:
ابوالحسن بنی صدر: یک روز بسیار تلخی در زندگی من، روز ۱۷ خرداد [سال ۱۳۶۰] بود. من نزد آقای خمینی رفتم، آخرین دیدار با هم بود. وقتی بلند شدم که خارج بشوم، پسر او، آقای احمد خمینی گفت که شما آقای بنی صدر، یک عیبی دارید. گفتم من عیب زیاد دارم، حالا کدامش منظور نظر شما است؟ گفت: «آن که ول نمی کنید! حالا هی می گویید اینها ساختند، ساختند! آقا، گروگانها رها شدند، رفتند و قضیه تمام شد. ساختند، نساختند، تمام شد! حالا امام (پدرش را می گفت) می فرمایند شما باید با اینها همکاری کنید». تلخ از اینجهت که من تا آن زمان باور نمی کردم، با اینکه مشاوران من مرتب می گفتند که ماجرای ساخت و پاخت محرمانه و این کارهایی که، کودتای خزنده که در داخل می شود، خود ایشان [خمینی] سرپرستی می کند. خصوصاً معامله سر گروگانها را. تصدی با خودش بوده است. و من باور نمی کردم. می گفتم ایشان غیر ممکن است. آخر چه حاجت به این دارد؟ حالا که در حضور پدر، پسر می گوید به اینکه «اینها تمام شده است، ول کنید!». کی اینرا می گوید؟ آن زمان هم، من هنوز نمی دانستم که ایشان پیامهای محرمانه، به کارتر داده است که ما بیاییم، برای شما از بختیار بهتریم. همان قیافه ضد سلطه امریکایی او را می دیدم. کی می گوید، این آدمی که نباید نماینده امریکا را پذیرفت؛ شیطان بزرگ است؛ نباید … اینهمه چیزهایی که این آقا گفت و گروگانگیری را ادامه داد تا ۴۴۴ روز. حالا هم می گوید سازش هم کردند، کردند! خیلی برمن تلخ شد، برای اینکه تمام آن ستون اعتماد فرو ریخت! کی میشود در یک کشور اعتماد کرد وقتی آدمی در مقام مرجعیت، آنهم بدون نیازی، اصلاً چه نیازی شما داشتید با دسته ریگان و بوش سر گروگانها معامله کنید؟ و چرا باید اصرار داشته باشی که من هم در این کار کثیف شرکت کنم؟
خوب ایشان مطمئن شد که من، به قول پسرش ول نمی کنم! سازش هم نمی کنم! بر حق ایستادم! من هم در آن تلخی، الان هم که با شما صحبت می کنم، باز این تلخی در ذائقه من نمایان شد، از نزد او بیرون آمدم، مطمئن شدم که دیگر آخر کار است.
فیلم کامل مصاحبه در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ برابر با ۱۶ ژوئن ۲۰۱۶: