“نظم جهانی” یا همان سرمایه داری سلطه جو و رابطه -اش با اسرائیل، در حال تدارک رویاروئی دیگری با عوامل خارج از آن “نظم” هستند. پیش از این، کشورهائی که به نحوی از آن “نظم ” سرپیچی می کردند را مانند لیبی و عراق و سوریه و… که بیشتر نیرو ها یا مردم را -در برابر مداخلات سلطه گرانه خارجی – با سران آنها می دیدند، به ویرانه ای تبدیل کردند. عملکرد آنها با مردم ایران پس از انقلاب استقلال و آزادی را با گوشت و پوست و استخوان خود تجربه کرده ایم. اکنون که در مرحلۀ تضعیف شده ای قرار گرفته اند و پای کشوری بزرگ و هسته ای در میان است، کارشان دچار مشکلاتی گردیده. تجاوز روسیه به اوکراین، کشوری که می خواستند در آن پایگاهی در برابر روسیه بسازند، غافلگیر شان کرد. این غافلگیری، آنها را در بن بستی قرار داده که ابتکار عمل را از آنها ستانده است. از طرفی، کوتاه آمدن در برابر روسیه به منزله بی محتوا کردن ابرقدرتی آمریکا و درهم ریختن آن “نظم جهانی” است و از سوی دیگر، فرسایشی شدن جنگ هم نمیتواند به سود این “نظم سلطه گرانه” باشد. زیرا موقعیت اقتصادی غرب توان استقامت در یک بحران دراز مدت را ندارد. سرانجامی هم برای مسلح کردن مستمر ارتش ناتوان اوکراین متصور نیست. بلوک سلطه جوی غرب یا باید از این سلطه جویی همه جانبه دست بشوید و اوکراین را به حال خود رها کند و سهمی از سلطه گری را برای روسیه بپذیرد، که به “نظم جهانی” لطمه می زند، و یا باید وارد یک جنگ فراگیر شود. اما بعید است با هزینه ای که روسیه در تجاوز به اوکراین تا کنون متحمل شده است، در صورت عقب نشینی غرب، تجاوزات خود را پس از این پیروزی فرضی متوقف کند. زیرا به نظر نمی رسد هدف نهائی روسیه پیروزی بر اوکراین باشد، یا خطر ناتو را از مرزهای خود دور سازد، زیرا حتا با تصرف اوکراین، تازه خود را با دست خود با ناتو هم مرز خواهد کرد. جنگ فراگیر هم بی تردید اثرات ناگواری در اقتصاد اروپا بر جا خواهد گذاشت. اضافه بر آن، جنگ فراگیر نمی تواند منحصر و محدود به اروپا گردد و به دلایل زیاد تا خاور میانه و شاید آمریکای جنوبی هم گسترش خواهد یافت. خاور میانه ای که در آن، آمریکا پایگاه های نظامی فراوانی مستقر دارد اما نه در حدی که بتواند در چنان اوضاعی حتا از جان سربازان خود نگهداری کند. هدف نهائی روسیه (و چین)، بر هم زدن سلطۀ دلار، یا همان (نظم جامعۀ جهانی) بر معاملات جهانی می باشد که آمریکا با قدرتی سلطه گرانه از آن بهره می برد. چین در حال حاضر خود را از معرکه کنار نگاهداشته تا در صورت لزوم و حالتی بحرانی که در پی بالا گرفتن رو در رویی غرب و روسیه به وجود خواهد آمد، به عنوان میانجی وارد عمل شود و با ورود خود به عنوان ابرقدرت جدید، “نظم تازۀ جهانی” را با شرکت تمامی کشورها بنا نهند. با این دیدگاه، چین نخواهد گذاشت روسیه در این کارزار عقب نشینی کند و در صورت لزوم آن را یاری خواهد کرد. نه چین در موقعیتی است که بتواند به جای سلطه گرانه آمریکا بنشیند، و نه غرب چنان ضعیف است که اجازۀ به وقوع پیوستن چنین فرضیه ای را بدهد. ضعفی که آمریکا و شرکای آن در خاور میانه و افغانستان از خود نشان دادند، زمینه را برای کوتاه آمدن از موقعیت سلطه گرانه خود آماده ساخته است. به عبارت دیگر، سلطه گری جهانی شکست خورده است. نظم جدید نظمی خواهد بود که در آن سلطۀ سرمایه بر سیاست کاهش یابد و دخالت کشورهای قوی تر در کشورهای ضعیف به حداقل برسد. یک واحد پول بین المللی مورد توافق تمامی کشور ها، جای دلار بنشیند و به سلطۀ دلار بر جهان خاتمه دهد. در چنین نظمی، کشورهای زیر سلطه، از سلطه رها و در استقلال خواهند توانست راه رشد را طی نمایند.