گفتمان زن زندگی و آزادی با گوهررهائی بخش خود، در معنا بخشی به محتوای خود همچون متن درحال گشوده شدن است که نیروها و گفتمان های متعدد و طمع ورزانه هرکدام به فراخور خود در تکاپوی بی وقفه ای برای هک کردن تاویل و تفسیر خود بر اذهان عمومی و کنترل و جهت دادن به بدنها و مطالبات آنها، بدان وسیله هستند.
تجربههای تلخی چون رویکرد شیرین عبادی را و این که سر از کجا در آورد را پیش روی خود داشته ایم. همچنین تلاش های کانون های قدرتها چون کاخ سفید و مثلا بانوی کاخ سفید را برای مصادره «برای آزادی…» شروین جاجی پور را . یا دیدارهای مکرون با مسیح علینٰژاد و … را برای شکل دادن به سودای بدیل مد نظر … . چرا که آن ها در نزاع خود با حاکمیت اسلامی مثل همه قدرت هائی از این دست، سعی می کنند هم حاکمیت را برای گرفتن امتیازاتی از آن زیر فشار قرار دهند و هم مانع شکل گیری بدیل ها و جنبش ها و جریان های مستقل و واقعاً آزادی خواه و برابری طلب شوند. بویژه اگر با محافظه کاری نهادی چون نوبل که همواره در گزینش های خود با محافظه کار انه عمل می کند آشنا باشیم.
در مورد خود نرگس محمدی هم اگر که تسلیم یک جانبه فوران حافظه کوتاه مدت و آکنده از احساس خرسنمندی را در کنارحافظه بلند مدت خویش قراردهیم، البته ضمن ستایش و قدردانی از راه آمده وی در طی چند سال اخیر در همرهی با خیزش زن زندگی آزادی و تحمل انواع فشار ها و هزینه ها، به تعادل بهتری در قضاوت فرا لحظه ای می رسیم: نباید فراموش کنیم که همین چندسال پیش در ۱۳۹۶ در مقطع «انتخابات» مضمون جدال وی در زندان با مقامات زندان مشاجره برای آوردن صندوق انتخابات به زندان برای رأی دادن به دولت روحانی بود که گردانندگان مسلط بر زندان از جناح مقابل برای ایذاء زندانی حتی آن را از وی امساک می کردند! البته می توان و باید به این راه طی شده و پر افتخار توسط نرگس محمدی دستمریزاد گفت، اما نه به بهای خطر نسیان تاریخی و نادیده گرفتن آسیب هایی میدانی که همواره این نوع برکشیدن ها را تهدید می کند. چرا که وفاداری به اصل جنبش مستلزم هوشیاری ویژه و حفاظت همه جانبه و پیوسته از خطرات دستبرد زدن به آن است. بویژه که اگر در نظر بگیریم که اساساً بافت و پایگاه اجتماعی اخص وی، ملی مذهبی ها و اصلاح طلبان تحول خواهی بوده اند که وی نیز با ده ها رشته به آن وصل بوده است، به جریانی که ویرِ پرسه زدن میان مردم و حاکمیت از آن جدا ناشدنی است. همه این ها به ما این هوشیاری را گوشزد می کنند که حفظ یک دستاورد، بسی سخت تر از کسب آن است. همواره وفاداری به انقلاب دشوارتر از همراهی مقطعی و موسمی با آن است.
به سهم خود برای او در تداوم این راه پرسنگلاخ و مشحون از آزمون وفاداری به خیزش زن زندگی آزادی، آرزوی پایداری و موفقیت دارم.
تقی روزبه،
۲۰۲۳.۰۱۰.۰۷