back to top
خانهدیدگاه هاشکست...، از جبران خلیل جبران

شکست…، از جبران خلیل جبران

Khalil Jobran-Jobran-1 ١٣٩٢/٠۴/١۵- مترجم: فروغ طاعتی- در اوت 1918 بعد از شکست صربستان، جبران قطعه ای را تحت  عنوان « شکست، شکست من»  در مجلّۀ  کوسووو منتشر نمود.
 
شکست،  شکست من … خرد من، و تنهائئ من. تو در چشمانم از هزاران پیروزی عزیزتری… لطیفتر از دنیا و افتخاراتش  در قلب من.
 
شکست، شکست من … در اعماق وجودم، تیر سرپیچی و تمرّدم را بجو… به لطف توست که می فهمم  از اینکه هنوز بسیار جوانم  و قدمهایم بیش از حدّ گستاخ و چالاک… توئی که به من آموختی  از اینکه در حسرت و آرزوی برگ بوی پژمرده نباشم… و در وجود توست که تنهائی را کشف نمودم وهمچنین نشاط  طرد و تحقیر شدن را…
 
شکست، شکست من …  شمشیر تابان  و سپر  درخشانم، در چشمانت خواندم که درک شدن، یعنی خوار و بی بها گشتن… که آنکس که خود را  پادشاه می خواند، بردۀ “خود” است و آنی که اسیر است، همانی ست که محکم چسبیدن به اوج کمال را خوب می داند. ودر مردمک چشمانت دیدم میوه ای  که سقوطش را اعلام نموده و گرسنه و تشنه، استیضاح می کند…
 
شکست، شکست من … همراه متهوّر و بی باک من. تو آوازم را می شنوی… فریاد و سکوتم را می شنوی….کسی  جز تو، قادر به سخن گفتن با من نیست… سخن از صدای  ضربه های بال و توصیف  دریای غضبناک و در طغیان… سخن از بلندیهائی که به شب ناسزا می گویند… تو، وفقط تو تنها لایق و قادر به بالا رفتن از جادّه های پر شیب و سنگلاخ “جان” منی.
 
شکست، شکست من … شهامت و شجاعت جاودانۀ من، تو و من با هم در طوفان می خندیم و با  دستانمان گور آنچه را که در ما می میرد، خواهیم کَند… ایستاده در مقابل خورشید، خود را چون دیواری از مفرغ  بر پا نموده و خطرناک خواهیم شد…
 
گزیده ای از کتاب: زندگئ الهام گرفتۀ  نویسندۀ  “پیامبر”
 
ژان پی یر دهدا
Taati-Forough-2
 
مترجم: فروغ طاعتی
 
منبع: صفحه فیس بوک فروغ طاعتی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید