back to top
خانهدیدگاه هاامیدی که نومیدی ترجمه شد! نوشته بنفشه کوهی با ویراسته نیما...

امیدی که نومیدی ترجمه شد! نوشته بنفشه کوهی با ویراسته نیما حق پور

espoirدر پی درک بهتر بارمعنایی مشتقات ریشه «قنط» در قرآن، به آیه 28 سوره شوری برخوردم که می‌فرماید: «وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ»، و ترجمه‌های رایج این آیه را ناصواب یافتم، همین موضوع مرا بر آن داشت که بررسی جامعتری در این خصوص داشته باشم و جویای ترجمه‌ای از این آیه شوم که با سایر آیات قرآن و مفاهیم آن همخوانی داشته باشد.

تعداد 91 ترجمه را بررسی نمودم (1) که همگی معنایی ناظر بر مفهوم زیر را برای این آیه آورده‌اند؛ و خدا کسی است که باران را فرو می‌فرستد از پس آنکه مردم نومید شدند و رحمتش را می‌گستراند و او دوستداری ستوده است.

آیا پروردگاری که نه تنها منشأ رحمت است (وَرَحْمَتِى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ ـ اعراف 156) بلکه آن را بر خویش نیز واجب فرموده است (کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ ٱلرَّحْمَهَ ـ انعام 52) ناامیدی را برای انسان جایز می‌شمارد؟! آیا خدایی که نه تنها ایمان آورندگانش را به هجرت و جهد در راه خویش توصیه می‌کند بلکه از آنها می‌خواهد که به رحمتش امیدوار باشند چرا که خداوند ذاتاً آمرزنده‌ای رحیم است (إِنَّ ٱلَّذِینَ آمَنُوا وَٱلَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِى سَبِیلِ ٱللَّهِ أُولَـٰٓئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ ٱللَّهِ وَٱللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ـ بقره 218) هموست که نومیدی را بر می‌تابد! چگونه خدایی است که در حالی که نومیدی از رحمت خود را خاص گمراهان می‌داند (قَالَ وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَهِ رَبِّه إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ ـ حجر56) ناامیدی انسان را نیز جایز می‌شمارد و حال آنکه شیوه و سنت خود را تبدیل ناپذیر معرفی می‌فرماید! (وَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ ٱللَّهِ تَبْدِیلًا ـ احزاب 62)

چگونه انتظار داریم در پس انفعال و نومیدی، باران رحمت الهی بر ما فرو فرستاده شود! به استناد کدام آیه مجوز چنین انفعالی را صادر می‌کنیم آن هم از کتابی که انتظار بهبودی و رحمت از او داریم؟ (وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ ـ اسراء 82)

امید نیرو محرکه سعی و تلاش انسان است و نهایتاً دستاورد تلاش اوست که بر نفس او به ثمر می‌نشیند (وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ـ نجم 39) در حالی که نومیدی سد پویایی و حرکت انسان است و وی را بی دستاورد می‌سازد چگونه در پی نومیدی و انفعال ناشی از آن می‌توان انتظار بارش و بهره گیری از رحمت الهی را داشت؟

آیا انسانی که به ورطه سیاه نومیدی افتاده یا به تعبیر آیه 56 سوره حجر (قَالَ وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ) گمراه گشته است معنای رحمت الهی و دوستی خداوند آنهم در حد کمال (الْوَلِیُّ الْحَمِید) را درمی‌یابد؟! انسانی که نگرشش به هستی نومیدانه است گویی به بن بست رسیده و در دام این نگرش خود اسیر گشته است؛ چنین انسانی راه خروجی برای خود متصور نیست که بتواند نزول و نشر رحمت الهی را دریابد تا با آن همراهی داشته باشد و از آن بهره ببرد.

شواهد و دلایل ارائه شده نشان می‌دهد که ترجمه رایج از آیه 28 شوری با سایر آیات قرآن نه تنها همخوانی ندارد بلکه در تضاد است! از این رو معنای صحیح آیه چنین می‌نماید؛ و خدا کسی است که فرو می‌‌فرستد باران (رحمتش) را از پس آنکه نومید نشدند و می گستراند رحمت خویش را در حالی که اوست دوستداری ستوده‌.

برای اثبات مدعای خود مبنی بر صحت ترجمه ارائه شده لازم است در خصوص ریشه «قنط» در سایر آیات قرآن نیز تفحصی داشته باشیم. به جز آیه مذکور 5 مورد دیگر از مشتقات ریشه «قنط» در قرآن بکار رفته است:

1ـ زمر 53: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا …»، در این آیه خدای تعالی بشارت غفران همه کوتاهی کردنهای بندگان خود را می‌دهد و از آنان می‌خواهد نومید از رحمت الهی نباشند هرچند که آنان راه گزافکاری بر خویش را پیموده باشند. خدای تعالی امید را شرط لازم برای قرارگیری در دایره رحمت الهی از جهت اصلاح و تغییر لازم معرفی می‌کند تا نوع انسان (بندگان) بتواند جبران مافات کند و مسلماً چنین امیدی تنها یک واژه صرف و خالی از عمل نیست بلکه تحرک و عمل او را در پی دارد؛ بنده گزافکار اما امیدوار به مدد رحمت الهی، قدم در راه اصلاح خویش برمی‌دارد و درمی‌یابد به مدد رحمت خداوند می‌تواند کوتاهیهای خود را اصلاح نماید.

2و3ـ حجر 55 و 56: «قَالُوا بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلَا تَکُن مِّنَ الْقَانِطِینَ، قَالَ وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ»، میهمانان ابراهیم بشارتی به حق (بشارت به غلامی علیم در آیه 53 حجر: قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَـٰمٍ عَلِیمٍ) برای او دارند، هرچند ابراهیم با توجه به سالخوردگیش از این امر متعجب می‌شود و از چگونگی تحقق آن سؤال می‌پرسد اما امکان وقوع این امر را انکار نمی‌کند (قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِى عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِىَ ٱلْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ) و میهمانان از او می‌خواهند که از این بشارت حق نومید نباشد، ابراهیم نومیدی از رحمت پروردگارش را مختص گمراهان می‌داند و واقف است که خدای تعالی برای انسانی که خود را از دایره هدایت الهی خارج نموده است راه بازگشتی قرار نمی‌دهد (إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ ثُمَّ ٱزْدَادُوا کُفْرًا لَّن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلضَّآلُّونَ ـ آل عمران90). خدای تعالی امید به رحمتش را شرط قرارگیری در سبیل هدایت معرفی می‌کند و ابراهیم به عنوان انسانی موحد به خوبی از این امر آگاه است که هرچند راه تحقق یک امربشارت داده شده را نمی‌داند اما امید به رحمت الهی و عمل ناشی از این نگرش، مسیر تحقق این امر را هموار خواهد ساخت.

4ـ روم 36: «وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً فَرِحُوا بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ»، بهره‌مندی از رحمت الهی سرور و شادمانی مردمان را درپی دارد در حالی که اگر به واسطه دستاوردشان بدی به ایشان برسد نومیدی ایشان را در برمی‌گیرد. از این آیه نیز بر می‌آید که نومیدی مردم امری مذموم است هرچند که دستاوردشان بد بوده باشد بلکه بر آدمیان است که تا آنجا که می‌توانند در جبران مافات بکوشند.

5ـ فصلت 49: «لَّا یَسْأَمُ الْإِنسَانُ مِن دُعَاءِ الْخَیْرِ وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَیَئُوسٌ قَنُوطٌ»، انسان از دعای خیر (طلب رحمت الهی) خسته نمی‌شود ولی چون بدی به او برسد پس مأیوسی نومید می‌شود؛ در آیه مذکور توالی دو واژه مترادف «یئوس» و «قنوط» در کنار هم قرار گرفته‌اند ولی از آنجایی که کلام خداوند دقیق است بایستی تفاوتی بین این دو واژه وجود داشته باشد و برای درک بهتر این تفاوت لازم است ابتدا آیاتی که مشتقات ریشه «یئس» در آنها بکار رفته بررسی گردد.

 

بررسی مشتقات ریشه «یئس»

مشتقات ریشه «یئس» 13 مورد و در 11 آیه قرآن بکار رفته که به دلیل درک معنای واژه و همچنین به درازا نکشیدن مطلب به ذکر تعدادی از آنها در زیر اکتفا نموده و نشانی سایر آیات در پی‌نوشت (2) آورده خواهند شد:

1و2ـ یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ (یوسف ٨٧)، یعقوب از فرزندان خود می‌خواهد که به جستجوی یوسف و برادرش بپردازند و از امداد الهی مأیوس نباشند چرا که تنها حق پوشان از امداد الهی مأیوس می‌شوند (یوسف و برادرش وجود دارند اما لازمه یافتن ایشان، حفظ امید به مدد الهی در دل جستجویشان است).

3و4ـ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَهِ کَمَا یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ (ممتحنه ١٣)، انذاری به ایمان آورندگان که به سوی قومی که مورد خشم الهی قرار گرفته‌اند، روی نیاورند چرا که آنان از آخرت مأیوس گشته‌اند (هر چند آخرت وجود دارد اما چنین قومی از آخرت نومیدند) همانگونه که حق پوشان از اهالی گورها مأیوس گشتند.

5ـ وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَٰئِکَ یَئِسُوا مِن رَّحْمَتِی … (عنکبوت ٢٣)، آنان که نشانه‌ها و دیدار خدا را حق پوشی کردند از رحمت الهی مأیوسند (نشانه‌ها و لقاء خداوند وجود دارند ولی حفظ امید و اشتیاق لازم است تا مؤمن به تحرک درآید و شاهد به منصه ظهور رسیدن آنها گردد).

در موارد 1 تا 5 ریشه «یأس» در کنار «کفر» آورده شده است؛ در هر مورد بسته به فضای آیه زمینه برای موجود شدن خواسته یا به عبارتی هستی یافتن امید وجود دارد اما حق پوشی منجر به از دست رفتن امید و یأس می‌شود گویی یأس، نومیدی ایجاد شده پس از وانهادن امید موجود است.

6ـ لَّا یَسْأَمُ الْإِنسَانُ مِن دُعَاءِ الْخَیْرِ وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَیَئُوسٌ قَنُوطٌ (فصلت ۴٩)، انسان از دعای خیر (طلب رحمت الهی) خسته نمی‌شود ولی چون بدی به او برسد پس مأیوسی نومید می‌شود (آیه مذکور قبلاً نیز به عنوان پنجمین مورد ریشه «قنط» ذکر شده است). از توالی دو واژه «یئوس» و «قنوط» می‌توان اینگونه استنباط کرد که وقتی امیدهای آدمی نومید می‌شوند او مأیوس شده و ممکن است به طور کلی نومید شود و دل به امید جدیدی نبندد و یأس او به مرتبه قنوط یعنی نومیدی مطلق برسد. به عبارت دیگر «یأس» حاصل امیدی است که نومید شده و «قنوط» نومیدی از ابتدا در مواجهه با یک پدیده است.

براساس آیات فوق الذکر معلوم شد هر چند «یئس» و «قنط» اشتراک معنا در «نومیدی» دارند اما تفاوت در شدت نومیدی نهفته در هر یک از آنهاست (در این نوشتار، جهت تفکیک ترجمه فارسی، برای «یئس» از واژه «یأس» و برای «قنط» از واژه «نومیدی» استفاده شد).

حال با توضیحات ارائه شده به آیه 28 شوری و ترجمه صحیح آن بر می‌گردیم: «وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ»؛ و خدا کسی است که باران (رحمت) را فرو می‌فرستد از پس آنکه نومید نشدند و رحمتش را می‌گسترد در حالی که او دوستداری ستوده است.

خدای تعالی از انسان می‌خواهد که نومید نشود چرا که امید، انسان را به تحرک و جستجو وا می‌دارد و در پی این جویایی و تحرک، بارانی از جنس رحمت فرو فرستاده می‌شود؛ گویی انسان در می‌یابد نظام هستی (حیات) پویایی خود را دارد و پایندگی یا قائم به ذات بودن این پویایی در همراهی با آن بر او مکشوف می‌گردد (ٱللَّهُ لَآ إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلْحَىُّ ٱلْقَیُّومُ ـ آل عمران 2) در چنین حیاتی نیستی و نابودی وجود ندارد و مگر جز با نگرشی امیدوارانه می‌توان پویایی هستی را دریافت؟ مگر می‌توان به خدای حی قیوم ایمان داشت و جهان او را جامد و ایستا تصور کرد؟ ایمان به چنین پروردگاری، امیدی را در آدمی روشن نگه می‌دارد تا او را به جستجوی راهی برای به فعلیت درآوردن آنچه که به فعلیت نرسیده ولی قابلیت وجودی دارد سوق دهد.

نزول بارانی از جنس رحمت به تداوم حیات استمرار می‌بخشد؛ میزان نزول بارش رحمت الهی متناظر با میزان تلاش آدمی در جستجوی یاری رسان است و نهایتاً حضور و همراهی انسان در این فرآیند (دایره نظام الهی و سبیل هدایت) چشاننده طعم دوستی خداوند و آن هم از نوع «حمید» به او خواهد بود.

نکته دیگری که در درک انسجام معنایی آیه قابل توجه است تفاوت زمان در افعال «قنطوا» و «ینزّل» و «ینشر» است که فعل اول زمان گذشته را می‌رساند در حالی که دو فعل بعدی به زمان حال و آینده اشاره دارد و نکته دیگر اینکه در هر دو فعل «ینزّل» و «ینشر» نوعی تدریج وجود دارد، هم بارش باران و هم گسترانیدن رحمت اموری نیستند که دفعتاً حادث شوند بلکه به فراخور بستر موجود نمایان می‌شوند و در این فاصله زمانی، امید به رحمت الهی و عملکرد انسان آشکار می‌شود تا متناسب با جویایی انسان باران فرو فرستاده شود و رحمت الهی گسترش یابد.

آیه 30 شوری نیز مؤیدی بر ترجمه و تفسیر آیه مذکور است؛ «وَمَا أَصَـٰبَکُم مِّن مُّصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ»، خداوند برخورد هر آسیبی را در گرو دستاورد آدمیان معرفی می‌کند هرچند که از بسیاری نیز در می‌گذرد. همانطور که در آیه 28 از انسان خواسته شده نومید از نزول رحمت الهی نگردد و امید، نیروی محرک او در جستجوی یاری رسان است در آیه 30 نیز تمرکز بر عملکرد انسان و دستاورد ناشی از آن است یا به زبانی دیگر انفعال انسان را برنمی‌تابد و چنانچه آسیبی به انسان وارد شود آن را نتیجه دستاورد زندگی خود او می‌شمارد هر چند خداوند، خویش را در گذرنده از بسیاری از کوتاهیهای انسان معرفی می‌نماید.

 

بنفشه کوهی ـ 26 اسفند 1401

koohi.banafsheh@gmail.com

پی‌‌نوشتها:

1ـ ترجمه‌های آبان ـ آیت اللهی ـ آیتی (عبدالمحمد) ـ آیتی (عبدالحسین) ـ ابراهیمی کازرونی ـ ابطحی ـ ارفع ـ اسفراینی ـ اشرفی تبریزی ـ الهی قمشه‌ای ـ امین ـ انصاری (خواجه عبدالله) ـ انصاری خوشابر ـ انصاریان ـ استادولی ـ بازرگان ـ بختیاری نژاد ـ برزی ـ برقعی ـ بروجردی ـ بلاغی نجفی ـ بلاغی ـ بهبودی ـ بهرام‌پور ـ پاینده ـ پورجوادی ـ تاجی گله‌داری ـ تفسیر کشف الاسرار ـ ثقفی ـ حجتی ـ حداد عادل ـ حلبی ـ خاموش هروی ـ خانی و ریاضی ـ خسروانی ـ خرم دل ـ خرمشاهی ـ خواجوی ـ دانش ـ دهلوی ـ رازی ـ رضایی ـ رسولی ـ رهنما ـ ریاعی ـ زمانی ـ سراج ـ سورآبادی ـ شاهین ـ شعرانی ـ صادق نوبری ـ صادقی ـ صالحی ـ صفارزاده ـ صفوی ـ صلواتی ـ طاهری ـ طبرسی ـ طبری ـ عاملی ـ فارسی ـ فقیهی رضایی ـ فولادوند ـ فیض الاسلام ـ قرائتی ـ قرشی ـ کاویانپور ـ کاشانی ـ کاشفی ـ کرمی ـ کوشا ـ مجتبوی ـ محمود حسن ـ محمودیان ـ مشکینی ـ مصباح زاده ـ معزی ـ معینیان ـ مکارم ـ ملکی ـ موسوی گرمارودی ـ موسوی همدانی ـ میبدی ـ نجفی خمینی ـ نسخه پنجم هجری ـ نسخه دهم هجری ـ نسخه قرن هشتم ـ نسفی ـ یاسری ـ یزدان پناه ـ یزدی.

2ـ نشانی سایر آیات ریشه «یئس»: رعد ٣١، هود ٩، مائده ٣، اسراء ٨٣، یوسف 80 و ١١٠، طلاق ۴

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید