جناب آقای موسوی، در ابتدا به رسم ادب بعد از عرض سلام و آرزوی سلامتی امید دارم که زندان خانگی شما با آزادی وطن از استبداد پایان یابد.
برای شفاف شدن مواضع اجازه بدهید خود، سابقه و خواستگاه سیاسیام را بیان کنم. از آغاز دوران دانشجویی در دفتر تحکیم وحدت، جزیی از جریانی بودهام که منتقد صریح اصلاحات بود و بعد از تحریم وسیع انتخابات سال ۱۳۸۴ همواره جزیی از تحریم کنندگان و مخالف ادامه حکومت رژیم استبدادی جمهوری اسلامی بودهام. در سال ۱۳۸۸، منتقد سرسخت شرکت در انتخابات و شخص شما بودم زیرا شما را جزیی از بانیان دهه سیاه شصت میدانستم، دورانی که این رژیم سفاک و فاسد با خیانت و جنایت، آرزوهای تاریخی مردم ایران از جمله استقلال و آزادی ایران را نابود کرد.
اما پس از استقامت شما و شکل گیری جنبش سبز به صورت مستمر در خیابانها حضور داشتم به امید اینکه این نظام استبدادی نابود شود. اما متاسفانه علی رقم انتقادهای بسیار، جنابعالی و دوستانتان فقط دنبال رایتان و حفظ ساختار سیاسی موجود بودید و نه همه حقوقی که تنها با استقرار جمهوری واقعی به جای استبداد ولایت فقیه محقق خواهند شد. پی بردن به این واقعیت کوچک اما مهم، بیش از ۱۰ سال و هزینه بسیار بالا برای شخص شما، مردم عزیز ایران و همچنین میهن عزیزمان داشت.
بیانیه اخیر جنابعالی این امید را ایجاد کرد که شما نیز به جرگه کسانی پیوستهاید که میدانند حقوق مختلف انسان از یکدیگر جدا نیستند و شرط دستیابی به حقوق از جمله حق انتخاب کردن، ایجاد نظام و سیستمی است که در آن همهی حقوق انسان و طبیعت محترم شناخته میشوند.
اما جناب موسوی، فارغ از کلیشه هایی که این روزها از دو جریان موافق و مخالف شما میشنویم وظیفه خود را بیان حرفهایی دانستم که از سوی دیگران نشنیدهام!
واقعیت این است که شما برای عبور از جمهوری اسلامی که آنرا بسیار گرامی میداشتهاید، مسیر طولانی را پیمودهاید. این مسئله یکی از دلایل اهمیت مواضع جنابعالی است. اما این موضوع مسئولیت شما را سنگین تر میکند. شما جز معدود افراد در قید حیات هستید که در انقلاب ۵۷ و سالهای بعد از آن نقش داشتهاید و امروز در صف آزادیخواهان و جمهوری خواهان قرار دارید. سایر انقلابیون آزادی خواه نظیر منتظری، بنی صدر، بازرگان، سحابیها و … تمام آنچه در توان داشتند در دفاع از آزادی و جمهوری انجام دادند و بار سفر بستند. اینک نوبت شماست. شما در موقعیتی قرار دارید که میتوانید ایران را نجات دهید همچون آرش و یا یکی در میان بسیاران شوید!
اصلا قصد بری کردن شما از نقشتان حتی به صورت اندک از جنایات شکل گرفته در دهه شصت را ندارم. شما به اندازه خودتان مسئولیت دارید. همچنان که منتظری نیز با طرح و دفاع از اندیشه استبدادی ولایت فقیه مسئولیت داشت اما صداقت و شجاعت او در مواجهه با حقیقت او را به یکی از سرافرازان تاریخ ایران بدل کرد. جناب موسوی، اصل در قضاوت عادلانه بر جبران است و مردم ایران نشان دادهاند که فرصت جبران به همه میدهند. تا فرصت دارید جبران کنید، فردا ممکن است دستتان از دنیا کوتاه باشد!
در نامه استعفایتان در شهریور سال ۱۳۶۷ که روزنامه مرحوم بنی صدر در همان زمان منتشر کرد میبینیم که شما در آن زمان در بسیاری از جنایات و خیانتهای بزرگ از جمله دخالت های خارجی، زد و بندهای محرمانه با امریکا و …نقشی نداشتهاید. زمان انتشار این استعفا شاید گواهی بر اعتراض شما به کشتار زندانیان در همان زمان بوده است! رازها را بر ملا کنید و آنها را به صاحبشان، مردم ایران، تحویل دهید. بر شماست تا به مردم ایران توضیح بدهید که چطور انقلاب ۵۷ که همه جهانیان از جمله روشنفکران آزادی خواه سراسر جهان مانند سارتر و فوکو را مجذوب خود کرده به هیولای خونخوار تبدیل شد.
شما در سال ۸۸ در سخنانی در باره کشتار سال ۶۷ گفتید که در آن زمان، شما نخست وزیر رژیم بودهاید و باید از موضع رژیم دفاع می کرده اید. جناب موسوی، این حرف از منظر اخلاقی، انسانی و حتی سیاسی کاملا غلط است و از نظر حقوقی شما را مسئول می کند. اما امروز شما فرصت جبران یافتهاید. با بیان حقایق نشان دهید که انقلاب ۵۷ بر خلاف گفتههای امثال دکتر سروش و مرحوم ابراهیم یزدی، غلیان نادانی و جنون جمعی مردم ایران نبود، بلکه مرحله ای درخشان از مبارزات تاریخی ایرانیها از مشروطه بود که مانند سایر کوششها با خیانت و جنایت مستبدان از بین رفت. تا زمان دارید از اکتبر سورپرایز بگویید، از زد و بند پنهانی خمینی با رونالد ریگان در سال ۱۹۸۰ که با کودتای مجلس علیه رئیس جمهور وقت، ابوالحسن بنی صدر، آخرین میخ را به تابوت جمهوریت انقلاب زد. از ایران گیت بگویید از زمانی که رفسنجانی و کروبی و روحانی و رضایی از اسراییل و انگلستان اسلحه میخریدند، آنهم به چند برابر قیمت. از منوچهر قربانی فر بگویید. دلال اسلحه، نقش او چه بود؟ رابطه او با مشاور جنابعالی آقای محسن کنگرلو را توضیح بدهید. تا دیر نشده به نسل جوان بگویید، چرا جنگ با عراق که باید در خرداد سال ۶۰ با پیروزی ایران تمام می شد، ۷ سال دیگر ادامه پیدا کرد تا در شکست ایران پایان یابد.
جناب موسوی، آیا گمان میکنید اگر جوانان آزادی خواه ایران میدانستند که چه جنایت ها و خیانت های عظیمی از سوی امثال خمینی، رفسنجانی، خامنه ای و … علیه انقلاب مظلوم ۵۷ شده است، به بازماندگان رژیم استبدادی پهلوی اجازه می دادند، به نام آنها از این کاخ انیران به آن کاخ بروند و در سر سودای استبداد خویش بعد از سقوط جمهوری اسلامی را بپرورانند؟!
جناب موسوی شما جزء تنها کسانی هستید که میتوانید با گفتن حقایق هم از انقلاب بزرگ ۵۷ دفاع کنید، هم به استقرار جمهوری کمک کنید و هم خود را پیروز تاریخ کنید. در غیر اینصورت تعجب از بازگشت استبداد دیگر بعد از سقوط جمهوری اسلامی نکنید.
در انتها به خودم اجازه میدهم که آرزوی شهید صابر برای مرحوم منتظری را در پایان دیدارشان را برایتان در خواست کنم: «خوش بمیرید». پایان
ارادتمند،
حنیف یزدانی