چندی قبل روزنامه ایندیپندنت فارسی به سر دبیری خانم کاملیا
انتخابی فرد توییتی از عروس محمد رضا شاه و زن رضا پهلوی یعنی خانم یاسمین پهلوی را بدین محتوا منتشر کرد.
مرگ بر سه فاسد: ملا، چپی ، مجاهد.
در ابتدا موضعی نگرفتم و چیزی در این مورد ننوشتم. تا اینکه دیدم فاشیست های پهلوی طلب آن توییت را مبدل به شعاری کرده و در جمع هایی آنرا حمل می کنند.
در ابتدا بگویم محتوای سخن خانم یاسمین پهلوی چیزی بجز بیگانگی مطلق با دمکراسی و آزادیخواهی و حقوق بشر نیست. او با این سخن خود نشان داد و برای جوانان وطن اثبات کرد که خاندان پهلوی اساسأ ضد دمکراتیک و دمکراسی می باشند.
زیرا تفاوت اساسی انسانهای دمکرات و سازندگان دمکراسی با انسانهای غیر دمکراتیک و برپا کنندگان استبداد و خودکامگی، در پذیرش حقوق ” انسانی، شهروندی، ملی و … ” هر انسان و هر شهروندی با هر مرام و دین و جنسیت و اندیشه و قومیتی است. تا هیچ کسی در هیچ مقامی بنام هیچ قانون و بهانه ای نتواند حقوق دیگران و غیر خودیان و بالاتر از همه حق حیات انسانها را زیر پا بگذارد. بر خلاف زورمداران تامگرا، برای انسانهای دمکرات و معتقد به استقلال و آزادی و دمکراسی، “شرف و حیثیت و حقوق انسان خدشه ناپذیرند”
حق حیات به عنوان یکی از حقوق اساسی و بنیادین بشری محسوب می گردد که در اسناد بینالمللی متعددی به آن اشاره رفته است. ماده 6 میثاق حقوق مدنی و سیاسی حق حیات را از حقوق ذاتی شخص انسان می داند و در ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز به این مهم اشارت رفته است.
دوما سخن زن رضا پهلوی بیان ذهن بیمار و احساسات پر از خشم و نفرت او می باشد. ذهن بیماری که بذر نفرت، کینه و عداوت را در دل هواداران و دنباله روان نادان شان می کارد.
اریک فروم در کتاب ” دل آدمی” به خوبی شرح می دهد که چگونه بعضی از آدمیان به تدریج قصیالقلب و سنگدل می شوند.
احساسات بیمارگونه زن رضا پهلوی بسیار بسیار خطرناک بوده و آبستن ظهور فاشیستم جدیدی این بار از نوع شاهی می باشد. این هشداری به جوانان مبارز و به کل جنبش کنندگان و سیاسیونی می باشد که دغدغه آینده ایران و فردای بعد از سرنگونی جمهوری فاشیستی اعدامی را دارند می باشد.
خانم یاسمین پهلوی گرگ درون خود را اینگونه به وضوح آشکار می سازد. گرگی که از هم اکنون با شفافیت تمام بیان می کند: مرگ بر همه غیر سلطنت طلبان (جمهوری خواهان، چپ ها، مذهبی ها، و….). اگر رضا پهلوی پادشاه شد، همه غیر سلطنت طلبان را حذف می کنیم و به قتل می رسانیم. حق آنان مرگ است چون حق حیات ندارند.
حق حیات بنیادین ترین حق انسانی است که دیگر حقوق پیش بینی شده در اسناد بین المللی حقوق بشر متوقف بر حق حیات می باشند.
حقوق انسانی و حقوق شهروندی و دیگر حقوق، حقوقی برابر برای کلیه انسانهاست.
کسی که نداند مخالف او هم حتی اگر قاتلی باشد یک انسان است و بعنوان یک انسان صاحب حقوق انسانی و شهروندی می باشد و حق حیات دارد خودش هم اگر فردا به قدرت برسد مثل پدر شوهرش و پدر بزرگ شوهرش خودکامه میشود و آدم می کشد و یا مبدل به خمینی دیگری میشود که برای حفظ قدرت خود نزدیکان خود را سر برید. آخر بعنوان یک ملت تاریخی با فرهنگی کهن کی و چه زمانی می خواهیم دست از خشونت و بکارگیری زور و قهر و کشتن دیگری و انتقام گیری و می کشم می کشم دست برداریم. آیا وقت آن نرسیده از بکارگیری خشونت و ویرانگری و کشتن دیگری دست بداریم و نقطه پایانی بگذاریم و ایرانی دمکراتیک و آزادی را بنا نهیم و بسازیم و روابط مان را بر دوستی و حقوق تنظیم نمائیم.
در دیدگاه زور مداران قدرت پرست زنده بودن برای ملت مکروه و مرگ و مردن واجب کفایی است. زیرا زور مداران حیات و زنده ماندن و زندگی کردن را حق مسلم خود می دانند و مرگ و مردن را سزاوار مردم عادی و دگر اندیشان می پندارند.
بیاد می آورم که محمدرضا شاه پهلوی عین خمینی و خامنه ای تحمل کوچکترین مخالفت و انتقادی را نداشت و همانگونه که خمینی و چماقدارانش برای سرکوب و کشتار مردم شعار میدادند “حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله” ، پدر همسر یاسمین پهلوی، که ایران را ملک طلق خود می دانست و مردم را رعیتی بی حقوق می انگاشت ، راست راست در تلویزیون در چشم ملت ایران نگاه کرد و گفت “حزب فقط رستاخیز” و هر کسی هم که مخالف من و حزب رستاخیز است پاسپورت بگیرد و از سرزمین مادری اش خارج شود.
آیا نتیجه ذهنیت خشونت طلب بیماری گونه یاسمین پهلوی چیزی بجز باز سازی استبداد و کشتار وحشیانه و تولید فاشیستم می تواند باشد؟!
۱۴/ ۰۱/ ۲۰۲۳