١٣٩٢/٠٣/٢- خوانندگان محترم شب گذشته ما بین اینجانب ژاله وفا و یک دختر خانم جوان دانشجو ، چاتی دو ساعت و نیمی انجام شد که با پیشنهاد ایشان ان چات را عینا ضبط کرده و برای قضاوت مردم در اختیار شما قرار میدهم.
خانم ستوده م.:
خانم وفای عزیز با سلام. من ستوده . م دانشجوی سال سوم رشته اقتصاد هستم.مقالات شما را همیشه می خوانم و در فیسبوک هم کامنتهای شما را میخوانم. من میخواهم در این انتخابات رای بدهم و برای خود نیز استدلالهایی دارم . در فیسبوک نیز کامنتهای شما را دیده ام و میدانم که انتخابات را تحریم می کنید. ولی چون استدلالهای شما برایم جالب بودو خواستم از طریق چات مستقیم با شما وارد گفتگو شوم به هر حال ما هر دو ایرانی هستیم و برای رسیدن به قدرت نیست که رای میدهیم و یا نمی دهیم بلکه هدف هر دوی ما اعتلای وطن است من نیز مانند شما از نظام دل خوشی ندارم و دوست ندارم در نظامی استبدادی زندگی کنم و بچه های آینده ام در این نظام بار بیایند.جنایت خامنه ای را نیز می شناسم. خصوصا در سال 88 شاهد پر پر شدن سهرابها و ندا ها بوده ام و دلم خون است ولی معتقدم شاید بتوان از طریق رای دادن مشکلات را حل کرد. خلاصه من و شما در حال حاضر راه های متفاوتی را برگزیده ایم.شاید در پایان این گفتگو نظراتمان بهم نزدیک تر شود و یایکی از ما تجدید نظر کنیم .چطوره در اینباره با هم گفتگو کنیم؟ایا وقت خود را در اختیار من قرار میدهید؟
ژاله وفا:
سلام هموطن عزیزم ستوده خانم گرامی .با کمال میل . من همیشه ازمحیط گفتگو و بحث استقبال میکنیم . و بهترین راه تمرین دموکراسی و تفاهم را گفتگو میدانم. اتفاقا اکنون وقت دارم ووقت ، وقتی عزیز است که صرف گفتگوی سازنده با یک انسان و هموطن عزیزی چون شما شود. قبل از شروع بحث بگویم که من برای شما و تصمیمتان احترام قائلم و البته علاقه مند هستم نظرات و استدلالهای شما را نیز بشنوم ودر آنها تامل کنم . در صورت تمایل شما نیز در استدلالهای من تامل کنید.
ستوده. م:
خانم وفا اگر مخالفتی ندارید پیشنهاد میکنم که این چات را ضبط کنید و بعد انرا بدون اینکه در ان دست ببریم (مگر اینکه شما حرفی خصوصی بزنید و نخواهید درج شود ) در سایتها درج کنیم . به هر حال این صحبتها کم و بیش بین مردم رخ میدهدو شاید کمکی باشد بحث ما به بقیه که سوالات یا ابهامات مشابهی دارند .موافقید؟
ژاله وفا :
خیلی ایده جالبی است اینجوری بقیه مردم نیز در این بحث شرکت داده می شوند. من موافقم و حرف خصوصی نخواهم زد. شما اگر جایی را مایل به حذف بودید بفرمایید تا پاک کنم.
ستوده. م:
خیلی متشکرم که پیشنهاد من را اینقدر راحت پذیرفتید.من شما را یک خانم فعال سیاسی میدانم و انسانی با وجدان که همیشه در باره مسائل کشور افشا گری می کنید .ولی راستش خیال می کردم آدمهای سیاسی کمی محافظه کارند ولی خوب حدسم اشتباه بودو خوشحالم که در این زمینه حدسم اشتباه بود.خوب من اولش باید بگم که اینبار که در رای گیری شرکت می خواهم بکنم می خواهم به آقای حسن روحانی رای بدهم ولی چون می خواهم صادقانه حرفم را بزنم بایستی بگویم که دلم چندان هم راضی نیست و میدانم او گذشته روشنی نداشته ایا این درست است که وی در 18 تیر دانشجویان را اراذل خوانده است ؟اگر اینجور باشد جدا بسیار بی رغبت می شوم که به وی رای دهم.ولی در حال حاضر بهترین انتخاب ممکن است.این را هم بگویم که ( نمی خواهد این جمله راحذف کنید) من مدتی است که بر اثر زیاده خوری چاق شده ام. لباسهایم همه تنگ شده اند. یک شلوار دارم بی قوراه و زشت و بد ترکیب که نه از رنگش خوشم میاد و نه از فرمش ولی تنها لباسی است که میتوانم در شرایط حاضر بپوشم. راستش وقتی به رای دادن به اقای حسن روحانی فکر میکنم حسم مثل حسم به این شلوار است!ولی چاره ای جز ان ندارم که فعلا بپوشمش .
ژاله وفا:
ستوده جان عزیز. حتما شما نیز انسان ضابطه مندی و پایبند به ارزشید. میدانم در مثل مناقشه نیست و مقایسه شلوار و آقای حسن روحانی تنها یک مثال است برای روشن کردن حس شما. ولی از آنجا که آقای حسن روحانی هرچند بعلت بنظراتش و سابقه اعمالش با وی مخالفم یک انسان است و دارای حقوق انسانی است ، بگذارید تصریح کنیم که مساله بی قوارگی و بدترکیبی را با ایشان مقایسه نکرده اید.هرچند عمل سیاسی ایشان را در کاندیدای چنین نظامی با این شرایط شدن را من به شخصه در اخلاق عملی بسیار زشت میدانم.
ستوده. م.:
نه منظورم صورت زشت و قیافه بد ترکیب نبوده .اتفاقا از بقیه قیافه اش بهتر نیست جز از رضایی .ممنون که به حقوق انسانی وی اشاره کردید ولی جدا حس من وقتی به رای دادن به وی در روز جمعه فکر میکنم مثل حس بدی است که به علت چاقی از سر ناچاری به پوشیدن آن شلوار دارم.
ژاله وفا:
ستوده خانم عزیز قبل از اینکه شما تصمیم بگیرید به چه کسی رای بدهید و یا ندهید ابتدا باید بر روی مسائل مهم تری تامل کنید . اینکه اصلا در این میانه حقی پایمال می شود و یا نه و اگر آری از کی و چه حقی ؟ رای دادن واجد چه معنایی است؟و اما در مورد آقای حسن روحانی فراموش نکنید که وی در اصل یک راست گرا بوده و هست و برای راهیابی به مجلس پنجم در لیست راست گراها در کنار افرادی چون لاریجانی و احمدی نژاد قرار داشت.نزول اصلاح طلبان را در موضع باید دید که اکنون چشم امید ازراستگرایی دارند تا آمال و آرزوهای آنها را عملی سازد. البته وقتی قبله عالم آنها از جنس فکر رفسنجانی و روحانی است ، کنه نظرات آنها بیشتر نمایان می شود.
