از کارهای مستبد و زورگو که بنده قدرت است، تحریف تاریخ و تاریخ سازی با دروغگویی و سانسور امور واقع و وارونه کردن واقعیت است.
دو ضد انقلاب حاکم و مغلوب که یکی اکنون بر ایران مستولی است و دیگری که با انقلاب ضد استبدادی مردم ایران در سال ۵۷ از کشور رانده شد ، در این امر اشتراک دارند.
از یک سو، رژیم ولایت مطلقه که نه جمهوری و نه اسلامی بلکه بر آمده از کودتا علیه انقلاب است با تحریف تاریخ، و وارونه کردن حقیقت، خادم را خائن و خائن را خادم خواندن و قهرمان ساختن از آنها( هاشمی رفسنجانی یکی از عمده ترین مسئولان وضعیت فلاکت بار کنونی ایران را با ” امیر کبیر” مقایسه می کردند) و… هر آنچه را که در ضدیت کامل با اهداف و اصول اساسی انقلاب ضد استبدادی، یعنی استقلال و آزادی و برخورداری مردم از حق حاکمیت بر سرنوشت خویش است را بنام نظام “جمهوری” که بنا بر قاعده صاحبان اصلی آن جمهور مردمند ولاغیر، انجام می دهد. دستگاه های تبلیغاتیش و سر سپردگان شاغل در آنها، با وارونه کردن واقعیت و سانسور امور واقع و روند چگونگی باز سازی استبداد در لباس دین و تحمیل ولایت فقیه بر جمهور مردم، هرگونه شکست را پیروزی وانمود می کنند: شکست در جنگ با عراق و ” جام زهر سر کشیدن آقای خمینی”، شکست در جنگ اقتصادی، شکست در جنگ فرهنگی، از خود بیگانه کردن دین در خرافه و جهل و بی اعتباری آن و…
و بالاخره با انکار وضعیت فلاکت باری که مردم با پوست و گوشت و استخوان خود آنرا تجربه می کنند، مدعی عظمت “ایران اسلامی” به رهبری سید علی خامنه هستند و آن را پیروزی و دست آورد” انقلاب” می خوانند و بدین ترتیب می کوشند تا بین حاکمیت استبدادی و انقلاب این همانی بوجود بیاورند.
هدف اصلی این گونه تحریف و سانسور دوران مرجع و بهار آزادی که در آن آزادیهای پسا استبداد پهلوی تجربه شد اما در غفلت عمومی، با کودتا و باز سازی استبداد متوقف شد، پاک کردن هدفهای واقعی انقلاب، و نیز خیانت بخشی از رهبری انقلاب به اصول آن و نقض عهد آنها با مردم از حافظه تاریخی است.
در سوی دیگر اما، آن دسته از زور پرستان که با انقلاب ۵۷ رانده شده اند دست از دشمنی با انقلابی که بنا بر اعتراف خود محمد رضا شاه ضد فساد و ظلم انجام گرفت و مورد تایید او هم بود ( پیام ۱۴ آبان۵۷) و نسلی که در آن شرکت داشتند بر نمی دارند. همواره کوشیده و می کوشند تا با مراجعه به قدرتهای سلطه گر و جلب حمایت آنها شاید به “قدرت” بر گردند.
امروز که نظام ولایت مطلقه دراداره امور کشورعاجز ترازهمیشه است، در حالیکه مردم ایران، در پی مقاومتشان در برابر استبداد، در طی چهار دهه و جنبش های متوالی حق طلبانه و دادن هزاران قربانی در این راه، بار دیگر به حرکت در آمده اند، قدرتهای بیگانه و عوامل آنها که از کوشش برای ” آلترناتیو سازی” خواه درون نظام و چه در بیرون آن نا امید نشده اند در صدد “آلترناتیو” سازی برآمده اند.
فرض را بر این گذاشته اند که پس از چهل و اندی سال حاکمیت استبداد و ظلم و فساد ناشی از آن، وجدان تاریخی مردم ایران به خواب رفته است. تاریخ را وارونه و جعل می کنند تا چهره ای متفاوت از آنچه در تاریخ ثبت است را از ضد انقلاب رانده شده بسازند:
نقش عمده خاندان پهلوی را در شکست سه جنبش بزرگ، مشروطیت، ملی کردن صنعت نفت و شیلات و انقلاب ضد استبدادی ۵۷ که هدف هر سه آنها استقرار حاکمیت ملی بود را نه تنها سانسور بلکه وارونه می کنند:
*عمل ارتجاعی رضا خان که با کودتای انگلیسی علیه مشروطیت، با تحمیل استبداد مانع از استقرار نظامی مشروطه و گذارایران به دوران مدرن و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش شد را در راستای ارتقای ایران می نمایانند و او را “پدر ایران نوین”، رهایی بخش و… می خوانند.
* کودتا علیه حکومت ملی دکتر محمد مصدق که می رفت تا به اهداف جنبش مشروطه جامه عمل بپوشاند و می گفت شاه باید سلطنت کند و نه حکومت را که توسط عوامل خارجی و داخلی( خانواده پهلوی، اوباش و چماقدران به همراهی بخشی از روحانیت) سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس انجام گرفت، نفی بلکه آن را “قیام ملی” برای بازگشت محمدرضا شاه تبلیغ می کنند ودر عوض، دوران سلطنت استبدادی و مطلقه محمد رضا شاه را دوران “طلایی” می خوانند .
*با تحریف و دروغ، هم صدا با ضد انقلاب حاکم، فاجعه استقرار ولایت مطلقه و عواقب آن را ثمره انقلاب می گویند. با توهین به مردمی که در سال ۵۷، هم چون امروز علیه ظلم و فساد بپا خاسته بودند، آنان را نادان و آلت دست بیگانه می خوانند.
*با تحریف و دروغ، در صدد آنند تا، پس از تلاش برای چهره سازی از دو مستبدی که با حاکمیت استبدادی و بستن فضای سیاسی و فرهنگی مانع تحول در جامعه ایران شدند، اینک از رضا پهلوی که گاه در لباس شاه فراتر از احزاب و گاه در کسوت جمهوریخواهی ظاهر می شود و ادعای متحد کننده و “دوست دار وطن”، دموکرات و راضی به رضای مردم دارد چهره ای موجه به نمایش بگذراند. این همه در حالی است که چماقداری هواردان، فحاشی و توهین منسوبان ( همسر او) و اطرافیان او نه تنها نقد نمی شوند که سانسور می شوند و نقد کنندگان و سئوال کنندگان به ایجاد تفرقه در صف اتحاد مبارزه با استبداد حاکم متهم می شوند. از تجربه نیز درس نگرفته اند و به دنبال همه با هم دوران آقای خمینی اند که هر چون چرا در باره ماهیت فکری او و راستی آزمایی ادعاهای او، از برابری حقوق همه، از زن و مرد گرفته تا اینکه هر آدم عاقلی میداند که حق تعیین سرنوشت با مردم است، جمهوری اسلامی مانند جمهوری فرانسه است و … تفرقه افکنی بین انقلابیون تعبیر می شد.
اخیرا، آقای رضا پهلوی در مصاحبه با تلویزیون من و تو، درتایید و تاکید بر تمامیت ارضی ایران، ادعای جدیدی را مطرح کرد و گفت: « وقتی که در نیروی هوایی ایران دوره می دیدم، زمان جنگ هم برای دفاع از مملکت رفتم…!» ( دقیقه ۱۲ و ۵۳)
خوب، این آقا و رسانه های وابسته اگر حافظه مردم ایران را ناچیز و مردم را نادان ندانند چگونه می شود چنین ادعایی کرد و چنین دروغی را گفت، بنا را بر تردستی خود و کم حافظگی و فریب مردم گذاشته اند ،زیرا تنها واکنش رضا پهلوی به حمله عراق به خاک ایران، پیامی است که سوم مهرماه 59 انتشار داد و از جمله نوشت:« آرزو دارم به عنوان یک ایرانی و یک خلبان جوان که وجودش سرشار از عشق میهنی است و هیچ هدفی جز عظمت، ترقی و اعتلای ایران را ندارد همدوش با خواهران و برادران سربازم در راه نگهبانی ازآب و خاک ایران جانبازی نمایم… خداوند حافظ و نگهبان ایران و ملت ایران باشد و گناهان کسانی را که باعث این جنگ و تباهی شدهاند ببخشاید».
البته لازم به یاد آوری است این سخنان ایشان نیز از راه تعارف و فریبکاری بود زیرا در همان زمان دو تیمسارارتش شاهنشاهی، اویسی و آریانا که به خانواده وی و خانم فرح پهلوی نزدیک ودر تشویق صدام به حمله به ایران، در نتیجه ایجاد جنگ و تباهی نقش داشتند، در عراق حضور داشتند. اقل وطن دوستی حکم می کرد که از آنها و دیگرانی که در حلقه نزدیکان وی و مادرشان بودند و در این خیانت نقش داشتند تبری جسته و از آنها بخواهد عراق را ترک نمایند و نه صرفا آرزو کردن.اینک اما، آرزوی خود را عمل انجام شده می خواند و مدعی است که در دفاع از وطن شرکت داشته است!
بدین ترتیب، با افزودن دروغ دفاع از وطن در برابر تجاوز بیگانه، به رزومه وی، ظاهرا مرحله جدیدی از “چهره ملی” ساختن از او آغاز شده است.
اما، این جماعت از این امرغافلند که زمان دروغ کوتاه است و حافظه تاریخی دراز مدت و قوی، با دروغ نمی شود قهرمان ساخت.