با سلام
زبان قدرت، زبان ابهام است و زبان تاریکی و زبان خاکستری. زبان قدرت طلبانی است که مرتکب خودی و غیر خودی شدن می شوند و مردم را غیر خودی. زبانی که همیشه مردم را نامحرم و برای استفاده ابزاری از آنها، به زبان قدرت توسل می جویند. به سخن دیگر:
زبان قدرت، زبان فریب است و نیرنگ.
در حالیکه زبان آزادی، زبانی است شفاف و واضح و روشن و در نتیجه زبانی در خدمت آزادی و با هدف آزادی. به سخن دیگر:
زبان آزادی، زبانی است که در خدمت حقوق مردم است و مردم را خودی و محرم می داند و اصلی ترین حقوق مردم، «که شما به آنها پیام دادید» حق دانستن است.
زبان قدرت، نیاز به ابهام دارد. چرا که قدرت همیشه در دهلیزها و راهروهای قدرت و در تاریکی است که عمل می کند و روش چگونگی فریب دادن مردم و آنها را زیر سلطه قرار دادن را می آموزد و می آموزاند و بکار میگیرد.
در حالیکه زبان آزادی، از آنجا که هدفش آزاد کردن انسانها از اسطوره های مانع رشد دست ساز قدرت است. زبان رها شدن از قدرت است و اینگونه فضا را برای رشد استعدادها و خلاقیتها هر چه بیشتر مساعد کردن. اینگونه است که بستر زبان آزادی، شفافیت است و روشنی و وضوح. اینگونه، انسان هر قدر آزاد تر شود، زبانش شفاف تر می شود.
ولی متاسفانه نامه کناره گیری شما، زبانی بود انباشته از ابهام. زبان تاریکی بود و زبانی خاکستری و اینگونه وقتی مردم آن را می خوانند هیچ چیز دستگیرشان نمی شود و نمی دانند که چه کسانی چکارهایی کردند و چه انتظاراتی داشتند و چگونه آن اهداف را پیش بردند که منجر به تلاشی شد.
فقط به ذکر این بخش از نوشته شما اشاره می کنم:
«اما متاسفانه کار در این زمینه در گروه همبستگی به خوبی پیش نرفت. گروههای فشار از بیرون از جمع با شیوههای غیردموکراتیک میکوشیدند مواضع خود را بر جمع تحمیل کنند. تحمیل نظر در دموکراسی نمیگنجد و توافق اعضای گروه، نه فقط عضوی از آن، از شرایط حرکت دموکراتیک است.»
خوشبختانه در مصاحبه دیشب با ایران اینترنشنال، از زبان ابهام کاستید و بر شفافیت افزودید و منشاء فساد اخلاق سیاسی و قدرت طلبی و تکروی را آقای رضا پهلوی (که ایشان را دیکتاتور سوم پهلوی توصیف کرده ام.) دانستید که از این جهت جای سپاس دارد. اما این تنها شروع کار است. انسانی که برای مردمسالاری در وطن مستقل و آزاد مبارزه می کند، وامدار حقیقت است و دانستن حقیقت را از حقوق اولیه مردم می داند و آنها را خودی می داند و اینکه خودی های واقعی مردم می باشند.
بنا بر این، بنظر نویسنده، نیاز دارید که هر چه بیشتر زبانتان را شفاف کنید و دقیقا از خواسته های آقای رضا پهلوی سخن بگویید و روش کارشان. از کسانی که مستقیم و غیر مستقیم دخالت می کردند سخن بگویید و اینکه آیا همسر فاشیست ایشان (در واقع هر که می خواهد چهره واقعی آقای رضا پهلوی را ببیند به همسر ایشان بنگرد.) دخالت می کردند؟ آیشمن ایران، آقای پرویز ثابتی، یار غار آقای رضا پهلوی و آقای امیر طاهری، ازنئو کانزواتیوهای آمریکایی و… دخالت می کردند؟
در هر حال، از همان آغاز ایجاد “شورای همبستگی” معلوم بود که محکوم به شکست است و هشدارها داده شد و گفته شد که سخن از وحدت زدن هیچ نیست جز فریب و جمهوریخواه رو به جلو و در راستای جنبشهای 130 ساله ایرانیان (برای باز پس گرفتن حق حاکمیت از شاه و شیخ و باز گرداندن آن به مردم) با سلطنت طلب ارتجاعی رو به عقب که 50 سال مشروطه را تعطیل کردند و به آن می بالند، وحدتی نمی تواند داشته باشد.
آخر مگر شما از کارنامه آقای رضا پهلوی و وابستگی ها و حقوق از سازمان سیا گرفتن و از اسرائیل درخواست پول کردن و از جان مک کین، در جلوی دوربین کسب تکلیف کردن (1) و بازی های مکرر دلقک وار و مضحکه سیاسی ایشان اطلاع نداشتید که با چنین فردی همکاری کردید؟ آیا از تجربه ایجاد و به همزدن گروههایی توسط ایشان مانند فرشگرد و ققنوس و پیمان نوین و… اطلاع نداشتید؟ اگر نداشتید که فاجعه ای است که بدون مطالعه دست در دست چنین فردی دادید و به اسباب و ابزار او تبدیل شدید و اگر داشتید و وارد شدید که فاجعه ای می شود فجیع تر.
در برلن 80 هزار نفر به شما اقبال کرده بودند. چرا، در عمل، با سوء استفاده از این اقبال به طرف رضا پهلوی رفتید به ایشان مشروعیت دادید؟
در هالیفاکس، هزاران نفر با اعتماد به شما به تظاهرات آمدند. آیا شما به آنها گفته بودید که این تظاهرات را با خانم مسیح علینژاد که در کنفرانسی که افسران ناتو حضور دارند هماهنگ کرده اید یا اینکه از اعتماد مردم به خود سوء استفاده کرده بودید؟
آیا در کنار آقای رضا پهلوی، تویت گیت راه انداختن، استفاده ابزاری از طرفدارانتان نبود؟
بازی شرمگینانه وکالت گیت چطور؟
آیا اینها نشان از فرهنگ آزادی و دموکراتیک داشت؟
آخر واقعا نمی دانستید سناریویی با پوشش رسانه های وابسته که بیانگر منافع بیگانگان است همزمان با خیزش جوانان کف خیابان، مبارزین دیر پای آزادیخواه و استقلال طب ایران را سانسور کردند تا با یک مشت سلبریتی فاقد حداقل اطلاعات تاریخی و فراست سیاسی و عاری از فرهنگ دموکراتیک (تا جایی که خانم گلشیفته فراهانی کسانی را که حرف از ماهیت نظام آینده میزنند را به خیانت متهم کرد.) را به خورد جامعه بدهند؟ آیا واقعا نمی دانستید که بل یک مشت سلبریتی نمی شود انقلاب کرد و ملتی تاریخی و با فرهنگ این توهین را به خود نمی پذیرد؟
آیا هیچ ارتباطی بین این «گیت ها» و فروکش کردن جنبش انقلابی بر قرار کردید؟ آیا هیچ خود و روش خود را نقد کردید؟
سخن آخر:
اینکه از این گروه قدرت طلب فاقد سواد تاریخی، درایت و اخلاق سیاسی خارج شدید، امری است قابل احترام و جای سپاس دارد. از قدیم گفته اند که جلوی ضرر را از هر جا جلویش را بگیری منفعت است. امیدوارم که به آنچه که در مصاحبه گفتید و اینکه این مردم ایران هستند که تغییر رژیم را تصدی می کنند (2) و انقلاب در خیابان است که رخ می دهد، از صمیم قلب باور دارید.
چرا که اینگونه می شود متوجه شد که در کنار کسانی ایستادن که شرمگنانه تر از روسو فیلها و انگلو فیلها به دنبال این قدرت و آن قدرت افتادن و با این شخصیت و آن شخصیت عکس و فیلم گرفتن، توهین به شخصیت ملی یکی از با فرهنگ ترین و تاریخی ترین ملل جهان بود.
هوش فرهنگی- تاریخی ایرانیان در جهان کم نظبر است. بی علت نیست که اولین جنبش انقلاب مردمسالاری و مشروطه در منطقه و جهان اسلام در ایران است که رخ می دهد و باز بی علت نیست که جنبش بیسابقه ملی کردن نفت در منطقه و جنبش استقلال طلبی را ایرانیان هستند که تصدی می کنند و باز بی علت نیست که این ایرانیان هستند که برای اولین بار در تاریخشان، ستون پایه سیاسی استبداد تاریخی – سلطنت- را در انقلاب بهمن ویران و حال در پی ویران کردن ستون پایه مذهبی استبداد – روحانیتی که دین را وسیله فریب کرده است – در جهان اسلام می باشند.
شعور و فهم و اخلاق چنین مردمی هیچ قابل مقایسه با بی اخلاقهای فرصت طلبی که دخیل بر ضریح کاخها و دیوار ندبه ها و مبارزه را به بیزینس و منبع در آمد تبدیل کرده اند نمی باشد. اینها کسانی بودند که رسانه های وابسته سعی کردند که با مردم رفتار ایتام و صغار کرده و این «اپوزوسیون کاریکاتور مضحک و مسخره» را حقته مردم کنند و اینگونه به انقلاب در حال انجام سکته ای موقتی وارد کردند. متاسفانه، دانسته یا ندانسته شما نیز در وارد کردن این سکته نقش داشتید و جبران مافات نیز در کنار لحاظ کردن حق مردم بر آن می افزاید. بجد امیدورام که کوشش در بازگشتی را که به طرف مردم شروع کرده اید را تا آخر ادامه دهید.
آقای اسماعیلیون، مردم حق دارند که حقیقت را بدانند، همه حقیقت را و هیچ چیز جز حقیقت را. اگر به این وظیفه خود عمل کنید، شک نداشته باشید که بسیاری که سخت از شما نا امید شده بودند، شما را در آغوش گرفته و در جنبش انقلابی ایرانیان برای سرنگونی استبداد تاریخی شاه و شیخ و استقرار جمهوری شهروندان ایران، شما را در کنار خود با گرمی خواهند پذیرفت.
مخلص
محمود دلخواسته
(1)
https://news.gooya.com/2023/04/post-74861.php
لینکها را در این مقاله می توانید بیابید.
(2)
چشمانداز با سیما ثابت: مصاحبه اختصاصی؛ حامد اسماعیلیون چرا از منشور مهسا جدا شد؟ – YouTube