back to top
خانهدیدگاه هاترس و وحشت در چهره آقای خامنه ای و دیگر سردمدارن نظام...

ترس و وحشت در چهره آقای خامنه ای و دیگر سردمدارن نظام مطلقه غارتگر، نوبسنده محمد جعفری

Jafari Marbini-Mohamed-1 بعد از اینکه کار تحقیق غارت و غارتگری در حکومت مطلقه فقیه و صعود و افول ضحاک و  رهنمود و یا روشهائی که حکیم فردوسی برای رهائی از چنگال رژیم های ضحاک منش در هر زمان و مکان ارائه داد، تقریباً به پایان رسیده بود که، جرقه جنبش انقلابی ملت ایران با کشتن مهسا امینی در بازداشتگاه وزارت ارشاد زده شد و از این زمان به بعد هم مقاله هائی در تکمیل مطالب گذشته و در ارتباط با «جنبش زن، زندگی، آزادی» و حول و حوش آن کار ادامه یافت. در مقاله «نباید گذاشت که خامنه ای و رژیم مطلقه غارتگر نفس راحت بکشد» (1) کوشش شد که عصاره سلسله مقاله هایی که در مورد حکومت مطلقه غارتگر نوشته و انتشار پیدا کرده است (2) بطور مختصر و مفید که در حقیقت حکم حاصل سخن را داشت (3) در اختیار خوانندگان و علاقه مندان قرار گیرد.

 
نیک می دانید که برای درمان وعلاج هر بیماری چه جسمی، روحی و یا اجتماعی، ابتدا باید آن درد و بیماری را درست تشخیص داد و سپس برای مداوا وعلاج آن بیماری داروی مناسب آن بیماری را جستجو کرد. مسلم است که اگر بیماری درست تشخیص داده نشود، هر داروئی که تجویز شود، آن دارو، دردی بر درد قبلی افزوده و چه بسا ممکن است باعث هلاکت بیمار شود. دقیقاً در بیماری های اجتماعی هم چنین حالتی صادق است. وقتی جامعه ای هم دچار بیماری می شود، ابتدا و مهمترین قدم برای علاج آن باید، نوع بیماری را درست تشخیص داد، و بعد داروی مناسب آن بیماری اجتماعی را جستجو کرد. با تشخیص درست هر بیماری چه جسمی و چه اجتماعی، اگر نگویم بیش از هفتاد در صد راه علاج بهبود یافته، حداقل پنجاه در صد بیماری درمان شده است. انقلاب 57 ملت ایران که دارای اهداف مشخص و معین بود، از زبان آقای خمینی در نقش سخنگوی ملت ایران و رهبری حرکت، آشکارا و در انظار جهانیان خواسته های ملت را که به «بیان انقلاب»  و یا «بیان پاریس» مشهور، شد، بیان کرد. (4)  و بدین خاطر مردم در انقلاب شرکت کردند و در نتیجه انقلاب به پیروزی رسید. اما وی وقتی پایش به ایران رسید و رهبریش تثبت گشت به ضرس قاطع پشت پا به همۀ خواسته های ملت ایران و بیان پاریس زد و به مرور و به نحوی مزورانه و حیله گرایانه که کمتر کسی متوجه شود، مکنونات قلبی خود را آشکار کرد و به تصاحب و غصب کامل و انحصاری انقلاب و حذف ملت ایران برآمد و حکومت مطلقه غارتگر را بر ملت ایران تحمیل کرد.   
 
همچنانکه در سلسله مقاله های غارتگری بر من روشن شد که نیروی جانشین بعد از پیروزی انقلاب در ایران نه یک حکومت جمهوری، و یا جمهوری استبدادی که اینجا و آنجا وجود داشته و دارد، بلکه بنا بر نظر و عمل آقای خمینی و جانشینانش ایران به دست سربازان اسلام فتح شده – گوئی که مردم در ایران مسلمان نبوده و به دست آقای خمینی مسلمان شده اند- و آنچه هم که به دست آمده از غنائم اسلام و غنیمت گیری هم در کشوری که فتح شده محصول و پاداش پیروزی در حمله است. و همۀ اموال منقول و غیرمنقول و امکانات مادی و معنوی آن به اذن ولی امر باید بین خودی برای حفظ حکومت تقسیم و غارت شود. چنین حکومتی هر نام و یا عنوانی که داشته باشد، حکومتی است فاتح و اشغالگر. پس دردی که ایران و ملت ایران گرفتار آن شده اند، درد فتح شدن و اشغالگری است. اگر شما هم در تشخیص بیماری که ملت ایران دچار آن شده است با من هم نظر و متفق اید که درد و بیماری کشور ما دردِ فتح شدن و اشغالگری است. لاجرم  بر این نظر هم هستید که راه علاج چنین دردی هم تنها و تنها انحلال و بیرون راندن اشغالگران از سر ایران و ملت ایران است و هر راه علاج دیگری به غیر از انحلال چنین حکومتی ما را به کج راهه می برد. من فکر می کنم کسانی که این و یا آن راه حل و یا دوا را تجویز می کنند، درد را به دلایلی که جای بحث آن اینجا نیست نشناخته اند و یا حتی شناخته اند اما چون به اشکال مختلف منافعی دارند، و احتمالاً آن را در خطر می بینند و یا ترس از اعمال گذشته خود دست به توجیه های مختلفی می زنند که مثلاٌ راه حل اصلاحات است و یا با مرگ خامنه ای می تواند همه چیز بهبود حاصل کند و یا سپاه باید کودتا کند و روحانیت را کنار بزند، اینان غافلند و یا خود را به تجاهل می زنند، زیرا مسئله، مسئله خمینی، خامنه ای و یا این شخص و آن شخص نیست. هر کس دیگری هم که در رأس این سیستم مطلقه و با این قانون اساسی– که دقیقاً حکم دستورالعمل منویات رهبری را دارد- و حکومت در حکومت قرار بگیرد، با شدت و ضعف همان نتیجه را خواهد داشت و در به همان پاشنه خواهد چرخید. لاجرم راه حل نهائی انحلال و کنار گذاشتن این سیستم و رسیدن حق به حق داران یعنی ملت ایران است. راه حل هم در داخل کشور و در دست توانای زنان و مردان ایران از هر قوم و قبیله و نژادی است و نه در خارج از کشور که بعضی از افراد معلوم الحال دخیل به غربی ها و در رأس آن کاخ سفید بسته اند که او رژیم را عوض کند و یحتمل سرنوشت کشور را به دست اینان بسپارد که این خیال باطلی است و اینجانب بارها به توضیح آن پرداخته ام.(5) جنبش « زن،زندگی، آزادی » که جرقه آن با کشتن مهسا امینی دختر 22 ساله کردستان ایران در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ در تهران در بازداشتگاه وزارت ارشاد زده شد، دنباله و ادامه دهندۀ جنبش های 78، 88، 96 و 98 و تکامل یافته آن به لحاظ شرکت اقشار مختلف مردم، جوانان دختر و پسر و بویژه زنان و دختران ایران زمین و هم به لحاظ هدف و تاکتیک. و تا به امروز بخش مهمی از راه رفته شده است. 
 
با اندکی دقت در وضعیت جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی » که ما با آن روبرو هستیم،  به ما می گوید که درد شناخته شده است، و داروی علاج پذیر درد هم بر خلاف خیزش های گذشته، به حیطه شناسائی در آمده است. و آن جنبش همگانی مردمی است که عنقریب وارد پنجمین ماه خود می شود. و اکنون که ظاهراً جنبش انقلابی کمی فروکش کرده است، و شاید آقای خامنه ای مغرور به نیروهای قتاله بسیج و سپاه و لباس شخصی ها و قتلگاه های سیستم به نام دادگاه، کمی آرامش و ترسش فرو ریخته، از یکطرف لحن سخنش در مورد ججاب و کم حجابی و اینکه در قضایای اخیر کشف حجاب نکردند، عوض کرده و می گوید: «…حجاب یک ضرورت شرعی است، تردیدی در وجوب حجاب وجود ندارد و این را همه باید بدانند، جای شبهه هم ندارد و یک واجب شرعی است … کسانی که حجاب کامل ندارند را نباید متهم به بی‌ دینی و ضد انقلابی کرد …  در قضایای اخیر امید دشمن این بود؛ همین‌ هایی که حجاب نیمه‌ کاره دارند، به کلی کشف حجاب کنند؛ نکردند؛ یعنی زدند توی دهان آن فرستنده فراخوان» (6) و از طرف دیگر 5 روز بعد در سخنرانی خود در رابطه جنبش انقلابی ملت ایران که آن را باز هم اغتشاش خواند، چون کمی خیالش راحت شده که بر جنبش انقلابی ملت فائق آمده است، به چهار نکته اشاره کرد و گفت: 
 
