• ربودند قلم ز دستانش ایستادگی کرد و نوشت، با استخوانش
• سال هاست راویان حقیقت را یا به بند میکشند یا به زیر خاک؛ اما دشمنان حقیقت و دزدان کذاب را بر مسند قدرت می نشانند، جولان می دهند و با ریختن خون این ملت سرمست می شوند. آنان که حکومت شان بر شالوده ای از دروغ بنا شده و با تزویر شکل گرفته است، خود را صاحب حقیقت می دانند.
• نازیلا معروفیان، دوست و هم دانشکده ای روشنگرمان را به جرم بیان حقیقت و عمل به رسالت روزنامه نگاری، بیش از ۶۰ روز است که بازداشت و زندانی کرده اند. نازیلا، تنها یک نمونه از هزاران نغمۀ خوش حقیقت است که تلاش کردند با فریاد مملوء از دروغ شان به خاموشی کشانند. دریغا که حقیقت را نمی توان به زنجیر بست و پشت میله های زندان پنهان کرد؛ اگر بگیرند و ببرند و بکشند، باز هم روزی خواهد رسید که بنای دروغین فرو ریزد و نمایان شود آنچه که انکار کردند و پوشاندند.
• چهل و چهار سال است که روزنامه نگاری و خبرنگاری را با عروسک های خیمه شب بازی و آثار سفارشی شان به مضحکه گرفته اند. روزنامه نگار و خبرنگاران حقیقت جو را حذف و نوکران همیشه مطیع را جایگزین شان کرده اند؛ آن ها که در “رسانۀ ملی” که نه، بلکه مِیلی شان، اعتراف های اجباری تدارک می بینند و تلاش می کنند با انجام چند حرکت نمایشی بیشتر چون سیرک، توجه اربابان خود را جلب کنند. نام بردن از آنها نیز ما را منزجر می کند؛ چراکه نام شان لک ننگینی ست در تاریخ رسانۀ ایران و هرگز خیانت شان به این حرفه و دلسوزانش فراموش نخواهد شد.
• مجریان و برنامه سازانی که برای مردم، در این حرفه از دل و جان خویش مایه می گذاشتند را حذف کردند و جایگزین شان شد، دلقک های بی هویتی که قیام ملت را اغتشاش خواندند و با دریافت جیره از مال مردم، علیه همین مردم سخن گفتند!
• این ماشین کشتار، اگرچه در ساخت محتوای ارزشمند در رسانۀ خود ناتوان است، اما در ساخت فیلم و مستندات برای توجیه کشتار، قتل و اعدام بسیار توانمند است. پخش اعترافات نمایشی از جوانان معترض، محاکماتی سریع که تنها بخش هایی از آن منتشر می شوند که در راستای تأیید حقانیت نظام در قتل و کشتار باشد، برگزاری دادگاه بدون وکیل مدافع و شکنجه متهمان برای اعتراف اجباری؛ چقدر این خصوصیات ما را به یاد دیکتاتوری چون استالین می اندازد که برای حفظ نظام خونین اش، ایجاد رعب و وحشت در دل مردم خود دست به چنین اعمالی زد.
• صدا و سیمایی که قرار بود صدای ملت، برای ملت و از ملت باشد، از آن ابزاری برای حفظ ساختار فاسد و فرسوده شان ساختند. چندی نمی گذرد که گزارش مجلس، مبنی بر دریافت رشوه ۲۲ میلیارد تومانی این نهاد از فولاد مبارکه اصفهان منتشر شد و بار دیگر نشان داد که چگونه چون زالو به جان بیت المال افتاده اند؛ البته که زالو برای تغذیه از خون حدی دارد!
• چهار دهه انواع سیاست گذاری ها را در رسانه و مطبوعات، پیاده سازی کردند تا هویت ایرانی را حذف و هویت دینی را جایگزین آن سازند؛ هر محتوایی را که در این راستا نبود، سانسور کردند و انگ ابتذال به آن زدند. استقلال رسانه را تبدیل به آرمانی دست نیافتنی کردند، هر رسانه ای که قصد بازگو کردن واقعیات را داشت، درِ آن را تخته کردند، چه برسد به محتوای رادیکال!
• سال هاست می کوشند تا سیاست کودک- سربازی را عملی سازند، چون هیتلر که برای حفظ نظام دیکتاتوری خود، کودکان را وارد چرخۀ جنگ و خشونت کرد. سرود “سلام فرمانده” را ماه ها برای تحقق بخشیدن به همین امر در صدا و سیمای جمهوری اسلامی منتشر کردند و سعی در صدور این نظام فکری ظلمانی، به کشورهای دیگر داشتند. مگر انسان چقدر زندگی خواهد کرد که از کودکی از او سرباز جنگی می سازند؟ الحق که این سرود برازندۀ چنین نظامی ست که زندگی را برای مردمان، چون میدان نبرد کرده است.
• بعد از پیاده سازی سیاست های مبتنی بر حذف و سانسور که فضای حاکم بر رسانه را بیش از پیش در خفقان فرو برد، نوبت به ایجاد انزوا و خفقان در فضای مجازی و اینترنت رسید، چراکه دیگر توان سرکوب جنبش های مردمی را نداشتند و باید هر طور که می شد، مانع گسترش فریاد حق طلبی می شدند. نه تنها رسانه ای در داخل باقی نگذاشتند که مستقیم و آزادانه علیه سرکوب مردم سخن گوید، بلکه دسترسی به فضای مجازی را با فیلترینگ به حداقل رساندند تا مردم نیز نتوانند علیه مظالم رفته بر خود سخن گویند.
• کلمات در حاکمیتی که رئیس جمهور آن توانایی بیان و ادای درست واژه ای را ندارد، به طور حتم پست می شوند. بار ارزشی کلمات بسته به نیازشان در سرپوش گذاشتن بر حقیقت، به “انتخاب” آنها، دگرگون می شود. ۱۸ دی ماه سال ۹۸ را فراموش نخواهیم کرد که چه بی شرمانه و با وقاحت تمام، به قتل رساندن ۱۷۶ نفر از عزیزان مان را از “جنایت انسانی” به “خطای انسانی” تقلیل دادند. فراموش نخواهیم کرد که چگونه تمام غلامان گوش به فرمان شان را بسیج و از کل قوای شان در صدا و سیما استفاده کردند که مبادا جنایت شان برملا شود، اما حقیقت بار دیگر از پس تاریکی خود را نشان داد و مهر تأیید زد بر عدم حقانیت شان.
• روزها از “انتقام سخت” سخن گفتند و دیدیم از چه کسانی انتقام گرفتند. به راستی که ملت ایران دشمن اصلی این نظام است و نام کسانی که به عنوان دشمن در رسانه های شان فریاد می زنند، دروغی دیگر است برای سردرگمی ما.
• قلمی که جز به راستی ننویسد، بلای جان ظالم است، همانطور که نیلوفر حامدی و الهه محمدی، خبرنگاران با شرافتی که راوی وقایع پیش آمده پس از درگذشت مهسا امینی بودند را از روی ترس و وحشت بازداشت کردند که مبادا ماجرای رخ داده ادامه پیدا کند. رقم خوردن قیام “زن، زندگی، آزادی” را امروز، مدیون امثال نیلوفر حامدی، الهه محمدی و نازیلا معروفیان هستیم که تهدید و فشار، آنها را از انتشار حقیقت باز نداشت.
• امروز شاهد سکوت کسانی هستیم که قرار بود در مکتب شان رسالت خود را در این رشته بیاموزیم. اساتید دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی، اما به ما ثابت کردند که دانشجویان و شاگردان، بهتر از اساتیدشان به این وظیفه عمل می کنند، چراکه وقتی ملیکا قراگوزلو، دانشجویی که زمانی در کلاس درس شان می نشست، در زندان شکنجه می شد، سکوت کردند. نازیلا معروفیان را برای انتشار مصاحبه اش با پدر مهسا (ژینا) امینی بازداشت کردند و همچنان سکوت کردند. از این پس چگونه در چشمان شاگردان شان نگاه خواهند کرد و از وظایف یک اهل رسانه خواهند گفت؟!
• زمانی که معتمدی و واحدی، رئیس و معاون دانشجویی دانشگاه، ضد دانشجوی خود مصاحبه می کنند و فاجعه هایی چون حمله به خوابگاه سلامت را انکار و تعلیق دانشجویان را بر حق می دانند، توقع می رود که چنین اساتیدی برگزیده آنها باشند.
• ما، جمعی از دانشجویان دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی، ضمن محکوم کردن بازداشت خبرنگاران و روزنامه نگاران به جرم بیان حقیقت، اعلام می داریم از هر رسانه ای که ضد مردم و بر علیه قیام های مردمی چون “زن، زندگی، آزادی” مطلبی منتشر و اقدامی کند، برائت می جوییم و با هیچ یک از آنها همکاری نخواهیم داشت. ما دانشجویان چون گذشته همسنگر مردم خواهیم ماند و تن به ذلت نخواهیم داد، چونان که با خود سوگند خوردیم، قلم مان جز به راستی نخواهد نوشت.
• فرجام ظالم مشخص است: سوار مرکب ستم را نیستی دریابد.