبقاتی در جامعه چه سیر صعودی ای داشته است؟ «از سال ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰، سهم سه دهک اول، یعنی حدود ۳۰ درصد از خانواده های ایرانی از کل هزینه های خانوارهای ایران: ۱۰ درصد (دهک اول تا سوم به ترتیب ۲.۱۲، ۳.۶۶ و ۴.۷۷ درصد)، با در نظر گرفتن دو دهک بعدی، یعنی نیمی از جمعیت: حدود یک چهارم هزینه ها (دهک چهارم و پنجم به ترتیب ۵.۹۲ و ۷.۰۸ درصد) و نهایتاً با احتساب دهک ششم (۸.۴۱ درصد): یکسوم از هزینه های کشور؛ در حالیکه دهک دهم با ۲۹.۹۹ درصد به تنهایی یک سوم هزینه های کشور را به خود اختصاص داده است (اکو ایران، ۱۵ تیر ۱۴۰۱).
از بحران هولناکی که مردم در حوزه مسکن و سرپناه بدان دچارند، خبر دارید؟ «تورم سالیانۀ مسکن در کل کشور: در خرداد سال های ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ به ترتیب ۲۲.۶، ۲۸.۸ و ۲۷.۵ درصد؛ افزایش ۷۹ درصدی قیمت مسکن طی سه سال گذشته؛ نرخ رشد اجارهبها در خرداد سال های ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ به ترتیب ۲۴.۱، ۲۷.۸ و ۳۱.۷ درصد (۱۴ درصد رشد نسبت به سال قبل)؛ رشد ۶۰۰ درصدی قیمت مسکن در تهران بین سال های ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۱ و رسیدن میانگین قیمت هر مترمربع مسکن در تهران به ۳۶ میلیون و ۳۵۰ هزار تومان؛ در حالیکه طبق تخمین ها حدود ۶۵ درصد نقدینگی خانواده ها در شهر تهران به مسکن اختصاص می یابد» (شرق، ۵ تیر ۱۴۰۱).
از «رسیدن شاخص فلاکت در ایران در سال ۱۴۰۰ به رقم ۴۹.۴ و رکورد زنی آن در ربع قرن اخیر» (اقتصاد نیوز، ۱۱ خرداد ۱۴۰۱) خبر دارید؟ تجلی آشکار این اوج گیری فلاکت در کشور، یعنی افزایش تأسف بار تعداد بی خانمان ها، کارتن خواب ها، گورخواب ها، زباله گرد ها، معتادین متجاهر، متکدیان و کودکان کار را که حتی آمار دقیقی از آنها در دسترس نیست، نمیبینید؟!
میدانید که «تورم هزینه های بهداشتی و درمانی ۴۰ درصد بیشتر از تورم عمومی» (آفتاب یزد، ۱۵ تیر ۱۴۰۱) است و «پرداختی از جیب مردم در هزینه های سلامت در سال ۱۳۹۷، حدود ۴۲ تا ۴۵ درصد و در سال ۱۴۰۱، حدود ۶۰ درصد» بوده است؟ (ایسنا، ۲۸ فروردین ۱۴۰۱) خبر دارید که چطور هر روز ایدئولوژی سیاسی و منافع اقتصادی صاحبان قدرت و ثروت منافع و سلامت عمومی جامعه را بازیچۀ خود میکند؟ برای نمونه می دانید که «آمار مبتلایان و کشته های پاندمی کرونا در ایران تا اواسط مهر ۱۴۰۱ به ترتیب بیش از ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر و حدود ۱۴۵ هزار نفر» (دنیای اقتصاد، ۱۲ مهر ۱۴۰۱) بوده است، در حالیکه علنی و با دستور مقامات عالیرتبه و غیر علنی از طریق کارشکنی های مافیای داخلی، واردات واکسن های معتبر با مشکل روبرو بوده و واکسن های تولید داخل نیز به لحاظ علمی و فنی نقصان های زیادی داشته است (عصر ایران، ۱۱ مرداد ۱۴۰۱) و بدین ترتیب کشتاری خاموش زندگی های بسیاری را نابود کرده است؟
خبر دارید که «سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص داخلی حدود ۲.۳ تا ۳ درصد و بودجۀ آموزش و پرورش در سال جاری ۱۳۱ هزار میلیارد تومان بوده که به رغم رشد اسمی ۳۹ درصدی آن نسبت به سال گذشته، رشد حقیقی آن یعنی با در نظر گرفتن تورم عمومی، منفی ۱۵ درصد بوده است» (اقتصاد آنلاین، ۲۴ مرداد ۱۴۰۱)؟ آیا از بی عدالتی آموزشی گسترده در کشور که منجر به بازتولید فقر و نابرابری طبقاتی در جامعه می شود اطلاع دارید؟ می دانید که سال به سال به آمار ترک تحصیل دانش آموزان افزوده می شود (شرق، ۲۵ مهر ۱۴۰۱)؟ «جمعیت بازماندگان از تحصیل در سه مقطع ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم در سال تحصیلی ۶-۹۵: حدود ۱۶۲ هزار، ۲۱۶ هزار و ۳۷۰ هزار نفر، در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹: حدود ۲۱۰ هزار، ۲۰۵ هزار و ۵۶۶ هزار نفر» (ایرنا، ۲۴ اسفند ۱۴۰۰)؟ آمار پر سر و صدای کنکور سراسری امسال به گوشتان خورده است؟ «مدارس استعدادهای درخشان (سمپاد)، غیرانتفاعی خاص، و نمونه دولتی به ترتیب با پوشش ۲، ۱۲ و ۱ درصد از دانش آموزان کشور ۷۲.۵، ۲۲.۵ و ۲.۵ درصد از رتبه های برتر کنکور سراسری ۱۴۰۱ و مدارس دولتی با پوشش ۸۵ درصدی دانش آموزان در کل کشور، تنها حدود ۲.۵ درصد از رتبههای برتر را به خود اختصاص داده اند» (الف، ۲۸ آبان ۱۴۰۱).
اطلاع دارید که «سهم ۴۳ دستگاه مذهبی در بودجه سال گذشته ۷۲۵۲ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان بوده که سهم برخی از آنها به طور جداگانه بیشتر از بودجۀ سازمان هایی چون ستاد کل بحران کشور بوده است؛ در لایحه بودجۀ ۱۴۰۱، بودجۀ مرکز خدمات حوزه های علمیه نسبت به سال گذشته، ۱۰۰ درصد افزایش داشت و به ۲ هزار و ۸۰۹ میلیارد تومان رسید، در حالیکه بودجۀ سازمان محیط زیست در این لایحه، ۲ هزار و ۱۵۷ میلیارد تومان است» (تجارتنیوز، ۲۳ آذر ۱۴۰۱)؟
از بحران آب در کشور و تبعات آن از جمله خشک شدن دریاچه ها، رودخانه ها و تالاب ها، کاهش سطح آب های زیرزمینی، فرونشست زمین، تخریب کیفیت آب، فرسایش خاک، بیابان زایی و توفان های گرد و غبار خبر دارید؟ می دانید که «میزان برداشت آب های زیرزمینی در ایران به ٣ برابر میزان استاندارد جهانی رسیده، بهطوری که بیش از ۸۵ درصد ذخایر استراتژیک آبی ایران مصرف شده و به اتمام رسیده است و کسری ۱۳۰ میلیارد متر مکعبی آب سفره های زیرزمینی در ۲۰ سال اخیر زمینۀ مهاجرت و حاشیه نشینی نزدیک به ۲۰ میلیون نفر از جمعیت روستایی کشور را فراهم کرده است»؟ (خبرگزاری صدای امریکا، ۴ شهریور ۱۴۰۱) از آمار هولناک فرونشست زمین اطلاع دارید؟ «در برخی مناطق کشور شاهد ۳۶ سانتیمتر فرونشست و حتی در برخی مناطق کشور مانند استان فارس بیش از ۳۶ سانتیمتر هستیم، در حالیکه فرونشست بیش از ۲ میلیمتر فاجعه است» (اقتصاد نیوز، ۲۳ آبان ۱۴۰۰)! می دانید که «در سال ۱۴۰۰، ۵ کلانشهر تنها ۱۰ روز هوای خوب و سالم داشته اند و تعداد همۀ مرگ های منتسب به مواجهه طولانی مدت با هوای آلوده بیش از ۸۷ درصد نسبت به سال ۹۹ افزایش داشته و بیش از ۲۰ هزار نفر در این سال به همین دلیل کشته شدهاند» (خبر آنلاین، ۳۰ آبان ۱۴۰۱)؟ آیا از وضعیت خوزستان بی اکسیژن خبر دارید و می دانید که خوزستانی ها در سال ۹۹ از نظر شاخص کیفیت هوا هیچ روز خوبی نداشته و در این مدت ۳۶ روز ناسالم برای گروه های حساس، ۳۵ روز ناسالم و ۵ روز خطرناک را پشت سر گذاشته و بیش از ۲ هزار نفر به دلایل منتسب به آلودگی هوا در خوزستان کشته شده اند»؟ (ایسنا، ۲۴ آذر ۱۴۰۰)؟
از نابرابری و فقری که اقلیت های قومی و شهرها و روستاهای در حاشیۀ کشور متحمل می شوند و خشم و حس طردشدگی را در بین این بخش از مردم سرزمین مان تشدید می کند، اطلاع دارید؟ می دانید چرا کولبران در کردستان و سوخت بران در بلوچستان مدام بر تعدادشان افزوده می شود؟ خبر دارید که آنها چطور با قساوتِ تمام کشته می شوند؟ برای مثال می دانید که «از ابتدای سال ١٣٩٠ تا پایان سال ١٣٩٩، جمعاً ۱۵۰۶ کولبر در کردستان کشته و زخمی شده اند» (کوردپا، ۶ فروردین ۱۴۰۰) و «در ۶ ماه نخست سال ۱۴۰۱، از ١٩٠ کشته و زخمی کولبران در مناطق مرزی، ۱۴۷ نفر معادل ۷۷ درصد از آنها با تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی صورت گرفته است» (کولبر نیوز، مهر ۱۴۰۱)؟ آیا از تعداد کشته های سوخت بران بلوچ کسی اطلاع دارد؟ از تعداد کودکانِ بلوچِ قربانیِ هوتک ها چه؟! آیا خبر دارید که «طبق شنیده ها یک میلیون بی شناسنامه در کشور وجود دارند که بیش از ۴۰۰ هزار نفر از این تعداد، کودک و ۴۵۰۰ نفر نیز در استان سیستان و بلوچستان زندگی می کنند»؟ (ایسنا، ۵ دی ۱۴۰۰) و حتی برخی منابع، تعداد افراد بی شناسنامۀ استان سیستان و بلوچستان را ۱۰۰ هزار نفر اعلام کرده اند (تسنیم، ۶ مهر ۱۴۰۱)، و این یعنی محرومیت این افراد از تمام خدمات دولتی از بیمه و درمان و آموزش گرفته تا دریافت یارانه و مستمری و در نتیجه گرفتاری آنها در چرخۀ بازتولید فقر و فلاکت بین نسلی؟!
آیا نمیبینید که رویکرد غالب نسبت به زن در جامعه و قوانین تبعیض آمیز جنسیتی چطور نسل در پی نسل زندگی دستکم نیمی از جمعیت ایران را مستقیم و رشد کل جامعه را به نحوی غیرمستقیم دست خوش مصائب مختلف، از انواع خشونت گرفته تا فقر فرهنگی و عقب ماندگی اقتصادی و سیاسی، کرده است؟ از آمار دقیق «زن کشی» در کشور کسی خبر دارد؟ می دانید که قوانین ضد زن در کشور چطور زمینه را برای انواع خشونت نسبت به زن فراهم می کند؟ اطلاع دارید که «فقط در بهار سال گذشته نزدیک ۱۰ هزار دختر ۱۰ تا ۱۴ ساله، «کودک همسر» شدند که این رقم نسبت به بهار سال گذشته اش ۳۲ درصد رشد داشته است»؟ (خبر آنلاین، ۱ آذر ۱۴۰۰) نمیبینید چگونه از ازدواج زودهنگام کودکان دختر به دلایل ایدئولوژیک قرون وسطایی دفاع می شود؟ از تبعات چنین ازدواج هایی برای این کودک همسران و برای جامعه، آگاه هستید؟ دلایل خودسوزی گستردۀ دختران و زنان، بویژه در شهرهای حاشیه ای و محرومِ اقتصادی- فرهنگی را می دانید؟ آیا اطلاع دارید روزانه چه تعداد دختر و زن ایرانی توسط گشتِ بهاصطلاح ارشاد که اکنون ردّ خون «مهسا امینی»ها بر ماشین های آن برای همگان دیدارپذیر شده است، تحقیر و شکنجه می شوند؟ می دانید این تحقیر و شکنجه ها و این فشارهای فرهنگی- اجتماعی بر روانشناسی فردی و جمعی میلیون ها نفر از جمعیت این کشور که پوشش و سبک زندگی و عقایدی متفاوت از معیارهای حاکمیت دارند، چه اثرات مهلکی می گذارد؟ از وضعیتِ اسفبار دگرباشان جنسیتی و میزان افسردگی و خودکشیِ ناشی از طردشدگی در بین آنها اصلاً خبر دارید؟!
اطلاع دارید که طی سال های گذشته معلمان، دانشجویان، کارگران، کشاورزان، پرستاران، بازنشستگان، معلولین، دست فروشان، مال باختگان، کامیون داران، فعالان محیط زیست و به عبارت کلی، فعالان مدنی و صنفی به چه دلایلی و به چه میزانی تجمع ها و تحصن های اعتراض آمیز داشته اند؟ برای نمونه، می دانید که «طبق اعلام سازمان پزشکی قانونی کشور از سال ۸۷ تا ۹۶، نزدیک به ۱۶ هزار نفر، یعنی سالانه به طور متوسط ۱۶۰۰ نفر بر اثر حوادث کار جان خود را از دست داده اند؟ بر اساس آمارهای گردآوری شدۀ فعالان حقوق بشر در ایران، حدود ۴۵۴۰۰ کارگر بیش از ۱۳۶۶ ماه معوقات مزدی (۷۶ درصد معوقات مزدی از سازمان های دولتی، ۱۴ درصد از سازمان های خصوصی، ۷ درصد از صنعت انرژی و ۳ درصد نامعلوم) دارند. از اردیبهشت ۱۴۰۰ تا اردیبهشت ۱۴۰۱، حدود ۳۸۰ اعتصاب کارگری و ۴۰۰ اعتصاب صنفی (با افزایشِ به ترتیب ۷۰ و ۹۹ درصدی نسبت به قبل) و ۱۰۳۰ تجمع و ۳۷۲ اعتصاب در بین معلمان شاغل و بازنشسته به وقوع پیوسته است» (ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ۹ اردیبهشت ۱۴۰۱).
خبر دارید که این فعالان چقدر برای پیگیری مطالباتِ به حق و اساسی شان در حوزۀ معیشت و حقوق و شرایطِ کار و تحصیل و زندگی شان، از طریق راه های نهادی و مسالمت آمیز کوشیده اند و پاسخ مسئولین و حاکمیت به اعتراضات فعالان صنفی چه بوده است؟ می دانید که در ایران تشکلات کارگری در ایران به معنای متعارف جهانی آن وجود ندانرد و تشکل های مستقل، همانند سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی واحد، سندیکای نیشکر هفت تپه، شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان و اتحادیه آزاد کارگران در مظان اتهامات امنیتی و سیاسی قرار دارند و فعالان بسیاری با طرح اتهاماتی همچون برگزاری تجمعات مسالمت آمیز، اعتراض به دستمزدهای پایین، امضای بیانیه در حمایت از اتحادیه ها و سندیکاهای مستقل یا حتی دریافت دعوت نامه برای شرکت در نشست های جهانی اتحادیه های کارگری احضار، بازداشت و یا محکوم شدهاند؟ برای نمونه از این آمار و ارقام خبر دارید؟: «از اردیبهشت ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱، بازداشت نزدیک به ۷۰ کارگر و فعال کارگری، محکومیت ۷ فعال کارگری و کارگر به ۲۴۸ ماه حبس، ۱۲۴ ضربه شلاق و ۲۳ میلیون جریمۀ نقدی، ۷ مورد خودسوزی، ۸ مورد خودکشی، ۲ مورد ضرب و شتم، احضار ۲۰ نفر به مراجع قضائی و امنیتی، نزدیک به ۲۶۰۰ مورد اخراج و تعدیل، بیش از ۱ میلیون و ۶۴۰ هزار مورد نبود بیمۀ کار برای کارگران و حدود ۸۳۰۰ مورد بیکاری و ۹۰۰۰ مورد بلاتکلیف در حوزۀ کار؛ در رستۀ اتحادیه ها و اصناف، جمعاً ۱۸۵ بازداشت فعالان صنفی، ۲۲۹ ماه حبس برای ۷ تن از فعالان صنفی، ۵۲ مورد احضار به مراجع قضائی- امنیتی و ۳۵۵۵ مورد پلمپ اماکن؛ در بین معلمان شاغل و بازنشسته ۱۰۶ مورد بازداشت، ۵۰ مورد احضار و ۱۲ مورد محاکمه در مراجع قضائی و امنیتی ، ۹ مورد ضرب و شتم و ۱ مورد خودکشی معلم، محکومیت ۶ تن از معلمان و فعالان این حوزه به ۱۶۹ ماه حبس و ۲۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان جریمه نقدی» (منبع قبلی).
احتمالاً حتی از خواندن این همه عدد و رقم و اخبار سیاه و تلخ خسته شدید و خاطرتان رنجور شده است! اما اینها تنها شمه ای ست از مشکلات و بحران هایی که مردمِ جامعۀ ما و شما، از اقشار و طبقات مختلف، هر روز با گوشت و پوست خود تجربه می کنند و این تجربۀ دردناک و رنجبار جان آنها را به لبشان رسانده است. حال، ما دانشجویان علوم اجتماعی، از شما که مسند استادی «علوم اجتماعی» در بزرگ ترین دانشگاه ایران را اشغال کرده اید، می پرسیم که موضع و کنش شما در برابر این مسائل و مصائب ملی چه بوده است و چه است؟
اگر از این بحران ها و مشکلات مردم اطلاعی ندارید، خطایی بسیار بزرگ مرتکب شده اید و شرافت حکم می کند که از شایستگان دغدغه مندی که با انواع حربه ها از انقلاب فرهنگی و اخراج گرفته تا گزینش های سیاسی و ایدئولوژیک حذف و خانه نشین و یا تبعید شده اند و شما جای آنها را گرفته اید و نیز از ملتی که از پول شان در ازای این بی علمی و ناشایستگی تان سال ها ارتزاق کرده اید، عذرخواهی کنید و در اولین فرصت استعفا دهید و این مسند را ترک کنید!
اگر از این بحران ها که یک شبه ایجاد نشده اند و محصول دهه ها بی تدبیری و سیاست های غلط صاحبان قدرت و ثروت در کشور و مشاوران «پروژه بگیر» پول پرست آنهاست، اطلاع داشته اید، موظف هستید به مردم پاسخ دهید که به مثابۀ «عالمان علوم اجتماعی» برای حل این مسائل یا دست کم برای نشان دادن دغدغه و نگرانی اجتماعی خود چه کرده و چه استفاده ای از دانش و نیز جایگاهِ نمادین خود داشته اید و اگر در این جهت تلاشی کرده اید، مکلف هستید توضیح دهید که تلاش شما چه نتیجه ای داشته، کدام بحران را کمتر کرده و چه باری از دوش مردم برداشته است!
اگر تلاشی نکرده یا خودتان نیز دستی آلوده به مشورت های غلط و سیاست گذاری های خانمان سوز برای مردم این سرزمین داشته اید یا امروز نه صرفاً در برابر بحران های کنونی و آتی کشور، بلکه همچنین در برابر جان های عزیزی که در جای جای این کشور پرپر می شوند، به انفعال و بی عملی تان ادامه می دهید، بایسته و شایسته است که با بازخواست و مجازات مردم ایران مواجه شوید، چراکه در هدر دادن سرمایه های ملی و سیه روزی امروز مردم و نابودی فردای نسل های آتی کشور مسئول هستید و باید پاسخگوی ملت و تاریخ این سرزمین باشید!
اگر به شیوه های مختلف تلاش کرده اید و اکنون چشمانتان در برابر «واقعیت اجتماعی» کور نیست و معترف اید که تلاش هایتان بیهوده بوده اند، چراکه گوش شنوایی در بین سیاستگذاران و حکمرانان نداشته اید و اراده ای در بین آنها برای حل مسئله نمی بینید، نه تنها اخلاق و انسانیت، بلکه همچنین رسالت اجتماعی و سیاسی تان در جایگاه «استادی علوم اجتماعی» حکم می کند که حساب خود را از مشاوران و آمران و عاملان واقعیت تلخ و سیاه امروزِ جامعه جدا کنید و در کنار مردمی بایستید که به شیوه های مختلف اعتراض خود را نسبت به وضعیت موجود نشان می دهند و حتی جان خود را فدای حق طلبی می کنند تا راهی برای حل این بحران ها و نجات جامعه و آیندهۀ کشورشان خلق کنند.
معدودی از شما اساتید برای اعلام موضع خود بیانیه های اعتراضی را امضا کرده اید، یا برخی از شما به نحوی واکنشی و در پاسخ به اعتصاب برخی از دانشجویان، و البته بی توجه به اینکه تمام بار هزینه های اعتصاب را بر دوش دانشجویان خود می گذارید، به طور پنهانی همدلی محدودی نشان داده اید، اما امروز دیگر این ها کفایت نمی کنند؛ امروز که بعد از بیش از ٢ ماه از آغاز اعتراضات مردمی بعد از کشته شدن مهسا امینی، «حدود ۱۶۰ شهر و ۱۴۳ دانشگاه درگیر بیش از ۱۱۰۰ تجمع شهری و دانشگاهی بوده و طبق تخمی نها بیش از ۱۸۰۰۰ نفر بازداشت شده که از بین آنها نزدیک به ۵۸۰ نفر دانشجو بوده اند، و حدود ۴۶۰ نفر، از جمله ۶۴ کودک زیر ۱۸ سال کشته شده اند» (آمار مربوط به ۲۶ شهریور تا ۸ آذر ۱۴۰۱ است؛ ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ۸ آذر ۱۴۰۱)، امروز که خبرهای زیادی از بلاتکلیفی و شکنجه و حتی تجاوز زندانیان به گوش می رسد و احکام سنگین و حتی اعدام برای معترضینِ زندانی صادر می شوند، امروز که درهای دانشگاه ها به روی نیروهای سرکوب و امنیتی آتش به اختیار و انتظامی باز شده و دانشجویان زیادی تحت شکنجه و احکام سلیقه ای هستند، امروز که مقامات اداری و حراستی دانشگاه ها بی هیچ لکنتی معترف هستند که رویه های حقوقی و قانونی دانشگاه لغو شده و «فرا- قانون» شاک (شورای امنیت کشور) بر دانشگاه حاکم شده است، امروز که حتی با برخی از همکاران خود شما با زبان توهین و تهدید و ارعاب سخن گفته می شود و …!؛ ما دانشجویان علوم اجتماعی از شما استادان خود می پرسیم آیا زمانش نرسیده است برای اینکه با تکیه بر دانش و دغدغۀ اجتماعیِ مورد انتظار از اساتید علوم اجتماعی، اعتراض خود را نسبت به وضعیت بحرانی حاکم بر جامعه و اقتصاد و سیاست و فرهنگ و محیط زیست، و نسبت به زندگی های نابود شده و خون های بی گناه ریخته شده نشان دهید و هم صدا و هم گام با مردم شوید، از جایگاه و سرمایۀ نمادین خود برای تأثیرگذاری بهسود مردم بهره ببرید و به رسالت انسانی و اجتماعی خود عمل کنید؟! آیا وقتش نرسیده است که دستکم برای حفظ شأن خود و حرمت جایگاه تان اعلام کنید که در برابر تحقیرها و سرکوب های نظام مندی که سال ها بر همۀ ما، از جمله خود شما تحمیل شده اند و تاکنون در برابرشان سرخم کرده اید، دیگر سکوت نمی کنید و نشان دهید که «عالمان» بی علم و بی عمل علوم اجتماعی نیستید؟! آیا زمان آن نرسیده است که ساده ترین و مدنی ترین و مسالمت آمیزترین کاری را که در کُرسی استادی دانشگاه می توانید بکنید، انجام دهید و اعتصاب کنید؟!
ما، دانشجویان، روز دوشنبه، ۱۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲ ظهر در لابی دانشکده منتظر شما برای پاسخگویی هستیم.
۱۳ آذر ۱۴۰۱