1-در این اغتشاشات هم ناکام مانده‌ اند،
 
2- دست دشمن خارجی در این حوادث عیان بود،
 
3- عده ای دشمن خارجی را انکار می کنند و می‌ گویند این حوادث تقصیر شما است، صحیح نیست و
 
4- اینها بلاشک خیانت بود، مسئولین هم برخورد جدّی و عادلانه می کنند با خیانت و باید هم بکنند. (7)
 
با تمام اینها که وانمود می کند که بر جنبش انقلابی ملت ایران فائق آمده و آن را در هم کوبیده است، اما وقتی می گوید: «و اینکه تا گفته می‌ شود دخالت دشمن خارجی، عده‌ای آن را انکار می‌ کنند و می‌ گویند این حوادث تقصیر شما است، صحیح نیست.» ترس و وحشت از وَجنات و گفته هایش آشکار و هویدا است و دقیق فهمیده و می داند که مردم او و رژیم مطلقه غارتگرش که نامِ جمهوری اسلامی را یدک می کشد، مقصر اصلی این جنایات و غارتگری ها می دانند، به این علت از خود سلب تقصیر می کند و می گوید که این صحیح نیست و این حکایت از ترس و وحشتی است که بر او مستولی شده است و آن را بدین صورت بیان می کند. حسین شریعتمداری هم در یادداشت کیهان اذعان کرد که: «…این بار هم زن، زندگی و آزادی را بهانه حمله به کانون های قدرت ایران و در رأس آن رهبری معظم انقلاب اسلامی قرار داده است.» (8) یعنی اینکه چه خودی و چه غیر خودی و حتی آن قشر خاکستری جامعه که هنوز پا به میدان نگذاشته اند، می دانند که مسبب اصلی همۀ جنایت ها و غارتگری های رژیم مطلقه غارتگر، و در رأس آن شخص آقای خامنه ای است.
 
افزون بر این ها، ترس و وحشت آقای خامنه ای این است که اگر این رژیم تغییر کند، چه بر سر خانواده اش خواهد آمد، زیرا نیک می داند که خودش چه بر سر احمد آقا خمینی و هاشمی رفسنجانی و خانواده هایشان آورده و با تغییر رژیم ممکن است که خیلی بدتر از اینها بر سر خانواده اش بیاید. بدین علت او به هر قیمتی می خواهد تا زنده است، تمامی قدرت به نوعی به مجتبی واگذار شود و قبل از رفتن، مجتبی سوار بر قدرت و خر مراد شده باشد.  
 
حال که جنبش انقلابی مردم کار را بدین جا رسانده که ترس و وحشت در چهره آقای خامنه ای و دیگر سردمدارن نظام مطلقه غارتگر با وجود سرخ کردن صورت با سیلی آشکار شده است، ملت ایران باید بیش از پیش به خود و نیروی لایزال خود متکی باشد و نگذارد که جنبش به خاموشی گراید و آقای خامنه ای نفس راحتی بکشد. نباید نگران این بود که جنبش انقلابی کمی فروکش کرده است. پیروزی جنبش انقلابی خطی نیست و به شدت افت و خیز و بالا و پائین رفتن دارد. اما همچنانکه بارها گفته و نوشته شده، موفقیت آن در گرو پایداری و تداوم جنبش انقلابی است و نه افت و خیز آن. موفقیت این جنش انقلابی زن، زندگی، آزاد، بدون شرکت قشر خاکستری که به هر دلیلی از جمله: چه آینده و سرنوشتی در انتظارشان است، نگران اینکه اگر این رژیم ساقط شود، چه سیستم و رژیمی جایگزین آن خواهد شد، چه بر سر دین و آئین آنها خواهد آمد، خارجی ها چه رژیم جانشینی برای ما تدارک دیده اند و … هنوز به جنبش نپیوسته اند، بسیار بعید به نظر می رسد. برای برطرف کردن نگرانی ها و شرکت بیش از پیش مردم و موفقیت این جنبش لازم است که: 
 