حال باید روی اعمال آقای حسن روحانی قضاوت کنید ونه روی چهره ظاهری وی.آقای حسن روحانی در حوادث 18 تیر78 که نظام به کوی دانشگاه تهران حمله کرد و کوی دانشگاه تهران و تبریز را ایلغار کرد و جوانان این مرزوبوم را به خاک وخون کشاند و عده ای را نیز دستگیر کرد ، دبیر شورای عالی امنیت ملی بود. او دانشجویان آزادیخواه را یک مشت اراذل و اوباش و افراد شرور خطاب کرد. متن سخنان وی رادو باره پریشب در سایت باشگاه خبرنگاران می خواندم و اکنون بر روی کامپیوترم ضبط است و برایتان ارسال میدارم. او در سخنرانی خود در 23تیر 78:گفت «در میان این افرادی که دستگیر شدهاند افراد شرور، جنایتکار و سابقهدار، وابسته به گروهکهای معاند و ورشکسته، افرادی که به نوعی از سوی دستهای مشکوک تطمیع شدهاند.» او دانشجویان معترض را ضمن آشوبگر خواندن تهدید به محکومیت و مجازات کردو گفت بیتردید آنهایی که به آشوب و تخریب اموال عمومی و تعرض به نظام در این چند روز مشغول بودهاند، در دادگاههای صالحه ما محاکمه خواهند شد و طبق قوانین و مقررات به مجازات خواهند رسید. و از سرکوب های جریان آزادیخواه دانشجویی سال 78 حمایت کرد و گفت: «مطمئن باشید دولت و ارگانهای امنیتی کاملاً بر کشور مسلط هستند و این گروهکها و این چند صد نفر اوباش چیزی نیستند که بخواهند برای ملت ما و برای مردم عزیز و قهرمان تهران، نگرانی بوجود آورند».
ستوده م. :
ممنون برای ارسال سخنان وی. این سخنان خیلی وحشتناک است اما شما از پایمال شدن چه حقی می گویید ؟همین حرفها مهم است که بین من و شما بحث شود. نظرتان را بی پرده بنویسید. من با صراحت نظراتم را مینویسم همانگونه که فکر میکنم و شما نیز با صراحت بنویسید.
ژاله وفا:
اموری که رای دهندگان در چهارچوب نظام ولایت فقیه از آن غفلت میکنند این است :
1/ حقی بزرگ یعنی حق حاکمیت ملی توسط نظام ولایت فقیه پایمال شده است ورای دادن در چهارچوب چنین نظامی سالب این حق ، امضای تایید نظامی می شود که این حاکمیت را نقض کرده است. اقای خامنه ای بنام ولی فقیه از هر رای شما همانگونه که خود تصریح کرده است چند نوع بهره برداری می کند .
یکی اینکه آنرا نشان مشروعیت خود و نظامش به جهانیان جلوه می دهد .یعنی همه اعمالی که انجام می دهد همانا هر نوع سرکوب و فساد و جنایتی را با رای شما رو پوشانی می کند و مشروع جلوه می دهد و نیز باز بنا به تصریح خودش آنرا موافقت شما با چند و چون و ساز و کار انتخابات در این نظام تلقی می کند و بدان حساب می گذارد.
پس با نظارت استصوابی و تعیین 8 نفر مورد تایید نظام و شورای نگهبان هم حق انسانی شما که در این انتخابات نه حق تصمیم گیری داشته اید و نه آزادی تعیین نوع تصمیم را یعنی آزادی انتخاب نامزدی واقعی که نمایندگی نظرات شما را بکند ،نداشته اید. پس حق انسانی شما پایمال شده و هم حقوق ملی ما مردم بعنوان یک ملت آزاد که بتواند در یک انتخابات آزاد اظهار نظر کند پایمال شده است.این حقوق پایمال شده مقدم بر هر فردی است که شما در این چهارچوب تنگ خفقان به وی رای می د هید .از اینرو ورود به این انتصابات از ابتدا با پایمالی دو حق بزرگ همراه است.
2/ خامنه ای در پی انتخاب کارگزاری مطیع برای خود است . حتی تدارکاتچی نق زن نیز نمی خواهد بلکه یک کارگزار سر بفرمان که از لحاظ شکل نیز فاتحه جمهوری را بخواند.هر رای دادن به انتخاب این کارگزار شرکت کردن در برآوردن آخرین ضربات بر پیکرمفهوم جمهوری نیز هست.
3/بازی که خامنه ای راه انداخته این است که کاری کرده که با برانگیختن حس لجبازی بسیاری را ترغیب به شرکت در انتخابات کند تا از آن بهره برداریی که بر شمردم را انجام دهد و این بازی را بطوری ترتیب داده که فرصتی باشد برای اینکه مردم به محتوا نظر کنند و شکل را جای محتوا نشانده است.نامزدهای این مقام کارگزاری هیچکدام برنامه مدونی را ارائه نداده اند تا بتوان بر روی محتوای برنامه نظر داشت و آنها را به چالش کشید.
4/ و وقتی شما واکنش شدید و قواعد بازی که خامنه ای برای شما در همه مراحل انتخابات تعیین کرده است را پذیرفتید دیگر نمی توانید به اصطلاح جر بزنید و بگویید فریبم داد .حالا قبول ندارم و رفع مسئولیت این امر را بکنید که میتوانستید فریب هم نخورید. بعد شما نسبت به نتایج بازی حتی اگر به ضرر کامل حقوق انسانی شما و حقوق ملی باشد مسئولید و نمیدانم تا چه حد سنگینی این بار را میتوانید تحمل کنید؟ در بازیی که در آن شرکت کرده اید ، نتایجی بر آن مترتب است که به نظر من میتواند برای آینده ایران بسیار خطر ناک باشد و فرصتی چند ساله را بسوزاند .شما بایستی احساس مسئولیت بکنید. همانگونه که هر تحریمی در مقابل انتخاب خود مسئول است و بار مبارزه مدام بر دوشش است.
ستوده. م.:
همین ها را در کامنتهایتان نوشته بودید که من را بفکر چات با شما انداخت . نوشتم که با حسی خوش در این انتخابات شرکت نخواهم کرد .درهمه این موارد حق را به شما میدهم .استدلال شما سخت روی وجدان من سنگینی می کند. اگر نمی کرد وارد این گفتگو نمی شدم. ببینید من میدانم حق حاکمیت ما پایمال شده و من حق انتخاب نامزد واقعی را ندارم وآنها برایمان تعیین می کنند ولی الان در این موقعیت چاره چیست؟ الان موقعیت بن بستی است که به نظرم تنها راه خروج از آن وارد شدن به لجبازی با خامنه ای است .من چاقم و شلوار دیگری ندارم واز برهنگی میترسم.و راه دیگری به نظرم نمیاید. رای ندادن هم دردی را در مان نمی کند و خامنه ای نامزد مورد علاقه اش را از صندوق بیرون میاورد .به نظر من رای ندادن کار راحت تری است تا رای دادن. ببخشید قصد بی ادبی نداشتم . آیا شما راحت طلبی نمی کنید خانم وفا؟.من میگم شاید باید این سختی را به جان بخریم که با لجبازی با خامنه ای حد اقل سیلی محکمی به او بزنیم.رای ندادن انفعال است به نظر من.خوب که بعدش چی؟ خامنه ای نامزدش را بیرون بیاورد از صندوق و بعد ما همین بدبختی را پی بگیریم؟ البته مساله برنامه را هم حق دارید شما. هیچ کدامشان هیچ برنامه ای ارائه نداده اند. من نمیدانم این قولهای شفاهی که آقای روحانی میدهد آیا قابل پیاده شدن هستند یا نه؟ فقط میدانم آقای روحانی گفته در دوران من زندانی سیاسی نخواهیم داشت.
ژاله وفا:
شما راحت باشید میدانم قصد بی ادبی ندارید وچنین حسی ندارم و به من بر نمی خورد.میدانم مساله نیز مساله شخص نیست.از اینرو در بیان نظرتان صراحت داشته باشید و شفافیت . اما شما سه موضوع راطرح کرده اید . پاسخ من بترتیب
1/ مینویسید در این موقعیت چاره چیست؟ از خود این سوال را کرده اید که این موقعیت چگونه بوجود آمده؟ یکباره مثل بلا نازل شده و یا بتدریج ازفضا دادن به نظامی استبدادی شکل گرفته وبدل به شرایطی خفقان آورشده است که به نظر شما بن بستی است که راه خروج از آن وجود ندارد ؟شما می گویید دانشجوی رشته اقتصاد هستید. وضعیت نابسامان اقتصادی اکنون ایران یکشبه بوجود آمده است؟و یا تنها حاصل دولت احمدی نژاد بوده ؟و یا ازسیاستهای اقتصادی و بی کفایتی دولتهای خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی و …در حل معضلات اقتصادی که خود بوجود آورده اند وهمه در آن سهیم بوده نشات می گیرد؟و در دوره احمدی نژاد دیگر سطل ابتذال و فساد سر ر فته است؟شما در رشته تحصیلی خود به رابطه علت و معلولی امور واقفید.
چاقی شما که می نویسید باعث شده بناچار شلواری را که دوست ندارید تنها راه چاره بدانید، آیا خود بخودی و یکشبه بوجود آمده ؟ و یا شما بتدریج از مراقبت از سلامت خود باز مانده و از این امر خطیرغفلت کرده اید؟ می نویسید چاره ای جز پوشیدن این شلوار ندارم وگرنه برهنه می مانم.و از برهنگی ترس دارم.آیا با پوشیدن آن شلوار بی قواره مشکل اصلی شما که چاقی است و به سلامت شما ضرر رسانده حل می شود؟ آیا کسی جز شما بایستی مساله اصلی را که همان باز گشت به سلامت و پیشه کردن کم خوری و به اندازه خوری است را تصدی کند و مسئولیتش را بعهده بگیرد؟ و یا خیاط شما مسئول است و خیاطها جادو می کنند و چربیهای بدن شما با پوشاندن شلوار دست دوخت آنها یکشبه اب می شوند و مانکنی ظریف اندام از شما می سازند؟ در مثل مناقشه نیست شاید همین مقایسه که شما کردید کار استدلال را راحت تر سازد.شما جز با پوشاندن موقت روی مساله چاقی (میبخشید اینجا صراحتم را ) که قابل پوشاندن نیز نیست و در هر حرکت شما تنگی نفس شما خود را عیان می کند کاری دیگر نیزمی کند؟ آن برهنگی که از آن می ترسید می دانید چیست؟به زعم من در واقع سختی قبول یک سری مسئولیتهای دنباله دار و تلاشهایی است که برای باز یافت سلامت خود بایستی انجام دهید. همانگونه که با تخدیر رأی دادن به نامزد نظام ولایت فقیه -که در واقع حکم چربی خفه کننده ای را دارد که ما با غفلت خود براندام خود مستولی اش کردیم-، میترسیم اگر از تخدیر -انشا الله این شلوار چاقی من را میپوشاند-،چشم بپوشیم، و مسائل را عریان -و نه در پشت حجاب سانسور ذهن- ببینیم، علت اصلی مسأله را که همانا غفلت من و شما از پذیرفتن مسئولیت تغییر که وظیفه و مسئولیت من و شماست را با چشم وجدان خود بینیم. ، علت اصلی مساله را که همانا غفلت من و شما از پذیرفتن مسئولیت تغییر که وظیفه و مسئولیت من و شماست را با چشم وجدان خود می بینیم . قبول این امر که حفظ سلامت امری است سخت محتاج مراقبت و استمرار، برای ما سخت شده است.در صورتی که اگر مرتب و مدام انجام دهیم داشتن سلامت یکی از لذت بخش ترین حسهای انسانی است.بله زیست در چنین نظامی و قبول مسئولیت برداشتن آن از سر راه باعث می شود ابتدا سختی هایش در جلو چشمم ظاهر شودو البته آدمی ابتدا دچار ترس شدید بشود. ولی آیا به جز با زدودن ترس واعتماد به توانایی خود در این کار مهم تنها به روپوشانی مشغول نخواهید شد ؟ و ایا این توانایی و اعتماد بدان و داشتن بدن و رژیم و نظامی سالم و حقوقمدارزیباترین امر ی نیست که همه ما انسانها و ایرانیان خود را بایستی شایسته آن بدانیم؟ اگر از آن غفلت کنیم آیا چاقی ما افزایش نیافته و به میزان و ابعادضررهایی که به سلامت ما وارد می شود روز بروز افزوده نمی شود؟خفقان این نظام ایا آخرین فضاهای حیاتی را از ما نمی رباید اگر مسئولیت تغییر آن را و تغییر رفتار تنبل گونه خود و غفلت خود را از مشارکت در صحنه حفظ حقوق را نپذیریم؟
آیا با من هم نظر نیستید که مساله معضلات و نابسامانهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور ما نیز بتدریج بر اثر عدم ایستادگی در مقابل همین بازی های نظام بوجود آمده است ؟ بر اثر شرکت کردن در رای دادن به این نظام استبدادی ما ملت کنش گری را بتدریج از خود سلب و به نظام واگذار کرده ایم .حالا به جایی رسیده اید که می نویسید حالا در این موقعیت چاره چیست؟ م یبخشید که صریح مینویسم خود خواستید صریح نظرم را بگویم.
ستوده. م:.
بله خواهش میکنم بی پرده با هم حرف بزنیم. در مورد چاق شدنم حرفتان درست است آن شلوار فقط چاقی من را از دید خودم موقتی می پوشاند و به من احساس راحتی می دهد در صورتی که تمام وجودم راحت نیست و از چاقی رنج می برد.من از وجود نظام جمهوری اسلامی که نه جمهوری است و نه اسلامی (من مسلمان معتقدی هستم که اهل دروغگویی و تزویر نیستم) نیز رنج می برم.
ژاله وفا :
هنوز دیر نشده هر لحظه که مردم در موقعیت کنشگر قرار بگیرند نظام را به واکنش وا می دارند.اما فراموش نکنیم هیچ حالت خنثی ای وجود ندارد هر جا مردم از کنشگری باز ایستند زور جای آنرا پر می کند. همانگونه که تا کنون غفلت ما ایرانیان کرده و کار را بجایی رسانده که خود را دروسط انواع نا بسامانی ها حس می کنیم .برای رفع چاقی شما نیز دیر نشده هر لحظه پرخوری را که نوعی زور گویی به بدن است کنار بگذارید روند سلامت را در پیش می گیرید و شما کنشگر می شوید و مسئول سلامت خود و این مسئولیت شیرین است و بسیار لذت بخش تر از رخوت و کسلی و تخدیر حاصل از سرپوش گذاشتن و نیاز به سرپوش.
امادر مورد این امر که رای ندادن دردی را در مان نمی کند و راه راحتی است.و با رای ندادن خامنه ای نامزد خود را از صندوق بیرون میاورد:عرض میکنم که بر عکس رای ندادن واجد اثرات و معانی بسیار مهمی است.
الف/ابتدا اینکه رای حق نیست بلکه وسیله اعمال حق حاکمیت است . با رای ندادن نشان می دهید که با هشیاری زیر بار فریبی نمی روید که رژیم با این تقلب در جابجایی معانی می خواهد به شما و امثال شما تحمیل کند. شما با رای ندادن هم صاحب اختیار و ازادی نظر و تصمیم خود می مانید و هم آنرا به نظام و همه جهانیان علنا بیان می کنید. مثالی میزنم خدمتتان . نظامهای مردمسالاری که بعد از هر نظام دیکتاتوری بر سر کار میایند با استناد به چه حق ملی قراردادهای ظالمانه ای را که قدرتهای جهانی با نظامهای استبدادی پیشین بسته اند را فسخ می کنند؟به نظر من از این حق که ما مردم به هیچ وجه پشتیبان نظام استبدادی نبودیم و انتخابات ان تقلبی و زوری و غیرآزاد بوده است و آن نظام منتخب ما نبوده است. این حق را تمامی دادگاه های بین المللی برسمیت می شناسند چرا که تاریخ آن ملتها شاهد زنده و نشانگر امر تحریم نظام استبدادی توسط مردم ان کشور است. حال اگرشما با وجود تصریح خامنه ای که هر رای شما قبول ساز و کار انتخابات است ، بپای صندوقهای رای این نظام روید این حق بزرگ را از خود و ملت خود سلب می کنید که مقاومت یک ملت را در مقابل زورگویی ها و اجحافات آن، افکار عمومی جهانی برسمیت بشناسد.مساله این است که هرگاه ملتی استوار بر روی حق حاکمیت خود ایستاد هیچ قدرت جهانی امکان و جرات تعرض به آن ملت را نیافته و افکار عمومی جهانی از حقوق ان ملت پشتیبانی کرده است.
ب/ رای ندادن اصلا کار راحتی نیست.بلکه پذیرش مسئولیت همه تغیرات بدست خود است و
ج/ با رای ندادن شما کنشگر می مانید و وارد بازی و میدان رژیمی نمی شوید که بدون نظر خواهی از شما قواعد بازی را تعیین میکند و شما را مرعوب خود می کند.
ستوده م.:
نه اینجا حق با شما نیست خانم وفا .آیا رای ندادن و در خانه نشستن راحت تر از رفتن در حوزه ها و در صف ایستادن و رای دادن نیست؟من جدا نمی فهمم چه ارزشی در رای ندادن نهفته است؟
ژاله وفا:
ستوده عزیزم منظور من از رای دادن بسیار فرا تر از عمل برخاستن از جا و تکان دادن خود و پیمودن مسیر خانه تا حوزه رای گیری است.ومنظورم از رای ندادن نیز بسیار فرا تر از تکان نخوردن وعمل نشستن است. هر دو کار اثراتی دارند ماندگار که بر خود مرتب می افزایند. هر عملی چه مثبت چه منفی هیچگاه خنثی نمی مانند و در عرصه تاریخ و حیات اجتماعی مرتب بر خود میافزایند از اینرو مسئولیتهای من و شما بسیار سنگین است بخاطر همین خاصیت برخود افزودگی هر عملی.رای دادن تنها طی 200 /300 متر راه تا حوزه رای گیری نیست .بلکه حتی به قیمت به قهقهراه بردن کشور می تواند تمام شود.همانگونه که رای ندادن بیکاری و انفعال و نشستن و شانه خالی کردن از قبول هر مسئولیتی نیست .بلکه همه نوع حرکت است و قبول مسئولیت. کسی که به نامزدی در این نظام رای می دهد و چشم امید دارد با رای خودش به وی آن نامزد همه مسائل و تنگنا ها را برای وی براحتی حل کند و فضا را بگشاید منفعل نیست؟در حالی که حتی اهل چون و چرا هم نیست که از وی بپرسد آخر با چه برنامه و نقشه راهی و با چه ابزاری می خواهی اینکار را بکنی؟ و واقعیت امر این است که به اقرار خود شما نیز هیچ کدام از نامزدهای این نظام دارای برنامه نبودند پس آیا شایسته است که شخص شما و امثال شما راغب به دادن رای ،آنهم بدون شناخت از وسائل و نقشه راه آن نامزد مقام ریاست جمهوری شوید و چشم بسته به وی اعتماد کنید؟
انصاف بدهید در درون خود تغییر را نه از خود بلکه از دیگری توقع دارید. مبنای فکر و عمل شما این نیست که من بعنوان انسان هم توانا به تغییر خود و شرایط خودم هستم و هم مسئول این حرکت. بلکه آنقدر بی عمل و منفعل می شوید که چشم بسته تنها با یک اعتماد بی مبنا و گسسته از واقعیت که ازسرسپردگان مطیع رهبری نظام که حتی در تبلیغات انتخاباتی خود دست از مجیز گویی رهبری فاسد این نظام بر نمی دارند ،توقع دارید مسائل و مشکلات را برایتان حل کند.از شما سوال می کنم چه تضمینی هست آن کسی را که در این شرایط چشم بسته به وی رای داده اید تحول را در راستای خواست شما پیش ببرد؟
اما کسی که اهل چون و چرا است و ذهنی سبب ساز دارد و با تکیه بر واقعیتها ، نه این نظام را توانا به حل بحرانهایی می داند که خود ساخته است و نه معتقد است دیگری آنهم در محصوره تنگ چنین نظامی قادر به حل مسائل است. با رای ندادن تمامی مسئولیت تغییر را خود می پذیرد و معتقد است با نه گفتن به افکار و سفسطه های خیالی و واهی و نامزدهای چنین طرز نگرشی، رای خود را در پای چنین نظامی هدرنبایستی داد .بلکه به جهانیان ثابت می کند که برای رای خود ارزش قائل است و وقتی ملتی بازی نفتضح انتصابات را تحریم می کند ، نشان میدهد ملتی نیست که کورکورانه از افرادی تبعیت کند که معلوم نیست مارا به چه ترکستانی راهبر می شوند. پس با روشن کردن افق نظامی مردمسالار و حقوقمدار و تبیین روشن ویژه گیهای آن نظام و بدیل حقوقمدار ، تمامی مسئولیت تغییر را بعنوان شهروندانی واجد آزادی و استقلال خود بپذیریم . تنها با تلاش برای سرنگونی نظامی استبدادی و تلاش برای استقرار نظامی مردمسالار و تلاش روزمره وجریان دادن دانش و اطلاع و کوشش و جهد و نیز قبول مسئولیت بعهده گرفتن بار مسئولیت مبارزه است که خود توانا به حل مشکلات و مسائل می بینیم. حلق فضای رشد لحظه ای پایان ندارد و استقرار و استمرار دموکراسی از لحاظ زمانی نیز پایان ندارد. از اینرو میگویم تحریم فعال. حال شما انصاف دهید رای دادن بی حرکتی است و شانه خالی کردن از زیر بار هر مسئولیتی و یا رای ندادن؟
در ضمن آیا شما جدا براین نظرید که با سابقه سال 88 ،آقای خامنه ای قادر نیست نامزد واقعی خود را از صندوق بیرون آورد؟ بعد شما که رفته اید و به آقای روحانی رای داده اید. خوب بعدش چی می کنید؟ کسی که نظام را تحریم میکند از ابتدا نمی گذارد قواعد بازی را دیگری برایش تعیین کند خاصه یک مستبد.اما کسی که به قواعد بازی تن داده بایستی قواعد را تا اخر بپذیرد و جر نیز نزند.( هر چند همیشه بر اثر اگاهی بر ظلم بایستی به ظالم شورید)
اگرآقای خامنه ای شخص ولایتی یا جلیلی و یا قالیباف را از صندوق بیرون آورد و باز دست به تقلب زد ،بعد شما رای دهندگان به آقای روحانی ،چه می گویید؟به وجدان خود و به وجدان جمعی مردم چه داریدبگویید؟باید بگویید انتخابات درست بوده نامزد ما رای نیاورد!! چون شما بودید که قواعد بازی را پذیرفته اید.پس بایستی بدان تن بدهید . مسئول نیز هستید. این مسئولیت سنگین را نمیتوانید از خود سلب کنید.ایا بدبختی ها و نابسامانیها و مشکلات تنها با رای ندادن ادامه میابد با رای دادن ادامه نمی یابد؟ !!توصیح دادم که اگر معتقد به تحریم فعال باشید بدبختی ادامه نمی یابد بلکه با قبول اصل “من تغییر میکنم تا تغییر دهم”
هر لحظه شما به مصداق این شعر
از کران تا بکران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
فرصت بی کرانی می شود برای فعالیت شما برای مشارکت در تصمیم گیری برای سرنوشت خود. ملتی که برای احیای حق حاکمیت خود بر می خیزد و فضای حیاتی زندگی خود را محدود و محصور به کرانه محدود لشکر ظلم نمی کند در هر لحظه ازلیت و ابدیت و فرصت عمل برای ابتکار و خلق خود می یایبد
فراموش نکنیم ملت ایران ملتی هوشمند است و در طول تاریخ کهن خود از پس شکستهای بزرگ به همت یاد آوریهای توانایی هایش توسط دیده بانان تیز بینی چون مولوی سراینده شعر فوق برآمده است . دلسوزان فرهیخته ای که حماسه توانایی انسان را در لحظات اختناق و یاس و ناامید ی این ملت از حلقوم فریاد زنند و در وجدانها حک کنند. و ملتی را به مقاومت در مقابل زورگو یی هاو خفت پذیرش ظلم فرا بخواند به مقاومت و برخاستن ترغیب کند.و ارزشهایش را یاد آور شود که گرچه در میان کوتوله های سیاسی این دوره یافت می نشود ولی آن شیر خدا و رستم دستانم آرزوست و رستمهای توانا به حفظ حقوق ملی را خود بیافریند
من به خاطر عزت و کرامتی که برای شما ستوده جان عزیز و هر ایرانی ازاده قائلم ما را و هرهموطن عزیز و با کرامتم را به باور به توانایی خود و بالا بردن سطح ان توانایی وباور به خود به بلندای مستوی و همتی می خوانم که در آن کوتوله های ساخته و پرداخته نظام فاسدولایت فقیه جرات قد کشیدن ندارند.
ستوده. م:
خانم وفا من دارم روی حرفتان فکر میکنم. نوشتم قبلا که شخصیت شما را از روی نوشته هایتان می شناسم می دانم کرامت من را می خواهید و همه هموطنان را. باور کنید من هم این کرامت را برای خودم می خواهم هم برای شما و هم برای همه ایرانیان و مردم جهان ولی من یک مساله ای در ذهنم حل نمیشه.قبلا نوشتید که قواعد بازی را که پذیرفتیم دیگرنمی توانیم جر بزنیم. اون مساله که حل نمیشه اینه که خوب ما مردم که قدرتی نداریم معلومه که قواعد بازی را خامنه ای تعیین می کند.چه جوری یک ملتی قدرت پیدا کند؟توجه کنید من مثل شما از نسل انقلاب نیستم. مادرم همیشه میگوید نمی دانی در انقلاب ما چقدر شاد بودیم و می خواستیم همه دنیا را غرق در آزادی کنیم.ولی خودمان باعث شدیم خمینی انقلاب را منحرف کند. این را بگویم من در یک خانواده عجیب بدنیا آمده ام. پدرم طرفدار خمینی است شدید جلوش انتقاد کنی 8 متر می پرد هواو به ما با تشر می گوید پشت سر مرده حرف نزنید. مادرم شدید ضد خمینی است میگوید خیر نبیند که به ما ملت جفا کرد و به پدرم می گوید خمینی در دهه60و در سال 67 هزاران جوان را کشت و ککش هم نگزید که پشت سر آنها نگوید خائن و مزدور خارجی و حشره های مرموز حالا تو می گویی ما پشت سر خمینی حرف نزنیم؟! خانم وفا وای حالا که حسن روحانی هم همان تعابیر را در مورد دانشجویان معترض بکار برده؟ خواهر بزرگم بسیار اهل فکر و مطالعه است ورشته فلسفه خوانده حتی به خاتمی نیز رای نداد او من را با نوشته های شما آشنا کرد. .برادر بزرگم طرفدارمصدق وفروهرها است وعاشق شهید محمد مختاری بودو همیشه می گوید این لکه ننگ کشتار این اهل قلم و پاکدامنانی چون فروهر ها از دامن رژیم و شخص خامنه ای و خاتمی پاک نمی شه. برادر کوچکترم که البته از من بزرگتر است هیجان را دوست دارد هنوز کمی خام است و تجربه سیاسی ندارد. خواهر بزرگم میگوید خانواده ما مثل خانواده مرحوم طالقانی است و نمونه کوچکی از چند نظری خود جامعه ما.من به حرف همه و استدلالهای همه گوش میدهم بعد تصمیم می گیرم.خانه ما محفل بحث است . من دختر ساکت خانواده ام ولی گوش شنوایی دارم. کمتر اهل حرفم و استدلال ولی اهل تامل بر روی استدلالهای همه هستم .ببخشید حرفتان حتما یادتان رفت و زیاد حاشیه رفتم.این بخش حرف من نیز مهم نیست می توانید چاپش کنید ولی اسم فامیل من را حذف کنید و تنها بنویسید م .
ژاله وفا:
عزیزم با کمال میل به شما گوش میدهم .و پیداست اهل فکرید و آدمی متعصب نیستید .نگویید اهل استدلال نیستید . روش تجربی را که شما اتخاذ کرده اید شما را به انتخاب بهترین استدلالها از میان همه استدلالهایی که می شنوید راهبر می شود.توجه داشته باشید که اهل تحقیق شما خود باید باشید و تصمیم را شما می گیرید.این تصمیم را بایستی بدون هر اکراهی بگیرید.
اماتوجهتان را به جمله خود تان جلب میکنم :”خوب ما مردم که قدرتی نداریم معلومه که قواعد بازی را خامنه ای تعیین می کند .”
وقتی در چهارچوب روابط قوا نگاه می کنید خود را در مقابل سرکوبهای نظام ناتوان می بینید و روحیه تسلیم نسبت به این امر را که نظام قواعد بازی را آنهم بازی با سرنوشت شما را تعیین کند بخود می گیرید. اما ستوده عزیز قدرت بخودی خود وجود خارجی ندارد. هنگامی بوجود می آید که یک رابطه نابرابرو تبعیض آمیز بین دو طرف بوجود آید.و شما اجازه میدهید این رابطه نابرابر و تبعیض شکل بگیرد.اگر تن به تبعیض ندهیدو در هیچ لحظه ای از زندگی زور را نپذیرید قدرتی نیز بوجود نمیاید.به مصداق این شعر
مردمان نقش دیو می کردند
خود ز بیمش غزیو می کردند
این قدرت نظام که اکنون بدل به ماشین سرکوب و شکنجه و اعدام و قتل و جنایت شده ساخته دست خود ماست و این قدرت سرکوب حاصل جمع لحظاتی است که ملتی تن به رابطه زور داده است و میدان زورگویی را باز گذاشته است برای زور گو. در زندگی خود و روابط گوناگون خود تامل کنیم . فراوان لحظاتی را باید می آوریم است که تن به قبول یک رابطه نا برابر داده ایم و به کسی میدان داده ایم که بر ما و نظر و آزادی و استقلال ما غلبه کند واینگونه زور را هستی بخشیده ایم و بعد از آن نیز احساس بسیار ناخوشایندی کرده ایم ولی برعکس در روابطی از آزادی و استقلال و کرامت انسانی خود غفلت نکرده و بر حقوق ذاتی خود استوار و مواقب ایستاده ایم و میدانی برای زورگویی بوجود نیاورده ایم .لاجرم طرف مقابل وزورگوی رابه بعلت سدی که با آزادی در مقابل وی درست کرد ه ایم به دورن خود راه نداده ایم ،از اعمال زور عاجز کرده ایم. و بدینسان به قدرت هستی نبخشیده ایم و احساس بسیار خوشایندی نیز از این ایستادگی داریم.
ستوده.م:
یک حس با این سخن شما به من دست داد. و اینکه نکند همین حس شرمندگی که من برای این انتخابات دارم و این حس راحتی که شما در بیان حرفتان دارید از همین می آید که شما با رای ندادن مقاومت می کنید و نمی گذارید تابع حرف خامنه ای شوید و من عکس حس شما را دارم و خود را مجبور حس میکنم و احساس ناخوشایندی دارم انگار دا رم زهر مینوشم!
ژاله وفا:
دقیقا کنه حرف من را درک کرده اید. قضاوت در باره درستی و یا نادرستی حرف من می ماند به شما. من قصد ایجاد حس منفی در شما ندارم. به هیچ وجه . این خود نشان سالم بودن وجدان شما هموطن عزیز است. این حسی که به شما دست داده امر ی درونی است که در هنگامه میل به غفلت از آزادی و استقلال به انسان دست می دهد وبرای همه ما آشناست. چون در مراحل مختلفی از زندگی همه ما از حقوق ذاتی خود لحظاتی غفلت کرده و می کنیم.مهم تمرین مدام برای ترک این غفلت است آنهم در مواردی که به حیات ملی سرو کار دارد و مسئولیتی سنگین است.آن حقوق ذاتی در وجدانهای سالم که هنوز تخدیر نشده اند در هنگامه ای که انسان باید تصمیمی را بگیرد حضور خود را عیان می کنند و تمامی وجود و جوارح انسان ندا می دهد که داری زوری را درونی می کنی و مسلما در غفلت از آزادی و استقلال رای و نظر، حس خوشایندی که به انسان دست می دهد به کنار ، احساس خود تخریبی و دیگر تخریبی در انسان لانه می کند.
و اما در مورد مساله پذیرفتن قواعدی که زورگو برای شما تعیین می کند مثالی خدمتتان می زنم.می دانید در میان اصلاح طلبان سه دسته وجود دارند. برخی که جدا بر این نظر بودند که نظام ولایت فقیه اصلاح پذیر است آنهم به نفع حقوق مردم ، بعد از تجربه 8 ساله حکومت آقای خاتمی این امر بر آنها محرز شد که نظام ولایت فقیه جز در راستای مطلقه تر شدن اختیارات ستون خیمه این نظام یعنی مقام ولایت فقیه هیچ اصلاحی را نمی پذیرد و حقوق مردم بمراتب بیشتر پایمال شد و شاهد قتل همان مختاری ها و فروهر ها و پوینده ها و…شدیم و فهمیدند که خود را در چهارچوب نظام قرار دادن جز تدارکاتچی شدن حاصلی ندارد. از اینرو چشم امیدی دیگر به اصلاح پذیری نظام نداشتند و در جنبش سبز نیز فعال شدند. این بخش خصوصا در یافتند که با قبول حکم حکومتی خامنه ای برای آقای معین با پذیرفتن قواعد بازی از مقام ولی فقیه که قرار بود در ذهن آنها در راستای تحقق اهداف اصلاحی که در سر داشتند از اختیارات مطلق خود به نفع حقوق مردم بکاهد ،اکنون با دست خود شخص قدر قدرتی ساخته اند که فرای قانون است وحکم حکومتی صادر می کند و اینها نیز در عجز تنها برای رسمیت یافتن ناچارند انرا بپذیرند و بدین خفت ارفاق تن دهند و این خود به اصلاح معروف ناقض اصل است. این شد که متوجه شدند پذیرفتن بی چون و چرای قواعد بازی دیگر ساخته، آنها را رفته رفته به ترکستانی می برد که بیابان برهوت بی ارزشی است و در مقابل ارزشهای خود قرار می دهد.
ستوده.م :
حرفتان بسیار قابل تامل است .حیف که این استدلالها در بین ما ایرانیان کم رد و بدل می شود. خوشحالم که دعوت من را پذیرفتید برای این گفتگو. بقیه حرفتان یادتان نرود داشتید اصلاح طلبان را دسته بندی می کردید . ولی برادر من نیز استدلال میکند چون بزرگانی مثل خاتمی گفته اند به روحانی رای دهید باید رای دهیم.من البته این نوع نگاه را به خاتمی برای خود کسر شان میدانم و به برادرم نیز گفتم که معیار تو برای بزرگ خواندن خاتمی چیست ؟و کی گفته هر چی او گفت را ما بایستی کورکورانه بپذیریم ؟ می دانید خانم وفا نظر من برای رای دادن به روحانی نه از این رو است که خاتمی گفته بلکه می گویم شاید میان بقیه نامزدها با قولهایی که داده خجالت بکشد و وارد صحنه اگربشود زیر آن قولها نزند و جدا زندانیان سیاسی را آزاد کند.ولی مانده ام که اگر ولایتی را مثلا از صندوق در آوردند من به وجدان خودم چی بگم که به نظام رای دادم و خواست خامنه ای را بر آورده ام؟!
ژاله وفا:
سخنانم را پی می گیریم و به این گفته شما نیز میرسم. بخش دوم از اصلاح طلبان کسانی هستند از قبیل اقای موسوی خوئینی ها وبرخی هم نظران وی که گرچه اوجب واجبات خود را حفظ نظام می دانند ولی اعلام کرده اند که اصلاح طلبان خود را بایستی حامی برخی ارزشها بدانند و حاضر نشوند در این انتخابات به هر قیمتی وارد شوند وبه آن ارزشها پشت پا زنند .عده آنها کم نیز باشد ارزشمند است. بخشی دیگر از اصلاح طلبان که جدا به هر قیمتی در صدد نجات نظام حاکم هستند تا ما بازای خدمتی که در حق ایجاد “حماسه” مورد نظر خامنه ای می کنند سهمی از قدرت را نیز نصیب خود کنند. و پشت پا زدن به هر ارزش انسانی و قبول هر خفتی را پیشه می کنند که یکی از انها تن دادن به هر قاعده بازی است که خامنه ای بر انها تحمیل می کند و انرا با بکار گیری زبان ابهام به مردم نیز می خواهند تحمیل کنند.به بیانیه آخر خاتمی نظر افکنید که سراسر زبان ابهام است .می گوید ” از هم میهنان عزیز دعوت می نمایم با احساس مسؤولیت بیشتر نسبت به شرایط خطیر کنونی و پشتیبانی از جناب آقای دکتر حسن روحانی و رأی به ایشان نقش خویش را در کمک به برون رفت کشور از تنگناهای موجود ایفا نمایند” در این جمله وی دقت نمایید حتی نمی گوید روحانی کشور را از تنگناها نجات میدهد چون که میداند که دروغ است و وی توانا به این کار نیست. بلکه تنها دریوزگی رای شما را می کند و معتقد است رای شما “جادویی” دارد که تنگناها را رفع می کند !!” بله منظورش تنگنایی است که نظام حاکم در صورت تحریم شما در ان گیر می افتد! کسی نیست به ایشان بگوید اگر تنگناها با یک رای دادن قابل حل بود ، رای دادن مردم به شخص شما کافی بود چرا تنگناهای اقتصادی سیاسی و اجتماعی حل که نشد هیچ ، انواع مافیا ها و نهاد های غیر مسئول بیش از گذشته بر کشور سلطه یافتند و دولت شما آقای خاتمی برای آنها بودجه نیز تعیین و آنها را فربه تر نیزکرد؟ اگر دادن رای تنها کافی بود اینهمه نظامهای دموکراتیک دانشمندانشان را به ارائه برنامه برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی خود بر نمی انگیختند. در دید های قدرتمدارو در اندیشه های راهنمای مبتنی بر قدرت همه امور یک شبه و گویی با خواندن یک ورد و سحر حل می شوند . صحبت از دانش و فن و علم نیست شما رای بدهید کاریتان نباشد تنگناها خود بخودی حل می شوند!
مگر رفسنجانی حامی روحانی که وی را بر اصلاح طلبان حکومتی و خاتمی تحمیل کرد و عارف را از میدان بکار کرد، حتی بعد از رد صلاحیتش نگفت هدف اصلی من تحقق “حماسه ملی “مورد نظر رهبری بود!! چگونه است که این علائم روشن را که در گفته های جانبداران حفظ نظام به هر قیمتی حتی قیمت پایمالی تمامی حقوق انسانی و ملی ایرانیان موج میزند را نادیده میگیرید؟ البته هر ادم روشنی مداند که رفسنجانی نیز دغدغه قدرت خود را دارد و مترصد است با علم بر بیماری خامنه ای با کمک روحانی مقامهای از دست رفته خود را باز پس گیرد و مافیای خود را بر همه جا مسلط گرداند و جانشین رهبری وی شود.
آیاشما خانم ستوده و بقیه ایرانیان در این بیانیه اقای خاتمی کلمه ای در اینباره می بینید که وقتی خود در 8 سال حکومت با داشتن حامی همچون مجلس ششم در کنار خود به تدارکاتچی نظام بدل شد ،چگونه اکنون یک راست گرایی همچون آقای حسن روحانی که بقول بسیاری از اصلاح طلبان به هیچ وجه آرمانهای اصلاح طلبی را نیز در سر ندارد و خود را بسیار بیشتر از خاتمی مطیع خامنه ای میداند ، زیر مهمیز خامنه ای که مسبوق به سابقه تقلبی بزرگ درسال 88 است ،توانا خواهد بود کشور را از تنگناهای موجود بدر برد؟
با چه ابزاری با چه برنامه ای و با چه اجازه ای؟ وقتی خامنه ای خطاب به نامزدها صریحا می گوید حتی در تبلیغات انتخاباتی خود وارد حوزه هایی نشوید که به شما مربوط نیست، آیا اصلا حوزه ای مانده که روحانی بر فرض هم بخواهد عملی کند و نظرش را پیاده کند بدان توانا باشد؟حوزه سیاست خارجی که زیر نظر رهبری نظام است؟ حوزه قوه قضائیه که تیول خامنه ای است ؟ حوزه مجلس نظام که بقول خود مجلسیان مرتب با حکم حکومتی دستور خفقان گرفتن برایشان صادر می کند؟حوزه نیروهای مسلح که باز زیر نظر مستقیم رهبری نظام است ،حوزه وزارت خانهای اطلاعات و اقتصاد و ارشاد و …که وزیرانشان را نیز بایستی خامنه ای تعیین کند؟ کدام حوزه برای اعمال نظر نامزد راستگرای اصلاحات باقی مانده که اختیارتش بیشتر از خود خاتمی و مجلس ششم است؟
در ثانی این تنگناها مگر در بیرون نظامی بوجود آمده اندکه خاتمی حفظ آنرا اوجب واجبات میداند و برا ی حفظ آن به هر قیمتی تا بحد به زیر پا گذاشتن تمام ارزشها یی که دوستش خوئینی ها به وی یاد آوری می کند که اصلاحات بایستی بر انها بنا شده باشند، نزول می کند؟ آقای حسن روحانی که از دفاع از حق چند نفری که در میتینگ انتخاباتی وی شعار ازادی آقایان موسوی و کروبی را دادند عاجز بوده وماموران نظام انها را به زندان اوین ارسال داشته اند، حالا با چه ابزاری می تواند آقایان کروبی و موسوی و زندانیان سیاسی را آزاد نماید؟اگر قرار است با دریوزگی از خامنه ای انها آزاد شوند خوب مگر خود موسوی نمی توانست خودذلت این دریوزگی را به تن بخرد ولی دیدید که نخرید و مقاومت کرد. این تنگناهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را چه کسی و با چه برنامه ای و در چه چهارچوبی می خواهد حل کند؟شما اهل تحصیل در رشته اقتصادید آیا تورم را بدون برداشتن مانع اصلی که یک نظام ضد حقوق و امنیت است می شود حل کرد؟و آیا نظامی که خود بحران ساز است و نیاز به ایجاد بحران دارد چگونه و درکجای جهان و تاریخ ان ، توانا به حل بحرانی خود ساخته بوده است؟
ژاله وفا:
عذر میخواهم پاسخهایم طولانی شد.قصد متکلم وحده شدن نداشتم .
ستوده م:
نه اصلا اینطور نیست . اتفاقا من وسط صحبتهای شما پریدم وچند سوال نو مطرح کردم .مطمئن باشید اگر درمقابل استدلال شما نظری به ذهنم برسد و استدلالی داشته باشم همانطور که قول داده ام بی پرده مینویسم.خوب تجربه شما بسیار بیشتر از من است در کار سیاسی از اینرو مثالهای بیشتری را برای نقل دارید. من هم گفتم که هیچکدام از نامزدها برنامه ای را ارائه نداده اند و بیشترش قول شفاهی است ومن هم تضمینی نمی بینم که بقولشان وفا کنندو یا بقول شما نظام بگذارد تازه اگر بخواهند بدان وفا هم بکنند.
من قبول می کنم استدلالهای شما قوی تر است ورفته رفته دارم با این حرفهای شما شرایط را دیگر گونه می بینم.می دانید راستش را بگویم من خودم را در فردای روزی نگاه می کنم که به روحانی نیز رای داده ام و مثلا نام جلیلی و یا ولایتی از صندوق بیرون می اید. بعد آقای خاتمی چی میگه به ما؟میگه آمدید و رای هم دادید ولی خوب تنگناها باقی است؟خودم به خودم چی میگم ؟برادرم که کورکورانه چون خاتمی گفتهرای بده میخوات بره رای بده بخودش چی میگه ؟ راست می گویید مسئولیتش کم نیست مگر اینکه مثل چاقی خودم روش سرپوش بگذارم.
خواهر بزرگتر من مخالف رای دادن است و مرتب میگوید چه تضمینی است با حضور ما بر سر صندوقهای رای نامزد مورد علاقه خامنه ای باز بیرون نیاد ؟ مثل احمدی نژاد .مگر شما در سال 88 تجربه آن تقلب بزرگ را نکرده اید ؟خودش که رای نداده بود.می گوید آدم عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود. برادرم می گوید چون خاتمی گفته من میرم رای میدهم نظر وی به دل من نمی چسبد. حسی که به من دست میده حس ذوب شدگان در ولایت است. حالا فقط ولی ها جایشان را عوض کرده اند خاتمی نشسته تو سر او جای خامنه ای. بدون اینکه به حرفی که می زنند دقت کند. راستش خانم وفا من با دقت شما بیانیه آقای خاتمی را نخوانده بودم راست می گویید نمیگه روحانی تنگنا ها رااز بین میبرد بلکه میگه رای شما نقش دارد در اینکار!و بر فرض هم که رای ما بخواهد روحانی را واقعا سر کار بیاورد یاد استدلال چند دقیقه پیش شما میافتم که نوشتید رای ندادن سخت تر است چون بایستی قبول همه تحولات را بر دوش بگیریم . کسی که همه تحول را از دیگری خواهان نیست و از خود تغییر را شروع می کند کارش سخت ترهولی نتیجه کارش شیرین تر و ماندگار تر. راست می گویید نقش من در تحول چیست؟ چه تضمیمنی وجود دارد روحانی که به وی باور هم ندارم تحول را در راستای نظر و خواست من پیش ببرد ؟من تازه دارم منظور شما را از تحریم فعال میفهمم. یعنی فعالیت ما برای تغییرات بنیادی تمامی ندارد و همیشه باید در صحنه باشیم؟
ژاله وفا:
دقیقا همین منظور را دارم . لحظه ای غفلت از نقشه هایی که قدرتمداری برای ما مردم کشیده و در آستین دارند ما را دچار استدلالهایی بی پایه و صوری می کند و تا کله چرخ داده ایم …از حیات و ممات وطن دیگر چیزی باقی نمانده است
بگذارید داستانی طنز و کوتاه را که دوستی گرانقدر برایم ارسال داشت و در آن حقیقتی نهفته است را برایتان نقل کنم
دو نفر در جلو واتیکان به گدایی نشسته بودند .یکی بر کلاهی که جلوی خود گذاشته بود صلیبی نقش کرده بود و دیگری بر کلاه گدائیش نام الله را ومردم نیز مرتب پول خود را در کلاه منقش به نقش صلیب واریز می کردند. کشیشی این دو را نظاره میکرد دلش بخاطر حماقت ان گدایی که بر کلاهش نام الله را نوشته بود سوخت. به او گفت شما در مرکز واتیکان نشسته اید . مردم اینجا کاتولیکند و مسلما پولی در کلاه الله واریز نمی کنند و برای لجبازی با شما هم که شده حتما پول خود را در کلاه صلیب دار می ریزند. بهتر است شما به محلی دیگر بروید. گدایی که نام الله را بر کلاه خود منقوش کرده بود رو کرد به ان گدای کنار دستیش گفت ناصر نگاه کن کی داره به ما بازاریابی یاد میدهد!!
حالا مواظب باشند آن عده ا ی که مایل به رای دادن در محدوده نظام حاکم و به نامزدهای منتخب نظامند که به خاطر لجبازی به خامنه ای هم که شده رای شان را به صندوق حسن روحانی نریزیند که هم روحانی و هم جلیلی و قالیباف و ولایتی و ..همه ماسکهایی متفاوت ولی بر روی یک چهره اند و ان چهره خامنه ای است!!!
اقای روحانی در تبلیغ ولایت پذیریش و ذوب بودنش در ولایت گفته است :” رهبری فرموده اند روزی نیست که با اسم بردن از شما، برای شما آقای روحانی دعا نکنم !” می توانید حدس بزنید خامنه ای برای چه خدمتی روحانی را دعا می کند؟!
ستوده م.:
عجب داستان جالبی مثل یک شعر همه حرفها را در خود نهفته دارد.و سوال آخرتان نیز خیلی بامزه بود.ولی راستش من خیلی شوکه شده ام الان. این بی تجربگی من را می رساند در عدم توجه به نیرنگهای نظام.
ژاله وفا :
نه عزیزم خود را سرزنش نکنید بلکه چشمانتان را باز نگاه دارید. جوان اگر در زندگی خود روش تجربی را پیشه کند کمتر فریب می خورد.بیدار باشید که رای دادن به خاطر لجبازی یک تاکتیکی قدیمی است که استراتژیستهای نظام مدتها است برای آن هم نقشه مقابل تهیه کرده اند.تنها با ایستادگی شما بر سر حقوق خود است که نظام را با نیرنگهایش تنها میگذارید.ستوده جان عزیز من قصد شوکه کردن شما را نداشتم. امر تصمیم در آزادی بایستی در آرامش و در فضای آزاد روحی رخ دهد. نگذارید هیچکس شما را کور کورانه به کاری وادرا کند. چه تحریم باشد و چه عدم تحریم . هر امر کورکورانه ای خود استبداد محض است .رای شما نشان کرامت شماست . نشان منزلت انسانی شماست.لذا فکرتان را بکار بیندازید و در خودتان و با احساس و وجدانتان خلوت کنید . آزادی و استقلال دو حق ذاتی شما هستند . رهبری شماو هر انسانی در خود وی قرار دارد و امری درونی است و قابل انتقال نیست.برای هر عمل به این امر فکر کنید که آیا آن عمل حافظ حقوق ذاتی شما هستند و یا خیر ؟ آیا امر رهبری را درونی شما می داند و یا از شما سلب و به دیگری واگذار می کند؟.برای من این تفکر شماست که ارزشمند است . شما چه رای بدهید و چه ندهید انسانی هستید دارای حقوق. حفاظت از این حقوق البته بر عهده خود شماست و نسبت بدان مسئولید.
ستوده م:
ژاله جان. به همه استدلایهایتان فکر میکنم. الان بیش از دوساعت و نیم است داریم چات می کنیم. اما آخرین حرفم اینه که یک استدلالی برادرم دارد می گوید که تنها در روزهای انتخابات است که امکان جمع شدن ما جوانان میسر می شود و از اینرو باید رفت رای داد. آیا فکر نمی کنید او حق دارد روزهای دیگر نظام جلو تجمعات را می گیرد؟
ژاله وفا:
ستوده عزیز ،چه کسی گفته است شما از هر فرصتی برای تجمع استفاده نبرید؟ شما م یتوانید از فرصت بیان مطالبات و حقوق خود استفاده کنید ولی آنرا از نظامی که خود ناقض آنها است نخواهید و به نامزد وی و خود آ« نظام رای ندهید. آن مطالبات و اجرای آن حقوق را باید از خود بخواهیم و رفته رفته با یکدیگر انس بگیریم و جنبش خود را از سر بگیریم. ترس از نظام را نباید درونی خود کنیم. تجمع ما نیازی به هیچ مجوزی ندارد .قواعد این نظام را نپذیریم وهمانند همه کشورهای عربی که در واقع خود ما الگوی قیام آنها بودیم بپا خیزیم. یادتان نرود جنبش مردم مصر با تحریم قاطع انتصابات مضحک مبارک آغاز شد و شعار مبارک ارحل یعنی مبارک برو و پافشاری مردم و خسته نشدنشان از بیان این خواست منجر به سرنگونی مبارک شد . الا اینکه ان مردم مصراگر تحریم خود را فعال کنند حتی مرسی را نیز نخواهد پذیرفت و تا دستیابی به یک نظام مردمسالار و حقوق مدار در تحریم هر رفتار زورمدارانه فعال در صحنه می مانند.ما مردم ایران نیز که خود الگوی مقاومت و انقلاب بر ضد مسلح ترین نظامها هستیم بایستی تحریممان را آنچنان فعال نماییم که همه شئون این نظام زورمدار را در بر بگیرد و در چشم انداز و جولانگه آینده کشور نیز همچون واکسنی ما را ازقبول هر زوری مصون سازد و تا تغییرات صحیح ساختاری بنیاد های سیاسی ،اقتصادی اجتماعی و فرهنگی که ازادی و رشد و استقلال بن مایه آن بنیادها شود و قدرت از آنها رخت بر بندد ،مقاومت کنیم و لحظه ای از مبارزه و ماندن در صحنه مبارزه با زورمداری دست نکشیم. از شما ممنونم ستوده جان عزیز که فرصت این گفتگو را فراهم کردید.من متن را عینا بدون دست بردن در آن درج می کنم . برای من جالب است که بعد از روز جمعه نیز همدیگر را ببینیم و نظرات و حس خود را با یکدیگر تبادل کنیم.موافقید؟
ستوده. م:
بله که موافقم کار جالبی میشه . نظام از همین همفکر های ما و گفتگوهای ما می خواهد جلوگیری بعمل آورد. ما نباید بگذاریم بین ایرانی های داخل و خارج نیزجمهوری اسلامی فاصله بیندازد. صحبتهای شما من را بفکر وا داشت.
ژاله وفا:
حرف اصلی من نیزهمین بود که رژیم را باید در همه خواستهای نامشرعمش تحریم کنیم و نگذاریم بین ما ایرانیان فاصله و جدایی بیندازد. من نیز بسیار از صحبتهای شما بهره بردم و صحبتهای شما مرا با نقطه نظرات بسیاری از هموطنان آشنا کرد.اعتلای ایران را از یاد نبریم و بازگشت حق حاکمیت را به خود.
از ادامه گفتگو و تبادل نظر با شما دانشجوی فهیم ایرانی لذت خواهم برد و حسن استقبال خواهم کرد . به خدا میسپارمتان .آدرس من را دارید با هم در تماس خواهیم بود.