چندی قبل فیلم کوتاهی از خوان گوایدو در فرودگاه میامی دیدم که تک و تنها راه می رفت. آقای خوان گوایدو رئیس قبلی مجلس ونزوئلا بود که با تحریک آمریکا هوس ریاست جمهوری کرده بود.
این رهبر ساختگی و رئیسجمهور قلابی منتخب آمریکا برای مردم ونزوئلا، کسی بود که در میان اپوزیسیون ساختگی و قلابی ایرانی ما الگو شده بود.
برخی از رهبران خود خوانده چون رضا پهلوی که هر از گاهی می آیند، شلوغ می کنند و مدتی غیبت دارند و مرتب و همه جا خود را رهبر ملت ایران معرفی می کنند، آرزو داشتند و چه بسا دارند مثل خوان گوایدو از طرف آمریکا یا حداقل اسرائیل یا نشد نتانیاهو و در آخر هم نشد سوراخ دیوار ندبه، او را بعنوان رهبر یا پادشاه یا رئیس جمهور با هواپیمای «ال عال» به ایران ببرد.
برخی که آنها را “کوتوله های سیاسی” مینامم، در لباس تاریخدان و مفسر و تحلیلگر، وقتی در تلویزیون ها حضور پیدا می کنند چنان از او بعنوان شاهزاده تمجید و تجلیل می نمایند که مگو و مپرس!!
آنان از کسی تجلیل می کنند که فاقد سواد و دانش و توانمندی سیاسی و از همه مهمتر فاقد هرگونه تجربه و مبارزه سیاسی می باشد. کسی که حتی یک مقاله سیاسی ننوشته است. بعلاوه او در هر جمعی که می رود چون به معیارهای اخلاقی و ارزش های دمکراتیک هیچگونه پایبندی و تعهدی ندارد، بعلت هژمونی طلبی آنرا برهم می زند. آخرین آن منشور مهسا می باشد.
دانش سیاسی او در حدی است که مثلا می گوید، مردم خود اپوزیسیون و آلترناتیو جمهوری اسلامی می باشند. آخر کدام کنشگر سیاسی و سیاستمدار مبتدی چنین حرف بیهوده و هجوی می زند که رضا پهلوی زده است. یعنی چه مردم خود اپوزیسیون جمهوری اسلامی می باشند؟! اپوزیسیون و آلترناتیو در سیاست، تعریف خاص خود را دارند. ملتی که تا چندی قبل در انتخابات مهندسی شده و پر تقلب رژیم شرکت می کرده است چگونه آلترناتیو رژیم جمهوری اسلامی می تواند بشود.
اخیرا برخی از چپ های بریده که زمانی دنبال امام ضد امپریالیستی شان سینه می زدند همراه کوتوله های سیاسی دیگر شده و از شازده ایرانی ما تجلیل و تمجید می نمایند که تو گویی کشفی بزرگ کرده اند. اما این شازده ما در حد همان دلقک و عروسک خیمهشببازی در دست سرویس های اطلاعاتی دشمنان ایران و ایرانیان است که بقول اردشیر زاهدی، داماد سابق خاندان پهلوی، که می گفت رضا پهلوی دزدی است که از سازمان سیا و اسرائیل و عربستان پول می گیرد.
رضا پهلوی در سفر اخیرش به اسرائیل به دیدار نتانیاهو رفت و نمی دانیم چه طرحی و توافقی با اسرائیلی ها بر روی تجزیه ایران کرده است و چه قولهائی داده و چه قرار هایی گذاشته که درست بلافاصله بعد از برگشت از سفر اسرائیل یک چهارم مجلس صهیونیستی بخود اجازه دادند تا خواهان جدایی به اصطلاح آذربایجان جنوبی از ایران شوند. در سیاست هیچ چیزی اتفاقی نیست و بی برنامه بیان و مطرح نمی شود. رضا پهلوی حاضر نشد قاطعانه و بدون هرگونه ابهامی حرکت نمایندگان مجلس اسرائیل را محکوم کند. حتی جرات نکرد که به اسرائیلی ها بگوید شما به چه مجوز و حقی به خود اجازه می دهید در امور کشورمان دخالت کنید و درباره تجزیه آن بیاندیشید و به آنها اخطاری بدهد. البته این نوه کسی است که شهرهای هم مرز ایران با ترکیه را به ترکیه بخشید و فرزند شاهی است که بحرین را بدون توجه به تمامیت ارضی ایران برای خوش خدمتی به سرویس جاسوسی امنیتی انگلیس به انگلیس بخشید.
هواداران قلیل اقا رضا در لندن یکشنبه گذشته برای شادباش گویی به نمایندگان اسرائیلی جهت تجزیه ایران با در دست داشتن پرچم اسرائیل در مقابل سفارت اسرائیل جمع شده و به دعاگویی آنان پرداخته اند. تن به حقارت دادن خاندان پهلوی و خدمتگزاری آنان به انیران چیز جدیدی نیست. پدر بزرگ، دست نشانده آنگلیس بود. پدر، سرسپرده انگلیس و آمریکا بود. حال رضا پهلوی هم به دستبوسی صهیونیست ها می رود و با صهیونیست ها طرح های پنهانی می ریزد تا صهیونیست های دشمنان قسم خورده ایران به خود اجازه دهند که هر غلطی میل شان باشد در مورد وطن مان بگویند. آنوقت عده ای می خواهند وارد یک همگرایی و آشتی ملی با چنین سر سپردگانی شوند که تمامیت ارضی ایران برایش هیچ معنائی ندارد. نزدیکی و همسویی با سرسپردگان به اجانب و دشمنان قسم خورده سرزمین ایران برای هر ایرانی وطن پرست یک ذلت و خواری بزرگ است. به باور من هر کسی که به قدرت های خارجی کوچکترین امکان مداخله در امور ایران را بدهد خطرناکتر از خامنهای می باشد.
شاهزاده ایرانی ما هم چند صباحی برای کاخ سفید و سناتورهای آمریکایی چون مرحوم مک کین بپر بپر می کرد دید نشد. حالا دور و بر موساد و فردی تبهکار و بدنامی بنام نتانیاهو می گردد. نتانیاهو کسی است که به دروغ گفت ۲۵۰۰ سال است ایران و ایرانیان بر علیه یهودیان عمل می کنند و ایران باید بمباران شود.
متاسفانه کوتوله های سیاسی راست و چپ های بریده که بدور رضا پهلوی پرسه می زنند متوجه نیستند دوران رئیس جمهور و شاه انتخاب کردن توسط امریکا و اسرائیل و دیگر قدرت ها گذشته است. سران این کشورها چنان گرفتار بحرانهای درونی ممالک خود هستند که مانده اند چگونه مشکلات روزانه خودشان را حل کنند. .
شازده ما هراز گاهی یکبار ظاهر میشود و مدعی رهبری شده و می گوید من رهبرم به گرد من جمع شوید و به من وکالت دهید تا من شما را نجات دهم. او که در رؤیا زندگی می کند هنوز متوجه نشده جنبش های مدرن کنونی تک رهبری را نمی پذیرند چون نتیجه تاریخی آن بازسازی استبداد بوده است. بدین خاطر دوران تغییر از بالا گذشته است و تغییر از پایین و توسط شهروندان اگاه به حقوق خود باید صورت گیرد.
هر جنبشی نیاز به رهبرانی دارد که بتوانند به جنبش همگانی مردم از طریق ارائه راهکار، هدف و برنامه عملی کمک کنند. نه اینکه برای رسیدن به قدرت از این پارلمان به آن پارلمان و از این کشور به آن کشور بروند. این دلقک بازیها و خودنمائی ها رهگشای مشکلات خیزش انقلابی ملت ایران نیستند. همه کشورهای جهان توسط سفارتخانه هایشان از وضعیت ایران بهتر از اقای شازده ما اطلاع دارند.
در وطن ما نخبگان و فرزانگان و مدیرانی حتی در درون دولت وجود دارند که سروگردنی بالاتر از آقا رضا سواد سیاسی و توانایی مدیریتی دارند.
خوان گوایدو که امروز تک و تنها در فرودگاه میامی قدم می زند روزی و روزگاری چنان به امریکا، و کانادا و اینجا و آنجا رفت و آمد می کرد و برایش نوشابه باز میکردند که بسیاری از دلخوشان ونزوئلایی فکر می کردند فردا بیاری امریکا رئیس جمهور ونزوئلا می شود.
اما حالا همان رهبر ساختگی آمریکا که روزی خواب ریاست را می دید و رسانه های بین المللی ماه ها در باره او سخن ها می گفتند اینگونه تک و تنها در فرودگاه شهر میامی در فلوریدای آمریکا دیده می شود، در حالی که هیچکسی نه او را میشناسد و نه توجهی به او میکند. این سرنوشت رهبران ساختگی هر اپوزیسیون مفلوکی می باشد که به ملت خود تکیه نکنند. سرنوشت همه آنهایی است که روی دیوار بیگانگان تکیه می کنند. دیدیم سرنوشت آنهائیکه بر دیوار صدام حسین تکیه زدند و خواهیم دید سرنوشت آنانی را که به تازگی بر روی دیوار نتانیاهو و ندبه تکیه زدند و طرح تجزیه کشورمان ایران را می ریزند و با دشمنان ایران عکس یادگاری گرفتند.
بقول حافظ
آیینه اسکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
فرید انصاری دزفولی