عصرجدید: دو سوال از هموطنان رسیده است که می خوانم:
1- در حال حاضر مخالفین آقای خامنه ای به 2 دسته تقسیم شده است، دسته ای به ساز و کارهای درون رژیم مانند انتخابات امید دارند و دسته ای به کل رژیم و ساز و کارهایش نه گفته اند. استدلال بسیاری از شرکت کنندگان در انتخابات این بود که ما در انتخابات مجلس رای ندادیم و هیچ نتیجه ای به دست نیامد، حال پرسش اینستکه اقدام بعدی تحریم کنندگان چه می تواند باشد؟ تحریم کنندگان چه اقداماتی می توانند بکنند تا فضا به نفع استقرار دموکراسی و دولت حقوقمدار در ایران تغییر یافته و رای دهندگانی که مخالف آقای خامنه ای هستند نیز متقاعد شوند که بیرون از این رژیم نیز امکان اقدام هست؟
2- چه عواملی باعث می شوند که مردم کشوری مثل ایران کسانی که 34 سال در همه گونه خیانتها و جنایتها و سیاستهای خانمانسوز دست داشتند را بعنوان آلترناتیو برگزینند و بسیاری از روشنفکران حتی در خارج از کشور تبلیغ کنند که رای بدهید!؟
برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید
بنی صدر: اولا ببینیم که معنای انتخاب آقای روحانی چیست؟ ایشان آدم تازه ای است؟ بیان و اندیشه راهنمای تازه ای دارد؟برنامه عمل جدیدی دارد؟ نه، پاسخ این پرسشها منفی است. ایشان همکار آقای هاشمی رفسنجانی بوده، از ایران گیتی هاست بطوری که خود آقای هاشمی رفسنجانی در یادداشت های روزانه اش می گوید: «هیئت مک فارلین که به ایران آمدند آقایان روحانی و هادی نجف آبادی و نفر سومی از سپاه پاسداران مأمور گفتگو با هیئت مک فارلین می شوند.» گرچه آقای دری نجف آبادی گفتگو می کند ولی تیمش اینها بودند. چون صحبت ایران گیت شد، یادآوری کنم که مک فارلین در کتاب خاطرات خود می نویسد: «آقای کیمچی که مشاور نخست وزیر اسرائیل در مبارزه با تروریسم بوده است نزد او می رود و می گوید: «میانه روهای رژیم، یعنی همین آقایان هاشمی و خامنه ای می گویند اگر امریکا حاظر به حمایت از آنها باشد حتی حاظرند خمینی را هم بکشند!»» و این دو(رفسنجانی، خامنه ای) هم در ایران گیت نقش اول را داشتند و دولت را با آن کودتایی که بر ضد آقای منتظری کردند، از آن خود کردند، این تجربه 8 سال طول کشید، آن حکومت خود را دولت سازندگی خواند، بعد از 8 سال فسادهای بزرگ، مافیاهای نظامی- مالی و استبداد سیاسی بعنوان واکنش اصلاح طلبی را پدید آورد. آقای خاتمی از دید مردم آدم جدیدی بود، رفرم و اصلاح هم حرف جدیدی به نظرمی رسید، احتمال اینکه تحولی آرام در رژیم انجام بگیرد هم بود، یادتان هست که او(خاتمی) را به اشتباه گورباچوف ایران خواندند. تجربه ایشان هم 8 سال، طول کشید و ناکام شد زیرا بقول خود ایشان کار رئیس جمهوری تدارکاتچی است! اکثریت مجلس ششم هم تحصن گزید و مجلسی که بقول آقای خمینی «بالاتر از همه است»، کارش بجایی رسید که نه تنها اعتنایی به این تحصن نشد بلکه تحصن کنندگان برای همیشه از انتخاب شدن محروم شدند و اصولگراها با آقای احمدی نژادی تشریف آوردند که آدمی تازه و امتحان نداده بود و جز بعنوان شهردار کسی او را نمی شناخت تا حدی که سنجشهای قبل از انتخابات می گفتند 1 درصد به او رأی خواهند داد، با تقلب رئیس جمهور شد و آقای هاشمی رفسنجانی به خدا پناه برد و این تجربه 8 طول کشید. الان که داریم صحبت می کنیم این رژیم عنصر، حرف و فکر جدید دارد؟ نه، برگشته به آقای روحانی! حتی یکی دو روز قبل از انتخابات، لوموند مقاله ای با عنوان “دولت دینی، خالی از دین” انتشار داد، اینکه رژیم از مرام اسلام ناب محمدی تهی شده، امری روشن است، حرف تازه و برنامه جدید هم ندارد! آقای روحانی فقط می گوید: «من از افراط پرهیز می کنم!» پس بعد از این سه تجربه رسیده به خلاء! اگر توضیح من از وضعیت دقیق باشد ترکیب حکومت آقای روحانی عبارت خواهد شد از: افرادی از تجربه اول بعلاوه افرادی از تجربه دوم و افرادی هم از تجربه سوم و هیچ عنصرجدید.
آیا ایران قبلا چنین وضعیتی به خود دیده بود؟ بله. به یاد نسل امروز می آورم که شاه سابق بعد از کودتای 28 مرداد مدتی بر همان سنت حکومت کرد تا آقای کندی آمد و اصلاح طلب آن دوره آقای علی امینی شد، تجربه اش شکست خورد و استعفا داد. شاه سابق حزب “ملیون” و “مردم” را راه انداخت، “ملیون” نقش اکثریت را پیدا کرد و “مردم” نقش اقلیت را پیدا کرد، بعد از مدتی آن تجربه هم ناکام شد، عناصرجدید آوردند، گفتند اینها درس خوانده های جدید، روشنفکر و طرفدار تجدد و مدرنیته هستند که اول کانون ترقی را راه انداختند که بعد “حزب ایران” نوین شد، اول با آقای منصور بعنوان نخست وزیر که ترور شد و بعد آقای هویدا نخست وزیری کرد تا روزی که شاه سابق اعلام کرد که تمام احزاب باید در حزب رستاخیز منحل شوند. حزب رستاخیز هم تشکیل شد، ایرانی ها مجبور شدند که یا در آن حزب عضویت پیدا کنند، یا پاسپورت بگیرند به خارج بروند یا اگر هیچ کدام از این دوکار را نکنند سر و کارشان با زندان می شود، این حزب به “پ.پ.پ” معروف شد(“پ” اول پیوستن،”پ” دوم پاسپوت و “پ” سوم پبسی کولا یعنی شکنجه در زندان). نتیجه این شد که رستاخیز هم خالی شد، انقلاب سفید هم به ناکامی کشید و شاه بی کس شد برای اینکه هرچه داشت تجربه شده بود، عنصر جدید و فکر جدید دیگری نداشت، حاصل انقلاب ایران شد که آن رژیم سرنگون شد. در کشورهای دیگر هم شما می توانید نظیر این تحول را ببینید مثلا در رژیم شوروی بعد از مرگ استالین تحولی که کرد، خورشچف آمد، بعد او را سرنگون کردند و بعد برژنف آمد و طولانی شد و بعد انحطاط درونی نظام کار را به دبیر اولی حزب توسط گورباچف و حکومت او و تغییر رژیم رساند.
سئوال می گوید: “آنهایی که مخالف آقای خامنه ای هستند یا انتخابات را تحریم فعال کردند یا به این امید که در رژیم تحولی انجام بشود رأی دادند. بعضی هم گفته اند که ما در انتخابات مجلس تحریم کردیم نتیجه نشد.” اول ببینیم که این انتخابات چه می گوید؟ یادتان باشد که آقای خامنه ای روز 22 خرداد برای دومین بار گفت: «به دشمن نباید امتیاز داد، باید استقامت کرد. ما در گذشته بنابر مصلحت امتیاز دادیم، آنها استفاده کردند و جلو آمدند.» همانجا هم گفت: «راجع به قضیه اتمی حقایق و مطالبی هست که بعد از انتخابات خواهم گفت.» در همان زمان من گفتم: «اگر حقایقی هست قبل از انتخابات باید بگویید که آنهایی می خواهند رأی بدهند با شناسایی کامل رأی بدهند. این را برای این می گوید که طبق هرچه که حاصل شد، سخن بگوید.» همین طور هم شد و در سخنرانی بعد از انتخابات می گوید: «ما برای حل مسئله کاملا آماده بودیم، بارها این مسئله داشت حل می شد، داشتیم به توافق می رسیدیم، امریکایی ها نگذاشتند والا این مسئله قابل حل است!» شما این حرف خامنه ای را بگذارید در برابر آن سخنی که می گفت: «نباید امتیاز داد و باید اسقامت و تهدید زدایی کرد!» اصلا کسی فکر می کند که کسی در فاصله چند روز این دو حرف متضاد را گفته باشد؟! ولی ایشان گفت. رأی نیاوردن جلیلی(در سطح کشور بنابر 55 میلیون رأی دهنده 7 درصد و در سطح تهران 4.4 درصد )، در واقع رأی مخالف دادن به آقای خامنه ای از باب اینکه جلیلی معرف کامل ایشان در ولایت فقیه و سیاستی که اجرا می کرد، بود و گستردگی تحریم فعال سبب شد که مقامات امریکا و اروپا بگویند مردم ایران خواهان تغییرند پس اگر آقای سعید جلیلی از صندوق بیرون می آمد آن وقت واکنش امریکا می توانست بلادرنگ این باشد که در کنگره آن طرحی که برای تحریم کامل ایران در دستور کار دارد را به تصویب برسانند و بعنوان جواب از صندوق درآمدن نام آقای سعید جلیلی جلوی آقای خامنه ای می گذاشت! این امر واقع است بلحاظ اینکه قبل از انتخابات، همین مقامات اروپایی و آمریکایی مواضع سخت گرفتند: «این انتخابات نیست و فرمایشی است و رئیس جمهور کاره ای نیست و مساله اتمی دست آقای رهبر است.» پس چه آنهائی که تحریم فعال کردند و چه آنهایی که به آقای جلیلی و در واقع به آقای خامنه ای رای منفی دادند، یک اجماع ملی به وجود آوردند که ملت ولایت فقیه و این سیاستش را نمی خواهد!
حال دو امر می تواند روی داده باشد؛ اگر آقای روحانی طبق مهندسی باید از صندوق بیرون می آمده پس آقای خامنه ای با محاسبه زیان و سود هم به جلیلی گفته است که به عنوان مترسک نامزد شود و هم آقای روحانی باشد تا رای منفی به مترسک، رای مثبت به آقای روحانی بشود و مهندسی انجام گیرد پس خود می دانسته که با آقای جلیلی یک باخت بزرگ خواهد کرد چون برنامه جلیلی این دو ماده را داشته است که: «اسلام در ولایت فقیه خلاصه می شود و باید تهدید زدائی کرد!» و 7 درصد واجدین شرایط (همان 50 میلیون که خودشان اعلام کرده اند) و 11 درصد رای دهندگان(36 میلیون نفر) به او رای داده اند، باز هم اجماع ملی ضد این سیاست و ولایت فقیه است پس وضع آقای خامنه ای باید بسیار خرابتر از این باشد که تصور می شد، چون اگر به این خرابی نبود چطور حاضر می شد به چنین مهندسی ای تن بدهد؟ اگر هم آقای روحانی طبق مهندسی از صندوق بیرون نیامده، از روی ناچاری به او تن دادند و اعلام کردند که با 50.6 درصد رئیس جمهور شدی، وضع خامنه ای از حالتی که بگوییم مهندسی کرده، باز هم بدتر بوده است برای اینکه حاضر شده است که تن به چنین وضعیتی بدهد. این وضعیت بد را ایشان از کجا آورده بود؟ شما که می گوئید در مجلس شرکت نکردیم؛ حاصلی نداشت!، آیا این حاصل نیست که خامنه ای در چنین وضعیت سختی قرار گرفت!؟ در تمام این چهار سال احمدی نژاد رژیم فلج است! احمدی نژاد جز یارانه ها چه کار دیگری توانسته بکند؟ مجلس چه کاری توانسته انجام دهد؟ وقتی که ملتی به رژیمی رای نداد، (چون تحریم فعال یعنی اینکه خودم تغییر را تصدی می کنم، شهروند هستم، حق انتخاب دارم و تو متجاوز به این حق هستی و من تو را تحریم می کنم و به دنیا می گویم که صاحب ایران من هستم)، دستگاه حاکم فلج می شود، بر ضد شما نمی تواند کار زیادی انجام بدهد!، برای اینکه حساب دستتان بیاید، تجاوزات رژیم به حقوقتان و رفتار احمدی نژاد با خامنه ای در 4 سال اول و دوم احمدی نژاد را مقایسه بکنید. اجماع ملی به هر حال تشکیل شد گرچه با وسعت تمام تحریم فعال می توانست شفافتر اظهار شود و آنوقت رفتار افکار عمومی دنیا و دولتهای خارجی نسبت به ایران بسیار مساعدتر می شد تا اینکه الان هست. اینکه الان هست حالت انتظار است، عرض کردم که آقای خامنه ای در مناظره آخر 8 نفر، سه پیام به آقای اوباما داد که یکی از آن پیامها تعامل بود که از طرف آقایان روحانی و ولایتی بیان شد، آنها هم واکنش مساعدی نشان دادند. جای شگفتی ندارد که بی بی سی و صدای آمریکا از مناظره سوم به بعد حامی آقای روحانی شدند! اینها اتفاقی نیست! مطبوعات اروپا، آمریکا و انگلیس هم همین خط و مشی را رفتند.
حالا برسیم به اینکه آنهایی که تحریم فعال کردند، چه کاری می توانند بکنند؟ اگر تحلیلی که در آغاز درباره ترکیب حکومت آقای روحانی ارائه کردم، درست از آب درآمد، چه کاری می تواند انجام دهد؟ مسائل و مشکلاتی که این رژیم مسئله ساز ایجاد کرده، با تغییر افراد قابل حل نیست، گفتم که هر سه تجربه شدند، هم هاشمی، هم خاتمی و هم اصول گرا با احمدی نژاد. یک وقت ملتی به مسکن دلخوش است که خب یک مقدار گشایش می شود، ممکن است بگذارند نفت بفروشیم و مقداری سختی زندگی اقتصادی کم شود و فشار به پوشش جوانان کمتر شود و ملت به این چیزها قانع است، مانند این سه دهه فرصت خواهد سوخت! یک وقتی هم ملتی می داند که می باید زندگی خودش را تغییر بدهد، بعنوان شهروند وارد صحنه و تاریخ بشود، راه رشد را خود انتخاب کند و زحمت رشد را بکشد و لذت آنرا هم بچشد. آنهایی که تحریم کردند در این ماجرا پیشتاز بودند و آنها بودند که آقای خامنه ای را مجبور کردند که بگوید که اگر نظام را قبول ندارید برای کشور رای بدهید و آنها خامنه ای را مجبور کردند که روز انتخابات بگوید که رای مردم حق الناس است! و آنها هستند که به جهان می گویند: «این ملت زنده است! صاحب ایران و در خدمت وطن است.» اگر تحلیل من درست درآید و ترکیب این حکومت آنطور بشود که گفتم، بعد از این خلاء است! خلاء را باید بدیلی برای پیشبرد دولت حقوقمدار، جامعه شهروندان و راه رشد در استقلال و آزادی پر کند، در غیر اینصورت خدا رحم کند به ایران! چون خلاء را زور پر می کند و احتمال اینکه سرنوشتی مثل سوریه، عراق و افغانستان پیدا کنیم، وجود دارد! پس جواب سوال شما اینست: شمایی که در تحریم فعال شرکت کردید در صحنه سیاسی ایران نقش اول دارید، به بدیل و ایجاد فضا در جامعه بپردازید، به تشکیل گروههای کوچک که در سطح کشور بتواند شبکه گسترده ای برای تصدی تحول بوجود بیاورد.
یکی از مهمترین دستاوردهای این انتخابات فرمایشی جدا شدن اصیل از نا اصیل است! در این 30 سال؛ بسیاری ضد اسلام شدند ولی دیدیم که بخشی از آنها امضا کردند که بروید به آقای روحانی رای بدهید! شماری سخت پایبند لائیسیته بودند و جمعی از آنها هم گفتند بروید به آقای روحانی رای بدهید! لیبرال و بسیاری دیگر هم همینطور! پس اگر اینها در این سه دهه راست می گفتند، چرا پای حرف خود نایستادند؟ پس راست نمی گفتند، مساله شان قدرت بود، درمانده شدند و در این درماندگی می روند به کسی رای می دهند که گویا با آقای خامنه ای زاویه دارد! یک عده آدمهایی هم اصیل، سر قول خودشان ایستادند. جامعه ای که بخواهد تحول بکند، می تواند با آدمهایی به این تحول برسد که دو روز سر حرفشان نمی ایستند؟ نمی تواند! آنهایی که در این انتخابات سر حرفشان ایستادند، چه آنهایی که درون کشور هستند و خود را اصلاح طلب اصیل(بخشی از جنبش سبز) می دانند، چه دیگران؛ اگر نخواهند ایران با چنین خلاء ای روبر شود بدیل توانمند را باید تدارک کنند؛ اولین کار اساسی که همه باید به آن بپردازند و بیشترین بها را به آن بدهند. از این پس خط برنده یا خط استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی است یا خلاء است! انتخاب آسان است، خیلی آسانتر از قبل از این انتخابات. امیدوارم که نسل امروز انتخاب بایسته را انجام دهد و ایران با خلاء روبرو نشود. تا اینجا مقداری از خطر حمله به ایران و تشدید تحریمها به یمن اظهار اجماع ملی بر ضد ولایت مطلقه فقیه رفع شده(البته نه بطور کامل) است. رژیم ضعیف تر از آن است که ما تصور می کردیم و این ضعف به ما می گوید که باید بیشتر بکوشیم تا وطن ما، آن بدیل توانمند را پیدا کند برای اینکه خلاء به وجود نیاید و خطر ایران را تهدید نکند.
شاد و پیروز باشید.
گفتگو با رادیو عصرجدید در 7 تیر 1392
گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 21:40 الی 22:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:
http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1