1- هدف جنبش زن، زندگی، آزادی، چیست؟، تنها به این شعار اکتفا کردن، بدون روشن بودن هدف، مردم به بدان نخواهند پیوست. دستگاه های مختلف تبلیغاتی رژیم مطلقه غارتگر هم تبلیغ می کند که جنبش اخیر که آنها شورش می نامند: بی هدف، بی صاحب، بی جایگزین، بی اندیشه، مردم ستیز، وابسته به دشمن، و خواهان زن برهنه اند (9). برای گرفتن حربه از دست رژیم باید هدف و نیروی جانشین و یا جایگزین مشخص شود. باید برای آحاد ملت ایران مشخص باشد که بعد از سقوط رژیم، چه نوع رژیمی جایگزین آن می شود. آیا می خواهیم به گذشته سلطنت و به ارتجاع گذشته برگردیم؟ و یا می خواهیم در دنیای امروز رژیم تجربه و عمل شده، دموکراسی و مردم سالاری بر اساس برابری همه آحاد کشور و شرکت فعال در سرنوشت خود و انتخاب آزاد نمایندگان و رئیس جمهور خویش است برگردیم؟ به عبارت دیگر، آیا ما می خواهیم به ارتجاع گذشته برگردیم؟ یا خواهان جمهوری دموکراتیک ملی که همه از حقوق برابر برخوردار باشند و در آن بنیاد و یا ساختار سیاسی و اداره کشور از بنیاد و یا ساختار دینی جدا باشد و هر کدام به کار خود بپردازند، هستیم؟ 
 
2- مشخص شدن هدف و نوع رژیمی که در آینده و بعد از موفقیت خواهان آن هستیم بدون سازماندهی و دستگاه رهبری امکان پذیر نیست. هیچ جنبش همگانی و یا خود جوشی همگانی که سازماندهی و سیستم رهبری کننده ای نداشته باشد و یا در خود ایجاد نکند، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید، خلق و ایجاد سازماندهی و دستگاه رهبری امری اجتناب ناپذیر است. در این مورد قبلا توضیح آمده است (10). اما کاملاً روشن است که سازماندهی و خلق و ایجاد دستگاه رهبری باید متاسب زمان و شرایطی که در آن قرار داریم باشد، در شرایطی که رژیم مطلقه غارتگر به احدی رحم نخواهد کرد و هر کسی را که احساس کند منشأ اثری است، او را از هستی ساقط می کند، باید دست به خلق و ایجاد سازماندهی و دستگاه رهبری مخفی و پنهان زده شود و این گرچه سخت و پیچیده است، اما غیر ممکن هم نیست و تا به حال هم کم و زیاد عمل شده است. ممکن است کسانی بگویند، وقتی سازماندهی  و دستگاه رهبری مخفی است، مردم از کجا بدانند که این ها چه کسانی هستند؟ البته این مخفی بودن موقتی است و در ثانی برای اینکه در چنین شرایطی جامعه تا حدودی اطمینان پیدا بکند، لازم است که سازماندهی و دستگاه رهبری تبلور بیرونی داشته باشد و این تبلور بیرونی هم بدون منشوری که متضمن هدف و خواسته های جنبش انقلابی باشد، غیر ممکن است. پس رفع کمبود،
 
3- برای آینده روشن و دلگرمی اقشار مختلف مردم، دستگاه رهبری باید منشور و خواسته های خود را صاف و زلال منتشر کند و به اطلاع عموم ملت ایران برسانند. که تنها شعار آزادی، آزادی و یا «زن، زندگی، آزادی» کفایت نمی کند. پیوستن اقشار مختلف به جنبش انقلابی در حال حاضر در گرو انتشار این منشور  که متضمن هدف و خواسته های به حق این جنبش انقلابی است، می باشد. در چنین حالتی تا حدودی مخفی بودن سازماندهی و دستگاه رهبری را جبران می کند. 
 
باید دانسته شود که هدف، دستگاه رهبری و نیروی جانشین و یا جایگزین رژیم مطلقه غارتگر، باید توسط ملت ایران، در داخل کشور و نیروهای شرکت کننده در جنبش انقلابی مشخص و معین شود و اگر این در داخل حاصل نشود و جنبش هم با حدت و شدت ادامه پیدا کند، وضعی که پیش می رود به یک اجماع و یا اتحاد جهانی علیه ایران منتهی شود، باید بدانید که نیروی جانشین و آلترناتبو توسط خود فروخته ها و کسانی که به پابوس کاخ سفید می روند، به شما تحمیل می شود و یحتمل چیزی شبیه به آنچه در افغانستان، عراق و یا سوریه پیش آمد؟، پیش خواهد آمد و یا پیش خواهند آورد. لاجرم  و برای جلوگیر از هر نوع آلترناتیو سازی وابستگان خارجی، انتشار منشوری که متضمن هدف و خواسته های به حق این جنبش انقلابی ضروری و حیاتی است. نکته آخر اینکه:
 
4- باز برای اینکه جنبش انقلابی به موفقیت و پیروزی برسد و از خطرهایی هم که در کمین آن است مصون و محفوظ بماند، لازم است همچنانکه بار ها گفته شد و در ادبیات ما هم جای رفیعی دارد، «سه ایدون» دارنده سه نیرو و قدرت و پیروزی، و کسانی که رفتارشان توٲم با عدل و داد است، و یا کسانی که «توان رزمی» و هنر «زدودن خرافات و افسونگری» و «نجات دهنده ای با پیشه عدل و داد» است وارد جنبش انقلابی شوند و آن را حمایت کنند (11). این سه نیرو عباتند از: کاوه ها که مظهر و یا راز و رمز لباس ترس از تن به در آوردن است که این به نحو بی سابقه ای در این جنبش حاصل شده است. دوم، فریدون های هر زمان یعنی کاردانان، متخصصان، مدیران لایق، مدبّران، جامعه شناسان ملی و آزادیخواه و سازمان دهندگان و روشنفکرانی که دلشان برای وطن می تپد و از توانائی و استعدادی که لازمه پیروزی است برخوردارند و سوم، مردم کشور هستد که همگی گرفتار در چنگال چنین رژیم مطلق غارتگری شده اند. با وارد شدن فریدون ها به جنبش انقلابی اقشار مختلف و یا قشر خاکستری، مردم با دلگرمی و امید به آینده در جنبش شرکت خواهند کرد و در این صورت است که موفقیت حاصل خواهد شد. بنابر این فریدون های کشور وظیفه سنگین و مهمی بر دوششان نهاده شده است، انکه چگونه به کمک این جنبش انقلابی و ملت مظلوم ایران می شتابند، بستگی به توان، استعداد و امکانات نظری و عملی آنها دارد. اما اگر دیر بجبند و این جنبش انقلابی حداقل برای مدتی متوقف شود و یا شکست بخورد، این رژیم مطلقه غارتگر و دستگاه سرکوبگرش و دستگاه قتاله اش به نام دادگاه به سراغ تک تک شما خواهد آمد، مگر اینکه مطیع و فرمانبردار باشید. قبلاً هشدار داده شده بود که سه دسته اصلاح طلبان، مجاهدین و سلطنت طلبان به ظاهر مخالف یا پوزیسیون رژیم ولایت مطلقه غارتگرند، اما در حقیقت چوب لای چرخ حرکت مردم گذاشته و آب به آسیاب رژیم می ریزند. (12) اما امروز عیان و آشکار شده است که از اول سال نو میلادی سلطنت طلبان و معدود افرادی دیگر با جوسازی در فضای مجازی و تلویزیون های حامی شان در صدد ساخت نیروی جانشین و مصادره کردن جنبش انقلابی ملت ایران هستند. در نوبت دیگر به این مسئله  و همچنین وظایف و یا کمک های کسانی که در خارج از کشور هستند، می توانند و یا باید به این جنبش انقلابی اقتدا بکنند، پرداخته خواهد شد.
 
محمد جعفری  28 دی 1401
 
یادداشت و نمایه:
 
1-
 
 
2- این تحقیق در قالب مقاله های پیوسته انتشار آن از  6 شهریور 99 شروع و تا زمانی که در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱جرقه جنبش انقلابی ملت ایران با کشتن مهسا امینی دختر 22 ساله کردستان ایران در ۲۵ شهریور۱۴۰۱ در تهران در بازداشتگاه وزارت ارشاد زده شد، 20 قسمت آز آن انتشار پیدا کرده بود و از این زمان به بعد هم مقاله هائی در تکمیل مطالب گذشته و در ارتباط با «جنبش زن زندگی آزادی» و حول و حوش آن کار ادامه یافت که اگر عمری باقی بود تمام آن یکجا بصورت کتاب منتشر خواهد شد.
 
3-
 
 
4- خلاصه «بیان انقلاب»  و یا «بیان پاریس» به قرار زیر است:
 
«ولایت با جمهور مردم است»، «میزان رأی مردم است»، «جمهوری نظیر همین جمهوری فرانسه»، «باید اختیارات دست مردم باشد»، «من برای خودم نقشی جز هدایت ملت و حکومت بر نمی گیرم»، «علما خود حکومت نخواهند کرد.»، «از نظر حقوق انسانی تفاوتی میان زن و مرد نیست، زیرا هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد» و نیز « و زنان ما حق رأى دادن و حق انتخاب شدن دارند»،«همه گروه ها در بیان عقاید خود آزادند»، «به نظر من رادیو و تلویزیون و مطبوعات باید در خدمت ملت باشد و دولت ها حق نظارت ندارند. ملت را نمى‌ شود تحمیق کرد»، «ملت رهبرند و نهضت ما قائم به شخص نیست» و «مردم در رهبری امور خویش شرکت می‌ کنند».
 
5- از جمله نگاه کنید به مقاله: استقلال چیست و چرا نباید به بیگانگان مراجعه کرد؟
 
 
و نیز مقاله: 
 
آیا مقاصد و شعارهای مختلف و متفاوت می تواند ما را به نتیجه برساند و یا رژیم از آن بهره می برد؟ 
 
 
6-  سخنرانی خامنه ای در چهارشنبه 14 دی 1401 درجمع زنانه محض و بانوان دستچین و حساب شده، در این جمع وی یکساعت و چند دقیقه ای  سخنرانی کرد، اما رسانه ها در خارج از کشور فقط آن چند جمله آخر سخنرانیش را برای مخاطبان خود منتشر کردند …
 
7- چهار نکته ای که آقای خامنه ای در سخنرانی خود در 19 دی 1401 در مورد جنبش انقلابی ملت ایران که باز هم آن را اغتشاش خواند بدین شرح است. «…همچنانکه در این اغتشاشات هم مشخص شد ناکام مانده‌ اند و ملت بزرگ ایران و مسئولان کشور به فضل الهی، با همت به کارهای بزرگ و تحولی، به رفع نقاط ضعف و شتاب بیشتر در مسیر تحقق اهداف و خواسته‌ ها ادامه می‌ دهند … دست دشمن خارجی در این حوادث کاملاً عیان بود و اینکه تا گفته می‌شود دخالت دشمن خارجی، عده‌ای آن را انکار می‌ کنند و می‌ گویند این حوادث تقصیر شما است، صحیح نیست. عده‌ای این‌ طور وانمود می‌ کردند که افراد حاضر در اغتشاشات مخالف ضعف‌ های مدیریتی و اقتصادی کشور هستند، در حالی که بر عکس، هدف آنها بر طرف کردن ضعف‌ ها نبود بلکه هدفشان از بین بردن نقاط قوت کشور بود….. نقاط قوّت را می خواستند متوقف کنند و الّا بله ما مشکل اقتصادی داریم شکّی نیست، مشکل معیشتی مردم را داریم. آیا مشکل اقتصادی با آتش زدن سطل آشغال حل می شود؟ با آمدن و اغتشاش کردن در خیابان حل می شود؟ اینها نمی خواستند نقاط ضعف را از بین ببرند، این ها می خواستند نقاط قوّت را از بین ببرند. خوب، اینها خیانت بود بلاشک خیانت بود و دستگاه‌ های مسئول هم برخورد جدّی و عادلانه می کنند با خیانت، و باید هم بکنند.»
 
8- کیهان 27 دی 1401 در یادداشت  میهمان:
 
 
«همان تفکر شروری که تقلب را در انتخابات 88 بهانه می دانست و اصل نظام را نشانه رفته بود ، این بار هم زن، زندگی و آزادی را بهانه حمله به کانون های قدرت ایران و در رأس آن رهبری معظم انقلاب اسلامی قرار داده است. نشانی غلط است اگرریشه اصلی اغتشاشات را سیاسی و اقتصادی بدانیم، در حالی که هیچ شعار سیاسی له یا علیه سیاسیون شنیده و هیچ شعار اقتصادی روی دیوار نوشته نشد. »
 
9- کیهان 27 دی 1401 در یادداشت میهمان:
 
 
«اغتشاش اخیر، بی هدف و بی صاحب و بی جایگزین و بی اندیشه و مسلح بی رحم و بی ضابطه و بی حیاء و فحاش و مردم ستیز و کشور سوز و دروغگو و ظالم و وابسته به دشمن و مجازی و… که زن را برهنه و در حد زاییدن و شیردهی متنزل کرد.»
 
10-
 
 
باید دانسته شود که سیستم و دستگاه رهبری هم به غیر از آقا بالا سر و شخص واحدی است، بلکه جمعی است که از اتصال شبکه ها و گروه ها و صنف های مخلتف و در داخل جنبش انقلابی و نه برون از آن پدید می آید. خلق و ایجاد سیستم و دستگاه رهبری هم در گرو سازماندهی و همآهنگی و ابتکار نیروی جوان است و کاری است بسیار سخت و پیچیده، ولی غیر ممکن نیست و باید راه حلی به سرعت برای این سختی ها پیدا کرد.
 
11-
 
 
12-
 
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید