“هدهد جان بازگشت سوی سلیمان خویش”
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون پنهان نمى ماند که خون بر آستانم می رود
با دریغ و درد و افسوس، دوست، یار، همراز و هم پیمان و همگام ما، دکتر فریدون صراف تا به صبح رهایى وطن نپائید و روز شنبه ۱۶ شهریور ماه ۱۴۰۲ هجری شمسى برابر با ١٠ سپتامبر ٢٠٢٣ میلادى، گوهر جان از صدف تن رهانید، به قرب حق شتافت و سوى جانانه شد.
گرچه فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت، اما آنقدر می توان گفت که فقدانش رخت صبورى ما سخت به تاراج داد.
فریدون، به تاریخ ۲۵ اسفند ماه ١٣١٩ شمسى، دیده بر جهان گشود، به چهاردهمین سال عمر نرسیده، شاهد کودتاى بیگانگان و تاخت و تاز عوامل فرمانبردار داخلى آنان شد.
در غروب آزادى که دفع و رفع طعم تلخ شکست و تحقیر، و التیام وجدان زخم خوردۀ ملى، جز به مقاومت و پیکار عمومى و عزم جزم “نسل هنوز به همه جا نرسیده” ممکن نمى گشت، فریدون فرزند این زمانه شد و در زمرۀ کسانى گشت که راه رهبر کبیر نهضت ملى ایران، دکتر محمد مصدق را به درازاى یک عمر پى گرفتند.
دو سال آخر تحصیلات متوسطه را در تهران گذراند و در خرداد ١٣٣٨، به اخذ دیپلم از دبیرستان مروى فائق آمد.در مهر ماه ١٣٣٨، به دانشگاه تهران راه یافت و به سال ۱۳۴۲، دورۀ کارشناسى اقتصاد را در دانشکده حقوق، علوم سیاسى و اقتصادى این دانشگاه به پایان برد. از دیماه ۱۳۴۲ تا مهرماه ۱۳۴۳ دوران خدمت وظیفه را در دانشکدۀ افسرى گذراند. پس از خدمت نظام وظیفه، به سازمان برنامه و بودجه پیوست و در حین کار به طور نیمه وقت، دورۀ کارشناسى ارشد مدیریت بازرگانى دانشگاه تهران را در نیم سال تحصیلى ۱۳۴۶)۱۳۴۵ شروع، و در هفتم بهمن ماه ۱۳۴۹، به انجام برد.
از سال ۱۳۵۱، در عین خدمت در سازمان برنامه و بودجه، به کادر علمى مدرسه عالى بازرگانى پیوست و به کار تدریس و تألیف شد، کتاب “بودجه ریزى دولتى و نظام بودجه ایران” او، پس از انتشار، کتاب راهنماى شمارى چند از دانشگاه هاى کشور در این رشته شد. در هنگامۀ شور و شیدایى، آنگه که ایران یکسره بر ستم شورید تا بنیاد ظلم برافکند و طرحى نو دراندازد، در سازمان برنامه و بودجه، به یارى مهندس على اکبر معین فر شتافت تا امر اعتصابات این سازمان، به سامان رسد. پایدار و استوار، در کنار همکاران و هم رزمان در فرو ریختن دیوار بلند ترس، شرکت فعال جست، و همراه و همگام مردمى گشت که در جستجوى آزادى و کرامت و بازیافت استقلال، خطر کردند و پردۀ تاریک شب، دریدند.
با دمیدن صبح نخستین انقلاب، آنگه که زیر به بانگ و بم به خروش آمد و در وجد، هوش به در شد، دیو ستم به چهره اى دیگر، اندک اندک و آرام آرام، دست به بستن گرفت. فریدون، به هنگام جدایىِ سره از ناسره، جانب خلوص رها نکرد، بى هراس و بیم، ایستاده بر عهد، طىِ طریقِ وفا کرد. به هنگامى که مهندس معین فر در دولت موقت، وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه گردید، فریدون یار و یاور و معین او در آن سازمان شد و در زمرۀ کارشناسانى در آمد که بنا بر ضرورت، به جلساتِ شوراى انقلاب فراخوانده مى شدند، در چنین روندى، مهندس معین فر، موجب معرفى و آشنایى وى با آقاى ابوالحسن بنى صدر شد، معارفه ای که بسیار زود، بدل به همکارى و دوستى پایدار شد. دیرى از این آشنایى نگذشته بود که وى در تهیه و نگارش مقالات اقتصادى روزنامۀ انقلاب اسلامى، شرکت فعال جست. در زمان وزارت اقتصاد و دارایى آقاى بنى صدر، فریدون، سمتِ معاونت ایشان در این وزارت خانه را یافت، معاونى که در غیاب وزیر، به نمایندگىِ وى، عهده دار تمشیت امور وزارتى بود. گسیل او از جانب آقاى بنى صدر به نمایندگى ایران براى شرکت در کنفرانس وزراى دارایى اوپک، نشان اعتماد کامل به کاردانى و لیاقت و امانت او بود.
وى پس از انتخاب آقاى بنى صدر به ریاست جمهورى، و تا به هنگام تشکیل دولت تحمیلى آقاى رجایى، عملاً سرپرستى وزارت اقتصاد و دارایى را عهده دار بود. از شروع کار دولت رجایى تا کودتاى خرداد ۱۳۶۰، در مقام مشاور اقتصادى رئیس جمهور، به کار خدمت شد.
پس از کودتاى خرداد ۶۰ و استیلاى داغ و درفش و جنون، و به هنگامه ای که جزاى خدمت و وفاى به پیمان انقلاب، زندان و شکنجه و اعدام گشت، به ناگزیر ره به اختفا برد و در رهایى جان، تن به جلاىِ پر مرارت از وطن داد. دور از وطن، آنچنان که در وطن، از پیکار با استبدادیان، دست هرگز نشست و دیده از هدف بر نگرفت.
به دوران دراز تبعید، متجاوز از سى سال در صندوق بین المللى پول و بانک جهانى، کارشناس و مشاور ارشد بود، به عادت مألوف در حین کار و تعلیم، از تعلم نیز غافل نبود و از طریق آموزش مکاتبه اى، دورۀ دکتراى خود را به پایان برد.
در سال هاى واپسین عمر، خلاصى نایافته از آتشِ هجر وطن، دچار شرار فراق یار شد. مصیبت فقد همسر دلبندش، توان از وى ستانید و اندوه آن، رنجورى جسم را از پى آورد. گرچه اندوه و رنج، طاقتش طاق نمودند، اما هیچگاه امید از وى نستاندند. با همۀ رنجورى جان و تعب جسم، بخت او را یار بود تا در زمرۀ نادره کسانى گردد که به سربلندى و سر افرازى، از آتش ابتلائات زمانه گذر کردند.
افسوس و صد افسوس که چشم به راه رهایى ایران، دیده فرو بست، از فراق امان نیافت و تیره شب هجرش، هرگز کران نیافت.
در این سوگ که غم حجابِ صبر را دریده است، به کمند مهر، خدمت خانوادۀ معظم صراف و بویژه، برادر گرانقدرش فرخ عزیز و نازنینمان که مظهر عطوفت و لطف و وفا است، عرض تسلیت و تعزیت داریم.
عبدالباقى آیت اللهى، مصطفى انتظاریون، اعظم امیر حسینى، على امیر حسینى،، فرید انصاری، باقر برنجکوب، فریده بنى صدر، فیروزه بنی صدر، عذرا بنی صدر، زهرا بنی صدر، علی بنی صدر، جمال پاکنژاد، حامد پاکنژاد، امیرحسین حسینی، حسن پیر حسینى، احمد رناسی، عبدالصمد تقى زاده، فروغ تقى زاده، حمید رفیع، محسن رجایى، حسن رضایی، حسین رضایی، محمود دلخواسته، منصور دوستکام، میر منصور ذریتخواه، بتول جعفرى، محمد جعفرى، عقیله جعفرى، حسنیه جعفرى، غزاله جعفرى، حسین جواد زاده، حسن رحیمى، خانواده رضا زادگان-رحیمی، على ساعدى، ایرج سبحانى، احمد سلامتیان، سعید سنجابى، علی شفیعی، صادق شفیعی ها، مازیار کشاورز صدر، جهانگیر گلیان، مجید لاریجانى، جمال صفری، هادی قدسی، مجید قدسی، مجتبی قدسی، علی صدارت، مرتضى عبدالهى، فرشته عبدالهى، همایون علیزاده، حمید عمرانى، تراب مفیدی، رضا مرشدى، مهران مصطفوی، زهره نوبرى، ژاله وفا.