با اعلامیه چهار نفر، به شفاف ترین صورت، سلطنت طلبان در برابر جمهوری خواهان قرار گرفتند. ولی معلوم نیست که آیا آقایان اسماعیلیون و علی کریمی می دانند که با در کنار آقای رضا پهلوی و خانم مسیح علینژاد ایستادن خود را در چنین وضعیتی قرار داده اند؟ امید دارم که نمی دانند. بدون درک عمیق از تاریخ و سیاست، در سطح نخبگان، عمل سیاسی انجام دادن مانند آن می باشد که فردی با در دست داشتن کارد جراحی خود را جراح فرض کرده و وارد اتاق عمل شده و بدن بیمار را بشکافد.
اول لازم است که توصیفی از وضعیت ایران که جنبش انقلابی سیمرغ ایران، وطن را در آن قرار داده است، داشته باشیم:
از آنجا که هیچ جنبشی «یتیم» و «حرامزاده» ( 1) نیست، به این معنی که هر جنبشی همیشه در کانتکست تاریخی خود انجام می گیرد و بدون در نظر آوردن آن کانتکست و ظرف تاریخی، قابل فهم و توضیح نیست. بعد تاریخی به جنبش انقلابی 1401 دادن، به ما می گوید که این جنبش نتیجه و منتجه 130 سال جنبشهای ایرانیان برای استقرار مردمسالاری در ایران آزاد و مستقل می باشد. یکی از اصلی ترین دلایل طولانی شدن مبارزه این بوده است که قدرتهای خارجی، ایران مردمسالار و آزاد و مستقل را بر نمی تافته اند و در ضعیف نگاه داشتن آن بود که موازنه قوا در رقابتهای بین خود را می جستند. از یک طرف روسیه بوده است و از طرف دیگر انگلستان که از طریق به خدمت گرفتن انبوهی از نخبگان سیاسی و آخوند که روانشناسی زیر سلطه درونی آنها شده بود، لابی های روسوفیل و انگلو فیل را در ایرانی ضعیف بکار گرفته تا ایران را در موقعیت ضعف نگاه داشته وطن را به مناطق زیر نفوذ خود تقسیم کنند که در قراردادهای پنهانی بین روسیه و انگستان در 1907 و 1915 به قلم در آمد.
به همین علت است که همانگونه که اصول راهنمای استقلال (و بعد از انقلاب مشروطه، استقلال و آزادی) در درون جامعه ملی بسیار قوی بوده است و این حضور، استمرار تاریخی وطن را در چهارراه حوادث ممکن کرده است، نخبگان سیاسی بیانگر این وجدان، اقلیتی ضعیف بوده اند و در محاصره انبوهی از «فیل” ها که بعد از جنگ جهانی دوم، فیل آمریکا نیز بر آن افزوده شد. اینگونه است که ابوالقاسم فراهانی را خفه می کنند و رگ امیر کبیر را می زنند و بر ضد مصدق کودتا می کنند و زندانی خانه و بر ضد بنی صدر هم کودتا ( 2) و زندانی در تبعید.
حال باز از قبیله فیلها، آقای رضا پهلوی که پدر و پدر بزرگش بر ضد انقلاب مشروطه کودتا کرده و دیکتاتوری را جانشین مردمسالاری تا جایی که سبب ساز انقلاب بهمن شدند (همیشه معمار هر انقلابی، استبدادی است که سبب ساز انقلاب می شود. این واقعیت را مردم ما امروز بوضوح در تجربه روزانه خود می بینند.) حال لباس انقلاب بر تن کرده است تا اسب تراوای خود را وارد قلعه انقلاب ( 3) کرده و آن را ویران و «دیکتاتوری پهلوی سوم» را بر قرار کند و در این رابطه، عده ای نادانسته و نا آگاه به تاریخ سیاسی ایشان و یا زندانی «عقل توجیه گر» و «عملگرایی» و «واقعگرایی» نقش نردبان را برای ایشان بازی می کنند.
به زمان حال باز گردیم:
آقای اسماعیلیون مرتب می گفتند که اهل سیاست نیستند و سیاست نمی دانند و فقط در پی آن می باشند تا استبداد تبهکاری که هواپیمای اوکراینی را به عمد سرنگون کرد و 176 نفر از جمله از عزیزترین های ایشان را به قتل رساند، به دادگاه بکشانند. ولی زمانی که سوپر صهیونیست معروف، برنار هانری لویی،(4) { که به اقای تجزیه خاورمیانه در راستای اجرای برنامه راستهای افراطی اسرائیل معروف است و البته در تجزیه ایران در صدر برنامه های ایشان قرار دارد.} دست خانم مسیح علینژاد (5) را گرفت و به کاخ الیزه برد (بد نامی این آقا در فرانسه و نقش ایشان در حمله نظامی به لیبی، آنگونه است که با وجودی که ایشان این خانم را به الیزه برده بود، ماکرون حاضر نشد عکسی بگیرد که ایشان هم در آن باشد.) و بعد از آنجا ایشان را به کنفرانس نظامی هالیفاکس کانادا که افسران ناتو در آنجا حضوری دائمی دارند، برد تا این خانم، حال متخصص نظامی، به کنفرانس اطمینان دهد که نباید از سوریه ای شدن ایران بترسند (6) و اینگونه نخواهد شد، آقای اسماعیلیون بطور هم زمان از میان صدها شهر کانادا، همین شهر و در همان روز برای تظاهرات انتخاب کرد و اینگونه معلوم شد که کاری هماهنگ بوده است.
زمانی هم که در این رابطه مقاله ای نوشتم ( 7) .یکی از عزیزترین دوستان تماس گرفت و اینکه زیادی تند رفته ام و هنوز چیزی معلوم نیست و صبر کن تا معلوم شود. پاسخ دادم که در سیاست هیچ چیزی اتفاقی نیست و آقای اسماعیلیون بطور اتفاقی تظاهرات را همزمان در آن شهر انجام نداده است و تنها سوال من این است که آیا شرکت کنندگان در تظاهرات با علم به همکاری ایشان با خانم مسیح علینژاد در آن شرکت کرده بودند و یا اینکه فقط با اعتماد به ایشان در تظاهرات شرکت کرده اند و از همه داستان خبر نداشته اند؟
بعد یکی از شخصیتهای بزرگ ادبی وطن در پیامی به اینجانب یاد آور شدند که خانواده آقای اسماعیلیون را از نزدیک می شناسند و از شریف ترین مردمان می باشند. پاسخ دادم که حتما اینگونه است که می گویید. ولی من در اینجا فقط تحلیل و قضاوت اعمال و مواضع و روشهای سیاسی را می کنم و این تحلیل را نه از منظر بازی قدرت که از منظر آزادی و استقلال وطن و در راستای استقرار جمهوری شهروندان ایران است که انجام می دهم و مواضع خود را شفاف بیان می کنم.
اضافه کردم که ظهور مردمسالاری در ایران مستقل و آزاد، یعنی کشوری که پا در اقیانوس عظیم نفت و گاز خلیج فارس دارد و سر در اقیانوس نفت و گاز دریای مازنداران، را هیچ قدرت منطقه ای و فرا منطقه ای در راستای منافع ملی و یا استیدادی خود نمی داند. بنا بر این دم جنبش را به دم قدرتهای خارجی گره زدن، محکوم کردن آن به شکست است و نتیجه آن استمرار رژیم خیانت، جنایت و فساد و یا جانشین کردن آن با استبدادی دیگر و فقط با رنگ و رویی متفاوت.
واقعیت امروز که استمرار تاریخی دارد این است که قدرتهای منطقه و بین المللی نیاز به ایرانی ضعیف و وابسته دارند تا از این طریق هم استبدادهای منطقه دوام بیاورند و نفت و گاز ایران را از منابع مشترک به غارت ببرند و هم نتانیاهو ها دشمنی را که به آن نیاز دارند داشته باشند (در واقع، ایران برای نتانیاهو همان نقشی را بازی می کند که آمریکا برای خامنه ای. به سخن دیگر، رژیم ایران، آمریکای نتانیاهو است) و هم آمریکا بتواند صدها میلیادر دلار اسلحه خود را به شیخهای مستبد نفتی خلیج فارس بفروشد و هم روسیه نگران مناطق زیر نفوذ خود در آسیای مرکزی و قفقاز نباشد و هم اتحادیه اروپا، از وضعیت ضعیف ایران استفاده های اقتصادی و سیاسی کند و هم چین، از موضع برتر قراردادهایی را که در راستای منافع خود است به آن تحمیل کند.
به سخن دیگر ظهور مردمسالاری در ایران آزاد و مستقل، همان چیزی است که قدرتهای منطقه و بین المللی از آن می ترسند و حتی وحشت دارند. چرا که نفس وجود و حضور ایران آزاد و مردمسالار فردا، امواجی از مردمسالاری را در منطقه بر خواهد انگیخت. ( 8) و اسرائیل، بزرگترین اسلحه سیاسی خود و آن اینکه تنها دموکراسی در منطقه می باشد را از دست خواهد داد و نیز دشمنی را که به آن نیاز دارد. اینگونه مجبور خواهد شد که حقوق انسانی فلسطینی ها را برسمیت بشناسد. آنهم در زمانی که بقول روزنامه لوموند، دموکراسی در اسرائیل به «وهم و خیال» (9 ) تبدیل شده است. کارخانه های اسلحه سازی آمریکا نیز مشتریان بزرگ خود در خلیج فارس را از دست خواهند داد و وجدان تاریخی و فرهنگی مردم کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز که پیوندهای عمیقی با ایران دارند فعال خواهد شد.
در چنین وضعیتی، ایران مردمسالار و آزاد و مستقل در موقعیتی قرار خواهد گرفت که پیشنهاد دهنده مدل پیشرفته تری از اتحادیه اروپا در خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز شده و برداشته شدن مرزها و اینگونه رابطه دوستی و همکاری را جانشین رقابتها و تنشهای سهمگین ملی و قومی کرده و راه رشد و رفاه اجتماعی و دموکراتیزه کردن روابط را در پیش بگیرند. اینگونه منطقه در میان سه غول اقتصادی- نظامی چین، آمریکا و اتحادیه اروپا (اقتصاد روسیه حتی از اقتصاد اسپانیا کوچک تر است) له نشود و در جهانی که چند قطبی شده است به یکی از قطب های اصلی تبدیل شود.
البته اهل فن از موقعیت تاریخی، فرهنگی و ژئوپلیتیک ایران اطلاع دارند و به همین علت است که با کودتا، تجربه انقلاب مشروطه را سقط جنین می کنند و کشور را گرفتار بیست سال دیکتاتوری چنان سرکوبگر ( 10) که سبب ساز ضرب المثل: «دیوار موش داره/موشم گوش داره» شد.
باز به همین علت است که آمریکا و انگلستان با همکاری خائنان داخلی از دربار گرفته تا بسیاری از روحانیون و در صدر آنها، آیت الله کاشانی و آیت لله بهبهانی (سالها طول کشید تا متوجه شویم که آیت الله خمینی نیز همراه اینها بوده است) دست به کودتا بر علیه مردمسالاری زده و چنان دیکتاتوری و سرکوبی را برای 25 سال در کشور بر قرار کنند و نفسها را در سینه حبس، که به انفجار انقلاب بهمن منجر شد. البته تبدیل انقلاب به ضد انقلاب، پهلویست ها را قادر کرد که با سونامی رسانه ای خود، دوران طلایی از اقتصاد دوران پهلوی (11 ) رسم کنند.
باز به همین علت بود که دستگاه ریگان و خمینی و رهبران حزب جمهوری اسلامی در سازشی پنهانی با یکدیگر، با وجود کوششهای شبانه روزی بنی صدر و قطب زاده، مانع آزادی گروگانها در قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ( 12) در سال 1980 شدند تا اینگونه شکست جیمی کارتر و پیروزی ریگان را تضمین بکنند. ( 13) در مقابل، دستگاه ریگان پذیرفت تا از طریق اسرائیل به ایران اسلحه مورد نیاز برای ادامه جنگ را برساند. ( 14) کار بدانجا رسید که آلن کلارک، وزیر بازرگانی مارگارت تاچر، در توضیح چرایی فروش غیر قانونی اسلحه به عراق بگوید که:
«ادامه جنگ ایران و عراق به نفع عظیم غرب بود و…(جنگ) هر قدر طولانی تر میشد (برای ما) بهتر بود (15).»
یعنی جنگی که قرار بود با پیروزی ایران در خرداد 60 و با گرفتن غرامت سنگینی به پایان برسد، این توافق پنهان، حزب جمهوری اسلامی را قادر کرد تا اسلحه لازم برای ادامه جنگ را بدست آورده و کودتای خرداد 60 بر علیه رئیس جمهوری که حاضر نبود دست از دفاع از آزادی ها و دیگر اهداف انقلاب بر دارد را ممکن کنند. چرا که این سیاستهای نفتی بنی صدر بود که شوک دوم نفتی را وارد (16) و قیمت نفت را از حدود 11 دلار به 34 دلار برساند ( 17) یعنی حدود 130 دلار به ارزش امروز. و مهمتر از آن برنامه رئیس جمهور برای شکستن سلطه دلار بر بازار جهانی از طریق فروش نفت نه فقط به دلار بلکه از طریق سبدی از ارزهای سخت و اینگونه پروسه پایان دادن به هژمونی دلار، که آمریکا از این طریق بخش بزرگی از تورم خود را به جهان صادر می کند، کلید بزند.
و باز به همین علت است که در جریان جنبش انقلابی در حال انجام، قدرتهای منطقه و ورای آن، از طریق رسانه های وابسته کوششی جدی برای ایجاد قیم برای مردم دارند. قیم هایی که از قبل امتحان وابستگی خود را داده باشند. اینگونه دیگر برای آنها فرقی نمی کند که رژیم حاضر بر سر قدرت بماند یا قیم ها و پا بوسهای جدید جایگزین آنها شوند، چرا که در هر دو حالت، ایران دارای رژیمی ضعیف و وابسته (در حال حاضر وابستگی مثبت به روسیه می باشد و چین و وابستگی منفی به آمریکا) بر قدرت خواهد بود.
متاسفانه، بسیاری ندانسته دست به همکاری و همراهی با کوشش در به سرقت بردن انقلاب ایران و قیم سازی و ژن سالاری می دهند و همکاری به آقای رضا پهلوی که زندگی سیاسی اش هیچ نیست جز کوشش در بر پا کردن دیکتاتوری سوم پهلوی ( 18) که از ایجاد و انحلال “مجلس شورای ملی” و “فرشگرد” و ” ققنوس” و… حال به اینکار دست زده است. یعنی فردی که طریق وابستگی و برای قدرت، خود را به هر شکل و فرمی در آورده و همه گونه قول و قراری را داده است و خبرنگاران درباری رسانه های وابسته هیچگاه ایشان را و دروغها و تناقض گویی هایشان رابه چالش نکشیده و بجای مصاحبه به معنی واقعی کلام، «شوی مصاحبه» با سوالات و پاسخهای از پیش آماده شده با ایشان را انجام داده اند، چرا که یکی از تراژدی ها اکثریت نخبگان سیاسی ایران این است که با وجودی که بیش از یک قرن از انقلاب مشروطه می گذرد هنوز برای بسیاری از تحصیلکرده های وطن، مقوله ای به نام قانون و حقوق و قضاوت و عمل از این منظر جا نیافتاده است. اینگونه است که حتی اهل تاریخشان می گویند که رضا شاه اگر چه دیکتاتور بود ولی خدمت کرد و هیچ به عقل قدرت محورشان نمی رسد که سوال که: رضا شاه چکاره بود که خدمت کند؟ مگر شاه مشروطه حق داشت که کاری جز افتتاح فلان موسسه و کارخانه بکند؟
از این منظر است که برای جلوگیری از به سرقت رفتن و مصادره انقلاب شجاعانه و تاریخی ایرانیان، باید هشدارها را به موقع و در شفافیت هر چه تمامتر داد. در واقع، وطن دوباره در وضعیتی قرار گرفته است که دو جریان مردمسالاری، استقلال و آزادی که معرفهای آن قائم مقام فراهانی، امیر کبیر، مصدق و بنی صدر می باشند در مقابل جریان استبداد و وابستگی قرار گرفته است. یعنی جریانی که معرفهای آن سید ضیاء (عامل انگلستان که نقش مهمی در کودتای 1299 بازی کرد) و دو پهلوی و خمینی و خامنه ای و مخالفان هم جنس آنها در خارج از کشور. حال می بینیم که این دو جریان دوباره در مقابل یکدیگر صف کشیده اند. یعنی «پهلویسم» در مقابل «جمهوری» و مردمسالاری و استقلال و آزادی در برابر ژن سالاری و وابستگی و استبداد.
آخر اینکه این اعلامیه های چهار نفره، کار مهمی را انجام دادند و آن اینکه این دو جریان که یکی در راستای دفاع از حقوق انسان و حقوق شهروندی در وطن آزاد و مستقل قرار دارد و دیگری بر نقض تمامی آنها، بگونه صریح و شفاف در مقابل یکدیگر قرار داد و تنها در جریان ادامه انقلاب است که از طریق تجربه و مشاهده، سره از ناسره جدا خواهد شد و وطن راه خود را به طرف استقرار جمهوری شهروندان ایران خواهد گشود.
امیدوارم آقایان حامد اسماعیلیون و علی کریمی نیز اشتباه بس خطرناک خود را نقد کرده و قبل از آنکه دیر شود، به صفوف کوششهای 130 ساله ایرانیان برای باز پس گرفتن حاکمیت وطن از ژن سالارها و باز گرداندن آن به مردم بپیوندند.
(1)
در زمان انقلاب و زمانی که آقای خمینی در پاریس بود. بنی صدر به ایشان پیشنهاد کرده بود که از این سخن بگوید که انقلاب در حال انجام، ادامه نهضت ملی کردن نفت و مصدق است. آقای خمینی گفته بود که نخیر و این انقلاب هیچ ربطی به آن ندارد. بنی صدر با ناراحتی پاسخ داده بود که: «یعنی می گویید که این انقلاب حرامزاده است؟» پیشینه ندارد و به آقای خمینی گفته بود که جهان مصدق را می شناسد و احترام می گذارد ولی کسی شما را نمی شناسد و اگر ایشان را اجر ندارید، از عظمت ایشان چیزی کم نمی شود، ولی این شما خواهید بود که اعتبار از دست خواهد داد.
(2)
کودتای خرداد ۱۳۶۰: روایت به سرقت رفته انقلاب ایران (radiozamaneh.com)
(3)
وحدت؟! مگر در انقلاب، با ضد انقلاب ـ پهلوی طلب ـ می شود وحدت کرد؟! محمود دلخواسته – Gooya News
(4)
Emmanuel Macron Supports Iran’s New Revolution – WSJ
(5)
(6)
A Conversation with Masih Alinejad, Washington Institute 2022 Scholar-Statesman Honoree – YouTube
(7)
https://www.blogger.com/blog/post/edit/2614749347084066757/3375159995242572197
(8)
یک روز در دانشگاه با خانمی از قطر که مشغول انجام دکترای خود در انسان شناسی بود صحبت می کردم. در میان صحبت و وقتی متوجه شد که مشغول نوشتن تز خود در مورد انقلاب ایران هستم، گفت که وقتی انقلاب شما پیروز شد، ما شب و روز از شادی بیخود بودیم و با خود می گفتیم که امواج این پیروزی بزودی به کشور ما هم خواهد رسید. ولی وقتی آزادی های شما به استبداد تبدیل شد، نا امیدی سختی بما دست داد.
(9)
Israel’s democracy has become an illusion (lemonde.fr)
(10)
رضا شاه چه کاره بود که خدمت کند؟ محمود دلخواسته – Gooya News
(11)
اقتصاد دوران طلایی شاه؟! افسانه و واقعیت | تریبون زمانه (tribunezamaneh.com)
(12)
Trick Or Treason: The October Surprise Mystery – Robert Parry – Google Books
(13)
(14)
(15)
https://www.counterfire.org/article/made-in-britain-tory-profiteering-from-iran-iraq-war/
(16)
https://www.counterfire.org/article/made-in-britain-tory-profiteering-from-iran-iraq-war/
(17)
https://www.federalreservehistory.org/essays/oil-shock-of-1978-79
(18)
https://www.macrotrends.net/1369/crude-oil-price-history-chart
(18)
در بر پا کردن دیکتاتوری سوم پهلوی